0

غزلیات شاطر عباس صبوحی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

چشمه، دریا، قطره …

حلقه حلقهٔ زلفش، تا ز باد لرزان شد

باد شد عبیر افشان، نرخ مشک ارزان شد

هم ز گردش چشمش حال ما دگرگون شد

هم ز حلقهٔ زلفش، جمع ما پریشان شد

مشکل مرا ای دل بود نقطه‌ای موهوم

چون دهان او دیدم، مشکل من آسان شد

شیخ شد به کیش عشق، دین خود بداد از دست

گمرهی به ره آمد، کافری مسلمان شد

زلف را به رخ افشان کرد و صبح ما تاریک

کفر را تماشا کن کو حجاب ایمان شد

از غم فراق او، حال دل اگر پرسی

چشمه بود دریا گشت، قطره بود عمان شد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  11:52 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

تعبیر خواب

خواب دیدم که همی خون ز کنارم می‌رفت

رفت تعبیر که از قلب فگارم می‌رفت

به هوای سر زلفین خم اندر خم او

از کف صبر و وفا رشتهٔ تارم می‌رفت

شام هجران تو، از اوّل شب تا به سحر

خون دل متصل از دیده قرارم می‌رفت

دوش می‌رفت چو جان از برم و از پی او

تاب و آرام دل و قلب فگارم می‌رفت

تا دم صبح، مرا از اثر فکر و خیال

چون حوادث سر شب تا بشمارم می‌رفت

آنکه در زندگیم پا به سر من ننهاد

کاش می‌مردم و از خاک مزارم می‌رفت

گر صبوحی مرا قدرت تقریر نبود

از سر کلک همی مشک تتارم می‌رفت

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  11:53 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها