0

مبحث 120 طرح صالحین: «جنبشهای تکفیری»

 
sadegh123
sadegh123
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اسفند 1391 
تعداد پست ها : 912
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

ضعف نهادسازی در جنبش اسلامی با رویکرد اسلام سیاسی(تکفیری)

سوال1 : چرا جریان اسلام سیاسی (اسلام گرایان تندرو تکفیری) از تاسیس نهادهای اجتماعی و سیاسی کارآمد ناتوان است؟

سوال 2 : اسلام گرایان تکفیری با چه هدفی در پی کسب قدرت سیاسی و تشکیل دولت هستند؟ و به طور کلی، برنامه آنها برای آینده دنیای اسلام چیست؟

 

جریان سلام سیاسی ،  برخلاف سایر جریان های اسلامی مانند جریان سنتی ، اصلاح گرایان و احیاگرایان، اساسا به دنبال ایجاد جامعه اسلامی نیستند، آنها در وضعیت سرخوردگی و یاس و ناامیدی به سر می برند. این گروه، بر این عقیده هستند که در حال حاضر، دین اسلام از مسیر اصلی خود منحرف شده است و آنچه که امروز از میراث اسلامی بر جای مانده است غیر قابل اعتماد بوده و به طور کلی نمی توان تعبیر شریعت اسلامی را  بر این میراث اطلاق کرد.


با این توضیح اسلام سیاسی بیش از آن که به فکر تشکیل جامعه و تمدن جدید اسلامی باشد به فکر پیروزی در مبارزه علیه بدعت ها و انحرافات دینی می باشد. آنها در این مسیر، حتی شهادت را بر پیروزی ترجیح می دهند. به عبارت دیگر، به نظر می رسد، هدف اصلی آنها بیشتر شهادت است نه پیروزی؛ شاید به همین دلیل است که علملیات انتحاری با استقبال زیادی از سوی این گروه رو به رو شده است. بنابراین ، با توجه به نوع عملکرد این گروهی می توان ادعا کرد که شهادت برای آنها اصل است نه پیروزی، در حالی که قرآن کریم می فرماید : "کشته شوید یا پیروز گردید، در هر صورت، به فوز عظیم نایل می شوید." [1]

این در حالی است که سایر جریان های اسلام گرا به جز اسلام گرایان سنتی که علاقه چندانی به مسائل سیاسی اجتماعی نداشتند، هدف اصلاح گرایان مسلمان بازسازی دنیای اسلام بر اساس الگوهای تجدد غربی بود و احیاگرایان نیز با هدف احیای هویت اسلامی، در پی اجرای شریعت اسلامی و مبارزه با آموزه ها و الگوهای غربی بودند. در این میان اما، اسلام سیاسی(جریان تکفیری) ناامید و مایوس از تلاش های انجام گرفته به وسیله جریانها و گروههای اسلامی دوره معاصر، در مسیر رسیدن به جامعه ای متجدد و سپس احیای هویت اسلامی در مقابل هویت غربی، در صدد فدا کردن خود در راه اسلام هستند  بدون آن که در فکر ساختن بنیاد و اساسی نو  برای دنیای اسلام باشد.

بنابراین به نظر می رسد، جریان اسلام سیاسی (اسلام گرایان تندرو و تکفیری) برنامه مدون و خاصی برای ساخت جامعه ای جدید ندارد و تلاش مجدانه و سخت گیرانه آنها برای دستیابی به قدرت سیاسی،  تنها به منظور مقابله با بدعتها و انحرافات دینی است. خشونت فراوان موجود در رفتار این گروه نیز تا حدود زیادی، به همین مساله مربوط می شود. به این ترتیب، هنگامی که این گروه قدرت سیاسی را به دست آورند ، بدون این که برنامه ای برای تاسیس جامعه ای پویا و کارآمد داشته باشند، همه توان خود را صرف نابودی بدعت ها، انحرافات و منحرفان از دین خواهند کرد. بر این اساس، پیش بینی می شود که جریان اسلام سیاسی پس از دستیابی به قدرت، قبل از هر چیز سعی خواهد کرد تا خود را به انواع تجهیزات و تسلیحات نظامی مجهز کند تا با فدا کردن خود در راه اسلام، همه بدعت گزاران را از میان بردارد. این که پس از این مرحله چه خواهد شد، ظاهرا برایشان اهمیتی ندارد.

شاید راز این که چرا گروههایی چون القاعده، النصره، التحریر، سپاه صحابه و مانند آن این چنین دست به کشتار و جنایت می زنند در همین مساله باشد. نکته مهم در این میان آن است که این جریانهای تندرو، بیش از آن که با غربی ها مشکل داشته باشند، خود را در تقابل با مسلمانان و مومنانی می بینند که به گمان آنها در ورطه انحراف و بدعت افتاده اند.

سوال : اکنون جای طرح این است که وظیفه مسلمانان در قبال این جریان منحرف چیست؟ و این که به طور کلی، چه روشهایی برای مقابله با این گروهها وجود دارد؟ آیا خوارج صدر اسلام، بار دیگر سربرآورده اند؟ آیا نهروانی دیگر و مولایی دیگر برای در آوردن چشم فتنه؟ انشاء الله.به نقل از:http://mystudents.persianblog.ir/

شنبه 4 اردیبهشت 1395  6:30 PM
تشکرات از این پست
mhzahraee ravabet_rasekhoon
sadegh123
sadegh123
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اسفند 1391 
تعداد پست ها : 912
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

مقدمه محققان جنبش های اسلامی از تعابیر مختلفی چون بنیادگرایی، بیداری اسلامی، اسلام سیاسی و ... برای تبیین فضای اسلام خواهی در کشورهای اسلامی استفاده کرده اند. اما در یک معنای ...

 

مقدمه

محققان جنبش های اسلامی از تعابیر مختلفی چون بنیادگرایی، بیداری اسلامی، اسلام سیاسی و … برای تبیین فضای اسلام خواهی در کشورهای اسلامی استفاده کرده اند. اما در یک معنای کلان، اسلام سیاسی اصطلاحی جدید است که تلاش دارد مبانی نظری متفاوتی در مواجه با سیطره مدرنیسم و آموزه سکولاریسم درجهان ارائه داده و همچنین با ایجاد مقاومت اسلامی، در برابر استعمار به مبارزه بپردازد.

لذا تلاش احیاگران مسلمان برای احیای تمدن اسلامی و بازگرداندن اسلام به عرصه زندگی سیاسی، برای غربیان همراه با افول سلطه آنان بوده و برای نابهنجار و ارتجاعی نشان دادن اسلام سیاسی، از واژگانی چون بنیادگرایی و رادیکالیسم اسلامی استفاده می کنند. تروریسم سلفی، یکی از ابعاد تلاش نظام سلطه برای تغییر فرایند اسلام گرایی، خشونت گرایی و تامین منافع استراتژیک است.

مفروض این مقاله آن است که تررویسم سلفی، قرائتی ناقص، رادیکال و نص محورانه از متون دینی است که در اثر مواجهه با بحران دنیای جدید، برخی مسلمانان را به سوی افراط سوق داده است. لذا نمی توان آن را در گفتمان کلان اسلام سیاسی قرار داد. در این فرصت تلاش خواهیم کرد تا در دو نوبت اولا، به معرفی مبانی و ریشه های شکل گیری تروریسم سلفی بپردازیم و در قسمت آتی، به این پرسش بپردازیم که تعامل غرب و تروریسم سلفی به چه شکل بوده است.

اسلام سیاسی و تروریسم سلفی

اسلام سیاسی اصطلاحی جدید است و به دنیای مدرن تعلق دارد. پیش از غلبه و سیطره مدرنیسم غربی و سیطره آموزه سکولاریسم درجهان، چنین اصطلاحی کاربرد نداشته است. در گفتمان اسلام سیاسی، دین صرف اعتقاد نیست، بلکه ابعادی فراگیر دارد و تمامی عرصه حیات آدمی را در بر می گیرد. چنین نگرشی در تمامی گرایش های درونی گفتمان اسلام سیاسی مشترک است و از این جهت می توانیم تمامی آنها را در درون گفتمان اسلام گرایی قرار دهیم و در تحلیل خود از اسلام سیاسی به مثابه یک کلیت واحد سخن بگوییم.

نوبیناد گرایی سلفی یا همان تروریسم سلفی، از ریشه های وهابی(سلفی) و اندیشه های تندروی اخوانی(بنیادگرایی) نشات می گیرد و در واقع حاصل دیالکتیک این ریشه های نظری با شرایط سیاسی – اجتماعی دوران استبداد و استعمار است.

از این منظر اسلام سیاسی گفتمانی است که هویت اسلامی را در کانون عمل سیاسی قرار می دهد (بهروز لک، ۱۳۸۵). اما اسلام گرایان دارای تنوعات و تفاوت های درونی گسترده ای هستند و راهبردهای گوناگونی را در راستای اسلامی شدن در نظر دارند. از منظر گفتمانی، اسلام سیاسی یا اسلام گرایی همان نقشی را ایفا می کند که مدرنیسم برای مجموعه های از مکاتب و نگرش ها در غرب ایفا می کند. البته این به معنای یکدست پنداشتن اسلام گرایان نمی باشد.

چرا که عوامل متعددی باعث گردیده که ما با اسلام گرایان روبرو باشیم و نه یک جریان مشخص و مقید اسلام گرایی. از این نظر، اسلام گرایی هرگز جریان یکدست و یکپارچه ای نیست ولیکن می توان از جریان کلی اسلام گرایی به عنوان پدیده ای مدرن، بدیلی هویتی و تلاشی سیاسی در برابر دنیای جدید، که به دنبال استقلال و توسعه کشورهای اسلامی بوده است، نام برد.

اما «سلفی گری» در معنای اصطلاحی آن، نام فرقه‌ای است که تمسک به دین اسلام جسته، خود را پیرو سلف صالح می‌دانند و در اعمال، رفتار و اعتقادات خود، سعی بر تابعیت از پیامبر اسلام(ص)، صحابه و تابعین دارند.سلفى‌ها خود را پیرو مکتب «اهل حدیث»مى‌دانند که در عصر عباسیان و پس از اختلاف با عقلانیت معتزلی و کلام شیعی پدید آمدند.

البته هرگز سلفی گری به عنوان مذهب مطرح نبود تا اینکه ابن ‌تیمیه دعوت به شیوه سلف را شعار مکتب خود ساخت، و محمد بن عبدالوهاب مسائل ابن تیمیه و نظرات وی را با خشونت پیگیری کرد. (عنایت، ۱۳۶۳: ۷)  مهمترین شاخصه های تفکر ابن تیمیه و بالتبع وهابیت موارد زیر است:

۱ – مبارزه با شرک وخرافات و بازگشت به اسلام سلف صالح. آنان زیارت مزار پیامبر و بزرگان دین را شرک می شمردند و نیز توسل جستن به آنها را غیر اسلامی می دانستند. به همین خاطر ابن عبد الوهاب در یکی از کتابهایش بیش از ۲۵ بار مسلمان غیر وهابی را مشرک، کافر، بت پرست، مرتد، منکر توحید و … خوانده است.

۲ – مخالفت با عقل، فلسفه، اجتهاد، تفسیر قرآن، عرفان و هرگونه نوآوری فکری با عنوان بدعت.

۳ – وحدت خلافت دینی و عربی.

۴ – مخالفت شدید با شیعیان. بدیهی است که هریک از عناوین فوق به لحاظ فقهی، پیامدهای خاص خود را دارد که کشتن و به تاراج بردن مال دیگران از جمله آنها است. (موثقی،  ۱۳۸۹: ۱۶۱-۱۷۰)

وهابیت جنبشی بود که به زعم بنیانگذار آن، در پی بازگشت به اصول اولیه و راستین اسلام بود تا از کج روی های رایج در دنیای اسلام جلوگیری کند. لذا نقطه عزیمتی متفاوت از جریان اسلام سیاسی دارد. با توجه به این نقطه عزیمت تاریخی، نو بنیادگرایی سلفی نمی تواند در قالب بیداری اسلامی مطالعه شود، چرا که عامل موثر در شکل گیری بیداری اسلامی در جهان عرب در قرون معاصر، علاوه بر میراث اسلامی، سلطه غرب بوده است که پیش از آن دنیای عرب، در انزوای ناشی از غفلت از جهان بیرون به سر می برد. (خدوری، ۱۳۷۲: ۲۸۸)

جریان سلفی با استفاده از اندیشه های تکفیری ابن تیمیه و منابع مالی وسیعی که شبکه های وهابیت در اختیار آنان قرار می دهند، سازماندهی گسترده ترین شبکه تروریستی جهان، یعنی القاعده را در اختیار دارد.

اینک جریان سلفی با استفاده از اندیشه های تکفیری ابن تیمیه و منابع مالی وسیعی که شبکه های وهابیت در اختیار آنان قرار می دهند، سازماندهی گسترده ترین شبکه تروریستی جهان، یعنی القاعده را در اختیار دارد که به دلیل استفاده از اشکال مختلف ایجاد خشونت، نظیر تروریسم انتحاری، نماینده شاخص تروریسم نوین در دوران معاصر به حساب می آید.

جامعه شناسی شکل گیری تروریسم سلفی

در کنار بعد وهابی (سلفی بودن) بودن این رویکرد، که از شبه جزیره عربستان نشات می گیرد، ریشه دیگر این رویکرد به جریانات تندوری اخوان المسلمین در مصر باز می گردد. در واقع شکست تجربه اخوان المسلمین در مصر و مواجه آنان با سرکوب شدید توسط ناصر و سادات، اسلام گرایان اخوانی را، که عمدتا  پیرو سید قطب بودند، به افراط گرایی سوق داد. مطالعه اندیشه سید قطب نشان می دهد که چگونه بسیاری از اسلام گرایان معتدل به تندروی و تکفیرگری گراییدند.

در واقع ایده «حاکمیت و جاهلیت» در اندیشه سیاسی سید قطب که محصول رنج و آزار دوران زندان اوست، به منزله شالوده‏اى براى جنبش‏هاى اسلام‏گراى تندوری معاصر درآمده است. به نظر اسلام شناس برجسته، ژیل کوپل، سه نوع برداشت متفاوت از آراى سید قطب وجود دارد.

مهم‏ترین برداشت که رادیکال‏ترین آنها نیز مى‏باشد، تفسیر قطب از جاهلیت و تکفیر را به همه نقاط جهان و به همه انسان‏ها تسرى داده است. دومین برداشت، تفسیرهاى او را تنها به حاکمان کشورهاى اسلامى ارتباط مى‏دهد. سومین برداشت، تفسیرى نمادین است که توسط اعضای معتدل اخوان المسلمین ارائه می شود و اعتقاد دارد، تفسیر قطب از جاهلیت را تنها باید از نظر معنوى بررسى کرد و نه از نظر مادى. (Kepel، ۲۰۰۲: ۲۷-۳۱).

این تحول را البته بایستی در شرایط سیاسی اجتماعی جهان اسلام در طول قرن بیستم جستجو نمود. ضعف مشروعیت نخبگان حاکم و عدم اتخاذ رویکردهای سیاسی و اجتماعی درست در بطن جوامع، و در نتیجه آن، افزایش روز افزون مشکلات مردم، باعث روی آوردن حاکمان به استراتژی های سرکوبگرانه و محدود کننده در کشورهای اسلامی گردید.

از سوی دیگر، توزیع بد و نامتوازن ثروت در نتیجه سوء حکومت، و وجود ثروت های سرشاری همچون نفت در اغلب این کشورها، شکاف اجتماعی و تضاد طبقاتی را در این جوامع روزافزون کرده است. در واکنش به بحران های سیاسی اقتصادی در جهان اسلام، پدیده بنیادگرایی سلفی، که از اندیشه وهابی(عربستانی)- سلفی(مصری) ارتزاق می کرد، در افق سیاسی جهان اسلام نمایان شد. تحت این شرایط بود که گرایش به مذهب قوت گرفت و پدیده ای به نام نوبنیادگرایی اسلامی پا به عرصه وجود گذاشت.

