0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۳۹

در صومعه نگنجد رند شرابخانه

ساقی، بده مغی را، درد می مغانه

ره ده قلندری را، در بزم دردنوشان

بنما مقامری را، راه قمارخانه

تا بشکند چو توبه، هر بت که می‌پرستید

تا جان نهد چو جرعه، شکرانه در میانه

بیرون شود، چو عنقا، از خانه سوی صحرا

پرواز گیرد از خود، بگذارد آشیانه

فارغ شود ز هستی وز خویشتن پرستی

بر هم زند ز مستی نیک و بد زمانه

در خلوتی چنین خوش چه خوش بود صبوحی!

با محرمی موافق، با همدمی یگانه

آورده روی در روی با شاهدی شکر لب

در کف می صبوحی، در سر می شبانه

ساقی شراب داده هر لحظه از دگر جام

مطرب سرود گفته هر دم دگر ترانه

باده حدیث جانان، باقی همه حکایت

نغمه خروش مستان دیگر همه فسانه

نظاره روی ساقی، نظارگی عراقی

خم خانه عشق باقی، باقی همه بهانه

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:33 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۴۰

بازم از غصه جگر خون کرده‌ای

چشمم از خونابه جیحون کرده‌ای

کارم از محنت به جان آورده‌ای

جانم از تیمار و غم خون کرده‌ای

خود همیشه کرده‌ای بر من ستم

آن نه بیدادی است کاکنون کرده‌ای

زیبد ار خاک درت بر سر کنم

کز سرایم خوار بیرون کرده‌ای

از من مسکین چه پرسی حال من؟

حالم از خود پرس: تا چون کرده‌ای؟

هر زمان بهر دل مجروح من

مرهمی از درد معجون کرده‌ای

چون نگریم زار؟ چون دانم که تو

با عراقی دل دگرگون کرده‌ای

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:33 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۳۷

ای هر دهن ز یاد لبت پر عسل شده

در هر دهن خوشی لب تو مثل شده

آوازهٔ وصال تو کوس ابد زده

مشاطهٔ جمال تو لطف ازل شده

از نیم ذره پرتو خورشید روی تو

ارواح حال گشته و اجسام حل شده

جان‌ها ز راه حلق بر افکنده خویشتن

در حلقه‌های زلف تو صاحب محل شده

ترک رخت، که هندوک اوست آفتاب

آورده خط به خون من و در عمل شده

ای از کمال روی تو نقصان گرفته کفر

وز کافری زلف تو در دین خلل شده

بر تو چو من بدل نگزینم، روا مدار

آبی که من خورم ز تو با خون بدل شده

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:33 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۴۱

تا تو در حسن و جمال افزوده‌ای

دل ز دست عالمی بربوده‌ای

در جهان این شور و غوغا از چه خاست؟

گر جمال خود به کس ننموده‌ای

گوی در میدان حسن افگنده‌ای

نیکوان را چاکری فرموده‌ای

پرده از چهره زمانی دور کن

کافتابی را به گل اندوده‌ای

چون نباشم من سگ درگاه تو؟

چون بدین نام خوشم بستوده‌ای

در جهان بیهوده می‌جستم تو را

خود تو در جان عراقی بوده‌ای

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:33 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۴۲

