پاسخ به:رباعیهای عرفی شیرازی
جمعی ز کتاب سخنت می جویند
جمعی ز گل و نسترنت می جویند
آسوده جماعتی که رو از دو جهان
بر تافته از خویشتنت می جویند
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
عرفی نه مرا حاصل کان می باید
محصول زمین و آسمان می باید
آن کو به قناعت مثل آید، او را
گر هیچ نه، گنج شایگان می باید
عرفی لب معنی ام دم از نور زند
آتش به نهاد شجر طور زند
منصور دم از بی ادبی می زد و من
مرغ ادبم نغمهٔ منصور زند
توفیق گذشته گر به ما باز آید
این بخت عجوز بر سر ناز آید
شاهین کرم گر بگشاید پر و بال
بس طایر بسمل که به پرواز آید
بی یاد لب تو خضر دل مرده شود
بی فیض رخت بهشت پژمرده شود
پژمرده شود دلم ز تاثیر غمت
از آتش اگر کباب افسرده شود