در حقیقت فرمول «محرومیت- ناکامی- پرخاشگری» که در علوم جامعه شناسی و روانشناسی کاربرد دارند، در مورد تحلیل علل بروز رفتارهای خشونت بار از سوی بنیادگراها قابل استفاده است. (شفیعی، ۱۳۸۳) ژاک برک در تحلیلی که از نوبنیادگرایی اسلام دارد، ناتوانی کشورهای اسلامی در ارائه مدل هایی متناسب با عصرتکنیک و تمدن در قرن بیستم را زمینه ساز افراطی شدن آنها می داند. وی مهم ترین دلیل درونی را توقف اجتهاد، و سرکوب حرکت های اصلاحی، به نام مبارزه با بدعت می داند. (به نقل از: شریعتی، ۱۳۸۱: ۸)

در گفتمان اسلام سیاسی، دین صرف اعتقاد نیست، بلکه ابعادی فراگیر دارد و تمامی عرصه حیات آدمی را در بر می گیرد. چنین نگرشی در تمامی گرایش های درونی گفتمان اسلام سیاسی مشترک است و از این جهت می توانیم تمامی آنها را در درون گفتمان اسلام گرایی قرار دهیم.

در چنین وضعیتی آن بخش از اقشار اجتماعی که تمسک به اصول جهانی مدرنیته برای آنان هویت بخش نیست، و از سوی دیگر از بنیاد های ملی و دینی اجتهادی برخوردار نیستند، این آمادگی را می‏یابند که در معرض جاذبه‏های ایدئولوژی ‏های بنیادگرا قرار گیرند.

این امر در کنار تعاملات استعمار گرانه تاریخی غرب در جهان اسلام، باعث می شود رهبران جنبش‏های بنیادگرای اسلامی، به سوی قرائت های سلبی و خاص از اسلام روی آورند و برخورد خشن را برای نیل به اهداف خود تجویز کنند. فوکویاما استدلال می‌کند که چرخش سریع مدرنیته همیشه با افراط گرایی همراه ‌بوده است،  همچنان که در نسل‌های قبل هم جوانان به ایدئولوژی آنارشیسم و فاشیسم می‌گرویدند.

علاوه بر این، اسلام‌گرایی افراطی همان قدر که پدیده ای مذهبی است، محصول مدرنیته و جهانی شدن است و به صرف ممانعت از مسافرت مسلمانان به اکناف جهان و انقطاع آنها از فرهنگ‌شان، از شدت وحدت اسلام‌گرایی افراطی کاسته نخواهد شد. از نظر او نظریه‌های ساده انگارانه‌ای که مشکل تروریسم را به مذهب یا فرهنگ منتسب می‌کنند، نه تنها نادرست ‌اند بلکه اوضاع را وخیم‌تر می‌سازند. (فوکویاما، ۱۳۸۶: ۱۱۳-۱۱۲)

شبیه این استدلال را اسلام شناس فرانسوی، الیور روآ، دارد و در بررسی تروریسم سلفی به مفهومی به نام «سرزمین زدایی از اسلام» اشاره می کند. به اعتقاد او دینداری خالص اسلامی همواره در  فرهنگ ملی یا محلی ریشه دارد و این نوع دینداری ریشه پدیده تروریسم نیست.

شاخه رادیکال اسلام‌گرایی محصول چیزی است که اولیور روآ آن را « سرزمین زدایی»  اسلام می‌نامد. یعنی آحاد جوانان مسلمان ریشه‌های فرهنگی خود را از دست داده و از جامعه کشورهای غیر اسلامی رها شده‌اند، و این مساله روشن می‌کند که چرا سر منشاء بسیاری از اسلام گرایان رادیکال غرب است و نه منطقه خاورمیانه. (Roy، ۲۰۰۴: ۱۱۳-۱۱۲).

بنابراین نوبیناد گرایی سلفی یا همان تروریسم سلفی، از ریشه های وهابی(سلفی) و اندیشه های تندروی اخوانی(بنیادگرایی) نشات می گیرد و در واقع حاصل دیالکتیک این ریشه های نظری با شرایط سیاسی – اجتماعی دوران استبداد و استعمار است. لذا سلفی گری که در شکل سنتی خود صرفا به عنوان یک نگرش معیوب، چندان حوزه عملی برای خود نمی بیند، با ورود به عصر پسااستعماری، در هیبت گروههای تروریستی فراملی ظاهر می شود.

روش شناسی سلفی

نوبنیادگرایان وارث سنت سلفی هستند که نگران از بین رفتن اسلامِ ناب، به خاطر تاثیرپذیری از دیگر مذاهب هستند؛ و بر اجرای شریعت به عنوان یگانه ملاک جامعه ی اسلامی تاکید می نمایند. این جریان نه تنها به شدت ضدمسیحی و ضدیهودی است، بلکه حتی دارای جهت گیری شدیدِ ضد شیعی است. نوبنیادگرای در حقیقت اعتقاد دارند که اسرائیل، آمریکا و ایران برای نابودی اسلام راستین متحد شده اند. (جوکار، ۱۳۸۶: منابع اینترنتی).

جریان نوبنیادگرایی ضمن رد اجتهاد در علوم دینی، تنها به نصوص- به ویژه سنت- اتکا می کنند و حتی در مورد پیشوایان دینی گذشته مذاهب چهارگانه نیز با دید انتقادی می نگرند.  مثلا شکری مصطفی، رهبر تکفیر و الهجره، معتقد است که: قرآن به زبان عربی ساده و کاملا روشن برای هر مسلمانی نازل شده است و نیازی به تفسیر آن نیست.

از منظر روش شناسی، نوبنیادگرایی به متن و نص توجه می کند که ریشه فکری آنها به اسلام سلفی برمی گردد.جریان نوبنیادگرایی ضمن رد اجتهاد در علوم دینی، تنها به نصوص- به ویژه سنت- اتکا می کنند و حتی در مورد پیشوایان دینی گذشته مذاهب چهارگانه نیز با دید انتقادی می نگرند.

مثلا شکری مصطفی، رهبر تکفیر و الهجره، معتقد است که: قرآن به زبان عربی ساده و کاملا روشن برای هر مسلمانی نازل شده است و نیازی به تفسیر آن نیست. (به نقل از: جوکار، ۱۳۸۶: منابع اینترنتی) برخلاف سنت گرایان که اذن جهاد را تنها از سوی علما و پس از مشاوره با دیگران مجاز می دانستند، نوبنیادگرایان مفهوم جهاد را عوامانه کرده و با تاکید بر تکفیرگرایی، آنرا به ابزاری کارآمد برای مبارزه علیه دشمنان مسلمان و غیر مسلمان خود تبدیل کرده اند.

عبدالله عزام از علمای وهابی می گوید: یک فهم نادرست از کلمه جهاد در میان مسلمانان شکل گرفته که فکر می کنند جهاد هر نوع تلاش در راه خداست و آنرا محدود به سحرخیز بودن و خواندن خطبه و سخنرانی و یا خدمت به خانواده و پدر و مادر کرده اند. در حالی که جهاد صرفا به معنای «قتال» است.

در یک جمع بندی باید گفت، قرائت های افراطی و خوارجی از اسلام، گسترش فقر اقتصادی و حاکمیت استعمار در دنیای اسلام سبب گردیده است تا شاهد گسترش اندیشه های سلفی باشیم. ریشه های فکری و بنیادهای نظری القاعده حداقل به ابن تیمیه می رسد. این مساله هم به لحاظ شباهت های زمانی و موقعیتی عصر ابن تیمیه، و هم به لحاظ وجود شباهت بسیار تنگاتنگ نشانگان زبانی در گفتمان ابن تیمیه و بنیاد گرایی اسلامی، به خصوص القاعده، تا حدی زیادی روشن به نظر می رسد. (کپل، ۱۳۸۲: ۲۳۹)

لذا ایدئولوژی القاعده بر چهار رکن سلفی گری، رادیکالیسم، شیعه ستیزی و غرب ستیزی استوار است. از نگاه آنان، دین یک نظام ساده حقوقی است که از جانب خداوند برای رهایی بشر از عذاب دنیوی و اخروی نازل شده و تکالیفی را بر او واجب کرده است. لذا بشر برای سعادت دنیا و آخرت باید به عبادت و اطاعت از خدا بپردازد.

مهمترین و سرآمد تمام عبادت ها و معیار ایمان واقعی و دروغین، «جهاد» است. با وجود تنگ نظری القاعده در تعیین مسلمانان، و از آنجا که مرز میان انسان ها را ایدئولوژی سلفی رادیکال تعیین می کند، بسیاری از مخالفان آن ایدئولوژی به عنوان کافر، مشرک و منافق تلقی می شوند و مبارزه با آنان مشروعیت می یابد.

به نقل از:http://bargezeytoon.ir/

 

شنبه 4 اردیبهشت 1395  6:34 PM
تشکرات از این پست
mhzahraee ravabet_rasekhoon
sadegh123
sadegh123
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اسفند 1391 
تعداد پست ها : 912
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

 

 

تکفیر و تکفیری به چه معناست؟

تکفیر به‌معنای نسبت‌دادن کفر به شخص یا گروهی، در قرآن کریم مصادیق پرشماری دارد؛ ازجمله کسانی‌که حضرت مسیح(علیه السلام) را خدا پنداشتند و افرادی که به مردم جادوگری می‌آموختند. در احادیث نیز عواملی که ممکن است سبب تکفیر شود و نمونه‌های غیرمجاز و شروط آن، به‌تفصیل مطرح شده است. اما امروزه تکفیر، کاربرد ویژه‌ای یافته و به‌دور از مفهوم واقعی خود، فقط دستمایۀ سلب حیثیت و طرد و قتل بخش مهمی از مسلمانان توسط سلفیان وهابی شده است.
پیشینه تکفیر در میان مسلمانان، به پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باز می‌گردد. برخی از حوادث مهم تاریخی در دهه‌های آغازین اسلام، به‌سبب تکفیر روی داده است. ازجمله رویدادهای مهم دوران پس از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، جنگ‌های «رِده» بود. در این جنگ‌ها، دستگاه خلافت، معارضان خود را به‌‌دلیل ندادن زکات و نپذیرفتن اصل خلافت، کافر و خارج از دین خواند.  این حادثه، حتی در میان افراد نزدیک به خلیفه، تردیدهای بسیاری به وجود آورد.
شکل‌گیری گروه خوارج و حرکت‌های خشونت‌بار آنان نیز با تکفیر در ارتباط بود؛ به‌گونه‌ای‌که می‌توان خوارج را نخستین گروهی برشمرد که مسلمانان را تکفیر کردند. بسیاری از فرقه‌های خوارج نه‌تنها کسی را که مرتکب یکی از گناهان کبیره می‌شد، بلکه امت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را نیز تکفیر می‌کردند. آنان حتی حرمت جایگاه امیرمؤمنان علی(علیه السلام) را پاس نمی‌داشتند و ایشان را تکفیر می‌کردند. نمونه‌ای از تکفیر نیز در میان بعضی از معتزله و اشاعره گزارش شده است: آنان مشبهه را تکفیر می‌کردند.
هرچند نمونه‌های فردی و جمعی تکفیر در تاریخ اسلام گزارش شده و در برهه‌هایی از تاریخ، این جریان شایع بوده است، نمی‌توان تکفیر را در میان فرقه‌ها و نحله‌های گوناگون اسلامی چندان عمده و سرنوشت‌ساز دانست. حتی در نگاهی کلان، نمونه‌های افراط ‌آمیز تکفیر، چه آنان‌ که تکفیر کرده‌اند و چه آنان‌ که تکفیر شده‌اند، اندک به‌نظر می‌رسند. امروزه شمار پیروان دیدگاه افراطی تکفیر، در مقایسه با کل جمعیت مسلمانان، چندان نیست، اما به‌سبب برخورداری از موقعیت‌های مالی و سیاسی، عملکرد ایشان بازتابی گسترده دارند.
جز دربارۀ جریان وهابیت که مهم‌ترین فرقۀ مروج و مجری تکفیر است، ظاهراً نظر علما و فقهای مذاهب مهم اسلامی در کاهش ترویج تکفیر مؤثر بوده است؛ زیرا فقهای شیعه نسبت ‌دادن بی‌دلیل کفر به مسلمان را مستوجب تعزیر دانسته‌اند. از سویی، غزالی نیز ضمن توضیح معیار تکفیر، از طایفه‌ای از متکلمان که با تنگ‌نظری عده‌ای از مسلمانان را تکفیر کرده‌اند، انتقاد و توصیه کرده تا ‌جایی‌که ممکن است، از تکفیر اهل قبله پرهیز شود.
بنابراین، هرکس به شعایر اسلامی پایبند باشد و نشانه‌های دین الهی را بزرگ شمارد، مسلمان است و باید حرمت او را حفظ کرد. طبیعی است که آزار این‌چنین فردی حرام است و غیرمسلمان‌ نامیدن او، نوعی آزار تلقی می‌‌شود.
خلاصه
تکفیر به‌ دور از مفهوم واقعی‌اش، فقط دستمایه سلب حیثیت و طرد و قتل بخش مهمی از مسلمانان توسط سلفیان وهابی شده است. شکل‌گیری گروه خوارج و حرکت‌های خشونت‌بار آنان، با تکفیر در ارتباط بود؛ به ‌گونه‌ای ‌که می‌توان خوارج را نخستین گروهی برشمرد که مسلمانان را تکفیر کردند. پس از خوارج، وهابیت به ‌سبب برخورداری از موقعیت‌های مالی و سیاسی، مهم‌ترین فرقه مروج و مجری تکفیر به‌شمار می‌رود.

شنبه 4 اردیبهشت 1395  6:37 PM
تشکرات از این پست
mhzahraee ravabet_rasekhoon
safar221
safar221
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 84
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

گروه های تکفیری

سیر تحول

 

سلفیها روایات خود را مستقیما از احمد بن حنبل (متولد 241)، احمد بن تیمیه (متولد 728)، ابن القیم الجوزیه(متولد 751) و محمد بن عبدالوهاب تمیمی نجدی (متولد 1115-1206) میگیرند. سلفیه بعد از محمد بن عبدالوهاب به صورت یک شکل و ساختار سیاسی درآمد و هم پیمانی وی با محمد بن سعود پایه گذار حاکمیت آل سعود در عربستان به این روند تسریع بخشید. پیوند میان علما و حاکمان سعودی گرچه دچار تغییر و تحول شده است و شیوخ وهابی از برخی اختیارات خود از جمله بازداشت و امر قضا بازماندند اما در عین حال هنوز هم از وضعیت و جایگاه خوبی در نظام سیاسی سعودی برخوردار هستند. علاوه بر سرزمین حجاز، مصر نیز از تغییر و تحولات عقیدتی برکنار نماند و سلفی های این کشور با اقدامات و فعالیت های حسن البناء و جنبش اخوان المسلمین، سیر جدید ی در آموزه های عقیدتی اهل سنت تجربه کردند و باب های جدیدی برای این گروه جهت گشودن روزنههای محدود اجتهاد باز شد. اما با مرگ زودهنگام حسن البناء جنبش اخوان المسلمین تحت تأثیر اندیشه های دو شخصیت، به نام های ابوالاعلی مودودی و سید قطب قرار گرفت و آنها ضمن تثبیت روش پای بندی به متون دینی بر اساس دیدگاه های خاص فقهی خود، دیدگاه تکفیر را پی ریزی کردند.

 

سید قطب که تحت تأثیر اندیشه های ابن قیم جوزی در خصوص رفتار با اهل کتاب بود این اعتقاد را داشت که اهل کتاب تا زمانی که جزیه پرداخت می کنند می توانند در سرزمین های اسلامی با آرامش زندگی کنند در غیر این صورت مسلمانان باید با آنان به جهاد بپردازند. حمایت عربستان و کشورهای حاشیه ای خلیج فارس هماهنگی فراوانی میان سلفیون سنتی و جنبش اخوانالمسلمین ایجاد کرد. از سویی دیگر دیدگاه ضد سوسیالیسم سلفیون جدید به خصوص در جریان جنگهای نیروهای جهاد افغانستان با شوروی مورد توجه شیوخ وهابی عربستان قرار گرفت.

 

رشد جریان تکفیری

در نهایت سلفیه با اعلام تشکیل جبهه جهانی اسلام برای جهاد با یهودیان و صلیبیها به رهبری بنلادن عربستانی و ظواهری مصری بیش از پیش توجه به گرایشهای مبارزاتی را مورد توجه خود قرار داد. بی تردید حادثه 11 سپتامبر نقطه عطف در تاریخ تحولات معاصر است. جریان اسلام سلفی که بعد از عربستان سعودی در قالب جنگجویان طالبانی ظاهر شده بود منافع بسیاری از کشورهای منطقه را به خطر انداخت.

قرائت خشن و متحجرانه از سنت نبوی و برداشت های ظاهری از آیات قرآن، طالبان را بر آن داشت که حتی برای مخالفان فکری و سیاسی خود نیز تعیین تکلیف کنند و رسالتی فراتر از قد و اندازه خود در نظر بگیرند. این جریان فکری خود را در محدوده جغرافیایی افغانستان محدود نکرد بلکه برای خود مسئولیت اشاعه تعالیم اسلام مبتنی بر قرائت سلفی به سایر کشورهای منطقه را در نظر گرفته بود. این گروه ضمن اختلاف نظر با سایر گروه های سنی، سرسختانه نسبت به شیعیان کینه می ورزید و به همین خاطر به مراتب سیاستی خشن در قبال آنان به کار برد. حوادث 11 سپتامبر باعث ارتقای جایگاه راهبردی گروه های نظامی و شبه نظامی و محوریت قرار گرفتن تفکر القاعده شد. چنین پدیده ای از زمان پیدایش، عمدتا از سوی تفکر استراتژیک کاخ سفید مورد حمایت قرار گرفت اما بعدها با توجه به اصطکاک منافع آنان در منطقه، نزاعی عمیق میان آنان درگرفت و در نهایت باعث تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان شد.

 

علاوه بر افغانستان، یکی دیگر از مراکز رشد سلفی گری، لبنان است. جریان سلفی شام در دمشق توسط ناصرالدین الالبانی ظهور کرد. تفکر سلفی در اواخر دهه 50 توسط تعدادی از طلاب مراکز دینی عربستان به لبنان راه یافت. مهمترین این افراد شیخ سالم الشهال و شیخ عبدالرزاق الزغبی بودند. این دو نفر طرابلس را به مرکز گسترش و ترویج تفکر سلفی در تمام مناطق لبنان تبدیل کردند. فعالیت سلفیها در لبنان از طرابلس شروع شداز سال 1977 سلفیه به نحو چشمگیری توسط افرادی که محورشان شیخ سالم الشهال بود، فعال شد. در سال 1981 به صورت تشکیلات منظم و سازمان یافته، فعالیت خود را شروع و جمعیت نواه الجیش اسلامی را بنیان گذاری کردند. این تشکیلات در کنار سایر تشکیلات و نیروهای اسلامی سنی که عرصه را تحت سیطره خود داشتند از جمله جنبش توحید اسلامی یا جماعت اسلامی حضور کم رنگی داشتند. با فروپاشی جنبش توحید اسلامی بعد از حوادث طرابلس در سال 1985 سلفی ها امکان توسعه و گسترش بیشتری یافتند و توانستند ویژگیهای عقیدتی خود را به عنوان یک جماعت مستقل ابراز کنند. حضور آنان به طور متمرکز و قوی در طرابلس و برخی مناطق شمال از جمله عکار و الضنیه به چشم میخورددر کل، مناطق شمال به علت استقرار اکثر شخصیتها و موسسات سلفی لبنانی برای سلفیها اهمیت خاص دارد. همچنین حوادث سالهای اخیر که در این مناطق بین دولت و سلفیها روی داده است مانند حوادث ظنیه، انفجار کلیساها و حمله به منافع غربیها و غیره و به تبع آن تحولات و اقدامات امنیتی دستگاههای دولتی، شمال را به پایگاه و مرکز تجمع سلفیها تبدیل کرده است.

در اواسط دهه 90 جنبش سلفیه دستخوش بحران ها و حوادث تعیین کننده ای شد که به تضعیف فعالیت آن انجامید. زیرا دستگاه امنیتی لبنان به علت بمب گذاری ها و جنایات و ترور هایی که پیروان این جنبش مرتکب میشدند آنها را تحت فشار قرار داد. پس از وقوع حوادث 11 سپتامبر در سال 2001 فشارهای امنیتی بر گروههای سلفی تشدید شد. با بررسی پراکندگی جمعیت ها، مدارس و مراکز آموزشی و دینی سلفیه و نیز ساخت مساجدی در روستاهای فقیر و استفاده از این مساجد برای تبلیغ مذهب سلفیه میتوان به روند گسترش چشمگیر سلفیها در شمال لبنان پی برد. حجم رشد و گسترش سلفیه را در این مناطق میتوان با انجام مقایسههای ساده دریافت. برای مثال از مجموع هفتاد مسجد در شهر طرابلس، 16 مسجد متعلق به سلفیها است در حالی که دارالافتاء با وجود انبوه امامان تابع خود فقط 13 مسجد و جنبش توحید و جماعت هر یک فقط 7 مسجد را در اختیار دارنددر عکار حدود 210 مسجد وجود دارد که در روستاها و شهرهای کوچک پراکنده اند. از این تعداد 27 مسجد متعلق به وهابیها است که در آن به انجام وظایف نماز جماعت و تدریس میپردازند.

شنبه 4 اردیبهشت 1395  6:42 PM
تشکرات از این پست
mhzahraee ravabet_rasekhoon
safar221
safar221
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 84
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

نگاهی به جریان شناسی سلفی های تکفیری در بحران سوریه
در حال حاضر، سه گروه سلفی جهادی تکفیری در سوریه می جنگند که هر کدام دیدگاهای اعتقادی،انگیزه، اهداف، خواسته ها و تاکتیک مبارزاتی، متفاوتی دارند.از جمله مهمترین این گروه ها می توان به جبهه النصره، گروه داعش و گروه جبهه اسلامی سوریه اشاره کرد. از پایان قرن نوزدهم ایدئولوژی سلفی های سوریه متحول شده است. غالباً جنبش سلفی در سوریه، جنبشی اصلاح طلبانه و متأثر از اندیشه های محمد عبده در مصر بوده است. تا ۱۹۶۳ و وقوع کودتای نظامی حزب بعث، سلفی های سوریه به عنوان سلفی اصلاح طلب همچنان هویت خود را حفظ کردند. لکن گفتمان سکولار بعثی ها در سوریه کم کم، سلفی اصلاح گرایانه سوری را به سمت سلفی 

 

 

در حال حاضر، سه گروه سلفی جهادی تکفیری در سوریه می جنگند که هر کدام دیدگاهای اعتقادی، انگیزه، اهداف، خواسته ها و تاکتیک مبارزاتی، متفاوتی دارند. از جمله مهمترین این گروه ها می توان به جبهه النصره، گروه داعش و گروه جبهه اسلامی سوریه اشاره کرد. از پایان قرن نوزدهم ایدئولوژی سلفی های سوریه متحول شده است. غالباً جنبش سلفی در سوریه، جنبشی اصلاح طلبانه و متأثر از اندیشه های محمد عبده در مصر بوده است. تا ۱۹۶۳ و وقوع کودتای نظامی حزب بعث، سلفی های سوریه به عنوان سلفی اصلاح طلب همچنان هویت خود را حفظ کردند. لکن گفتمان سکولار بعثی ها در سوریه کم کم، سلفی اصلاح گرایانه سوری را به سمت سلفی جهادی سوق داد. نخستین ریشه های جریان سلفی جهادی در سوریه در دوران حافظ اسد کاشته شد. علاوه بر آن شرایط پیچیده منطقه ای و بین المللی نیز بر آن تأثیرگذار بود. در واقع عواملی از جمله جنگ دوم خلیج فارس، کودتای نظامی علیه اسلام گرایان الجزایر پس از پیروزی آنها در انتخابات، نسل کشی و کشتار مسلمانان بوسنی و هرزگوین، آزادی افغانستان از نیروی شوروی و به دنبال آن بازگشت افغان عرب، به این امر کمک کرد. مجموع این تحولات داخلی و بیرونی جوانان را با تفکر جهادی آشنا ساخت. علاوه برآن نظام سوریه تجربه تعامل و همکاری با سلفی ها و جریان های القاعده (در حمله آمریکا به عراق) را دارا می باشد.
مشکل سلفی ها با نظام سوریه از زمان قدرت گیری حافظ اسد در سوریه شروع شد، زیرا سلفی ها، فرقه علوی را رافضی می دانند و برای مشروعیت بخشی به ادعای مذهبی خود به فتاوی علمای مذهبی از جمله ابوحامد غزالی و ابن تیمیه تأکید می کنند. در همین راستا، سلفی های جهادی برای سرنگونی حکومت علوی ها و ایجاد حکومت اسلامی، جهاد را جایز می دانند. این اختلاف و درگیری ها صرفاً مذهبی نبود و رنگ و بوی طایفه ای نیز داشت؛ به خصوص که نظام سوریه در کشتار معروف در سال ۱۹۸۲، سه مرکز عمده اسلام گرایان در حماه، حمص، و ادلب را مورد حمله قرارداد که بسیاری از اسلام گرایان رادیکال طی آن کشته شدند و در نهایت موجب شد رهبری اخوان در خارج مستقر شود و جریان های اسلام گرا نیز بر شدت اقدامات خود بیفزایند. اخوان المسلمین سوریه بخشی از جریان های اخوان است که بر اساس طرح واندیشه حسن البنا در مصر در پایان قرن بیستم شکل گرفت. اخوانی ها طی اشغال سوریه توسط فرانسه در زمینه سیاسی آشکارا فعالیت می کردند. در ابتدا این جنبش تمایلی به حرکت های مسلحانه نداشت، اما با گذشت زمان و تحت تأثیر افکار «سید قطب» اخوانی ها از سال ۱۹۸۲ مبارزات مسلحانه خود را علیه علوی ها و حکومت علوی ها آغاز کردند و در گیری های شدیدی در حماه و... به وجود آمد که منجر به کشته شدن ۲۰ هزار نفر از طرفداران اخوان المسلمین شد و اکنون نیز سلفی ها این کشتار را به جریان های حاکم فعلی ربط می دهند و درصدد انتقام از طایفه علوی هستند.
 
به طور کلی گروه های سلفی فعال در سوریه را می توان به دو دسته تقسیم بندی نمود: جریان های رادیکال سلفی که خارج از مرزهای سوریه وارد این کشور شده اند که وابسته به سازمان جهانی القاعده می باشند. هدف آنها نیز تشکیل دولت اسلامی در سراسر مناطق جهان است و در قالب سازمان های متعددی سازماندهی شده اند. دولت اسلامی در عراق و شام (داعش) و جبهه النصره در زمره این گروه قرار می گیرند. جریان سلفی های تکفیری خارجی حاضر در سوریه، با توجه به پایگاه هایی که از آن به سوی سوریه عزیمت کرده اند به پنج دسته: جنگجویان تونسی و لیبیایی، سلفی های لبنان و عراق، سلفی های اردن و عربستان جنگجویان چچنی و اروپایی و در آخر، القاعده تقسیم می شوند. دسته دوم، گروه های سلفی جهادی داخلی می باشند که اغلب عناصر ان دارای تابعیت سوری هستند. این گروه اگرچه مبانی اصلی رفتار گروه های جهادی بین المللی را دارند، اما هدف آنها سرنگونی نظام سوریه و در نهایت تشکیل دولت اسلامی در داخل سوریه است، از جمله این گروه جبهه اسلامی سوریه می باشد.
در حال حاضر، سه گروه سلفی جهادی تکفیری در سوریه می جنگند که هر کدام دیدگاهای اعتقادی، انگیزه، اهداف، خواسته ها و تاکتیک مبارزاتی، متفاوتی دارند. از جمله مهمترین این گروه ها می توان به جبهه النصره، گروه داعش و گروه جبهه اسلامی سوریه اشاره کرد.
جبهه النصره
بعد از شروع درگیری های سوریه در مارس ۲۰۱۱، مبارزین سوری (در دوله العراق الاسلامیه) عضو گروه های القاعده موجود در عراق تصمیم خود را برای تشکیل گروه جهادی برای مبارزه با نظام سوریه گرفتند. در همین راستا از ترکیب گروه های کوچک جهادی، جبهه ای تشکیل شد که بر روی خود «کتائب النصرة لأهل الشام» نام نهاد. در میان اعضای آن، جنگجویان متعددی از کشورهای خارجی و با نژاد و قومیت های مختلف حضور دارند. این گروه از همان ابتدا از پشتیبانی مالی و نظامی، ابوبکر بغدادی(رهبرالقاعده درعراق) برخوردار بود. جبهه النصره، در نهایت در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۲ به رهبری «ابومحمد الجولانی» اعلام موجودیت کرد.
جبهه النصره به عنوان معروف ترین و بارزترین جریان سلفی جهادی– تکفیری حاضر در سوریه، شدیدترین ضربه ها را بر علیه ارتش سوریه وارد کرده است. پیشرفت های النصره در میدان نبرد در برابر ارتش سوریه به دلیل برخورداری فرماندهان آن از تجربه بالای نظامی می باشد. اکثر اعضای النصره سابقه حضور در جنگ های افغانستان، عراق و چچن را دارا می باشند. اعضاء و جنگجویان این جبهه با قومیت و نژادهای مختلف بوده است که به غیر از نیروهای عرب می توان به جنگجویان ازبک، ترک، چچن و اروپایی اشاره کرد. این گروه با حمایت های تسلیحاتی آمریکا، غرب و متحدان منطقه ای خود توانسته است فجایع بزرگی را در سوریه رقم بزند. جبهه النصره همچنین مسؤلیت بسیاری از حملات انتحاری و تروریستی صورت گرفته در این کشور را بر عهده گرفته است. با این حال این گروه از مشروعیت بخشی، برخی علمای سلفی نیز بهره می برد. عبدالمنعم مصطفی حلیم (ابو بصیر طرطوسی) ایدئولوگ سلفی جهادی است که خشونت های جبهه النصره را مشروع جلوه می دهد. ابوالمنذر الشنقیتی، یک عالم سرشناس کشور موریتانی نیز با انتشار فتوایی به هرکسی که قصد دارد برای جهاد به سوریه برود، توصیه کرده است تا به جبهه النصره بپیوندد. همچنین باید یادآور شد که جنگجویان عرب پس از فتوای شیوخ جهادی و تشویق «یوسف القرضاوی» برای ادای فریضه ی جهاد ضد نظام بشار اسد معادله جدیدی را برای سوریه خلق کردند.
دولت اسلامی عراق و شام (داعش)
زمانی که آمریکا عراق را اشغال کرد گروهی تحت عنوان دولت اسلامی در عراق شکل گرفت. این گروه به عنوان یک گروه با تفکر القاعده ای ظهور یافت. ایده تشکیل حکومت اسلامی عراق در اکتبر ۲۰۰۶ به رهبری ابوعمر بغدادی بود. وی درسال۲۰۱۰، همراه با المصری دیگر رهبر بلندپایه سازمان، در حمله نیروهای عراقی و آمریکایی جان باخت. پس از کشته شدن ابوعمر بغدادی، ابراهیم البدری معروف به ابوبکر بغدادی به این سمت رسید. ابوبکر البغدادی، یکی از افراد نزدیک به «ابومصعب الزرقاوی» از بارزترین رهبران القاعده می باشد. وی به دنبال اعلام وحدت از طریق ادغام جبهه النصره با تشکیلات دولت اسلامی عراق تحت عنوان «دولت اسلامی عراق و شام» به شهرت رسید. در سه سال گذشته و بعد از حوادث سوریه، دولت اسلامی عراق، موضوع تشکیل دولت عراق و شام را مطرح و در قالب و فرایند جدیدی تحت عنوان داعش (دولت اسلامی در عراق و شام) سامان یافت و همچنان زیر نظر القاعده به رفتارهای قبلی خود ادامه داد.
داعش وابسته به سازمان جهانی القاعده است که دارای ساختاری است که پا را از حوزه و حیطه جغرافیایی خاص فراتر می نهد و به همین دلیل محدود به حد و مرزی نیست. سازمان دولت اسلامی در عراق و شام، وزنه ای سنگین در معادله سوریه، به خصوص در مناطق شمال به شمار می رود. «گروه دولت اسلامی عراق و شام» به دنبال بروز اختلاف هایی میان «ابوبکر البغدادی» و «ابو محمد الجولانی» پای به عرصه میدانی سوریه گذاشت. از حیث خط مشی و دیدگاه فکری از سازمان تروریستی «القاعده» پیروی می کند و از حیث عملکرد و فعالیت، تنها به اعلام جنگ علیه ارتش سوریه اکتفا نکرده، بلکه تلاش دارد تا دیگر گروه های مسلح فعال در سوریه را از جمله «ارتش آزاد سوریه» و گروه «جبهه النصره» را نیز کنار بزند و خود تنها میدان دار عرصه سوریه باشد. برای داعش پیروزی انقلاب یا سرنگونی نظام مهم نبوده، بلکه تمام تلاش این گروه بر سیطره یافتن بریک منطقه جغرافیایی معین و تحت سلطه خود درآوردن آن متمرکز است». داعش گروهی اسلامی، افراطی و تکفیری است و قتل هر کسی را که وابسته به این گروه نباشد، حلال و جایز می داند، داعش همچنین به سوریه و عراق با یک دید نگاه می کند و حل مسأله این دو را با هم می خواهد. در واقع داعش به دنبال ایجاد دولت اسلامی در عراق و شام است.
«ابوبکر البغدادی» گروه «دولت اسلامی عراق و شام» (داعش) را رهبری می کند. وی با الجولانی رهبر جبهه النصره اختلاف دارد. البغدادی سال گذشته اعلام کرد «النصره» بخشی از این گروه است اما الجولانی بلافاصله این مسأله را رد کرد. جولانی با پافشاری بغدادی برای ادغام دو گروه تحت یک نام مخالفت کرده است. این امر منجر به دخالت ایمن الظواهری رهبر سازمان بین المللی القاعده برای پایان دادن به اختلافات بین گروه های مذکور شد. الظواهری بر جدایی این دو گروه تأکید کرد و دولت عراق اسلامی و جبهه النصره در شام را دو گروه مجزا و مستقل، اولی به رهبری ابوبکر البغدادی در عراق و دومی را به رهبری الجولانی در سوریه دانست. تحلیلگران بر این باورند «دولت اسلامی عراق وشام»، که با گروه ها و جریان های مسلح مختلف در شمال سوریه مبارزه می کنند، در راستای کنترل بلامنازع خود در مناطق مرزی ترکیه و عراق از طریق اخراج دشمنان احتمالی خود است. گروه دولت اسلامی عراق و شام اکنون کنترل بعضی از شهرهای سوریه را دست گرفته و درصدد دستیابی به هدف خود که تشکیل خلافت اسلامی فراگیر است می باشد. عناصر داعش دارای مهارت و تجربه بسیار در امر مبارزه هستند و دلیل این امر حضور آن ها در عراق و مبارزات چندین ساله در این کشور است.
جبهه اسلامی سوریه
سومین گروه سلفی حاضر در سوریه، جبهه اسلامی سوریه می باشد که از مهمترین گروه های سلفی داخلی در سوریه به شمار می رود. این گروه در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۳ از ترکیب گروه های نظامی و رهبران سلفی از جمله گروه احرار الشام، جیش الاسلام و سایر گروها از جمله جبهه التوحید تشکیل شد؛ که بزرگترین ائتلاف نیروهای سلفی جهادی در سوریه به شمار می آید. جبهه اسلامی بر خلاف سایر جریان های نئوسلفیسم خارجی ائتلاف و همکاری با دیگر گروه های جهادی را تحریم یا منع نمی کند. در همین راستا گروه الجبهه الاسلامیه که به تازگی اعلام موجودیت کرده، از ادغام هفت گروه لواء التوحید، احرار الشام، لواء الصقور الشام ، لواء الحق، انصار الشام و جیش الاسلام، گروه کردی جبهه الاسلامیه الکردیه در سوریه تشکیل شده است. اغلب عناصر جبهه اسلامی دارای تابعیت سوری هستند و سرکردگان آن مانند «زهران علوش» سوری و از اهالی «دوما» یا «احمد الشیخ» از اهالی جبل الزوایه است، به همین دلیل تا حدودی برای سوری ها، دست کم برای اهالی مناطق شان شناخته شده هستند.
بر خلاف گروه داعش و جبهه النصره پیوستن به گروه های مسلح وابسته به جبهه اسلامی مانند «احرار الشام» یا «لواء التوحید» یا «جیش الاسلام» یا «صقور الشام» نیازی به گذراندن دوره های آموزشی و فرهنگی ندارد و پیوستن به جبهه اسلامی و گروه های آن به راحتی صورت می گیرد. علاوه بر آن عناصر جبهه اسلامی دارای مهارت و تجربه لازم نیستند، اما به این جهت که اغلب عناصر آن سوری هستند، با مناطق مختلف و شهرها و روستاها و گذرگاه های کشور بیشتر آشنا هستند. این جبهه همچنین مورد حمایت عربستان سعودی می باشد و نه تنها با هیچ یک از اهداف آل سعود متناقض نیست بلکه بسیار هم پوشانی دارد.
این گروه را یک شورای متشکل از چندین فرماندهی اداره می کند که شخصی به اسم «احمد عیسی الشیخ ابو عیسی » فرمانده سابق تیپ صقور الشام در راس آنها قرار دارد. این جبهه از دو هیئت تشکیل شده است که یکی نظامی و دیگری سیاسی است و اولی را «زهران علوش» فرمانده گروه جیش الاسلام و دومی را «حسان عبود» فرمانده جنبش احرار الشام بوده است و هدف خود را سرنگونی نظام سوریه معرفی کرده است. به گونه ای است که برآورد می شود جبهه اسلامی سوریه بیش از ۷۵ هزار نیرو در اختیار داشته باشد. گروه جبهه اسلامی هدف از ساختار نظامی، سیاسی و اجتماعی جامع را سرنگونی نظام سوریه و تشکیل امارت اسلامی در سوریه اعلام کرده است. در هر صورت خلأ قدرت در سوریه به سایر گروه های سلفی پایگاهی ایده آلی بخشیده است. این گروه ها با بسط نفوذ خود در سراسر استان های سوریه و در مجاورت مرزهای ترکیه و در داخل عراق، تهدیدی برای امنیت منطقه و امنیت بین المللی به شمار می روند.
اقتباس از: سایت آفتاب

 

شنبه 4 اردیبهشت 1395  6:43 PM
تشکرات از این پست
mhzahraee ravabet_rasekhoon ehsan007060
safar221
safar221
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 84
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

نگاهی به جریان شناسی سلفی های تکفیری در بحران سوریه
در حال حاضر، سه گروه سلفی جهادی تکفیری در سوریه می جنگند که هر کدام دیدگاهای اعتقادی،انگیزه، اهداف، خواسته ها و تاکتیک مبارزاتی، متفاوتی دارند.از جمله مهمترین این گروه ها می توان به جبهه النصره، گروه داعش و گروه جبهه اسلامی سوریه اشاره کرد. از پایان قرن نوزدهم ایدئولوژی سلفی های سوریه متحول شده است. غالباً جنبش سلفی در سوریه، جنبشی اصلاح طلبانه و متأثر از اندیشه های محمد عبده در مصر بوده است. تا ۱۹۶۳ و وقوع کودتای نظامی حزب بعث، سلفی های سوریه به عنوان سلفی اصلاح طلب همچنان هویت خود را حفظ کردند. لکن گفتمان سکولار بعثی ها در سوریه کم کم، سلفی اصلاح گرایانه سوری را به سمت سلفی 

 

 

در حال حاضر، سه گروه سلفی جهادی تکفیری در سوریه می جنگند که هر کدام دیدگاهای اعتقادی، انگیزه، اهداف، خواسته ها و تاکتیک مبارزاتی، متفاوتی دارند. از جمله مهمترین این گروه ها می توان به جبهه النصره، گروه داعش و گروه جبهه اسلامی سوریه اشاره کرد. از پایان قرن نوزدهم ایدئولوژی سلفی های سوریه متحول شده است. غالباً جنبش سلفی در سوریه، جنبشی اصلاح طلبانه و متأثر از اندیشه های محمد عبده در مصر بوده است. تا ۱۹۶۳ و وقوع کودتای نظامی حزب بعث، سلفی های سوریه به عنوان سلفی اصلاح طلب همچنان هویت خود را حفظ کردند. لکن گفتمان سکولار بعثی ها در سوریه کم کم، سلفی اصلاح گرایانه سوری را به سمت سلفی جهادی سوق داد. نخستین ریشه های جریان سلفی جهادی در سوریه در دوران حافظ اسد کاشته شد. علاوه بر آن شرایط پیچیده منطقه ای و بین المللی نیز بر آن تأثیرگذار بود. در واقع عواملی از جمله جنگ دوم خلیج فارس، کودتای نظامی علیه اسلام گرایان الجزایر پس از پیروزی آنها در انتخابات، نسل کشی و کشتار مسلمانان بوسنی و هرزگوین، آزادی افغانستان از نیروی شوروی و به دنبال آن بازگشت افغان عرب، به این امر کمک کرد. مجموع این تحولات داخلی و بیرونی جوانان را با تفکر جهادی آشنا ساخت. علاوه برآن نظام سوریه تجربه تعامل و همکاری با سلفی ها و جریان های القاعده (در حمله آمریکا به عراق) را دارا می باشد.
مشکل سلفی ها با نظام سوریه از زمان قدرت گیری حافظ اسد در سوریه شروع شد، زیرا سلفی ها، فرقه علوی را رافضی می دانند و برای مشروعیت بخشی به ادعای مذهبی خود به فتاوی علمای مذهبی از جمله ابوحامد غزالی و ابن تیمیه تأکید می کنند. در همین راستا، سلفی های جهادی برای سرنگونی حکومت علوی ها و ایجاد حکومت اسلامی، جهاد را جایز می دانند. این اختلاف و درگیری ها صرفاً مذهبی نبود و رنگ و بوی طایفه ای نیز داشت؛ به خصوص که نظام سوریه در کشتار معروف در سال ۱۹۸۲، سه مرکز عمده اسلام گرایان در حماه، حمص، و ادلب را مورد حمله قرارداد که بسیاری از اسلام گرایان رادیکال طی آن کشته شدند و در نهایت موجب شد رهبری اخوان در خارج مستقر شود و جریان های اسلام گرا نیز بر شدت اقدامات خود بیفزایند. اخوان المسلمین سوریه بخشی از جریان های اخوان است که بر اساس طرح واندیشه حسن البنا در مصر در پایان قرن بیستم شکل گرفت. اخوانی ها طی اشغال سوریه توسط فرانسه در زمینه سیاسی آشکارا فعالیت می کردند. در ابتدا این جنبش تمایلی به حرکت های مسلحانه نداشت، اما با گذشت زمان و تحت تأثیر افکار «سید قطب» اخوانی ها از سال ۱۹۸۲ مبارزات مسلحانه خود را علیه علوی ها و حکومت علوی ها آغاز کردند و در گیری های شدیدی در حماه و... به وجود آمد که منجر به کشته شدن ۲۰ هزار نفر از طرفداران اخوان المسلمین شد و اکنون نیز سلفی ها این کشتار را به جریان های حاکم فعلی ربط می دهند و درصدد انتقام از طایفه علوی هستند.
 
به طور کلی گروه های سلفی فعال در سوریه را می توان به دو دسته تقسیم بندی نمود: جریان های رادیکال سلفی که خارج از مرزهای سوریه وارد این کشور شده اند که وابسته به سازمان جهانی القاعده می باشند. هدف آنها نیز تشکیل دولت اسلامی در سراسر مناطق جهان است و در قالب سازمان های متعددی سازماندهی شده اند. دولت اسلامی در عراق و شام (داعش) و جبهه النصره در زمره این گروه قرار می گیرند. جریان سلفی های تکفیری خارجی حاضر در سوریه، با توجه به پایگاه هایی که از آن به سوی سوریه عزیمت کرده اند به پنج دسته: جنگجویان تونسی و لیبیایی، سلفی های لبنان و عراق، سلفی های اردن و عربستان جنگجویان چچنی و اروپایی و در آخر، القاعده تقسیم می شوند. دسته دوم، گروه های سلفی جهادی داخلی می باشند که اغلب عناصر ان دارای تابعیت سوری هستند. این گروه اگرچه مبانی اصلی رفتار گروه های جهادی بین المللی را دارند، اما هدف آنها سرنگونی نظام سوریه و در نهایت تشکیل دولت اسلامی در داخل سوریه است، از جمله این گروه جبهه اسلامی سوریه می باشد.
در حال حاضر، سه گروه سلفی جهادی تکفیری در سوریه می جنگند که هر کدام دیدگاهای اعتقادی، انگیزه، اهداف، خواسته ها و تاکتیک مبارزاتی، متفاوتی دارند. از جمله مهمترین این گروه ها می توان به جبهه النصره، گروه داعش و گروه جبهه اسلامی سوریه اشاره کرد.
جبهه النصره
بعد از شروع درگیری های سوریه در مارس ۲۰۱۱، مبارزین سوری (در دوله العراق الاسلامیه) عضو گروه های القاعده موجود در عراق تصمیم خود را برای تشکیل گروه جهادی برای مبارزه با نظام سوریه گرفتند. در همین راستا از ترکیب گروه های کوچک جهادی، جبهه ای تشکیل شد که بر روی خود «کتائب النصرة لأهل الشام» نام نهاد. در میان اعضای آن، جنگجویان متعددی از کشورهای خارجی و با نژاد و قومیت های مختلف حضور دارند. این گروه از همان ابتدا از پشتیبانی مالی و نظامی، ابوبکر بغدادی(رهبرالقاعده درعراق) برخوردار بود. جبهه النصره، در نهایت در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۲ به رهبری «ابومحمد الجولانی» اعلام موجودیت کرد.
جبهه النصره به عنوان معروف ترین و بارزترین جریان سلفی جهادی– تکفیری حاضر در سوریه، شدیدترین ضربه ها را بر علیه ارتش سوریه وارد کرده است. پیشرفت های النصره در میدان نبرد در برابر ارتش سوریه به دلیل برخورداری فرماندهان آن از تجربه بالای نظامی می باشد. اکثر اعضای النصره سابقه حضور در جنگ های افغانستان، عراق و چچن را دارا می باشند. اعضاء و جنگجویان این جبهه با قومیت و نژادهای مختلف بوده است که به غیر از نیروهای عرب می توان به جنگجویان ازبک، ترک، چچن و اروپایی اشاره کرد. این گروه با حمایت های تسلیحاتی آمریکا، غرب و متحدان منطقه ای خود توانسته است فجایع بزرگی را در سوریه رقم بزند. جبهه النصره همچنین مسؤلیت بسیاری از حملات انتحاری و تروریستی صورت گرفته در این کشور را بر عهده گرفته است. با این حال این گروه از مشروعیت بخشی، برخی علمای سلفی نیز بهره می برد. عبدالمنعم مصطفی حلیم (ابو بصیر طرطوسی) ایدئولوگ سلفی جهادی است که خشونت های جبهه النصره را مشروع جلوه می دهد. ابوالمنذر الشنقیتی، یک عالم سرشناس کشور موریتانی نیز با انتشار فتوایی به هرکسی که قصد دارد برای جهاد به سوریه برود، توصیه کرده است تا به جبهه النصره بپیوندد. همچنین باید یادآور شد که جنگجویان عرب پس از فتوای شیوخ جهادی و تشویق «یوسف القرضاوی» برای ادای فریضه ی جهاد ضد نظام بشار اسد معادله جدیدی را برای سوریه خلق کردند.
دولت اسلامی عراق و شام (داعش)
زمانی که آمریکا عراق را اشغال کرد گروهی تحت عنوان دولت اسلامی در عراق شکل گرفت. این گروه به عنوان یک گروه با تفکر القاعده ای ظهور یافت. ایده تشکیل حکومت اسلامی عراق در اکتبر ۲۰۰۶ به رهبری ابوعمر بغدادی بود. وی درسال۲۰۱۰، همراه با المصری دیگر رهبر بلندپایه سازمان، در حمله نیروهای عراقی و آمریکایی جان باخت. پس از کشته شدن ابوعمر بغدادی، ابراهیم البدری معروف به ابوبکر بغدادی به این سمت رسید. ابوبکر البغدادی، یکی از افراد نزدیک به «ابومصعب الزرقاوی» از بارزترین رهبران القاعده می باشد. وی به دنبال اعلام وحدت از طریق ادغام جبهه النصره با تشکیلات دولت اسلامی عراق تحت عنوان «دولت اسلامی عراق و شام» به شهرت رسید. در سه سال گذشته و بعد از حوادث سوریه، دولت اسلامی عراق، موضوع تشکیل دولت عراق و شام را مطرح و در قالب و فرایند جدیدی تحت عنوان داعش (دولت اسلامی در عراق و شام) سامان یافت و همچنان زیر نظر القاعده به رفتارهای قبلی خود ادامه داد.
داعش وابسته به سازمان جهانی القاعده است که دارای ساختاری است که پا را از حوزه و حیطه جغرافیایی خاص فراتر می نهد و به همین دلیل محدود به حد و مرزی نیست. سازمان دولت اسلامی در عراق و شام، وزنه ای سنگین در معادله سوریه، به خصوص در مناطق شمال به شمار می رود. «گروه دولت اسلامی عراق و شام» به دنبال بروز اختلاف هایی میان «ابوبکر البغدادی» و «ابو محمد الجولانی» پای به عرصه میدانی سوریه گذاشت. از حیث خط مشی و دیدگاه فکری از سازمان تروریستی «القاعده» پیروی می کند و از حیث عملکرد و فعالیت، تنها به اعلام جنگ علیه ارتش سوریه اکتفا نکرده، بلکه تلاش دارد تا دیگر گروه های مسلح فعال در سوریه را از جمله «ارتش آزاد سوریه» و گروه «جبهه النصره» را نیز کنار بزند و خود تنها میدان دار عرصه سوریه باشد. برای داعش پیروزی انقلاب یا سرنگونی نظام مهم نبوده، بلکه تمام تلاش این گروه بر سیطره یافتن بریک منطقه جغرافیایی معین و تحت سلطه خود درآوردن آن متمرکز است». داعش گروهی اسلامی، افراطی و تکفیری است و قتل هر کسی را که وابسته به این گروه نباشد، حلال و جایز می داند، داعش همچنین به سوریه و عراق با یک دید نگاه می کند و حل مسأله این دو را با هم می خواهد. در واقع داعش به دنبال ایجاد دولت اسلامی در عراق و شام است.
«ابوبکر البغدادی» گروه «دولت اسلامی عراق و شام» (داعش) را رهبری می کند. وی با الجولانی رهبر جبهه النصره اختلاف دارد. البغدادی سال گذشته اعلام کرد «النصره» بخشی از این گروه است اما الجولانی بلافاصله این مسأله را رد کرد. جولانی با پافشاری بغدادی برای ادغام دو گروه تحت یک نام مخالفت کرده است. این امر منجر به دخالت ایمن الظواهری رهبر سازمان بین المللی القاعده برای پایان دادن به اختلافات بین گروه های مذکور شد. الظواهری بر جدایی این دو گروه تأکید کرد و دولت عراق اسلامی و جبهه النصره در شام را دو گروه مجزا و مستقل، اولی به رهبری ابوبکر البغدادی در عراق و دومی را به رهبری الجولانی در سوریه دانست. تحلیلگران بر این باورند «دولت اسلامی عراق وشام»، که با گروه ها و جریان های مسلح مختلف در شمال سوریه مبارزه می کنند، در راستای کنترل بلامنازع خود در مناطق مرزی ترکیه و عراق از طریق اخراج دشمنان احتمالی خود است. گروه دولت اسلامی عراق و شام اکنون کنترل بعضی از شهرهای سوریه را دست گرفته و درصدد دستیابی به هدف خود که تشکیل خلافت اسلامی فراگیر است می باشد. عناصر داعش دارای مهارت و تجربه بسیار در امر مبارزه هستند و دلیل این امر حضور آن ها در عراق و مبارزات چندین ساله در این کشور است.
جبهه اسلامی سوریه
سومین گروه سلفی حاضر در سوریه، جبهه اسلامی سوریه می باشد که از مهمترین گروه های سلفی داخلی در سوریه به شمار می رود. این گروه در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۳ از ترکیب گروه های نظامی و رهبران سلفی از جمله گروه احرار الشام، جیش الاسلام و سایر گروها از جمله جبهه التوحید تشکیل شد؛ که بزرگترین ائتلاف نیروهای سلفی جهادی در سوریه به شمار می آید. جبهه اسلامی بر خلاف سایر جریان های نئوسلفیسم خارجی ائتلاف و همکاری با دیگر گروه های جهادی را تحریم یا منع نمی کند. در همین راستا گروه الجبهه الاسلامیه که به تازگی اعلام موجودیت کرده، از ادغام هفت گروه لواء التوحید، احرار الشام، لواء الصقور الشام ، لواء الحق، انصار الشام و جیش الاسلام، گروه کردی جبهه الاسلامیه الکردیه در سوریه تشکیل شده است. اغلب عناصر جبهه اسلامی دارای تابعیت سوری هستند و سرکردگان آن مانند «زهران علوش» سوری و از اهالی «دوما» یا «احمد الشیخ» از اهالی جبل الزوایه است، به همین دلیل تا حدودی برای سوری ها، دست کم برای اهالی مناطق شان شناخته شده هستند.
بر خلاف گروه داعش و جبهه النصره پیوستن به گروه های مسلح وابسته به جبهه اسلامی مانند «احرار الشام» یا «لواء التوحید» یا «جیش الاسلام» یا «صقور الشام» نیازی به گذراندن دوره های آموزشی و فرهنگی ندارد و پیوستن به جبهه اسلامی و گروه های آن به راحتی صورت می گیرد. علاوه بر آن عناصر جبهه اسلامی دارای مهارت و تجربه لازم نیستند، اما به این جهت که اغلب عناصر آن سوری هستند، با مناطق مختلف و شهرها و روستاها و گذرگاه های کشور بیشتر آشنا هستند. این جبهه همچنین مورد حمایت عربستان سعودی می باشد و نه تنها با هیچ یک از اهداف آل سعود متناقض نیست بلکه بسیار هم پوشانی دارد.
این گروه را یک شورای متشکل از چندین فرماندهی اداره می کند که شخصی به اسم «احمد عیسی الشیخ ابو عیسی » فرمانده سابق تیپ صقور الشام در راس آنها قرار دارد. این جبهه از دو هیئت تشکیل شده است که یکی نظامی و دیگری سیاسی است و اولی را «زهران علوش» فرمانده گروه جیش الاسلام و دومی را «حسان عبود» فرمانده جنبش احرار الشام بوده است و هدف خود را سرنگونی نظام سوریه معرفی کرده است. به گونه ای است که برآورد می شود جبهه اسلامی سوریه بیش از ۷۵ هزار نیرو در اختیار داشته باشد. گروه جبهه اسلامی هدف از ساختار نظامی، سیاسی و اجتماعی جامع را سرنگونی نظام سوریه و تشکیل امارت اسلامی در سوریه اعلام کرده است. در هر صورت خلأ قدرت در سوریه به سایر گروه های سلفی پایگاهی ایده آلی بخشیده است. این گروه ها با بسط نفوذ خود در سراسر استان های سوریه و در مجاورت مرزهای ترکیه و در داخل عراق، تهدیدی برای امنیت منطقه و امنیت بین المللی به شمار می روند.
اقتباس از: سایت آفتاب

 

شنبه 4 اردیبهشت 1395  6:44 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
mhzahraee
mhzahraee
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 2617
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)


نقل قول maryamjoon

جنبش تکفیری طیفی از افکار و عقاید را شامل می شود که برای پیشبرد اهداف اسلامی در کشورهای مختلف در قالب حزب ها و گروه های گوناگون فعالیت می کنند....


واقعاً دست شما درد نکنه! وقتی می گم منبع بزنید برای همینه. الان جنبش تکفیری هدفش شد اسلام؟!!!

دوستان لطف کنند دست از کپی کردن صرف نوشته های سایتها بردارند و قبل از فرستادن پست، خودشان آن را بررسی کنند که نوشته های انحرافی را ناخواسته برای نویسندگانش منتشر نکنند. ممنون

یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:00 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon ehsan007060
ehsan007060
ehsan007060
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 10952
محل سکونت : خراسان رضوی

آشنایی با جریان اخوان المسلمین مصر به عنوان جریانی سلفی

آشنایی با جریان اخوان المسلمین مصر به عنوان جریانی سلفی

1. بخاطر شرایط مصر و جهان اسلام خیلی سریع رشد کرد

2. حسن البنا به عنوان موسس این جریان تفکر سلفی را پذیرفت ولی بشدت تقریبی بود و نگاه مثبتی به شیعه داشت ولی افکار ابن تیمه را به عنوان فروع اعتقادی پذیرفت

3. اخوان المسلمین با رویکرد اندیشه سیاسی ظهور کرد و بخاطر از بین رفتن امپراطوری عثمانی توانست در 38 کشور جهان شعبه تاسیس کند

4. اخوان یک گرایش معتدل است که هم اشتراکاتی با شیعه دارد و هم اختلافاتی دارد

دوشنبه 6 اردیبهشت 1395  11:11 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon mhzahraee
ehsan007060
ehsan007060
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 10952
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

آشنایی با جریان سلفی جهادی

1. از دل اخوان بیرون آمد ولی بعدا از آن جدا شد

2. سید قطب که رهبر معنوی اخوان بود موسس جریان سلفیه جهادی شد

3.سید قطب همه شهرهای اسلامی را جاهلی خواند و گفت باید از مکه جاهلی به مدینه النبی مهاجرات کنیم و آنجا حکومت اسلامی تشکیل دهیم

4. عده ایی از جوانان تند روی اخوانی جذب سید قطب شدند

دوشنبه 6 اردیبهشت 1395  11:41 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon mhzahraee
ehsan007060
ehsan007060
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 10952
محل سکونت : خراسان رضوی
دوشنبه 6 اردیبهشت 1395  11:57 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon ahoo127 mhzahraee
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

بنام خدا

تعدادی از سازمانها و گروههایی که برپایهء اندیشه های تکفیری فعّالیّت داشته اند معرّفی کنید.

لبنان :

گروه  فتح الاسلام :

رهبری این جریان را فردی به نام ابوخالد العلمه برعهده داشت که در عراق عملیات تروریستی می‌کرد و سابقه همکاری با ایمن الظواهری و زرقاوی را داشت. وی به واسطه برخی اقدامات خرابکارانه علیه شیعیان، تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی نیز در سوریه زندانی شد. او بعد از آزادی از زندان با همکاری یک اردنی فلسطینی‌تبار به نام شاکر العبیسی اقدام به تأسیس گروه فتح اسلام کرد.

جنبش توحید اسلامی:

از جمله میتوان فعالیت های این جنبش میتوان به درگیری اعضاء جنبش توحید اسلامی با ارتش سوریه در سال 1985‌، درگیری با گروه انصار در اردوگاه فلسطین «عین الحلوه» در جنوب لبنان و مقابله با ارتش لبنان در سال2000 اشاره کرد.

گروه عصبه النور:

 گروه عصبه النور که به ترور برخی از اعضاء جنبش فتح در لبنان اقدام نمود .

تشکیلات جند الشام:

تشکیلات جند الشام  توسط ابو‌مصعب زرقاوی‌، در سال 1999 تشکیل شد. این تشکیلات یکی از شاخه‌های القاعده به شمار می‌آید و بر اندیشه و روش اسامه بن لادن تکیه دارد. بسیاری از اعضاء گروه های سلفی در لبنان بویژه جند الشام‌، در طول چند سال گذشته به عراق سفر کرده و در کنار القاعده جنگیده‌اند و بسیاری از اعضاء آن نیز کشته شده‌اند.

منابع :

پایگاه خبری تحلیلی سخن آنلاین

پایگاه خبری تحلیلی کامروز

 

                  

دوشنبه 6 اردیبهشت 1395  6:44 PM
تشکرات از این پست
mhzahraee
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

بنام خدا

تعدادی از سازمانها و گروههایی که برپایهء اندیشه های تکفیری فعّالیّت داشته اند معرّفی کنید.

عراق :

سازمان‌های وجنبش های تکفیری که در عراق فعالیت می‌کنند‌، عبارتند از‌:

سازمان قاعدة الجهاد فی بلاد الرافدین، ارتش انصار السنة، ارتش اسلامی عراق، حزب التحریر‌، جیش الطائفة المنصوره، گروه یاران اهل سنت‌، سپاه عمر، گروه انصار، جیش محمد، گروه ابو‌ایمن، گردان زبیر بن عوام، گردان حسن بصری و چند گروه کوچک دیگر.

1- سازمان قاعده الجهاد فی بلاد الرافدین

این سازمان خطرناک‌ترین گروه تروریستی عراق است که فعالیت‌هایش شامل بمب‌گذاری خودروها، ترور و آدم‌ربایی، کشتن بی‌گناهان، سر بریدن و مثله کردن اجساد می‌شود. این سازمان ارتباط مستحکمی با سازمان‌های نظامی بعثی مثل ارتش اسلامی عراق و گردان‌های ثوره‌العشرین و همچنین با سازمان‌های تروریستی جهانی دارد.

حوزه فعالیت این سازمان مناطقی چون انبار، موصل، تکریت، دیالی و حومه‌های جنوبی و شمالی و غربی بغداد است. ساختار نظامی آن را غیر نظامیان افراطی داخلی و خارجی تشکیل می‌دهند و از بدو تأسیس رهبری آن برعهده ابومصعب زرقاوی بوده است.

2- ارتش انصار السنه

این جمع از سنی‌های افراطی تشکیل شده و اعضای آن را سنی‌های افراطی عراقی و غیر عراقی و برخی از عناصر رژیم سابق تشکیل می‌دهند. حوزه فعالیت این گروه که از هم‌پیمانان سازمان قاعده الجهاد فی البلاد الرافدین شمرده می‌شود، مرکز و شمال عراق است. محمد الجحیشی از رهبران برجسته این گروه به حساب می‌آید.

3- ارتش اسلامی عراق

این گروه متشکل از اسلام‌گرایان افراطی و عناصری از رژیم سابق است. ارتش اسلامی عراق در مرکز این کشور و همچنین در بصره و موصل فعالیت می‌کند.

4- حزب التحریر

هدف اعضای این گروه، ایجاد حکومتی خلافتی در عراق و بیرون راندن کفار از این کشور است. حزب التحریر با سازمان قاعده الجهاد فی بلاد الرافدین در ارتباط است و در دیالی و برخی از بخش‌های بغداد به فعالیت می‌پردازد.

5- جیش الطائفه المنصوره

این گروه در اواخر ژوئیه 2005 پا به این عرصه نهاد. مسئولیت پرتاب خمپاره به سمت زائران امام موسی کاظم در تاریخ 13 آگوست 2005 از سوی این گروه برعهده گرفته شد. اولین بیانیه این گروه در تاریخ 26 ژولای 2005 از طریق اینترنت منتشر و در آن ادعا شد که این گروه پس از سقوط رژیم صدام تأسیس شده است. فرمانده جیش الطائفه المنصوره ابوعمر انصاری است و ابوسامه نیز سخنگویی این گروه را برعهده دارد. حوزه فعالیت جیش الطائفه المنصوره در مناطق الطارمیه المشاهده، التاجی، الطیفیه و عویریج است.

6- گروه یاران اهل سنت (مناصروا و اهل السنه)

این گروه در ژوئن 2005 ظهور کرد و بیانیه تأسیس آن در تاریخ 13 ژوئن 2005 صادر شد. حوزه فعالیت گروه یاران اهل سنت، مرکز و جنوب عراق (بصره) است و در منطقه الدوره، بغداد و ابورشید هم فعالیت‌هایی دارد. این گروه انفجار کمربند انفجاری در مسجد شیعیان در جاده بغداد به بصره را که به کشته شدن 46 غیرنظامی منجر شد و همچنین ربودن و قتل رئیس شیعی‌مذهب اتحاد الکراتیه در بابل را برعهده گرفت. علاوه بر این، تعدادی از اعضای کادر سازمان بدر (سپاه بدر) در منطقه الطلیعه در مسیر بغداد به حله توسط این گروه به قتل رسیدند. گروه یاران اهل سنت همچنین قتل بیست نفری را که از منطقه الدوره در بغداد ربوده شده بودند و جسد آنان در تاریخ 2 آگوست 2005 در منطقه المعالف در جنوب این شهر پیدا شد، برعهده گرفت.

7- سپاه عمر

سازمان قاعده الجهاد فی بلاد الرافدین در تاریخ 5 ژولای 2005 تشکیل این گروه را اعلام کرد و مدعی شد قتل اعضای کادر سازمان بدر توسط آن انجام شده است. رهبر این سازمان، جمال التکریتی است که «ابواسلام» نامیده می‌شود. او از عشیره ابوناصر در تکریت و یکی از همکاران زرقاوی است. این گروه تا تاریخ 29 آگوست 2005 انجام 200 عملیات ترور و سوء قصد به جان تعداد زیادی از اعضای جنبش‌های اسلامی و ملی از جمله منشی دفتر عادل عبدالمهدی و مدیر دفتر احمد چلبی را به‌عهده گرفته است. انفجار ساختمان مؤسسه شهید محراب در تلعفر در تاریخ 23 ژولای 2005 نیز از سوی این گروه برعهده گرفته شد.

8-گروه الانصار وابسته به گردان انتحاری براء بن مالک

گروه گردان براء بن مالک مسئولیت 11 عملیات در فاصله زمانی 9 ژوئن 2006 تا 29 ژوئن 2006 و عملیات‌های متعدد دیگری را در فاصله زمانی 17 تا 20 ژولای 2006 ـ از جمله یک خودروی بمبگذاری‌شده و انفجار یک کمربند انفجاری ـ برعهده گرفت.

9- جیش محمد (الحق)

شامل مجموعه‌ای از تکفیری‌ها و بعثی‌ها و طرفدار تبعیض نژادی بر اساس انتساب‌های عشیره‌ای است. این گروه برای بازگرداندن حزب بعث اقدام می‌کند و شعار خود را «حکومت برای اعراب سنی عراق است» می‌داند.

10-گروه ابوایمن

حوزه فعالیت این گروه در موصل و فلوجه است. گروه ابوایمن در فعالیت‌های خود به تجربه تکفیری‌هایی متکی است که در گذشته عضو ارتش عراق بودند و دوره‌هایی را در مدائن واقع در بغداد برگزار می‌کنند.

11- گردان زبیر بن عوام

حوزه فعالیت این گروه مناطق ابوغریب، الرضوائیه، خان ضاری و الزیدان است و رهبری آن را ابوزبیده البابلی برعهده دارد. این گروه در تاریخ 26 سپتامبر2005 بیعت خود را با سازمان قاعده الجهاد فی بلاد الرافدین اعلام کرد ولی در گذشته به گردان‌های ثوره‌العشرین وابسته بود. شیوه کاری آن بهکارگیری خودروهای بمبگذاری‌شده، بمبگذاری و پرتاب موشک است.

12-گردان حسن بصری

این گروه در تاریخ 31 سپتامبر 2005 بیعت خود را با القاعده در عراق اعلام کرد و حوزه فعالیت آن در ابوالخطیب، الامتحیه و الزبیر است. گروه یادشده در بصره عملیات‌های تروریستی را بر ضد نیروهای نظامی انگلیسی و عراقی و غیرنظامیان شیعه انجام داده است و شیوه کاری آن بمب‌گذاری، خودروهای بمب‌گذاری‌شده، عملیات انتحاری و ترور است. گردان حسن بصری برای اولین مرتبه بین آگوست و سپتامبر 2004 ظهور کرد و اعضای آن از عشیره غائم بصره هستند که رویکردی تروریستی دارند. رهبر این گروه ابوحذیفه عراقی است و این گروه بین سپتامبر 2004 تا مارس 2005 مسئولیت 24 حمله از جمله 16 مورد بمبگذاری و عملیات‌های ترور متعدد در بصره را برعهده گرفت.

این گروه‌ها در پوشش دفاع از اهل‌سنت عراق، عملا به کشتار شیعیان دست زده و در مسیر منافع غر‌ب گام برمی‌دارند.

منابع :

پایگاه خبری تحلیلی سخن آنلاین

پایگاه خبری تحلیلی کامروز

                  

دوشنبه 6 اردیبهشت 1395  6:51 PM
تشکرات از این پست
mhzahraee ehsan007060
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

بنام خدا

تعدادی از سازمانها و گروههایی که برپایهء اندیشه های تکفیری فعّالیّت داشته اند معرّفی کنید.

سوریه :

جبهة النصرة لأهل الشام

این گروه که یکی از نیروهای شورشی در سوریه به شمار می‌رود، در حین جنگ داخلی سوریه در ۲۳ ژانویه ۲۰۱۲ تأسیس شد. ارتش سوریه با این گروه به مقابله پرداخت و آمریکا در دسامبر ۲۰۱۲ این گروه را یک سازمان تروریستی اعلام کرد. اطلاعات زیاد و دقیقی درباره این جماعت تروریست وهابی در دست نیست؛ جماعتی که مسئولیت بسیاری از بمب‌گذاری‌های صورت گرفته را برعهده گرفته است.

در سوریه  گروه های تروریستی  نظیر داعش، جبهه اسلامی آزادی بخش سوریه ، ارتش آزاد سوریه ، احرار الشام و .... که در واقع جملگی گروه های مسلح تروریستی با تفکرات تکفیری هستند که به ظاهر هدف اصلی خود را بازگرداندن خلافت اسلامی در کشورهای اسلامی اعلام کرده وجود دارد.
 

مصر

سلفی‌گری در مصر با تأسیس «‌الجمعیه الشرعیه» در سال 1912‌م و سپس با تأسیس «‌جمعیه التبلیغ» در 1926 آغاز شد، اما هیچگاه از نفوذ و گسترش در جامعه مصر برخوردار نبود. زیرا با وجود جنبش اخوان المسلمین – که صحنه گردان اصلی همه فعالیت های اسلامی در مصر به شمار می‌رفت – مجالی برای اظهار وجود سلفی‌ها وجود نداشت.

علی رغم این تلاش‌ها، تفکر وهابی سعودی در حصار چند گروه از جمله، «جماعت انصار سنت محمدی» باقی ماند. با برپایی دانشگاه الأزهر و حمایت جمال عبد الناصر و تلاش وی برای ایجاد تحول و پیشرفت در آن و نیز جهت گیری خصمانه دولت مصر نسبت به عربستان سعودی ، رشد جریان سلفی گری در مصر کند شد.

اما باروی کارآمدن سادات در سال 1970 میلادی و ارتباط وی با امریکا و عربستان سعودی‌، جریان فکری وهابیت با تمام قدرت به فعالیت پرداخت و جماعت انصار سنت‌، با گروه‌های مخالف وهابیت به مقابله برخاست. در دهه هفتاد میلادی، از سوی شاخه جوانان جماعت اخوان المسلمین و جماعت انصار سنت‌، گروه‌های جدیدی مانند جمعیت سلفیه‌، جمعیت مهاجر، جمعیت اسلامی و جمعیت تکفیر به وجود آمدند که تا به امروز فعالیت میکنند. این جمعیت‌ها به تبعیت از عربستان سعودی اشتهار دارند و از کمک‌های مالی آن کشور برخوردارند.

منابع :

پایگاه خبری تحلیلی سخن آنلاین

پایگاه خبری تحلیلی کامروز

پایگاه معاونت برون مرزی صدا و سیما، مقاله جمشيد امين زاده

                  

دوشنبه 6 اردیبهشت 1395  7:08 PM
تشکرات از این پست
mhzahraee ehsan007060
nazareyan
nazareyan
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1395 
تعداد پست ها : 12
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

در واقع تکفیری یک حزب یا گروه خاص و مستقل نیست، بلکه نوعی تفکر است. تکفیری به فرد یا جریانی اطلاق می‌شود که از قرائت‌‌های مختلف سلفی و وهابی برخاسته و دیگر مسلمانان را به‌صرف آن که با آنان هم‌عقیده نیستند، با معیارهای باطل خود، متهم به کفر و خروج از دین می‌کنند.

 برای شناخت بهتر این گروه ها نیاز است که رهبران فکری این گروهها شناخته شود

1- احمد بن حنبل:

از رؤسا و احیا کنندگان سلفی گری را می توان احمد بن حنبل شیبانی صاحب کتاب حدیثی به نام المسند و مؤسس فقه حنبلی دانست. در واقع احمد بن حنبل به عنوان امام و پیشوای سلفیه نیز شناخته می شودتکیه ی اساسی احمد بن حنبل، به عنوان رئیس خط «سلفی گری» بر سماع و شنیدن است؛ یعنی توجه کردن به ظاهر آیات و احادیث نبوی در عقاید و عدم توجه به عقل.

-2 احمد ابن تیمیه:

ابن تیمیه در قرن هفتم و هشتم هجری از مشرب فکری احمد بن حنبل تبعیت جسته و مشی آن را انتخاب کرده است. در واقع می توان گفت وی احیا کننده ی سنت احمد بن حنبل است

محور اندیشه های ابن تیمیه را که مورد استفاده ی گروه-های تکفیری قرار می گیرد و آن ها با استفاده از آرا و عقاید وی به توجیه اعمال و رفتار خود می پردازند، می توان به صورت زیر بیان کرد:

1- بدعت:  ابن تیمیه معتقد بود متوسل شدن به پیامبر مربوط به زندگی ایشان بوده است و بعد از وفات ایشان هیچ یک از گذشتگان (صحابه و تابعین) به پیامبر متوسل نشده است. ابن تیمیه توسل را به سه صورت معنی کرده است که دو مورد آن مباح و مورد سوم آن حرام است: اول توسل گرفتن با اطاعت کردن از پیامبر و ایمان به او که اصل ایمان و اسلام است. دوم متوسل شدن به دعا و شفاعت آن حضرت در زمان زندگی ایشان و در روز قیامت. سوم متوسل شدن به پیامبر (ص) بعد از فوت ایشان و قسم دادن به ذات او که مورد سوم جزء بدعت ها است

2-منع زیارات قبور:

3- استغاثه و توسل: وی شفاعت، توسل جستن به انبیاء و ائمه را آثار باقی مانده دوران جاهلیت می داند، و موسلین به آن ها را مشرک و کافر می پندارد

4-جبرگرایی: وی به خاطر فقر اندیشه عمیق و بصیرت لازم و نیز طرد عقل در بسیاری از نظرات کلامی خویش، به «جبریه» پیوسته است.

5-شیعه ستیزی

6-سوگند به غیر خدا: از معتقدات نادر دیگر ابن تیمیه این است که سوگند به غیر از خداوند را مطلقاً حرام می داند

 -3محمدبن عبدالوهاب:

از جمله دیگر رهبران فکری گروه های تکفیری می توان به محمدبن عبدالوهاب اشاره کرد.  این دلیل ابن تیمیه را می توان مرجع فکری او دانست. وی مؤسس فرقه ای به نام «وهابیت» بوده است که از قرن 12 تاکنون برجای مانده است.

آرا و عقاید محمدبن عبدالوهاب را چنین بر می شمارد:

1- حرام بودن ساختن گنبد و هر گونه بنا بر روی آرامگاه و مزار انبیا.

2- حرام بودن زیارت انبیا و ائمه و توسل کردن به آن ها و شفیع قرار دادن آن ها به درگاه خداوند و تقدیم نذور و قربانی کردن به قصد قربت.

3- نماز گزاردن در حرم مطهر ائمه. به طوری که پیروان وی چون تکفیری ها ویران کردن بارگاه و گنبد ائمه اطهار و پیامبر گرامی اسلام را واجب می دانند.

4- لزوم پیروی از هر کسی که خود را امام مسلمانان بنامد و شمشیر کند. او خود برحسب مقتضیات شرایط و اوضاع تصمیماتی می گیرد و دیگران باید اجرا کنند و گفتار و کردار کسانی که در گذشته بوده اند بی اعتبار است.

و اما پاسخ به بعضی شبهات آن ها :

حجت الاسلام قرائتي در پاسخ به وهابي‌ها كه معتقدند توسل شيعيان شرك است، گفت: مي خواهم در اين زمينه دو پاسخ از قرآن روايت كنم كه مي توان به وسيله آن مثل پتك بر سر وهابيون كوبيد. وهابي‌ها حديث و روايت را قبول ندارند چرا كه مي‌گويند ممكن است جعل باشد مي‌خواهم برايشان از قرآن سند بياورم كه توسل به ائمه(ع) نه تنها شرك نيست، بلكه توصيه خود قرآن است.

در سوره اعراف آمده كه قوم بني اسرائيل به خدا ايمان نمي‌آوردند و به حضرت موسي(ع) گفتند: اگر مي‌خواهيد بلا نازل كن.

 خدا پنج بلا براي آنها نازل كرد؛ يك طوفان، دو  حمله ملخ‌ها، سه حمله شپش، چهار حمله قورباغه‌ها، پنج خون آلود شدن آب‌ها.

 اما همين كه به بدبختي و نكبت رسيدند به حضرت موسي(ع) گفتند: «يا موسي براي ما دعا كن» و به خاطر عهدي كه خداوند به تو داده وساطت كن تا اين بلا از ما دور شود.

 اين قوم كه لج‌بازترين مردم‌هاي تاريخ بودند هنگام اضطرار گفتند «يا موسي» عين زمان حال كه ما مي‌گوييم «يا فاطمه»، «يا علي»،

 سند ديگري كه راجع به اين توسل در قرآن وجود دارد آيه 97 سوره يوسف است زماني كه پسران حضرت يعقوب به او مي‌گويند پدر ما را ببخش در قرآن آمده است: «قالو يا ابانا»، يعني اي پدر به واسطه پيامبر بودنت براي ما استغفار كن.

 در ادامه حضرت يعقوب(ع) به آنها مي‌گويد: «سوف»، يعني در آينده براي شما استغفار خواهم كرد.

 

 چرا وهابیون قائل بر کفر شیعه هستند؟

وهابیون بر این اعتقادند که شیعه تمام صحابه پیامبر را کافر، و بغض آنها را در سینه دارد وهمین امر را مجوزی برای تکفیر شیعه می دانند.
 

اما حقیقت در بین اهل تشیع چیز دیگری است. در رد اولین دلیل یعنی تکفیر تمام صحابه، چنین بیان شده است:

1- 
چگونه می شود بر همه *صحابه، که افزون بر صد هزار نفر بودند و فقط نام پانزده هزار از آن ها ثبت شده است حکم تکفیر داد.
در حالی که گروهی از آنها از شیعیان علی(علیه السلام) بودند و افرادی چون، یاسر و همسرش سمیه، پس از بعثت و قبل از هجرت، به شهادت رسیده و یا درگذشته اند و گروه هایی در نبردهای، بدر، احد، احزاب و... جان خود را برای اسلام و حفظ آن، پیش کش کرده اند
و حال سوال تشیع این است که اما اگر تمام صحابه خوب هستند، پس تکلیف ارتداد عده ای از منافقین و... چه می شود؟

و اما در پاسخ به مجوز تکفیر شیعه باید این مسئله را خاطر نشان کرد:

2-
اگر بغض صحابه دلیل بر کفر باشد، پس معاویه را به خاطر بغض به علی(علیه السلام)، عایشه را به خاطر بغض به عثمان و علی(علیه السلام)، و عثمان را به خاطر بغض به اباذر و... باید کافر دانست

و در آخر: "يَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَهَمُّواْ بِمَا لَمْ يَنَالُواْ وَمَا نَقَمُواْ إِلاَّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن يَتُوبُواْ يَكُ خَيْرًا لَّهُمْ وَإِن يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الأَرْضِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ" (2)

ترجمه: "(منافقان) قسم به خدا یاد می‌کنند که (حرف کفر) بر زبان نیاورده‌اند، و (چنین نیست) البته سخن کفر گفته و پس از اظهار اسلام کافر شدند و همت بر آنچه موفق بر آن نشدند گماشتند، آن ها در مقام انتقام و دشمنی بر نیامدند، مگر بعد از آن که خدا و پیامبرش به فضل خود آن ها را بی نیاز کردند، اکنون هم اگر باز توبه کنند برای آنها بهتر است و اگر روی بگردانند آنها را خدا در دنیا و آخرت به عذابی دردناک معذب خواهد فرمود و دیگر در همه روی زمین یک نفر دوستدار و یاوری برای آنها نخواهد بود."

*
معنای صحابه در لغت: صاحب یعنی، ملازم، انسان یا حیوان، زمان یا مکان، فرق نمی کند. در عرف به کسی صاحب می گویند که، زیاد همراه کسی باشد.(1)

*
اختلاف نظر شیعه و سنی بر سر صحابه، فقط در زمینه عدل ایشان است، اهل سنت همه صحابه را عادل می دانند اما شیعیان عدل همه صحابه را قبول ندارند.

پی نوشت:
1)
راغب اصفهانی، مفردات راغب (دفتر نشر الکتاب) ص275
2) سوره توبه/ 74

منابع:
مجالس آقای شوشتری
جامع الاصول ابن اثیر
صحیح بخاری و مسلم
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج)

چرا وهابیون توسل به مردگان را شرک می‌دانند؟

بسم الله الرحمن الرحیم

 وهابیون با استناد به آيات80 نمل ، 22 فاطر ، 20 و 21 نحل و برخى روايات كه خواب و مرگ به هم تشبيه شده اند، درخواست كردن از مردگان و ارتباط برقرار كردن با آنها را شرك مى دانند.

نمل (80): «انَّكَ لا تُسمِعُ المَوتى وَ لا تُسمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ اذا وَ لَّوا مُدبِرينَ»

 «
همانا تو نتوانى كه مردگان را سخنى بشنوانى و يا كران را كه از گفتارت روى مى گردانند به حقيقت شنوا كنى»

فاطر (22): «وَ ما يستَستَوِى الاحياءُ وَلَا الامواتُ انَّ اللهَ يُسمِعُ مَن يَشاءُ وَ ما انتَ بِمُسمِعٍ مَن فِى القُبُورِ»

 «
و ابدا زندگان با مردگان برابر نيستند و خدا هر كه را بخواهد شنواى كلام حق سازد و تو آن كس را كه در گورستان فرورفته هرگز شنوا نتوانى كرد

نحل (20 و 21): «وَ الَّذينَ يَدعوُنَ مِن دوُنِ اللهِ لا يَخلُقوُنَ شَيئًا وَهُم يُخلَقوُنَ (20) امواتٌ غَيرٌ احياءٍ وَ ما يَشعُرُونَ ايّانَ يُبعَثُونَ»

 «
و بدانيد كه آنچه را غير از خدا به خدايى مى خوانيد او چيزى خلق نكرده و اثرى در عالم به نفع خلق ندارد و خود نيز مخلوقست اينها مرده و از حيات بى بهره اند و هيچ حس و شعور ندارند كه در چه هنگام مبعوث مى شوند

جواب:

در ابتدا ارتباط با مردگان اصلا شرك نبوده و در نهايت مى توانند آن را يك كار لغو و بيهوده قلمداد كنند زيرا كارى كه در زمان حيات پيامبرامرى رايج و مشروع بوده نمى تواند بعد از فوت ايشان به شرك تبديل شود.

اولًا در 80 نمل طبق مفردات ص 477 مى توان گفت كه منظور از مردگان كسانى هستند كه قلب آنها مرده و گمراهند.

دوماً اين حكم ممكن است فقط براى پيامبر باشد چون پيامبر مورد خطاب است البته ما مى دانيم كه پيامبر هم طبق صحيح مسلم جلد 8 صفحه ى 163 قادر به شنيدن صداى مردگان و شنواندن آنها هستند.

سوماً شايد خدا مى گويد كه اى پيامبر تو به خودى خودت مستمع نيستى و اين كار من است.

در ضمن بعد از مرگ نابودى نيست و طبق 99 و 100 مؤمنون و 28 نحل بعد از مرگ برزخ است و روح در آنجا به زندگى خود ادامه مى دهد.

نحل (28): «الَّذينَ تَتَوَفّاهُمُ المَلائِكَهُ ظالِمى انفُسِهِم فَالقَوُا السَّلَمَ ما كُنّا نَعمَلُ مِن سُوءٍ بَلى انَّ اللهَ عَليمٌ بِما كُنتُم تَعمَلُونَ»

 «
آنها را فرشتگان ماموران غضب الهى جانشان را مى گيرند در حالى كه در دنيا به نفس خود ستم كردند در آن حال مرگ مجبوراً سر تسليم پيش دارند و گويند ما را به دنيا كار بد نكرديم آرى خدا به هر چه كرده ايد آگاه است»

مؤمنون (99 و 100): «حَتى اذا جاءَ احَدَهُمُ المَوتُ قالَ رَبِّ ارجِعُونِ (99) لَعَلّى اعمَلُ صالحًا فيما تَرَكتُ كَلّا انَّها كَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها وَ مِن وَرائِهِم بَرزَخٌ الى يَومِ يُبعَثُونَ»

 «
تا آنگاه كه وقت مرگ هر يك فرا رسد در آن حال آگاه و نادم شده و گويند بارالها مرا به دنيا باز گردان تا شايد به تدارك گذشته عملى صالح به جاى آرم و به او خطاب شود هرگز نخواهد شد و اين كلمه را از حسرت بگويد و پشت آنها عالم برزخست تا روزى كه برانگيخته شوند

آنها در كتاب هايشان مداركى دال بر اين دارند كه ارتباط با مردگان اشكال نداشته و مردگان از احوال دنيا با خبر مى شوند كه برخى از آنها عبارتند از:

1-مرده معذب مى شود از گريه ى خانواده اش. 

2-مرده كسى را كه او را حمل مى كند و مى شورد و در قبر مى گذارد را مى شناسد.

بايد توجه داشت كه ما در سلام نماز خود مى گوييم: «السلام عليك ايها النبى و رحمه الله و بركاته» و به پيامبر سلام مى دهيم و او را مخاطب قرار مى دهيم پس ايشان بايد بتوانند با ما ارتباط بر قرار كنند و اين سلام در مذاهب اربعه يكى است.

حيات من براى زندگى شما خوب است شما با من صحبت مى كنيد و من با شما صحبت مى كنم و مرگ من هم براى شما خير است چون اعمال شما بر من عرضه مى شود اگر خيرى ديدم خدا را شكر مى كنم و اگر شرى ديدم براى شما استغفار مى كنم.

3-واضح است كه در صورت نابودى ديگر اين سخن پيامبر بى معنى بوده پس در مى يابيم كه انسان پس از مرگ نابود نمى شود.

4-از پيامبر (ص) نقل است كه هر كس به حج بيايد و مرا زيارت نكند در حق من جفا كرده.
پيامبر فرمودند: هركس قبر من را زيارت كند بعد از مرگم مانند كسى است كه من را در زمان حياتم زيارت كرده.

5- در تاريخ داريم كه يكى از صحابه بعد از فوت پيامبر از ايشان براى نزول باران كمك خواسته و پيامبر نيز حاجت فرد را برآورده كرده است

پینوشت:

1.
صحيح مسلم جلد 3 صفحه 41

2. مسند احمد- الامام احمد حنبل- ج 3- ص 3

3. كنز العمال- المتقى الهندى- ج 11- ص 407

4. الدر المنشور- جلال الدين السيوطى- ج 1- ص 237

5. السنن الكبرى- البيهقى- ج 5- ص 246/ ابن ابى شيبه (استاد بخارى) در مصنف جلد 7 ص 482/ كنز العمال متقى هندى جلد 7 ص 431

 

 

منابع مورد تحقیق برای این مطالب

سایت مصاف

سایت فارس نیوز

 

 

 

 

 

ما نمانیم و عکس ما ماند 

کار دنیا همیشه بر عکس است

چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  12:04 PM
تشکرات از این پست
zaker7007
zaker7007
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 2796
محل سکونت : اردبیل

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

در حال حاضر يکي از عوامل مهم فتنه گري در منطقه جريان سلفي تکفيري است که در لباس دفاع از سنت، عملا در مسير منافع غربيان گام برمي دارد.
در حضور اين افراد در محافل و جوامع و انتشار آثار و فرآورده هاي فرهنگي آن در برخي از مراکز، باعث جلب توجه برخي از جوانان پرشور که از اقدامات سرکوبگرانه اشغالگران به ستوه آمده اند، شده است.

سير تحول
سلفي‎ها روايات خود را مستقيما از احمد بن حنبل (متولد 241)، احمد بن تيميه (متولد 728)، ابن القيم الجوزيه(متولد 751) و محمد بن عبدالوهاب تميمي نجدي (متولد 1115-1206) مي‎گيرند. سلفيه بعد از محمد بن عبدالوهاب به صورت يک شکل و ساختار سياسي درآمد و هم پيماني وي با محمد بن سعود پايه گذار حاکميت آل سعود در عربستان به اين روند تسريع بخشيد. پيوند ميان علما و حاکمان سعودي گرچه دچار تغيير و تحول شده است و شيوخ وهابي از برخي اختيارات خود از جمله بازداشت و امر قضا بازماندند اما در عين حال هنوز هم از وضعيت و جايگاه خوبي در نظام سياسي سعودي برخوردار هستند. علاوه بر سرزمين حجاز، مصر نيز از تغيير و تحولات عقيدتي برکنار نماند و سلفي هاي اين کشور با اقدامات و فعاليت‎هاي حسن البناء و جنبش اخوان المسلمين، سير جديد ي در آموزه هاي عقيدتي اهل سنت تجربه کردند و باب هاي جديدي براي اين گروه جهت گشودن روزنه‎هاي محدود اجتهاد باز شد. اما با مرگ زودهنگام حسن البناء جنبش اخوان المسلمين تحت تأثير انديشه‎هاي دو شخصيت، به نام‎هاي ابوالاعلي مودودي و سيد قطب قرار گرفت و آنها ضمن تثبيت روش پاي بندي به متون ديني بر اساس ديدگاه هاي خاص فقهي خود، ديدگاه تکفير را پي ريزي کردند.

سيد قطب که تحت تأثير انديشه هاي ابن قيم جوزي در خصوص رفتار با اهل کتاب بود اين اعتقاد را داشت که اهل کتاب تا زماني که جزيه پرداخت مي کنند مي توانند در سرزمين هاي اسلامي با آرامش زندگي کنند در غير اين صورت مسلمانان بايد با آنان به جهاد بپردازند. حمايت عربستان و کشورهاي حاشيه اي خليج فارس هماهنگي فراواني ميان سلفيون سنتي و جنبش اخوان‎المسلمين ايجاد کرد. از سويي ديگر ديدگاه ضد سوسياليسم سلفيون جديد به خصوص در جريان جنگ‎هاي نيروهاي جهاد افغانستان با شوروي مورد توجه شيوخ وهابي عربستان قرار گرفت.

رشد جريان تکفيري
در نهايت سلفيه با اعلام تشکيل جبهه جهاني اسلام براي جهاد با يهوديان و صليبي‎ها به رهبري بن‎لادن عربستاني و ظواهري مصري بيش از پيش توجه به گرايش‎هاي مبارزاتي را مورد توجه خود قرار داد. بي ترديد حادثه 11 سپتامبر نقطه عطف در تاريخ تحولات معاصر است. جريان اسلام سلفي که بعد از عربستان سعودي در قالب جنگجويان طالباني ظاهر شده بود منافع بسياري از کشورهاي منطقه را به خطر انداخت.

قرائت خشن و متحجرانه از سنت نبوي و برداشت هاي ظاهري از آيات قرآن، طالبان را بر آن داشت که حتي براي مخالفان فکري و سياسي خود نيز تعيين تکليف کنند و رسالتي فراتر از قد و اندازه خود در نظر بگيرند. اين جريان فکري خود را در محدوده جغرافيايي افغانستان محدود نکرد بلکه براي خود مسئوليت اشاعه تعاليم اسلام مبتني بر قرائت سلفي به ساير کشورهاي منطقه را در نظر گرفته بود. اين گروه ضمن اختلاف نظر با ساير گروه هاي سني، سرسختانه نسبت به شيعيان کينه مي ورزيد و به همين خاطر به مراتب سياستي خشن در قبال آنان به کار برد. حوادث 11 سپتامبر باعث ارتقاي جايگاه راهبردي گروه هاي نظامي و شبه نظامي و محوريت قرار گرفتن تفکر القاعده شد. چنين پديده اي از زمان پيدايش، عمدتا از سوي تفکر استراتژيک کاخ سفيد مورد حمايت قرار گرفت اما بعدها با توجه به اصطکاک منافع آنان در منطقه، نزاعي عميق ميان آنان درگرفت و در نهايت باعث تهاجم نظامي آمريکا به افغانستان شد.

علاوه‎بر افغانستان، يکي ديگر از مراکز رشد سلفي گري، لبنان است. جريان سلفي شام در دمشق توسط ناصرالدين الالباني ظهور کرد. تفکر سلفي در اواخر دهه 50 توسط تعدادي از طلاب مراکز ديني عربستان به لبنان راه يافت. مهم‎ترين اين افراد شيخ سالم الشهال و شيخ عبدالرزاق الزغبي بودند. اين دو نفر طرابلس را به مرکز گسترش و ترويج تفکر سلفي در تمام مناطق لبنان تبديل کردند. فعاليت سلفي‎ها در لبنان از طرابلس شروع شد. از سال 1977 سلفيه به نحو چشمگيري توسط افرادي که محورشان شيخ سالم الشهال بود، فعال شد. در سال 1981 به صورت تشکيلات منظم و سازمان يافته، فعاليت خود را شروع و جمعيت نواه الجيش اسلامي را بنيان گذاري کردند. اين تشکيلات در کنار ساير تشکيلات و نيروهاي اسلامي سني که عرصه را تحت سيطره خود داشتند از جمله جنبش توحيد اسلامي يا جماعت اسلامي حضور کم رنگي داشتند. با فروپاشي جنبش توحيد اسلامي بعد از حوادث طرابلس در سال 1985 سلفي ها امکان توسعه و گسترش بيشتري يافتند و توانستند ويژگي‎هاي عقيدتي خود را به عنوان يک جماعت مستقل ابراز کنند. حضور آنان به طور متمرکز و قوي در طرابلس و برخي مناطق شمال از جمله عکار و الضنيه به چشم مي‎خورد. در کل، مناطق شمال به علت استقرار اکثر شخصيت‎ها و موسسات سلفي لبناني براي سلفي‎ها اهميت خاص دارد. همچنين حوادث سال‎هاي اخير که در اين مناطق بين دولت و سلفي‎ها روي داده است مانند حوادث ظنيه، انفجار کليساها و حمله به منافع غربي‎ها و غيره و به تبع آن تحولات و اقدامات امنيتي دستگاه‎هاي دولتي، شمال را به پايگاه و مرکز تجمع سلفي‎ها تبديل کرده است.

در اواسط دهه 90 جنبش سلفيه دستخوش بحران‎ها و حوادث تعيين کننده اي شد که به تضعيف فعاليت آن انجاميد. زيرا دستگاه امنيتي لبنان به علت بمب گذاري‎ها و جنايات و ترورهايي که پيروان اين جنبش مرتکب مي‎شدند آنها را تحت فشار قرار داد. پس از وقوع حوادث 11 سپتامبر در سال 2001 فشارهاي امنيتي بر گروه‎هاي سلفي تشديد شد. با بررسي پراکندکي جمعيت ها، مدارس و مراکز آموزشي و ديني سلفيه و نيز ساخت مساجدي در روستاهاي فقير و استفاده از اين مساجد براي تبليغ مذهب سلفيه مي‎توان به روند گسترش چشمگير سلفي‎ها در شمال لبنان پي برد. حجم رشد و گسترش سلفيه را در اين مناطق مي‎توان با انجام مقايسه‎هاي ساده دريافت. براي مثال از مجموع هفتاد مسجد در شهر طرابلس، 16 مسجد متعلق به سلفي‎ها است در حالي که دارالافتاء با وجود انبوه امامان تابع خود فقط 13 مسجد و جنبش توحيد و جماعت هر يک فقط 7 مسجد را در اختيار دارند. در عکار حدود 210 مسجد وجود دارد که در روستاها و شهرهاي کوچک پراکنده اند. از اين تعداد 27 مسجد متعلق به وهابي‎ها است که در آن به انجام وظايف نماز جماعت و تدريس مي‎پردازند.

جريان مشکوک فتح الاسلام در لبنان و تحريکات نظامي اين گروه در اردوگاه نهر البارد نيز ناشي از تلاش‎هاي جريان هاي افراطي اهل سنت براي تاثيرگذاري در تحولات منطقه به خصوص لبنان بود. گزارش ها حاکي از آن بود رهبري اين جريان به عهده فردي بنام "ابوخالد العلمه " بود که سابقه عمليا ت تروريستي در عراق و همکاري با "ايمن الظواهري و زرقاوي " را داشت. وي بواسطه برخي اقدامات خرابکارانه عليه شيعيان تحت تعقيب قرار گرفت و مدتي نيز در سوريه زنداني شد.

وي بعد از آزادي از زندان با همکاري يک اردني فلسطيني تبار بنام شاکر العبيسي اقدام به تاسيس گروه فتح اسلام کرد. العبيسي که در سال 1970وارد سازمان فلسطيني فتح شده بود اما بعدها جزو گروه هاي شورشي عليه عرفات درآمد و در سال 1990به القاعده پيوست. وي در سوريه تحت تعقيب بود و در مدت سه سال در زندان به سر برد. العبيسي بعد از آزادي از زندان با زرقاوي ملاقات داشت و در نهايت بعد از توافق با العلمه گروهي با نام فتح الاسلام شکل گرفت. اين گروه وارد خاک لبنان شد و اقدامات تروريستي متعددي را در اين کشور مانند انفجار ميني بوس حامل مسافران، برهم زدن اعتصابات ضد سينوره و اختلاف بين شيعه و سني انجام داد. پرونده گروه فتح الاسلام در نهايت با دخالت دولت سينيوره و خويشتن داري حزب الله لبنان بسته شد اما کارشناسان و صاحنظران سياسي اين تلاش ها را در راستاي کاهش اقتدار حزب الله ارزيابي کردند. براساس نظر تحليل گران، آنچه در لبنان روي داد بخشي از سناريوي ناتمام آمريکايي- اسرائيلي بود که در سياست آزمون و خطا از زمان جنگ سي و سه روزه در سال گذشته با قوت بيشتر در حال تجربه شدن بود.

مسئله عراق
از ديگر نقاطي که، جريان تکفيري ها به صورت فعال در حوادث سياسي نقش آفريني مي کنند سرزمين اشغال شده عراق است. در حال حاضر يک دولت شيعي در اين کشور در راس امور اجرايي عراق قرار دارد اما حضور عناصر شيعي منافع برخي از سران منطقه، بعثي ها و گروه هاي تندروي سني مذهب اين کشور را به مخاطره انداخته است. با توجه به وجود خاطره هشت سال دفاع ايران از مرزهاي خود و حمايت همه جانبه سران عرب منطقه از صدام حسين در جنگ تحميلي، تصويري از ديکتاتور بعثي به عنوان سرداري مدافع عربيت و مذهب اهل سنت در برابر خطر عجم هاي شيعي مسلک در باور سنيان عراق و سايرکشورهاي منطقه چنان نفوذ کرده بود که تصور مي کردند حضور ايرانيان در عراق و برقراري پيوند مستحکم ميان شيعيان منطقه، حيات سياسي عرب و نفوذ مذهب اهل سنت را به خطر خواهد افکند. گذشته از اين، چون حوادث پيش آمده باعث تضعيف حزب بعث شده بود براي رهايي از اين تنگنا، اتحادي استراتژيک ميان سنيان ناراضي و عناصر حزب بعث شکل گرفت. از بعد مذهبي نيز القاعده امکان بيشتري را براي جولان دادن در مناطق سني نشين يافت. از اين پس، روند خشونت در عراق شتاب بيشتري به خود گرفت و تکفيري ها در اين کشور عرصه را براي اقدامات خود مناسب ديدند. گرچه وقوع جنگ مذهبي در خاورميانه تازگي ندارد اما افزايش چنين نزاع هايي در پاکستان و عراق به يک نگراني عمده تبديل شده است و متاسفانه نشست هاي مشترک شيعه و سني که آخرين آن کنفرانس مکه در مهره ماه 85 بود نتيجه اي قابل ملاحظه دربر نداشته است.

يکي از عوامل مهم درگيري هاي خونين منطقه، بحث تکفير شيعيان و مطرح کردن آن از سوي علما و روحانيون افراطي وهابي و سلفي است که باعث قرباني شدن بسياري از شيعيان بي گناه در منطقه شده است. جالب اينجاست که به جاي برخورد مناسب و معقولانه با اين پديده و اعلام برائت از اقدامات خشن و سرکوبگرايانه، در آذر ماه 1385 سي و هشت نفر از علماي سلفي عربستان سعودي در بيانيه اي ضمن ابراز تاسف از سقوط بغداد آن را توطئه مشکوک صليبيون، روافض و صفويان دانستند و هدف از آن را حفاظت و حمايت از اشغالگران و تحديد نفوذ اهل سنت در منطقه و ايجاد هلال شيعه و تجزيه عراق به سه منطقه کردي، شيعي و سني خواندند. کاملا مشخص بود که در اين نوع تقسيم بندي روافض يعني شيعيان، صفويان همان ايرانيان و اشغال گران نيز سربازان صليبي هستند.

يکي از بهانه هاي مهم علماي اهل سنت براي بکارگيري حربه تکفير عليه شيعيان بحث غلو در مورد ائمه اطهار است. توهين به صحابه و همسران پيامبر، عدم دخالت اهل سنت در مناصب سياسي، ممانعت از احداث و تاسيس مسجد در برخي از مراکز شهري مدعيات سنيان در مورد حکومت شيعي ايران است. غربي ها نيز اين اختلافات را از نظر دور نگه نداشته و ضمن ايجاد شرايط براي اختلاف انگيزي ميان شيعه و سني ترس موهم از اسلام را نيز مطرح کردند.

سازمان ها و جنبش هاي متعددي که حول محور القاعده در عراق فعاليت مي کنند، عبارتند از:
1- سازمان قاعده الجهاد في بلاد الرافدين
اين سازمان خطرناک ترين گروه تروريستي عراق است که اساس فعاليت هاي آن شامل بمب گذاري خودروها، ترور و آدم ربايي، کشتن بي گناهان، سربريدن و مثله کردن اجساد است. اين سازمان ارتباط مستحکمي با سازمان هاي نظامي بعثي مثل "ارتش اسلامي عراق - گردان هاي ثوره العشرين " دارد و با سازمان هاي تروريستي جهاني هم ارتباطات مستحکمي دارد.
حوزه فعاليت اين سازمان مناطقي چون انبار، موصل، تکريت، ديالي و حومه هاي جنوبي و شمالي و غربي بغداد است. ساختار نظامي آن را غيرنظامييان افراطي داخلي و خارجي تشکيل مي دهد و از بدو تاسيس رهبري آن به عهده ابومصعب زرقاوي بود.

2- ارتش انصار السنه
اين جمع از سني هاي افراطي تشکيل شده و اعضاي آن را سني هاي افراطي عراقي و غيرعراقي و برخي از عناصر رژيم سابق تشکيل مي دهند. حوزه فعاليت اين گروه مرکز و شمال عراق است و از هم پيمانان سازمان "قاعده الجهاد في البلاد الرافدين "است. محمد الجحيشي از رهبران برجسته اين گروه به حساب مي آيد.

3- ارتش اسلامي عراق
اين گروه از اسلام گرايان افراطي و عناصري از رژيم سابق تشکيل شده است. حوزه فعاليت اين گروه مرکز عراق است ضمن اينکه در موصل و بصره هم هسته هايي دارد.

4- حزب التحرير
هدف اعضاي اين گروه ايجاد حکومتي خلافتي در عراق و بيرون راندن کفار از عراق است. اين گروه با سازمان "قاعده الجهاد في بلاد الرافدين " در ارتباط است و حوزه فعاليت آن ديالي و برخي از بخش هاي بغداد است.

5- جيش الطائفه المنصوره
اين گروه در اواخر ژوئيه 2005 ظهور کرد. پرتاب خمپاره به سمت زائران امام موسي کاظم در تاريخ 13آگوست 2005 از سوي اين گروه بر عهده گرفته شد و اولين بيانيه آن در تاريخ 26ژولاي2005 از طريق اينترنت منتشر شد و در آن ادعا شد که اين گروه پس از سقوط رژيم صدام تاسيس شده است. فرمانده آن گروه "ابوعمر انصاري " است و ابوسامه نيز سخنگوي اين گروه است. حوزه فعاليت اين گروه در مناطق الطارميه المشاهده، التاجي، الطيفيه، و عويريج است.

6- گروه ياران اهل سنت (مناصروا و اهل السنه)
اين گروه در ژوئن 2005ظهور کرد و بيانيه تاسيس آن در تاريخ 13ژوئن 2005 صادر شد و حوزه فعاليت آن گروه مرکز و جنوب عراق (بصره) است و در منطقه الدوره، بغداد و ابورشيد هم فعاليت هايي دارد. اين گروه انفجار کمربند انفجاري در مسجد شيعيان در جاده بغداد به بصره را که به کشته شدن 46 غيرنظامي منجر شد و همچنين ربودن و قتل رييس اتحاد الکراتيه در بابل را که يک شيعه بود، بر عهده گرفت. علاوه بر اين تعدادي از اعضاي کادر سازمان بدر (سپاه پدر) در منطقه الطليعه در مسير بغداد به حله را به قتل رساند. گروه ياران اهل سنت قتل بيست نفر را که از منطقه الدوره در بغداد ربوده شده بودند و جسد آنان در تاريخ 2 آگوست 2005 در منطقه المعالف در جنوب بغداد پيدا شد بر عهده گرفت.

7- سپاه عمر
سازمان "قاعده الجهاد في بلاد الرافدين " در تاريخ 5ژولاي 2005 تشکيل اين گروه را اعلام کرد و مدعي شد قتل اعضاي کادر سازمان بدر توسط آن انجام شده است. رهبر اين سازمان جمال التکريتي است که "ابواسلام " ناميده مي شود. او از عشيره البوناصر در تکريت و يکي از همکاران زرقاوي است اين گروه تا تاريخ 29 آگوست 2005 انجام 200 عمليات ترور و ترور تعداد زيادي از اعضاي جنبش هاي اسلامي و ملي از جمله منشي دفتر عادل عبدالمهدي و مدير دفتر احمد چلبي را بر عهده گرفته است. انفجار ساختمان موسسه شهيد محراب در تلعفر در تاريخ 23 ژولاي2005 نيز از سوي اين گروه بر عهده گرفته شد.

8- گروه الانصار وابسته به گردان انتحاري براء بن مالک
گروه گردان براء بن مالک مسئوليت 11 عمليات در فاصله زماني 9ژوئن2006 تا 29ژوئن2006 و ?? عمليات در فاصله زماني 20 تا 17ژولاي2006 از جمله يک خودروي بمب‎گذاري شده وانفجار يک کمربند انفجاري را بر عهده گرفت.

9- جيش محمد (الحق)
شامل مجموعه اي از تکفيري ها و بعثي ها و طرفدار تبعيض نژادي بر اساس انتساب‎هاي عشيره اي است. اين گروه براي بازگرداندن حزب بعث اقدام مي کند و شعار آن "حکومت براي اعراب سني عراق است " بوده است.

10- گروه ابوايمن
حوزه فعاليت اين گروه در موصل و فلوجه است. اين گروه در فعاليت هاي خود به تجربه تکفيري هايي متکي است که در گذشته عضو ارتش عراق بودند و دوره هايي را در مدائن واقع در بغداد برگزار مي کنند.

11- گردان زبير بن عوام
حوزه فعاليت اين گروه مناطق ابوغريب، الرضوائيه، خان ضاري و الزيدان است و رهبر آن ابوزبيده البابلي است. اين گروه در تاريخ 26 سپتامبر2005 بيعت خود را با سازمان قاعده الجاد في بلاد الرافدين اعلام کرد ولي در گذشته به گردان هاي ثوره العشرين وابسته بود. شيوه کاري آن به‎کارگيري خودروهاي بمب‎گذاري شده، بمب‎گذاري و پرتاب موشک است.

12- گردان حسن بصري
اين گروه در تاريخ 31سپتامبر2005 بيعت خود را با القاعده در عراق اعلام کرد و حوزه فعاليت آن در ابوالخطيب، الامتحيه و الزبير است. گروه ياد شده در بصره عمليات هاي تروريستي را بر ضد نيروهاي نظامي انگليسي و عراقي و غيرنظاميان شيعه انجام داده است و شيوه کاري آن بمب گذاري، خودروهاي بمب گذاري شده، عمليات انتحاري و ترور است. گردان حسن بصري براي اولين مرتبه بين آگوست و سپتامبر 2004ظهور کرد و اعضاي آن از عشيره غائم بصره هستند که رويکردي تروريستي دارد. رهبر اين گروه ابوحذيفه عراقي است و بين سپتامبر 2004 تا مارس 2005 اين گروه مسئوليت 24 حمله از جمله 16 مورد بمب‎گذاري و عمليات هاي ترور متعددي را در بصره بر عهده گرفت.

نتيجه
در حال حاضر يکي از عوامل مهم فتنه گري در منطقه جريان سلفي تکفيري است که در لباس دفاع از سنت، عملا در مسير منافع غربيان گام برمي دارد. حضور اين افراد در محافل و جوامع و انتشار آثار و فرآورده هاي فرهنگي آن در برخي از مراکز، باعث جلب توجه برخي از جوانان پرشور که از اقدامات سرکوبگرانه اشغالگران به ستوه آمده اند، شده است و براي رهايي از اين فشار، زمينه را براي گرويدن به اين جريان هاي افراطي مناسب ديده اند. بايد توجه داشت يکي از مهمترين اقدامات فرهنگي که مي تواند در مواجهه با چنين برداشت هاي نادرستي از اسلام و سنت به کار آيد استفاده از همه امکانات و ظرفيت هايي سازمان هاي تقريبي است.
به نقل از:http://altohid.com/

...امضا؟؟هیچــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

وبلاگ یا حسیــن مظلوم

وبلاگ محبان مهـــــدی عج

وبلاگ مدافعان حرم

چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  6:02 PM
تشکرات از این پست
mhzahraee
دسترسی سریع به انجمن ها