تا زخوبی دل ز من بربوده‌ای

کمترک بر جان من بخشوده‌ای

تا مرا بر خویش عاشق کرده‌ای

روی خوب خود به من ننموده‌ای

بر من مسکین نمی‌بخشی، مگر

ناله‌های زار من نشنوده‌ای؟

از وفا و دوستی کم کرده‌ای

در جفا و دشمنی افزوده‌ای

کی خبر باشد تو را از حال من؟

من چنین در رنج و تو آسوده‌ای

کاشکی دانستمی باری که تو

هیچ با من یک نفس خوش بوده‌ای؟

تا در خود بر عراقی بسته‌ای

صد در از محنت برو بگشوده‌ای

کاشکی دانستمی باری که تو

با عراقی یک نفس خوش بوده‌ای؟

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۴۳

ای یار، مکن، بر من بی‌یار ببخشای

جانم به لب آمد ز تو، زنهار ببخشای

در کار من غمزده ای دوست نظر کن

بر جان من دلشده ای یار، ببخشای

زان پیش که از حسرت روی تو بمیرم

بس دور بماندم ز تو بیمار، ببخشای

اینک به امیدی به درت آمده‌ام باز

این بار مکن همچو دگربار، ببخشای

مرغ دل من بی‌پر و بی‌بال بمانده است

در دام فراق تو نگونسار، ببخشای

آن رفت که آمد ز من دلشده کاری

اکنون که فرو مانده‌ام از کار، ببخشای

از کرد عراقی خجل و خوار بماندم

مگذار چنینم خجل و خوار، ببخشای

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۴۴

در کار من درهم آخر نظری فرمای

بر حال من پر غم آخر نظری فرمای

بر خوان جگر خواری وز دست غمت زاری

نابوده دمی خرم، آخر نظری فرمای

تا کی بود این محنت؟ تا چند کشم زحمت؟

مردم ز غمت یک دم، آخر نظری فرمای

خون جگرم خوردی، جانم به لب آوردی

تا کی دهی، ای جان، دم، آخر نظری فرمای

بس جان و دل مرده کز بوی تو شد زنده

بر نه به دلم مرهم، آخر نظری فرمای

در کار من بی‌دل، نابوده به کام دل

یک لحظه درین عالم، آخر نظری فرمای

گر زانکه عراقی نیست شایستهٔ زار تو

چون هست دلش محرم، آخر نظری فرمای

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۴۵

ای دوست الغیاث! که جانم بسوختی

فریاد! کز فراق روانم بسوختی

در بوتهٔ بلا تن زارم گداختی

در آتش عنا دل و جانم بسوختی

دانم که: سوختی ز غم عشق خود مرا

لیکن ندانم آنکه چه سانم بسوختی؟

می‌سوزیم درون و تو در وی نشسته‌ای

پیدا نمی‌شود، که نهانم بسوختی

زاتش چگونه سوزد پروانه؟ دیده‌ای؟

ز اندیشهٔ فراق چنانم بسوختی

سود و زیان من، ز جهان، جز دلی نبود

آتش زدی و سود و زیانم بسوختی

تا کی ز حسرت تو برآرم ز سینه آه؟

کز آه سوزناک زیانم بسوختی

بر خاک درگه تو تپیدم بسی ز غم

چو مرغ نیم کشته تپانم بسوختی

تا گفتمت که: کام عراقی ز لب بده

کامم گداختی و زبانم بسوختی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۴۷

ای به تو زنده جسم و جان، مونس جان کیستی؟

شیفتهٔ تو انس و جان، انس روان کیستی؟

مهر ز من گسسته‌ای، با دگری نشسته‌ای

رنج ز من شکسته‌ای، راحت جان کیستی؟

چون ز من جدا نه‌ای، چیست که آشنا نه‌ای؟

یک دم از آن ما نه‌ای، آخر از آن کیستی؟

نز تو به من رسد اثر، نه به رخت کنم نظر

از تو دو کون بی‌خبر، پس تو عیان کیستی؟

صید دلم به دام تو، توسن چرخ رام تو

ای دو جهان غلام تو، جان و جهان کیستی؟

یافتمی به روز و شب از لب لعل تو رطب

هیچ ندانم از دو لب شهد فشان کیستی؟

بر سر کویت چون سگان هر سحری کنم فغان

هیچ نگویی: ای فلان، تو ز سگان کیستی؟

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۴۶

نگارا، گر چه از ما برشکستی

ز جانت بنده‌ام، هر جا که هستی

ربودی دل ز من، چون رخ نمودی

شکستی پشت من، چون برشکستی

چرا پیوستی، ای جان، با دل من؟

چو آخر دست، از من می‌گسستی

ز نوش لب چو مرهم می‌ندادی

ز نیش لب چرا جانم بخستی؟

ز بهر کشتنم صد حیله کردی

چو خونم ریختی فارغ نشستی

اگر چه یافتی از کشتنم رنج

ز محنت‌های من، باری، برستی

مرا کشتی، به طنز آنگاه گویی:

عراقی، از کف من نیک جستی!

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۴۹

ای ز غم فراق تو جان مرا شکایتی

بر در تو نشسته‌ام منتظر عنایتی

گر چه بمیرم از غمت هم نکنی به من نظر

ور همه خون کنی دلم، هم نکنم شکایتی

ورچه نثار تو کنم جان، نرهم ز درد تو

نیست از آنکه تا ابد عشق تو را نهایتی

دل ز فراق گشت خون، جان به لب آمد از غمت

زحمتم آید، ار کنم از غم تو حکایتی

برد ز من هوای تو جان عزیز، ای دریغ

کشت مرا جفای تو بی‌سبب جنایتی

گرچه برانی از برم باز نگردم از درت

چون ز در عنایتت یافته‌ام هدایتی

خسته عراقی آن توست، دور مکن ز درگهش

تا نرود فغان کنان از تو به هر ولایتی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۵۱

چه کرده‌ام که دلم از فراق خون کردی؟

چه اوفتاد که درد دلم فزون کردی؟

چرا ز غم دل پر حسرتم بیازردی؟

چه شد که جان حزینم ز غصه خون کردی؟

نخست ار چه به صد زاریم درون خواندی

به آخر از چه به صد خواریم برون کردی؟

همه حدیث وفا و وصال می‌گفتی

چو عاشق تو شدم قصه واژگون کردی

ز اشتیاق تو جانم به لب رسید، بیا

نظر به حال دلم کن، ببین که: چون کردی؟

لوای عشق برافراختی چنان در دل

که در زمان، علم صبر سرنگون کردی

کنون که با تو شدم راست چون الف یکتا

ز بار محنت، پشتم دو تا چو نون کردی

نگفته بودی، بیداد کم کنم روزی؟

چو کم نکردی باری چرا فزون کردی؟

هزار بار بگفتی نکو کنم کارت

نکو نکردی و از بد بتر کنون کردی

به دشمنی نکند هیچ کس به جان کسی

که تو به دوستی آن با من زبون کردی

بسوختی دل و جانم، گداختی جگرم

به آتش غمت از بسکه آزمون کردی

کجا به درگه وصل تو ره توانم یافت؟

چو تو مرا به در هجر رهنمون کردی

سیاهروی دو عالم شدم، که در خم فقر

گلیم بخت عراقی سیاه گون کردی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:35 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۵۰

ای عشق، کجا به من فتادی؟

وی درد، به من چه رو نهادی؟

ای هجر، به جان رسیدم از تو

بس زحمت و دردسر که دادی

از یار خودم جدا فکندی

آخر تو به من کجا فتادی؟

هرگز نکنم تو را فراموش

ای آنکه مرا همیشه یادی

خرم به غم تو چون نباشم؟

چون تو به غمم همیشه شادی

تا چند خوری، دلا، غم جان؟

با غم همه وقت در جهادی

بگذر ز سر جهان، عراقی

انگار نبودی و نزادی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:35 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۵۲

جانا، نظری به ما نکردی

با خویشتن آشنا نکردی

یکدم به مراد ما نبودی

یک کار برای ما نکردی

یک وعدهٔ خود بسر نبردی

یک حاجت ما روا نکردی

ما را به وصال وعده دادی

و آن وعدهٔ خود وفا نکردی

هر لابه، که بر در تو کردیم

نشنیدی و گوش وا نکردی

در کوی تو آمدیم و ما را

بر خاک درت تو جا نکردی

پس در دل تو چگونه گنجم؟

چون بر در خود رها نکردی

درد دل خستهٔ عراقی

دیدی، به کرم دوا نکردی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:35 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۵۳

چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟

که ناگه دامن از من درکشیدی

چه افتادت که از من برشکستی؟

چرا یکبارگی از من رمیدی؟

به هر تردامنی رخ می‌نمایی

چرا از دیدهٔ من ناپدیدی؟

تو را گفتم که: مشنو گفت بد گوی

علی‌رغم من مسکین شنیدی

مرا گفتی: رسم روزیت فریاد

عفا الله نیک فریادم رسیدی!

دمی از پرده بیرون آی، باری

که کلی پردهٔ صبرم دریدی

هم از لطف تو بگشاید مرا کار

که جمله بستگی‌ها را کلیدی

نخستم برگزیدی از دو عالم

چو طفلی در برم می‌پروریدی

لب خود بر لب من می‌نهادی

حیات تازه در من می‌دمیدی

خوشا آن دم که با من شاد و خرم

میان انجمن خوش می‌چمیدی

ز بیم دشمنان با من نهانی

لب زیرین به دندان می‌گزیدی

چو عنقا، تا به چنگ آری مرا باز

ورای هر دو عالم می‌پریدی

مرا چون صید خود کردی، به آخر

شدی با آشیان و آرمیدی

تو با من آن زمان پیوستی، ای جان

که بر قدم لباس خود بریدی

از آن دم بازگشتی عاشق من

که در من روی خوب خود بدیدی

من ار چه از تو می‌آیم پدیدار

تو نیز اندر جهان از من پدیدی

مراد تو منم، آری، ولیکن

چو وابینی تو خود خود را مریدی

گزیدی هر کسی را بهر کاری

عراقی را برای خود گزیدی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:35 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها