0

مبحث 120 طرح صالحین: «جنبشهای تکفیری»

 
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

بنام خدا

"جنبش تکفیری"  به چه معناست؟

3- محمدبن عبدالوهاب:

از جمله دیگر رهبران فکری گروه های تکفیری می توان به محمدبن عبدالوهاب اشاره کرد. نوشته اند در دوران نوجوانی به مطالعه کتاب های تفسیر، حدیث و عقاید علاقمند بود و به کتاب های ابن تیمیه و ابن قیم اهمیت زیادی می داد. به این دلیل ابن تیمیه را می توان مرجع فکری او دانست. البته برخی معتقدند نسب محمدبن عبدالوهاب به خانواده ی یهودی می رسد که از جهودان دونمه ترکیه بودند و تظاهر به مسلمانانی می کردند.18عبدالوهاب فردی بود که با مطالعه تألیفات ابن تیمیه، آن ها را جالب یافته و در فهم آن ها تعمق کرده است. در واقع او اندیشه های ابن تیمیه را از قلمرو نظر به ساحت عمل کشاند.19 وی مؤسس فرقه ای به نام «وهابیت» بوده است که از قرن 12 تاکنون برجای مانده است. دلیل این که آراء و افکار وی به راحتی در اختیار سلفی ها و تکفیری ها قرار می گیرد، برمی-گردد به وضوحی و روشنی افکار وی که نیازمند تأمل و تفسیر بیشتری نیست و با منش و رفتار آن ها سازگاری بیشتری دارد. برای مثال وی به طور آشکارا مسلمانان را به اتهام این که متوسل به پیامبر اسلام می شوند یا بر قبور اولیای و ائمه گنبد می سازند، تکفیر می کند.20 در واقع می توان گفت حرکت سلفی محمدبن عبدالوهاب که در محیط حنبلی مذهب و در ادامه ی افکار ابن تیمیه نضج یافت، عمل به سیره ی سلف و مراجعه ی مستقیم به کتاب و سنت بود که خواستار پاک سازی تعالیم دینی از افزوده های سایر مذاهب گوناگون اسلامی بود. موضوعاتی چون مبارزه با تقلید و درگیری با دو جریان مذهبی امامیه و صوفیه و بدعت خواندن برخی از باورها و سنت ها آنان از ویژگی های این گروه فکری است. تصویری که وی از توحید می داد، موجب می  شد بسیاری از مسلمانان از مذاهب گوناگون مخصوصاً گروه های سلفی گری و تکفیری در پیشاپیش همه، امامیه را در معرض انتساب به شرک و تکفیر قرار دهند، و آراء و عقاید وی را بهانه ای برای حمله به دیگر مسلمانان قرار دهند.21علاقه به تخریب آثار بزرگان، مبارزه و مقابله با کتاب های شیعه، تحریف کتاب ها حدیثی و تفسیری و تاریخی اهل سنت، مختصر کردن کتاب ها (بخش هایی از کتاب ها را که موافق عقایدشان نیست، به عنوان این که کتاب را می خواهند مختصر کنند تا برای مردم قابل فهم باشد خلاصه می کنند و چاپ می کنند) تهمت به شیعه از جمله اقدامات مهم وهابی ها است که موجب می شود بین آن ها، سلفی ها و تکفیری ها نزدیکی ایجاد شود، و سلفی های در حال حاضر در کشورهای مختلف از شیوه ی آنان استفاده کنند.22 سیدمحمد امین، آرا و عقاید محمدبن عبدالوهاب را چنین بر می شمارد:حرام بودن برگزاری مجالس یادبود برای گذشتگان حتی پیامبران و ائمه.

1- حرام بودن ساختن گنبد و هر گونه بنا بر روی آرامگاه و مزار انبیا.

2- حرام بودن زیارت انبیا و ائمه و توسل کردن به آن ها و شفیع قرار دادن آن ها به درگاه خداوند و تقدیم نذور و قربانی کردن به قصد قربت.

3- نماز گزاردن در حرم مطهر ائمه. به طوری که پیروان وی چون تکفیری ها ویران کردن بارگاه و گنبد ائمه اطهار و پیامبر گرامی اسلام را واجب می دانند.

4- لزوم پیروی از هر کسی که خود را امام مسلمانان بنامد و شمشیر کند. او خود برحسب مقتضیات شرایط و اوضاع تصمیماتی می گیرد و دیگران باید اجرا کنند و گفتار و کردار کسانی که در گذشته بوده اند بی اعتبار است.

5- پیروان محمدبن عبدالوهاب همه ی طوایف مسلمان را که با آن ها هم فکر نبودند کافر می دانستند و کشتن آن ها را روا می دانستند.23گفته می شود محمدبن  عبدالوهاب با همه مذاهب اسلامی به جز مذهب حنبلی در افتاد.24 در پیروی از مذهب حنبلی هم این مذهب را آن گونه که ابن تیمیه تفسیر می کرد مورد توجه قرار داد. پیروان محمدبن عبدالوهاب به اصل اجتهاد معتقد هستند و به تقلید از هیچ یک از مذاهب چهارگانه پای بند نیستند. محمدبن عبدالوهاب و پیروانش چون تکفیریها معتقدند همه ی مسلمانان بعد از ایمان آوردن کافر شدند و بعد از توحید گرفتار شرک گردیدند. آنها با کفر اصلی کافر شده اند و بلکه بدتر از کفار هستند. بنابر این قتلشان واجب است و جان و مالشان حلال. این کفر ناشی از عبادت کردن قبر انبیا، صالحان و ائمه است. این مسلمان مانند مسیحیان که مسیح و مادرش را بندگی کردند از اموات استغاثه می گیرند و نام آن ها را ذکر می کنند و به واسطه ی آن ها از خدا طلب شفاعت می کنند. به این دلیل نیز است که امروزه پیروان وی یعنی تکفیری ها و سلفی ها و .... ویران کردن قبر پیامبر و صالحان و گنبد هایی را که بر روی آن ساخته شده بود را وظیفهی خود میدانند. به طور کلی باید گفت اساس مذهب مورد نظر محمدبن عبدالوهاب و محور اصلی آن کافر شمردن همه ی مسلمانان است، یعنی موضوعی که اساس اندیشه ی تکفیری ها را تشکیل می دهد و موجب پیوند نزدیک آن ها با محمدبن عبدالوهاب می شود، چرا که آن ها نیز معتقد به کافر بودن سایر مسلمان ها دارند. محمدبن عبدالوهاب موضع کافر بودن سایر مسلمان ها را آشکارا در کتاب های خود بیان کرده است. برای مثال وی در نامه ی «اربع قواعد و کشف الشبهات» می گوید: شرک مسلمانان بدتر از شرک بت پرست ها است؛ برای این که آنان در حالت خوشی شرک می ورزند و در سختی ها مخلص می شوند ولی اینان شرک شان همیشگی است، زیرا آنان در کنار خداوند مردمی را می خوانند که در نزد او جزء مقربان هستند.25

پی نوشت ها :

18- علیخانی، پیشین: 188

19-  محمودیان، پیشین: 119-131

20- رضوانی، پیشین، 48-46

21-  پاکتچی، احمد- هوشنگی، حسین، بنیادگرایی و سلفیه، انتشارات دانشگاه امام جعفرصادق(ع)، تهران، 1390، ص: 195-197

22- رضوانی، پیشین، ص:60-54

23-  همتی، همایون، نقد و بررسی آیین وهابیت، نشر ضحی، 1367، ص:79

24-  عنایت، حمید، سیری در اندیشه¬های عرب، انتشارات امیرکبیر،تهران،1363، ص: 7

25-  علیخانی، پیشین: ص:191

منبع : خبرگزاری فارس

 

                  

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  6:54 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
mhzahraee
mhzahraee
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 2617
محل سکونت : اصفهان

تذکّر و توضیح

با سلام و سپاس از همه ی دوستانی که در مبحث مشارکت دارند.

متأسفانه هنوز بعضی از دوستان صرفاً به کپی کردن نوشته های سایتهای دیگر علاقه دارند بی آن که حتی ارتباط آن نوشته را با سوال مطرح شده در مبحث رعایت کنند.

بنظرم بهترین پستی که تا الان فرستاده شده، پست کوتاه و توضیحی کاربر گرامیshirdel2بوده است:

http://rasekhoon.net/forum/post/show/1152512/2543584

دوستان لطف کنند با تمرکز بر پرسش هر مرحله از این مبحث و با رعایت اختصار و ذکر منبع+نشانی منابع اینترنتی پستهایشان را بفرستند تا إن شاء الله امتیاز کامل پستها را دریافت کنند.

 

و امّا جنبشهای تکفیری:

در مذاهب اسلامی مفهوم ارتداد(برگشتن از دین) شناخته شده و پذیرفته است؛ یعنی اجمالاً در اسلام پیش بینی شده است که ممکن است یک مسلمان از دین برگردد؛ احکامی هم برای آن گفته شده است.

تشخیص ارتداد -همان کافر شدن یک مسلمان- راههایی دارد که فقها گفته اند و اعلام آن، اصطلاحاً تکفیر گفته می شود. پس تکفیر بمعنای اعلام ارتداد فردی است که قبلاً مسلمان بوده است. حسّاسیت و تبعات "تکفیر" ایجاب می کند که شرایط و چهارچوب سختگیرانه بر آن حاکم باشد تا به آسانی نتوان یک مسلمان را متّهم به کفر کرد.

در طول تاریخ، اختلافهای کلامی و فقهی میان علمای مسلمان همواره بوده است و از میان کسانی که بعنوان عالمان دینی برای عدّه ای شناخته شده بوده اند، کسانی هم چنان براه انحراف و خطا رفته اند که براحتی دیگر مسلمانان را متّهم بخروج از دین و ارتداد و کفر نموده اند یا حتّی برای پیروان و مریدانشان راه تکفیر مسلمانان را هموار کرده اند؛ ولی حرکت گستردهء اجتماعی، سیاسی و نظامی بر پایهء اندیشهء تکفیر، عمدتاً پس از ساخته شدن فرقهء وهّابی بدست استعمارگران انگلیسی شکل گرفته است و شاخه ها و تبعات آن تا امروز گریبانگیر امّت اسلامی است. این حرکتهای جدّی و قوی را اصطلاحاً بنام جنبشهای تکفیری می شناسیم که معمولاً از مدارس دینی وهّابی در کشورهایی مانند عربستان و پاکستان و... نشأت می گیرند و به تشکیل گروههای مسلّح خشن و بی پروا و اقدامات وحشیانهء آنها منتهی می شوند.

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  11:39 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon ehsan007060
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

جنبش تکفیری طیفی از افکار و عقاید را شامل می شود که برای پیشبرد اهداف اسلامی در کشورهای مختلف در قالب حزب ها و گروه های گوناگون فعالیت می کنند. در واقع تکفیری یک حزب یا گروه خاص و مستقل نیست، بلکه نوعی تفکر است که دیگران را به گمان خود کافر پنداشته و گروه های مختلفی این نوع از طرز فکر را نمایندگی می کنند که به نام گروه های تکفیری مطرح هستند. تکفیری به فرد یا جریانی اطلاق می‌شود که از قرائت‌‌های مختلف سلفی و وهابی برخاسته و دیگر مسلمانان را به‌صرف آن که با آنان هم‌عقیده نیستند، با معیارهای باطل خود، متهم به کفر و خروج از دین می‌کنند. برای شناخت بهتر این گروه ها نیاز است که رهبران فکری این گروهها شناخته شود، لذا در این نوشتار سعی بر آن است اندیشه های عمده ی رهبران مختلف این جریان فکری مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد. از جمله رهبران عمده ی آن می توان به احمد بن حنبل، ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب اشاره کرد.

 

۱- احمد بن حنبل:

برای بررسی عقاید تکفیری، ناچاریم، ابتدا بحث را از اولین خط سلفی شروع کنیم، مرحله ای که به احمد بن حنبل منسوب است. از رؤسا و احیا کنندگان سلفی گری را می توان احمد بن حنبل شیبانی صاحب کتاب حدیثی به نام المسند و مؤسس فقه حنبلی دانست. در واقع احمد بن حنبل به عنوان امام و پیشوای سلفیه نیز شناخته می شود، زیرا او اولین کسی بود که هنگامی که با هجوم فلسفه ها و فرهنگ های بیگانه از قبیل هند و یونان و ایران به حوزه های اسلامی و مخلوط شدن آن با عقاید اسلامی مواجه شد، به این فکر افتاد که حدیث را از این هجمه نجات دهد، ولی به تفریط شدیدی گرفتار شده و به طور کلی عقل گرایی و عقلانیت را انکار کرده و راه ورود آن را به احادیث بست. بنابراین اگر چه می خواست از برخی مشکلات رهایی یابد ولی در عوض به مشکلاتی بسیار دشوارتر گرفتار شد. تکیه ی اساسی احمد بن حنبل، به عنوان رئیس خط «سلفی گری» بر سماع و شنیدن است؛ یعنی توجه کردن به ظاهر آیات و احادیث نبوی در عقاید و عدم توجه به عقل.۱ روش احمد بن حنبل درباره عقیده و کیفیت تبیین آن، این بود که از هرچه که صحابه و تابعین سخن می گفتند او نیز سخن می گفت. در هرچه آنان سکوت می کردند او نیز سکوت می کرد و بر ظاهر کتاب و سنت حکم می کرد، و هیچ حدیثی را تأویل نمی کرد و در مورد صفات خبریه نیز، بدون تاویل به ظاهرشان اعتقاد داشت. وی اشاره می کرد: «ما روایت را همان گونه که هست روایت می کینم و آن را تصدیق می نماییم.»۲در قرن اول تا سوم هجری، اهل سنت از نظر فقهی به دو گروه «اهل رأی» و «اهل حدیث» تقسیم می شوند. اهل حدیث آن دسته از عالمان دینی بودند که در استنباط احکام شرعی به عقل اهمیت و جایگاهی نمی دادند و چنان چه مدعی بودند، فقط به کتاب و سنت بسنده می کردند. احمد بن حنبل از آن دسته از فقها و پیشوایان مذاهب اربعه اهل سنت است که با «رأی» و یا «استدلال عقلی» به شدت مخالف است. ابن تیمیه در قرن هفتم و هشتم هجری از مشرب فکری احمد بن حنبل تبعیت جسته و مشی آن را انتخاب کرده است. در واقع می توان گفت وی احیا کننده ی سنت احمد بن حنبل است.۳ به طور کلی می توان گفت؛ احمد بن حنبل مذهب خود را بر چند اصل ذیل بنیاد نهاد: ۱- نص قرآن و سنت ۲- فتاوی صحابه ی پیغمبر(ص) ۳- در صورت اختلاف قول آنها، هر کدام موافق کتاب و سنت باشد. ۴- اعتبار دادن به تمام احادیث مرسل و ضعیف.

 

مذهب احمد بن حنبل بعد از او اندکی گسترش یافت و بار دیگر در قرن هفتم هجری توسط ابن تیمیه (۶۶۱-۷۲۸ق) تبلیغ و ترویج گردید.۴ به طور کلی می توان سه ویژگی ذیل را به عنوان سرفصل تفکر احمد بن حنبل و شاگردش ابن تیمیه بیان کرد که شدیداً مورد استفاده ی گروه های تندرو و تکفیری قرار می گیرد و آن ها برای توجیه اعمال تند و رفتار خود و کسب مشروعیت بین افکار عمومی، آرا و عقاید وی را به عنوان مبانی فکری حرکت خود مورد استفاده قرار می دهند:

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  1:26 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon ehsan007060
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

یکی از ویژگی های اصلی قرن بیستم میلادی، وقوع انقلابهای علمی در عرصه های گوناگون بود. بسیاری بر این عقیده هستند که یکی از مهم ترین دلایل شکوفایی علمی شگفت انگیز بشر در این قرن، ظهور و پیدایش روشهای جدید در فرآیند علم آموزی و علم ورزی می باشد. به عبارت دیگر، توجه ویژه دانشمندان به روش دانش آموزی و ابداع شیوه های جدید در تحقیقات علمی در کنار پیشرفتهای بزرگی که در حوزه فنآوری و تکنولوژی به وقوع پیوست، زمینه های مناسبی را برای گسترش علوم در همه زمینه ها فراهم ساخت.

بر اساس یک دسته بندی رایج، صاحب نظران عرصه روش تحقیق، با الهام از روشهای رایج علمی در تاریخ حیات علمی بشر، دو نوع اصلی تحقیق را از یکدیگر متمایز می سازند: 1) اول تحقیق بعد تئوری 2) اول تئوری بعد تحقیق

نوع اول در حقیقت همان روش استقرایی است که از زمان فرانسیس بیکن به این سو، و سیطره و گسترش روش تجربی بر همه حوزه های علمی در مغرب زمین، رواجی عام یافت. نوع دوم نیز شباهت زیادی به روش قیاسی مشهور در عرصه مطالعات فلسفی دارد که از دیرباز مورد توجه شاگردان ارسطو قرار داشت اما با نقدهایی که بیکن بر آن وارد ساخت در فاصله قرنهای هفده تا بیستم میلادی تا حدودی از رونق افتاد اما در نیمه اول قرن بیستم میلادی با نقدهایی که بر روش تجریی و مکتب پوزیتیویسم وارد شد، بار دیگر مورد توجه قرار گرفت.

به هر حال مساله اساسی در تحقیقات از نوع اخیر _ اول تئوری بعد تحقیق _ آن است که از یک سو، در حال حاضر انباشته های علمی بشر تا بدانجا پیش رفته است که کمتر موضوعی را می توان یافت که محققان و دانشمندان گذشته بدان توجه نکرده باشند. به عبارت دیگر، هر مساله ای که امروز برای تحقیق انتخاب شود، به احتمال زیاد در میراث فکری و علمی بشر می توان نمونه های مشابهی برای آن یافت و از محصول تلاشهای علمی گذشتگان می توان برای حل مسائل جدید استفاده کرد. از سوی دیگر، در این نوع از تحقیق، همچنین فرض اساسی آن است که در بسیاری از موارد با استفاده از نتایج تحقیقات قابل قبولی که در گذشته انجام شده و احتمالا نظریه ها و تئوری هایی که در زمینه های گوناگون ارائه گردیده است، می توان مبنایی نظری و عقلانی برای تحقیق در دست انجام، فراهم آورد.

بر همین اساس است که امروزه در بیشتر دانشگاههای کشور، البته در مقاطع تحصیلات تکمیلی، از دانشجویان خواسته می شود تا در فصل اول رساله تحصیلی، مبانی نظری انتخاب شده برای تحقیق خود را معرفی نمایند. به منظور آشنایی دانشجویان عزیز با چگونگی تدوین چارچوب نظری تحقیق در فرآیند تدوین و تکمیل فرمهای طرح تحقیق، مقاله تدوین شده به وسیله جناب آقای حیدری معرفی می گردد.

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  2:29 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon ehsan007060
afshinbia2
afshinbia2
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1394 
تعداد پست ها : 1397
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

تکفيري ها چه کساني هستند ؟

در حال حاضر يکي از عوامل مهم فتنه گري در منطقه جريان سلفي تکفيري است که در لباس دفاع از سنت، عملا در مسير منافع غربيان گام برمي دارد.
در حضور اين افراد در محافل و جوامع و انتشار آثار و فرآورده هاي فرهنگي آن در برخي از مراکز، باعث جلب توجه برخي از جوانان پرشور که از اقدامات سرکوبگرانه اشغالگران به ستوه آمده اند، شده است.

سير تحول
سلفي‎ها روايات خود را مستقيما از احمد بن حنبل (متولد 241)، احمد بن تيميه (متولد 728)، ابن القيم الجوزيه(متولد 751) و محمد بن عبدالوهاب تميمي نجدي (متولد 1115-1206) مي‎گيرند. سلفيه بعد از محمد بن عبدالوهاب به صورت يک شکل و ساختار سياسي درآمد و هم پيماني وي با محمد بن سعود پايه گذار حاکميت آل سعود در عربستان به اين روند تسريع بخشيد. پيوند ميان علما و حاکمان سعودي گرچه دچار تغيير و تحول شده است و شيوخ وهابي از برخي اختيارات خود از جمله بازداشت و امر قضا بازماندند اما در عين حال هنوز هم از وضعيت و جايگاه خوبي در نظام سياسي سعودي برخوردار هستند. علاوه بر سرزمين حجاز، مصر نيز از تغيير و تحولات عقيدتي برکنار نماند و سلفي هاي اين کشور با اقدامات و فعاليت‎هاي حسن البناء و جنبش اخوان المسلمين، سير جديد ي در آموزه هاي عقيدتي اهل سنت تجربه کردند و باب هاي جديدي براي اين گروه جهت گشودن روزنه‎هاي محدود اجتهاد باز شد. اما با مرگ زودهنگام حسن البناء جنبش اخوان المسلمين تحت تأثير انديشه‎هاي دو شخصيت، به نام‎هاي ابوالاعلي مودودي و سيد قطب قرار گرفت و آنها ضمن تثبيت روش پاي بندي به متون ديني بر اساس ديدگاه هاي خاص فقهي خود، ديدگاه تکفير را پي ريزي کردند.

سيد قطب که تحت تأثير انديشه هاي ابن قيم جوزي در خصوص رفتار با اهل کتاب بود اين اعتقاد را داشت که اهل کتاب تا زماني که جزيه پرداخت مي کنند مي توانند در سرزمين هاي اسلامي با آرامش زندگي کنند در غير اين صورت مسلمانان بايد با آنان به جهاد بپردازند. حمايت عربستان و کشورهاي حاشيه اي خليج فارس هماهنگي فراواني ميان سلفيون سنتي و جنبش اخوان‎المسلمين ايجاد کرد. از سويي ديگر ديدگاه ضد سوسياليسم سلفيون جديد به خصوص در جريان جنگ‎هاي نيروهاي جهاد افغانستان با شوروي مورد توجه شيوخ وهابي عربستان قرار گرفت.

رشد جريان تکفيري
در نهايت سلفيه با اعلام تشکيل جبهه جهاني اسلام براي جهاد با يهوديان و صليبي‎ها به رهبري بن‎لادن عربستاني و ظواهري مصري بيش از پيش توجه به گرايش‎هاي مبارزاتي را مورد توجه خود قرار داد. بي ترديد حادثه 11 سپتامبر نقطه عطف در تاريخ تحولات معاصر است. جريان اسلام سلفي که بعد از عربستان سعودي در قالب جنگجويان طالباني ظاهر شده بود منافع بسياري از کشورهاي منطقه را به خطر انداخت.

قرائت خشن و متحجرانه از سنت نبوي و برداشت هاي ظاهري از آيات قرآن، طالبان را بر آن داشت که حتي براي مخالفان فکري و سياسي خود نيز تعيين تکليف کنند و رسالتي فراتر از قد و اندازه خود در نظر بگيرند. اين جريان فکري خود را در محدوده جغرافيايي افغانستان محدود نکرد بلکه براي خود مسئوليت اشاعه تعاليم اسلام مبتني بر قرائت سلفي به ساير کشورهاي منطقه را در نظر گرفته بود. اين گروه ضمن اختلاف نظر با ساير گروه هاي سني، سرسختانه نسبت به شيعيان کينه مي ورزيد و به همين خاطر به مراتب سياستي خشن در قبال آنان به کار برد. حوادث 11 سپتامبر باعث ارتقاي جايگاه راهبردي گروه هاي نظامي و شبه نظامي و محوريت قرار گرفتن تفکر القاعده شد. چنين پديده اي از زمان پيدايش، عمدتا از سوي تفکر استراتژيک کاخ سفيد مورد حمايت قرار گرفت اما بعدها با توجه به اصطکاک منافع آنان در منطقه، نزاعي عميق ميان آنان درگرفت و در نهايت باعث تهاجم نظامي آمريکا به افغانستان شد.

علاوه‎بر افغانستان، يکي ديگر از مراکز رشد سلفي گري، لبنان است. جريان سلفي شام در دمشق توسط ناصرالدين الالباني ظهور کرد. تفکر سلفي در اواخر دهه 50 توسط تعدادي از طلاب مراکز ديني عربستان به لبنان راه يافت. مهم‎ترين اين افراد شيخ سالم الشهال و شيخ عبدالرزاق الزغبي بودند. اين دو نفر طرابلس را به مرکز گسترش و ترويج تفکر سلفي در تمام مناطق لبنان تبديل کردند. فعاليت سلفي‎ها در لبنان از طرابلس شروع شد. از سال 1977 سلفيه به نحو چشمگيري توسط افرادي که محورشان شيخ سالم الشهال بود، فعال شد. در سال 1981 به صورت تشکيلات منظم و سازمان يافته، فعاليت خود را شروع و جمعيت نواه الجيش اسلامي را بنيان گذاري کردند. اين تشکيلات در کنار ساير تشکيلات و نيروهاي اسلامي سني که عرصه را تحت سيطره خود داشتند از جمله جنبش توحيد اسلامي يا جماعت اسلامي حضور کم رنگي داشتند. با فروپاشي جنبش توحيد اسلامي بعد از حوادث طرابلس در سال 1985 سلفي ها امکان توسعه و گسترش بيشتري يافتند و توانستند ويژگي‎هاي عقيدتي خود را به عنوان يک جماعت مستقل ابراز کنند. حضور آنان به طور متمرکز و قوي در طرابلس و برخي مناطق شمال از جمله عکار و الضنيه به چشم مي‎خورد. در کل، مناطق شمال به علت استقرار اکثر شخصيت‎ها و موسسات سلفي لبناني براي سلفي‎ها اهميت خاص دارد. همچنين حوادث سال‎هاي اخير که در اين مناطق بين دولت و سلفي‎ها روي داده است مانند حوادث ظنيه، انفجار کليساها و حمله به منافع غربي‎ها و غيره و به تبع آن تحولات و اقدامات امنيتي دستگاه‎هاي دولتي، شمال را به پايگاه و مرکز تجمع سلفي‎ها تبديل کرده است.

در اواسط دهه 90 جنبش سلفيه دستخوش بحران‎ها و حوادث تعيين کننده اي شد که به تضعيف فعاليت آن انجاميد. زيرا دستگاه امنيتي لبنان به علت بمب گذاري‎ها و جنايات و ترورهايي که پيروان اين جنبش مرتکب مي‎شدند آنها را تحت فشار قرار داد. پس از وقوع حوادث 11 سپتامبر در سال 2001 فشارهاي امنيتي بر گروه‎هاي سلفي تشديد شد. با بررسي پراکندکي جمعيت ها، مدارس و مراکز آموزشي و ديني سلفيه و نيز ساخت مساجدي در روستاهاي فقير و استفاده از اين مساجد براي تبليغ مذهب سلفيه مي‎توان به روند گسترش چشمگير سلفي‎ها در شمال لبنان پي برد. حجم رشد و گسترش سلفيه را در اين مناطق مي‎توان با انجام مقايسه‎هاي ساده دريافت. براي مثال از مجموع هفتاد مسجد در شهر طرابلس، 16 مسجد متعلق به سلفي‎ها است در حالي که دارالافتاء با وجود انبوه امامان تابع خود فقط 13 مسجد و جنبش توحيد و جماعت هر يک فقط 7 مسجد را در اختيار دارند. در عکار حدود 210 مسجد وجود دارد که در روستاها و شهرهاي کوچک پراکنده اند. از اين تعداد 27 مسجد متعلق به وهابي‎ها است که در آن به انجام وظايف نماز جماعت و تدريس مي‎پردازند.

جريان مشکوک فتح الاسلام در لبنان و تحريکات نظامي اين گروه در اردوگاه نهر البارد نيز ناشي از تلاش‎هاي جريان هاي افراطي اهل سنت براي تاثيرگذاري در تحولات منطقه به خصوص لبنان بود. گزارش ها حاکي از آن بود رهبري اين جريان به عهده فردي بنام "ابوخالد العلمه " بود که سابقه عمليا ت تروريستي در عراق و همکاري با "ايمن الظواهري و زرقاوي " را داشت. وي بواسطه برخي اقدامات خرابکارانه عليه شيعيان تحت تعقيب قرار گرفت و مدتي نيز در سوريه زنداني شد.

وي بعد از آزادي از زندان با همکاري يک اردني فلسطيني تبار بنام شاکر العبيسي اقدام به تاسيس گروه فتح اسلام کرد. العبيسي که در سال 1970وارد سازمان فلسطيني فتح شده بود اما بعدها جزو گروه هاي شورشي عليه عرفات درآمد و در سال 1990به القاعده پيوست. وي در سوريه تحت تعقيب بود و در مدت سه سال در زندان به سر برد. العبيسي بعد از آزادي از زندان با زرقاوي ملاقات داشت و در نهايت بعد از توافق با العلمه گروهي با نام فتح الاسلام شکل گرفت. اين گروه وارد خاک لبنان شد و اقدامات تروريستي متعددي را در اين کشور مانند انفجار ميني بوس حامل مسافران، برهم زدن اعتصابات ضد سينوره و اختلاف بين شيعه و سني انجام داد. پرونده گروه فتح الاسلام در نهايت با دخالت دولت سينيوره و خويشتن داري حزب الله لبنان بسته شد اما کارشناسان و صاحنظران سياسي اين تلاش ها را در راستاي کاهش اقتدار حزب الله ارزيابي کردند. براساس نظر تحليل گران، آنچه در لبنان روي داد بخشي از سناريوي ناتمام آمريکايي- اسرائيلي بود که در سياست آزمون و خطا از زمان جنگ سي و سه روزه در سال گذشته با قوت بيشتر در حال تجربه شدن بود.

مسئله عراق
از ديگر نقاطي که، جريان تکفيري ها به صورت فعال در حوادث سياسي نقش آفريني مي کنند سرزمين اشغال شده عراق است. در حال حاضر يک دولت شيعي در اين کشور در راس امور اجرايي عراق قرار دارد اما حضور عناصر شيعي منافع برخي از سران منطقه، بعثي ها و گروه هاي تندروي سني مذهب اين کشور را به مخاطره انداخته است. با توجه به وجود خاطره هشت سال دفاع ايران از مرزهاي خود و حمايت همه جانبه سران عرب منطقه از صدام حسين در جنگ تحميلي، تصويري از ديکتاتور بعثي به عنوان سرداري مدافع عربيت و مذهب اهل سنت در برابر خطر عجم هاي شيعي مسلک در باور سنيان عراق و سايرکشورهاي منطقه چنان نفوذ کرده بود که تصور مي کردند حضور ايرانيان در عراق و برقراري پيوند مستحکم ميان شيعيان منطقه، حيات سياسي عرب و نفوذ مذهب اهل سنت را به خطر خواهد افکند. گذشته از اين، چون حوادث پيش آمده باعث تضعيف حزب بعث شده بود براي رهايي از اين تنگنا، اتحادي استراتژيک ميان سنيان ناراضي و عناصر حزب بعث شکل گرفت. از بعد مذهبي نيز القاعده امکان بيشتري را براي جولان دادن در مناطق سني نشين يافت. از اين پس، روند خشونت در عراق شتاب بيشتري به خود گرفت و تکفيري ها در اين کشور عرصه را براي اقدامات خود مناسب ديدند. گرچه وقوع جنگ مذهبي در خاورميانه تازگي ندارد اما افزايش چنين نزاع هايي در پاکستان و عراق به يک نگراني عمده تبديل شده است و متاسفانه نشست هاي مشترک شيعه و سني که آخرين آن کنفرانس مکه در مهره ماه 85 بود نتيجه اي قابل ملاحظه دربر نداشته است.

يکي از عوامل مهم درگيري هاي خونين منطقه، بحث تکفير شيعيان و مطرح کردن آن از سوي علما و روحانيون افراطي وهابي و سلفي است که باعث قرباني شدن بسياري از شيعيان بي گناه در منطقه شده است. جالب اينجاست که به جاي برخورد مناسب و معقولانه با اين پديده و اعلام برائت از اقدامات خشن و سرکوبگرايانه، در آذر ماه 1385 سي و هشت نفر از علماي سلفي عربستان سعودي در بيانيه اي ضمن ابراز تاسف از سقوط بغداد آن را توطئه مشکوک صليبيون، روافض و صفويان دانستند و هدف از آن را حفاظت و حمايت از اشغالگران و تحديد نفوذ اهل سنت در منطقه و ايجاد هلال شيعه و تجزيه عراق به سه منطقه کردي، شيعي و سني خواندند. کاملا مشخص بود که در اين نوع تقسيم بندي روافض يعني شيعيان، صفويان همان ايرانيان و اشغال گران نيز سربازان صليبي هستند.

يکي از بهانه هاي مهم علماي اهل سنت براي بکارگيري حربه تکفير عليه شيعيان بحث غلو در مورد ائمه اطهار است. توهين به صحابه و همسران پيامبر، عدم دخالت اهل سنت در مناصب سياسي، ممانعت از احداث و تاسيس مسجد در برخي از مراکز شهري مدعيات سنيان در مورد حکومت شيعي ايران است. غربي ها نيز اين اختلافات را از نظر دور نگه نداشته و ضمن ايجاد شرايط براي اختلاف انگيزي ميان شيعه و سني ترس موهم از اسلام را نيز مطرح کردند.

سازمان ها و جنبش هاي متعددي که حول محور القاعده در عراق فعاليت مي کنند، عبارتند از:
1- سازمان قاعده الجهاد في بلاد الرافدين
اين سازمان خطرناک ترين گروه تروريستي عراق است که اساس فعاليت هاي آن شامل بمب گذاري خودروها، ترور و آدم ربايي، کشتن بي گناهان، سربريدن و مثله کردن اجساد است. اين سازمان ارتباط مستحکمي با سازمان هاي نظامي بعثي مثل "ارتش اسلامي عراق - گردان هاي ثوره العشرين " دارد و با سازمان هاي تروريستي جهاني هم ارتباطات مستحکمي دارد.
حوزه فعاليت اين سازمان مناطقي چون انبار، موصل، تکريت، ديالي و حومه هاي جنوبي و شمالي و غربي بغداد است. ساختار نظامي آن را غيرنظامييان افراطي داخلي و خارجي تشکيل مي دهد و از بدو تاسيس رهبري آن به عهده ابومصعب زرقاوي بود.

2- ارتش انصار السنه
اين جمع از سني هاي افراطي تشکيل شده و اعضاي آن را سني هاي افراطي عراقي و غيرعراقي و برخي از عناصر رژيم سابق تشکيل مي دهند. حوزه فعاليت اين گروه مرکز و شمال عراق است و از هم پيمانان سازمان "قاعده الجهاد في البلاد الرافدين "است. محمد الجحيشي از رهبران برجسته اين گروه به حساب مي آيد.

3- ارتش اسلامي عراق
اين گروه از اسلام گرايان افراطي و عناصري از رژيم سابق تشکيل شده است. حوزه فعاليت اين گروه مرکز عراق است ضمن اينکه در موصل و بصره هم هسته هايي دارد.

4- حزب التحرير
هدف اعضاي اين گروه ايجاد حکومتي خلافتي در عراق و بيرون راندن کفار از عراق است. اين گروه با سازمان "قاعده الجهاد في بلاد الرافدين " در ارتباط است و حوزه فعاليت آن ديالي و برخي از بخش هاي بغداد است.

5- جيش الطائفه المنصوره
اين گروه در اواخر ژوئيه 2005 ظهور کرد. پرتاب خمپاره به سمت زائران امام موسي کاظم در تاريخ 13آگوست 2005 از سوي اين گروه بر عهده گرفته شد و اولين بيانيه آن در تاريخ 26ژولاي2005 از طريق اينترنت منتشر شد و در آن ادعا شد که اين گروه پس از سقوط رژيم صدام تاسيس شده است. فرمانده آن گروه "ابوعمر انصاري " است و ابوسامه نيز سخنگوي اين گروه است. حوزه فعاليت اين گروه در مناطق الطارميه المشاهده، التاجي، الطيفيه، و عويريج است.

6- گروه ياران اهل سنت (مناصروا و اهل السنه)
اين گروه در ژوئن 2005ظهور کرد و بيانيه تاسيس آن در تاريخ 13ژوئن 2005 صادر شد و حوزه فعاليت آن گروه مرکز و جنوب عراق (بصره) است و در منطقه الدوره، بغداد و ابورشيد هم فعاليت هايي دارد. اين گروه انفجار کمربند انفجاري در مسجد شيعيان در جاده بغداد به بصره را که به کشته شدن 46 غيرنظامي منجر شد و همچنين ربودن و قتل رييس اتحاد الکراتيه در بابل را که يک شيعه بود، بر عهده گرفت. علاوه بر اين تعدادي از اعضاي کادر سازمان بدر (سپاه پدر) در منطقه الطليعه در مسير بغداد به حله را به قتل رساند. گروه ياران اهل سنت قتل بيست نفر را که از منطقه الدوره در بغداد ربوده شده بودند و جسد آنان در تاريخ 2 آگوست 2005 در منطقه المعالف در جنوب بغداد پيدا شد بر عهده گرفت.

7- سپاه عمر
سازمان "قاعده الجهاد في بلاد الرافدين " در تاريخ 5ژولاي 2005 تشکيل اين گروه را اعلام کرد و مدعي شد قتل اعضاي کادر سازمان بدر توسط آن انجام شده است. رهبر اين سازمان جمال التکريتي است که "ابواسلام " ناميده مي شود. او از عشيره البوناصر در تکريت و يکي از همکاران زرقاوي است اين گروه تا تاريخ 29 آگوست 2005 انجام 200 عمليات ترور و ترور تعداد زيادي از اعضاي جنبش هاي اسلامي و ملي از جمله منشي دفتر عادل عبدالمهدي و مدير دفتر احمد چلبي را بر عهده گرفته است. انفجار ساختمان موسسه شهيد محراب در تلعفر در تاريخ 23 ژولاي2005 نيز از سوي اين گروه بر عهده گرفته شد.

8- گروه الانصار وابسته به گردان انتحاري براء بن مالک
گروه گردان براء بن مالک مسئوليت 11 عمليات در فاصله زماني 9ژوئن2006 تا 29ژوئن2006 و ?? عمليات در فاصله زماني 20 تا 17ژولاي2006 از جمله يک خودروي بمب‎گذاري شده وانفجار يک کمربند انفجاري را بر عهده گرفت.

9- جيش محمد (الحق)
شامل مجموعه اي از تکفيري ها و بعثي ها و طرفدار تبعيض نژادي بر اساس انتساب‎هاي عشيره اي است. اين گروه براي بازگرداندن حزب بعث اقدام مي کند و شعار آن "حکومت براي اعراب سني عراق است " بوده است.

10- گروه ابوايمن
حوزه فعاليت اين گروه در موصل و فلوجه است. اين گروه در فعاليت هاي خود به تجربه تکفيري هايي متکي است که در گذشته عضو ارتش عراق بودند و دوره هايي را در مدائن واقع در بغداد برگزار مي کنند.

11- گردان زبير بن عوام
حوزه فعاليت اين گروه مناطق ابوغريب، الرضوائيه، خان ضاري و الزيدان است و رهبر آن ابوزبيده البابلي است. اين گروه در تاريخ 26 سپتامبر2005 بيعت خود را با سازمان قاعده الجاد في بلاد الرافدين اعلام کرد ولي در گذشته به گردان هاي ثوره العشرين وابسته بود. شيوه کاري آن به‎کارگيري خودروهاي بمب‎گذاري شده، بمب‎گذاري و پرتاب موشک است.

12- گردان حسن بصري
اين گروه در تاريخ 31سپتامبر2005 بيعت خود را با القاعده در عراق اعلام کرد و حوزه فعاليت آن در ابوالخطيب، الامتحيه و الزبير است. گروه ياد شده در بصره عمليات هاي تروريستي را بر ضد نيروهاي نظامي انگليسي و عراقي و غيرنظاميان شيعه انجام داده است و شيوه کاري آن بمب گذاري، خودروهاي بمب گذاري شده، عمليات انتحاري و ترور است. گردان حسن بصري براي اولين مرتبه بين آگوست و سپتامبر 2004ظهور کرد و اعضاي آن از عشيره غائم بصره هستند که رويکردي تروريستي دارد. رهبر اين گروه ابوحذيفه عراقي است و بين سپتامبر 2004 تا مارس 2005 اين گروه مسئوليت 24 حمله از جمله 16 مورد بمب‎گذاري و عمليات هاي ترور متعددي را در بصره بر عهده گرفت.

نتيجه
در حال حاضر يکي از عوامل مهم فتنه گري در منطقه جريان سلفي تکفيري است که در لباس دفاع از سنت، عملا در مسير منافع غربيان گام برمي دارد. حضور اين افراد در محافل و جوامع و انتشار آثار و فرآورده هاي فرهنگي آن در برخي از مراکز، باعث جلب توجه برخي از جوانان پرشور که از اقدامات سرکوبگرانه اشغالگران به ستوه آمده اند، شده است و براي رهايي از اين فشار، زمينه را براي گرويدن به اين جريان هاي افراطي مناسب ديده اند. بايد توجه داشت يکي از مهمترين اقدامات فرهنگي که مي تواند در مواجهه با چنين برداشت هاي نادرستي از اسلام و سنت به کار آيد استفاده از همه امکانات و ظرفيت هايي سازمان هاي تقريبي است.
به نقل از:http://altohid.com/

 

...اللهم عجل لولیک الفرج...

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  2:40 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon ehsan007060
zaker7007
zaker7007
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 2796
محل سکونت : اردبیل

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

سلفیه، در تاریخ فرهنگ اسلامی لقبی معروف برای کسانی است که عقایدشان را به احمد‌بن حنبل (241 ه) منسوب می‌کرده‌اند. روزگار احمدبن حنبل مصادف بود با شکل‌گیری عصر اول عباسیان (132-232 ه)، پیدایش حرکت‌های دینی و سیاسی،  بالندگی برخی از علوم اسلامی و نهضت علمی ترجمه، اندیشه‌های سلفیه در قرن هفتم، با طرح مسائل کلامی بی‌سابقه از سوی ابن‌تیمیه (661-728ه) و شاگردش ابن‌قیم جوزی (691-751ه)، و در قرن دوازدهم از سوی محمد بن‌عبدالوهاب (1111-1206ه) احیا گردید. 
 
در قرن هفتم که دولت ممالیک بر سر کار آمد و قاهره را پایتخت خود قرار داد، تعالیم مذاهب حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی مورد توجه بود و تصوف و طریقت‌های صوفیانه روی در گسترش داشت. به‌علاوه، حملات مغولان و سقوط بغداد، سبب شده بود تا مرکز اندیشه اسلامی از آن پس به دمشق و قاهره منتقل شود. از میان بحث‌انگیزترین مباحث این دوره که ابن‌تیمیه به تردید و مجادله در آنها برخاست باید به تردید در اهمیت و احترام بیت‌المقدس نزد مسلمانان، شناخت خدا از طریق عرفان و تجربه شخصی و نیز به انتساب مغولان به اسلام و حرمت جهاد با آنان، اشاره کرد.  عقاید وهابیت که در قرن دوازدهم در خارج از قلمرو امپراتوری عثمانی و طی توافقی بین محمدبن‌سعود و محمدبن‌عبدالوهاب ظهور کرد، مطابق مذهب حنبلی و افکار ابن‌تیمیه بود. شناخت خداوند بدون تخطی از حدود قرآن و حدیث، رؤیت خداوند در بهشت و عدم اعتقاد به عصمت نبی از جمله اعتقادات محمد‌بن عبدالوهاب بود تأثیر محمدبن‌عبدالوهاب در گسترش اندیشه‌های سلفیه به نحوی بود که پیروان وی به پیروی از ابن‌تیمیه، خود را سلفیه نامیدند. 
 
بدین ترتیب باید پیروان سلفیه، از احمدبن‌حنبل تا محمدبن‌عبدالوهاب را مربوط به دوران سلفیان قدیم دانست و تجزیه امپراتوری عثمانی را آغازی برای پیدایش زمینه‌های شکل‌گیری سلفیان جدید.
 
**مبانی کلامی سلفیه
 
مهم ترین مبانی کلامی سلفیه را می‌توان در تبعیت از فهم و روش صحابه تابعان و محدثان قرن دوم و سوم، مخالفت با تأویل‌های کلامی - فلسفی در باب آیات قرآن و روایات، ایمان تام به ظواهر نصوص - هرچند معنای آنها فهمیده نشود - تقدم نقل بر عقل و توسعه مفهوم شرک و کفر خلاصه کرد. مهم ترین جنبه اجتماعی این گروه نوعی جزم‌گرایی فرقه‌ای است، به نحوی که فقط پیروان خود را فرقه ناجیه و قوم بر حق می‌دانند و دیگر گروه‌های مسلمان را باطل، گمراه و گاهی کافر و مشرک.
 
سلفیان قدیم و جدید در بسیاری از مواضع نظری مشترکند، اما مهم ترین وجه تمایز سلفیان جدید کاربرد خشونت و اعتقاد راسخ به اندیشه «تکفیر» است.
 
**سقوط امپراتوری عثمانی و آغاز تحولات مصر
 
امپراتوری عثمانی پس از شکل‌گیری در اواخر سده 14 میلادی در نواحی مرزی آناتولی، در زمان سلیمان اول (1520-1566 م) به اوج قدرت خویش دست یافت اما پس از آن به سبب آشفتگی اوضاع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، رفته‌رفته در سده 17 و 18 رو به ضعف و زوال نهاد؛شورش‌های مذهبی و اجتماعی و تأسیس برخی حکومت‌های خودمختار محلی و رواج اندیشه‌های نوخواهانه و اجرای پاره‌ای اصلاحات حقوقی، مدنی و سیاسی آغازیدن گرفت. قبول بعضی پیمان‌ها و وقوع جنبش‌های تجزیه‌طلبانه در سده‌های 18 و 19، سبب جدا شدن سرزمین‌های بسیاری از امپراتوری عثمانی شد.
 
کشورهای آفریقایی به علت روابط نزدیک با اروپای جنوبی، دوری از مراکز اسلام و نفوذ اروپاییان، از نخستین نواحی عربی جدا شده از امپراتوری عثمانی بودند
شمال آفریقا یعنی مصر و مغرب عربی (سرزمین‌های غربی مصر تا اقیانوس اطلس شامل لیبی، تونس، الجزایر و مراکش) به لحاظ سیاسی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این منطقه مهم اسلامی از آغاز اسلام تا زمان خلافت عثمانیان حوادث مهمی را از سر گذرانده است.
 
اسلام از دروازه مصر وارد آفریقا شد و مصر همواره کانون پرورش اندیشمندان مذهبی اهل سنت و حافظ میراث ادبی و فرهنگی اعراب بوده است.  حکومت مستقل مصر که توسط محمدعلی (1805م) آغاز شده بود تا 1952 ادامه یافت. در این زمان اوضاع آشفته داخلی و خارجی حکومت ملک فاروق،‌ زمینه را برای کودتای نظامیان به رهبری سرلشکر محمد نجیب و سرهنگ جمال عبدالناصر فراهم و ملک فاروق را در ژوئیه 1952 ناچار به استعفا کرد.
 
 در پی اصلاحات نظامی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اداری محمدعلی، اندیشه‌های نوینی در مصر پدید آمد و زمینه مساعدی برای فعالیت‌های روشنفکرانه دینی، اجتماعی و سیاسی افرادی چون سیدجمال‌الدین اسد‌آبادی (1839-1897)، محمد عبده (1849-1905)، رشیدرضا (1865-1935)، سیدقطب (1903-1966) و حسن البناء (1906-1948) در واکنش به روند سکولار شدن جامعه مصر در این دوره فراهم شد.  احساس از دست رفتن هویت اسلامی جامعه مصر در روند تغییرات اجتماعی - سیاسی، مهمترین انگیزه این اشخاص بود. از میان همه احزاب، انجمن‌ها و نهضت‌های اسلامی این دوره جماعت اخوان‌المسلمین که در 1928 تشکیل شد و به تعبیر برخی رهبران آن نهضتی سلفی است، اهمیت فوق‌العاده دارد. درباره این احزاب در منابع مختلف به اندازه کافی بحث شده است.اما تکیه اصلی این مقاله بر معرفی رویه گروه‌هایی است که از «اخوان» جدا شدند و برای احیای هویت اسلامی جامعه مصر به خشونت‌های دینی دامن زدند.
 
**آغاز خشونت‌ها به نام دین در مصر
 
ظهور گروه‌های سلفی در مصر که گاهی گروه‌های «رفض» اسلامی خوانده می‌شوند، مربوط به اواخر دهه بیست تا دهه هشتاد میلادی است. اهداف عمده این گروه‌ها را، که بعدها در دیگر کشورهای عربی و نیز مناطقی مثل پاکستان و افغانستان هوادارانی پیدا کردند، باید در این موارد خلاصه کرد: اصلاح جوامع مسلمان، احیای عظمت مسلمین، اتحاد سرزمین‌های عربی و بازگشت به خلافت عثمانی از طریق تمسک به قدرت و در مواردی به خشونت. اولین گروهی که از اخوان المسلمین جدا شد و رویه خشونت‌آمیز اختیار کرد، سازمان «شباب محمد» بود. این سازمان که به صورت مستقل از نیمه دوم دهه چهل وارد عمل شده بود، نقراشی پاشا را ترور کرد. سپس در همان دهه، گروه‌های دیگری ظهور کردند که همگی متکی بر حربه «تکفیر و جهاد» و پیرو اندیشه‌های اخوان المسلمین بودند. در 1958 نبیل بُرعی از اعضای اخوان، گروه «شباب مسلم» را تشکیل داد. در 1973 «تنظیم الجهاد» را علوی مصطفی و «تنظیم الفنیه العسکریه» را صالح سَرِیه بنا نهادند. یحیی هاشم نیز در 1975 سازمانی تأسیس کرد که معتقد به جهاد مسلحانه علیه حکومت بود. سپس «تنظیم التکفیر و الهجره» به رهبری شکری احمد مصطفی در 1977 و «جماعه الجهاد الاسلامی» به دست محمد عبدالسلام فرج در 1979 ایجاد شد.
 
 پیدایش حرکت‌های اسلامی معاصر با شعار «لاحاکمیه الالله» در مصر آغاز شد. این شعار که در اندیشه اخوان المسلمین و دیگر گروه‌های دینی، شکل یک اصل اعتقادی استوار به خود گرفته بود، موجب بروز خشونت‌ها و تندروی‌هایی شد. نتیجه عملی این شعار آن بود که جماعت‌های دینی، زبان به تکفیر اعضای جامعه گشودند و معتقد شدند با دست یافتن به قدرت در جامعه می‌توانند حاکمیت خداوند را مستقر کنند. گروه صالح سریه از نخستین جماعت‌هایی بود که این اندیشه را پی گرفت. پس از آن، شکری مصطفی در کنار اندیشه حاکمیت، به طرح ایده جدید «هجرت»پرداخت. هجرت از «دار الحرب» «دار الکفر» به «دار الاسلام»، با هدف کسب آمادگی برای جهاد و دستیابی به قدرت مطرح شد.
 
جماعت اسلامی جهاد نیز از گروه‌هایی بود که در امتداد اندیشه‌های صالح سریه حرکت می‌کرد و جهاد علیه حکومت کافر را هدف اصلی این سازمان می‌دانست. شناخت ولو کوتاهی از هر یک از این رهبران می‌تواند ما را به اندیشه‌های سلفیان جدید نزدیک‌تر کند. صالح سریه در شهر حیفا، از نواحی فلسطین به دنیا آمد و در 1971 در قاهره در رشته روان‌شناسی تربیتی دکتری گرفت. وی مدتی را به دلیل همکاری با حزب التحریر الاسلامی در زندان بود. در 1973 تنظیم الفنیه العسکریه را تأسیس کرد و در 1975 به اتهام اقدام علیه نظام حکومتی مصر، اعدام شد. شکری مصطفی در یکی از دورافتاده‌ترین نواحی کوهستانی حوالی اسیوط، در منطقه‌ای که محل امنی برای قاچاقچیان اسلحه و مواد مخدر محسوب می‌شد، متولد و در همان‌جا دوران کودکی و جوانی خود را گذراند. او تحصیلاتش را در رشته کشاورزی ادامه داد و در همین دوران بود که به علت انتشار اعلامیه‌های اخوان المسلمین به زندان افتاد و در 1977 در زندان اقدام به تشکیل گروه کرد. وی در 1978 به اعدام محکوم شد.
 
 محمد عبدالسلام فرج در بُحَیره، حوالی قاهره، متولد و بزرگ شد. او از دانشکده مهندسی برق قاهره فارغ‌التحصیل شد و به گروه‌های سرّی اسلامی پیوست. او با تعدادی از دوستانش در 1979 گروه جهاد اسلامی را بنیان نهاد. محمد سالم الرِّحال اردنی، دانشجوی الازهر، کمال سعید حبیب، فارغ‌التحصیل دانشکده اقتصاد، محمد راشد، دانشجوی دانشکده کشاورزی قاهره، نعیم عبدالفتاح، تاجر شهر بولاق، از افرادی بودند که در شکل‌گیری سازمان جهاد اسلامی نقش داشتند. این گروه معتقد بود همه حاکمان جوامع اسلامی کافرند و باید آنها را کشت. آنها پس از ترور انور سادات در6/10/1981 حدود 9 اقدام خشونت‌بار دیگر، با استفاده از سلاح گرم در قاهره و برخی نواحی آن صورت دادند.
 
از کاوش در احوال رهبران و اعضای این گروه‌ها و توجه به شرایط نابسامان مصر نکات مهمی می‌توان نتیجه گرفت که در پدید آمدن خشونت‌هایی به نام دین مؤثر بوده است. اول اینکه محل زندگی این افراد، اغلب روستاهای کوچک و حومه شهرهای بزرگی چون قاهره است. این مناطق به علت فقر و کمبود امکانات زندگی و دوری از مراکز خدماتی، مراکز حاشیه‌ای محسوب می‌شود که محدودیت‌های زیادی را در مسائل تربیتی، فرهنگی و اقتصادی به خود دیده است.
 
دوم غالب رهبران و اعضای اصلی جنبش‌های سلفی را دانشجویان و فارغ‌التحصیلان رشته‌های فنی مهندسی و رشته‌های غیر علوم اسلامی تشکیل می‌دادند، نه دانشجویان علوم اسلامی. این وضع در گروه‌های سلفی بعدی و رهبران آن مثل القاعده، بن لادن و ایمن الظواهری نیز دیده می‌شود. بنابراین می‌توان گفت شناخت آنان از اسلام در واقع بیشتر مکانیکی و ظاهری بوده و تمسک آنان به پاره‌ای از آموزه‌های دینی با هدف احراز هویت و به دست آوردن قدرت سیاسی همراه بوده است. نکته سوم، اهمیت نقش زندان‌ها در گسترش جنبش‌های تکفیری و گسترش خشونت‌ها را نباید نادیده گرفت. ترورهای انجام شده توسط بخش زیرزمینی اخوان‌المسلمین، بازداشت‌های گسترده دوران ناصری و اوج‌گرفتن خشونت‌های سیاسی و اجتماعی در گروه‌های اسلامی پس از دهه هفتاد، هریک به تنهایی کافی بود تا چندین هزار نفر از متهمان سیاسی را روانه زندان‌ها کند. در حقیقت زندان، محل مناسبی برای آشنایی و تبادل نظر رهبران و گروه‌ها با یکدیگر و مکانی برای تشکیل گروه‌های سرسخت‌تر، به‌منظور غلبه بر نظام حاکم محسوب می‌شد.
 
تصمیمات و برنامه‌های سیاسی اقتصادی دولت در دهه هفتاد نیز نقش بسیار قابل‌توجهی در دامن زدن به نارضایتی‌ها و ایجاد خشونت دینی داشت. علاوه بر پیامدهای جنگ 1967، سیاست درهای باز اقتصادی در 1974 و صلح با اسرائیل در 1979 از جمله این تصمیم‌هاست. شرایط نامطلوب اقتصادی حاصل از سیاست درهای باز، با شکست مصر در جنگ وخامت بیشتری پیدا کرد. سرانجام پس از صلح مصر با اسرائیل، مبارزه سازمان‌یافته با نظام، از جانب گروه‌های اسلام‌گرای سلفی، شکل یک تکلیف واجب دینی به خود گرفت.
 
**اصول اعتقادی سلفیان جدید
 
تحلیل اصول اعتقادی سلفیان جدید، در اینجا براساس میثاق‌نامه‌های این گروه‌ها در دهه 70 و 80 میلادی است. این میثاق‌نامه‌ها که از جانب رهبران و برای تبیین خط‌ مشی سیاسی، عقیدتی گروه‌ها صادر می‌شدند به‌همراه دفاعیه‌های اعضای گروه‌های مذکور در دادگاه‌های نظامی مصر، در مجموعه‌ای دو جلدی با عنوان النبی المسلح گردآوری شده است.  جلد اول با عنوان فرعی الرافضون، با مقدمه‌ای کوتاه و تحلیلی درباره علل شکل‌گیری اندیشه تکفیر و خشونت دینی، از سیداحمد رفعت آغاز می‌شود. پس از آن، متن اصلی میثاق‌نامه‌های سرّی گروه‌های اسلامی دهه هفتاد، بدون هیچ‌گونه تحلیلی ارائه شده است. در جلد دوم با عنوان فرعی الثائرون، پس از تحلیل مفهوم «اسلام اعتراضی» میثاق‌نامه‌های اصلی سلفیان دهه هشتاد، به همراه دفاعیه‌های آنان در دادگاه‌های نظامی مصر، ارائه شده است. این کتاب، مهمنرین مرجع موثق درباره مبانی و اندیشه‌های گروه‌های اسلامی است که از طریق آنها می‌توان به تبیین اهداف، علل ظهور و انتشار این نهضت‌ها در دهه‌های اخیر و تأثیرات آن بر حیات سیاسی اجتماعی مصر و دیگر کشورهای عربی و اسلامی پی برد.
 
در این قسمت، به بیان مهم ترین آرا و نظریات سلفیان جدید ذیل پنج ویژگی بارز آنان می‌پردازیم تا معلوم شود، چرا جماعت‌های سلفی جدید، به سلفیان تکفیری مشهور شده‌اند.
 
1. تبعیت از سلف صالح
 
سلفیان قدیم، خود را مقید به تبعیت از سلف صالح می‌دانستند و سلف صالح در نظر ایشان، محدود به صحابه و تابعین یا پیروان ایشان می‌شد. در حالی که سلفیان جدید، مرز زمانی و عقیدتی صحابه و تابعین را شکسته و افکار خود را بیشتر به افکار و آرای ابن حنبل و ابن تیمیه مستند ساخته‌اند. اعاده خلافت اسلامی از پیامدهای اعتقاد به اندیشه پیروی از سلف است. خلافت از نظر ایشان موجب حراست از دین و دنیا می‌شود و این امر با اصل «الانقلابیه» تحقق‌یافتنی است. این اصل به معنای طرد کامل جوامع جاهلی است. به موجب اصل الانقلابیه، که به معنای ایجاد تغییر در عرصه‌های مختلف زندگی است، همه سازمان‌ها و جوامع ملی و بین‌المللی امروزی به دلیل اتخاذ مبانی غیراسلامی در حوزه‌های اعتقادی، اخلاقی و تشریعی، جاهلی به‌شمار آمده شایسته طرد تلقی می‌شوند. کمال السعید حبیب، از رهبران الجهاد، در میثاق‌نامه «الاحیاء الاسلامی»، تاریخ اسلام را از جهت وابستگی جامعه به اسلام و بهره‌گیری نظام حاکم از دستورات الهی، به چهار مرحله تقسیم می‌کند. وی در این تقسیم‌بندی، جامعه دوره خلفای راشدین را به‌عنوان مرحله اول و نمود کاملی از نظام زنده اسلامی می‌داند.
 
در مرحله دوم، نخستین گسست‌ها بین جامعه و روش اسلام بروز کرد و رهبری سیاسی از رهبری فکری جدا شد و تحول حقیقی جامعه به سوی جاهلیت، که همان تبدیل خلافت به سلطنت بود آغاز شد. در مرحله سوم، که پس از سقوط خلافت عثمانی آغاز می‌شود، جامعه به‌کلی از روش و اندیشه اسلامی فاصله گرفت؛ و دوره‌ای که ما اکنون در آن زندگی می‌کنیم، مرحله چهارم تاریخ اسلام است که گروه‌هایی از مردم فریاد بازگشت به جامعه اسلامی را سر می‌دهند. وی می‌گوید: «ما خواهان بازگشت به بهترین مرحله تاریخ هستیم، روزگار هماهنگی بین جامعه و اسلام، دوره تلاش برای نجات عالَم از اندیشه‌های جهل و جاهلیت. ما باید به اسلام خالصی که بشریت چهارده قرن پیش در آن می‌زیست، بازگردیم».بنابراین، بازگشت به اسلام زمان پیامبر و صحابه و تبعیت کردن از ایشان در همه شئون زندگی، تنها راه احیای اسلام تلقی می‌شود. در سخن از جامعیت و شمول اصل «پیروی از سلف» در اندیشه سلفیه، گفتنی است که ایشان بر این نظرند که با اجرای شیوه‌های آموزشی و اعمال اسلوب‌های نظامی و قضایی دوران سلف در عصر حاضر، می‌توان اسلام را احیا کرد. در ادامه مقاله به مواردی از این دست به صراحت اشاره خواهد شد.
 
صالح سریه در مقدمه رساله الایمان، کاربرد روش‌های عقلانی و فلسفی در فهم کتاب و سنت و گسترش فرق و مذاهب سیاسی پس از عصر خلفای راشدین را نتیجه دور شدن از مسیر سلف در فهم کتاب و سنت و اختلاف دانشمندان در مسائل اعتقادی می‌داند، اختلافاتی که بیشتر حول محور صفات خدا و تأویل آنها، مسئله قضا و قدر، قضیه خلق قرآن و مرتکب گناه کبیره رخ داد. صالح سریه حتی در مسائل تفسیر و علوم قرآن نیز معتقد به پیروی از سلف است. او توصیه می‌کند که بین انسان و قرآن نباید هیچ «مانعی» باشد بلکه بساطت و سادگی قرآن، وجود هرگونه تفسیری را نفی می‌کند.
 
وی تفاسیر فقها و صوفیه را نمی‌پذیرد و بر این باور است که ایشان اسرار و رموزی را برای آیات قرآن بیان می‌کنند که با ظاهر آنها تناسب ندارد. وی تفسیری را می‌پذیرد که مبتنی بر زبان عربی ساده، احادیث نبوی یا منطبق بر فهم عصر اول باشد.
وی معتقد است: «در تفسیر حقیقی قرآن باید به تنفیذات و فهم عصر اول به دلیل دسترسی آنان به نقل صحیح اعتماد کنیم و برای این منظور تفسیر ابن‌کثیر بهترین تفسیر است». در اندیشه شکری مصطفی، دیگر رهبر سلفی، تبعیت از سلف صالح منحصر به امور اعتقاد نیست بلکه در امور نظامی هم باید تابع سلف صالح بود.
 
وی با تکیه بر تعدادی از احادیث منقول از پیامبر، که معنای ظاهری آن حاکی از کاربرد شمشیر در جنگ بین مؤمنان و کفار است و با کنایه زدن به ابزارهای جدید جنگی سعی دارد اثبات کند که بنابر سخن پیامبر، مؤمنان باید در جنگ‌ها از ابزارهای ابتدایی استفاده کنند. به نظر می‌رسد روش ظاهرگرایی در فهم متون و تبعیت محض از سلف صالح باعث شده تا شکری از وجود بعضی کلمات نظیر «الخیل، إرموا و إرکبوا، رباط الخیل، السهام، الصف، السیف، النبل» در متون اسلامی، چنین برداشتی داشته باشد. در واقع شکری از یک طرف تصور کرده که چون در جنگ‌های الکترونیکی و پیشرفته امروزی جایی برای اسب و تیر و شمشیر و صف بستن نیست و از آنجا که زبان عربی و توانایی پیامبر در سخنوری، این امکان را ایجاد می‌کرد که پیامبر کلمه عربی «اسلحه» را جایگزین این کلمات کند، پس می‌توان نتیجه گرفت که مراد این متون از جنگ، همان جنگ‌ها به سبک قدیم است. او حدیثی از پیامبر نقل می‌کند که: «نظام جنگی دو لشکر همانند نظام قدیم، یعنی «نظام صف» خواهد بود. لشکرها مقابل یکدیگر صف می‌بندند آن‌چنان که برای نماز مرتب می‌شوند». پس از آن تأکید می‌کند که نظام صفی، مناسب جنگ‌ها و سلاح‌های جدید نیست.
 
محمد عبدالسلام فرج، رهبر جماعه الجهاد، رساله الفریضه الغائبه را براساس فتاوی ابن تیمیه (728 ه) و تفسیر ابن‌کثیر (744 ه) نگاشت. فرج در این رساله با تکیه بر احادیث منسوب به پیامبر اکرم و غالباً روایاتی منقول از ابوهریره و ابن عباس و گاهی با استناد به آرای کلامی ائمه چهارگانه اهل سنت سعی می‌کند پایبندی خود را به اسلافش نشان دهد. فرج مهمترین سخنانش را در ذیل موضوعاتی مثل «دارالکفر و دارالاسلام، ارتداد حاکمان عصر، مقایسه بین حاکمان مغول و حاکمان عصر، حکم کمک به افراد مرتد، حکم مسلمانان فراری از لشکر تاتار، احکام جنگ با مغولان، مجازات ترک جهاد و شبهات فقهی درباره جهاد با مغولان» مطرح کرده است. محور سخن در همه مباحث فوق «کفر و جهاد با کفار» است. عبدالسلام فرج با تکیه بر آرای ابن‌تیمیه و ابن‌کثیر، مقایسه‌ای بین مغولان و حاکمان عصرش انجام می‌دهد. وی معتقد است مغولان، علی‌رغم اقرار به اسلام و شهادتین، از اجرای احکام الهی سر باز می‌زدند، به مسلمانان و سرزمین‌های اسلامی هجوم می‌بردند و رهبرانشان و حامیان آنها افرادی منافق، زندیق و بدعت‌گذار بودند. به نظر فرج هرکس از اوامر جاهلانه و سنت‌های کافرانه مغولان پیروی کند، از دوستان آنها خواهد بود، اگرچه مسلمان باشد. وی پس از وصف مغولان می‌گوید: آیا این صفات همان صفات حاکمان امروز و حامیان و اطرافیانشان نیست؟ 
 
2. تمسک به ظواهر نصوص قرآن و سنت.
 
از مهم ترین مبانی عقیدتی سلفیان قدیم، پیروی از ظاهر نصوص قرآن و سنت و مخالفت با تأویل و تفسیر بود. سلفیان جدید نیز با تکیه بر معنای ظاهری متون دینی و فارغ از هرگونه تفسیر و تأویلی به توجیه فعالیت‌ها، احکام شرعی و تکالیف خود می‌پردازند. آنان در روش بیان خود با به‌کارگیری فراوان آیات قرآن و بدون توجه به ارتباط منطقی آیات محکم یا متشابه بودن آنها یا شأن نزول خاص هر آیه، در ترسیم چهره واقعی اسلام، چنان که خود می‌پندارند، می‌کوشند. برای اثبات این ادعا به گزارش نمونه‌ای در اندیشه‌های هر یک از رهبران گروه بسنده می‌کنیم. صالح سریه معتقد است یکی از عواملی که سبب تعمق و ژرف‌نگری در مسائل دینی شد، روش‌های عقلی بود. روش‌های عقلی در فهم کتاب و سنت فقط بعد از ورود فلسفه یونانی، هندی و فارسی به زبان عربی، باب شد؛ در حالی که صحابه مطالب و مسائل دینی را با ایمان و تسلیم و بدون تعمق و تحقیق می‌پذیرفتند.  وی ملائکه، شیاطین و جن را متعلق به عالم غیب می‌داند که دانش انسان، افزون‌تر از آنچه در کتاب و سنت وجود دارد، بدانها نمی‌رسد. بحث کردن از این مطالب، خارج از حیطه کتاب و سنت، باطل و بی‌فایده و بدعتی شایسته مبارزه است. 
 
از نظر صالح سریه، یکی از مشکلاتی که پس از قرن سوم تا زمان حال گریبانگیر علمای اسلام شده، غفلت از سخنان رسول‌الله و اعتماد به رأی رجال دین است.  او آثار فقها، اصولیان، مفسران و صوفیان را مملو از احادیث موضوعی (جعلی) می‌داند و راهی که برای خروج علوم اسلامی از این انحطاط پیش‌پا می‌نهد، فقط بازگشت به احادیث پیامبر (ص) می داند: «نمی‌توان به اسلام حقیقی بازگشت مگر با رجوع به قرآن و حدیث نبوی. کتاب و سنت به شعاری بی‌معنا تبدیل شده است؛ زیرا افرادی که این شعار را می‌شناسند کاملاً از سنت غفلت کرده‌اند. ما ناچاریم کتاب و سنت را در کنار هم مطالعه کنیم و سیره را به‌عنوان الگو آموزش دهیم». شکری مصطفی، رهبر جماعه التکفیر و الهجره، در «میثاق‌نامه خلافت» معنای «حق و باطل» را چنین تبیین می‌کند. خدای تعالی برای نصرت دینش، صراط مستقیم را قرار داد و تقدیری بهتر از این نبود. خداوند همه اشیا را به حق آفرید و هر دستوری که داد نیز برحق بود. او در هیچ کار باطلی وارد نشد و هیچ‌یک از فرمان‌های او بیهوده نیست. شکری سپس برای تأیید سخنانش آیات زیر را می‌آورد. «و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا ذلک ظن الذین کفروا فویل للذین کفروا من النار»؛ «ما خلقنا هما الا بالحق و لکن اکثرهم لا یعلمون»؛  «هذا تأویل رؤیای من قبل قد جعلها ربی حقا»؛ «ان وعد‌ا… حق»؛ «کذلک حقت کلمت ربک علی‌الذین فسقوا انهم لا یومنون». شکری در ادامه بحث «حق و باطل»، با بیان معانی لغوی، اصطلاحی، قدری و تکلیفی «حق»، به سخن گفتن از تلاوت قرآن می‌پردازد.  تلاوت قرآن از نظر او امری است به‌حق و برای حق، زیرا شنونده را از شرایط و وقایع آینده مطلع می‌کند.
 
تلاوتی که شنونده را از آینده آگاه نکند بی‌فایده است. شکری با اعتقاد به وعده‌های الهی درباره نصرت مؤمنان و غلبه نظامی بر کافران به وسیله ابتدایی‌ترین ابزارهای جنگی، هرگونه تأویلی در این زمینه را رد می‌کند. او وجود سلاح‌های جدید را به دیده انکار می‌نگرد و با تکیه بر روایاتی منقول از پیامبر، از نبرد بزرگی بین مؤمنان و کافران در آخر الزمان خبر می‌دهد و معتقد است این نبرد نیز با ابزارهای جنگی زمان پیامبر اتفاق می‌افتد. او با تفسیر شمشیر و سنگ، به بمب و توپ نظامی، مخالف است و برخلاف دیگران دجال را نماد شر، عیسی را نماد خیر و یأجوج و مأجوج را نماد قحط نمی‌داند. وی می‌گوید نباید اسب‌هایی را که پیامبر حتی از رنگشان در آخرالزمان خبر داده، به تانک تعبیر کرد. شکری با تمسک به معنای لفظ «اُمی» در آیه «هو الذی بعث فی الامیین رسولا…»  می‌گوید: «پیامبر «امی»، پیشاپیش این امت قرار دارد، بهترین امتی که برگزیده شده تا قرآن کریم را بیان کند. کسانی که می‌خواهند لفظ «الامیه» را به غیر از معنای ظاهری آن تأویل کنند، بدانند که ما امت «امی» هستیم؛ نه نوشتن می‌دانیم و نه حساب کردن. معنای لفظ «الامیه» در کتاب‌های لغت، ناتوانی از نوشتن و حساب است، چنانکه در القاموس المحیط بیان شده: «امی» کسی است که نمی‌نویسد، یا از روز تولد نوشتن نیاموخته و همچنان برهمین حال باقی مانده است.» 
 
3. تأکید بر نقل و مخالفت با علم و دانش جدید :
 
سلفیان برای عقل و تفسیر عقلی به معنای جامع کلمه، شامل همه دانش‌های جدید، اهمیتی قائل نیستند و به لحاظ روشی ،منقولات دینی و احکام شرعی را بر داده‌های علمی و عقلی مقدم می‌دارند. در نظر آنان علم و عقل هنگامی مفیدند که در جهت شرع باشند. به عبارت دیگر، علوم مختلف باید انسان را برای آخرت و انجام امور معنوی آماده کند. در این دیدگاه، دانش‌های عقلی بشری «فتنه» اند، زیرا انسان را از خداوند بی‌نیاز می‌کنند؛ قبل از هر چیز، عبادت و پرستش خداوند اهمیت دارد و پس از آن تعلم و تعقل در حد ضرورت. حاصل کاوش در نظرات و آرای صالح سریه، چیزی جز تثبیت و تقویت مبنای فوق نیست.
 
وی با تأکید بر اینکه یکی از اصول اسلام، ایمان به تقدیر است (یعنی هر خیر و شری که به انسان می‌رسد به خواست خداوند است)، می‌گوید: پس از قرون سه‌گانه نخست، اعتقادات مسلمانان به سمت بحث‌های فلسفی درباره جبر و اختیار کشیده شد ولی ما این جدل بیزانسی یا عقل یونانی را که مسلمانان را به فرق مختلف تقسیم کرد نمی‌پذیریم، چراکه انسان در هر دو حالت جبر و اختیار باید دستورات الهی را اجرا کند. در پرتو همین مبنا، معیار درست در تفسیر قرآن و چگونگی ایمان به آخرت نیز توصیف می‌شود: «تفسیر حقیقی قرآن این است که کلمات متشابه یا آیاتی را که دارای موضوع واحدند، گرد آوریم، یعنی تفسیر قرآن با قرآن». صالح سریه در هیچ‌یک از مسائل معرفتی و دینی، جایگاهی برای تعقل و اندیشه منطقی قائل نیست: «مراد از ایمان به آخرت، قانع‌سازی منطقی نیست، زیرا قانع‌سازی منطقی و استدلال علمی ایمان نامیده نمی‌شود و صاحبش را از کفر خارج نمی‌کند. ایمان به آخرت یعنی یقین کردن به حقیقت بهشت و جهنم». 
 
شکری مصطفی نیز به تقدم نقل بر عقل، پایبند است. شکری از علم، تعبیر به «فتنه» می‌کند و علم را سبب سرکشی و طغیان و بی‌نیازی بشر معرفی می‌کند. شکری تفسیر سوره علق را که اولین‌بار بر پیامبر نازل شده، ناظر و بیانگر سیر شکل‌گیری این فتنه می‌داند. از دیدگاه وی، خداوند در این سوره با نام خویش «اقرا باسم ربک»، بندگان را به یادگیری چیزهایی که منجر به عبادتش شود فرا می‌خواند «علم الانسان ما لم یعلم» ولی بندگان به واسطه فتنه علم، از عبادت و پیمودن مسیر حق منحرف شدند: «کلا ان الانسان لیطغی ان رءاه استغنی».او تصریح می‌کند علمی که خداوند برای بشر قرار داده تا طغیان نکند و دانشی که پیامبر بر هر مسلمانی واجب کرده همانا دانش آخرت است و مقصودش عبادت پروردگار. شکری مصطفی با تأکید بر سیره پیامبر، پرداختن به هرگونه دانشی را نافع نمی‌داند و مسلمانان را فقط به بندگی و عبادت الهی فرا می‌خواند.
 
او علم‌آموزی را به نحوی می‌پذیرد که قطعاً به سود آخرت باشد: «محمد و اصحابش که شب‌ها را به عبادت و روزها را به تلاش در راه خدا می‌گذراندند، آیا نمی‌توانستند به دانش طبیعیات و ریاضیات، کاوش در فضا و یا ساختن تمدن جدید بپردازند». «من معتقدم مسلمانان در درجه اول، قبل و بعد از هر چیز، بندگان خدا هستند. علم و دانش‌اندوزی نزد مسلمانان برای نفس علم نیست، بلکه آنان از این طریق خودشان را برای آخرت آماده می‌کنند نه دنیا. اینان به قدر ضرورت می‌آموزند، چراکه یادگیری بیش از ضرورت، برای غیرخدا خواهد بود». شکری مصطفی در «میثاق‌نامه خلافت»، جایی که خبر از پیروزی‌های نظامی آینده مسلمانان می‌دهد، حدیثی را از پیامبر نقل می‌کند. مفهوم حدیث این است که «جنگی بین مسلمانان و رومیان روی می‌دهد که سه شبانه‌روز به‌طول می‌انجامد و هیچ‌یک از طرفین، غالب نمی‌شوند تا اینکه در روز چهارم، پیروزی نصیب مسلمانان می‌شود.» 
 
آنگاه شکری با شعف می‌گوید: «وسایل برقی و سلاح‌های جدیدی که شب و روز را تشخیص نمی‌دهند، کجایند؟ خودروهای جنگی، دستگاه‌های الکترونیکی و ابزارهای خبررسانی و اطلاعاتی کجایند؟»عبدالسلام فرج نظر برخی را که معتقدند طلب علم هم نوعی جهاد است، نمی‌پذیرد و تنها امر واجب را «جهاد و قتال» می‌داند. او از علم به «اقل السنن و المستحبات» تعبیر می‌کند و تقابل علم و جهاد را تقابل واجب عینی و «واجب کفایی» می‌داند. وی مجاهدین غیر دانشمند بسیاری را که از زمان پیامبر تاکنون سبب عزت و نصر اسلام شده‌اند، بر دانشمندان الازهر برتری می‌دهد؛ چراکه بر این نظر است که هنگام هجوم ناپلئون به مصر، دانش علمای الازهر سودی نبخشید، پس برنده‌ترین سلاح برای رویارویی و مقابله با کفار، جهاد است، نه علم. وی درصدد تحقیر قدر و ارزش علم و علما نیست بلکه نظرش این است که نباید فرایض الهی را با پرداختن به اموری مثل طلب علم، ترک کرد. فرج سخنش را با آیه چهاردهم سوره توبه به پایان می‌برد.
 
منبع: شفقنا

...امضا؟؟هیچــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

وبلاگ یا حسیــن مظلوم

وبلاگ محبان مهـــــدی عج

وبلاگ مدافعان حرم

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  3:13 PM
تشکرات از این پست
mhzahraee
sadegh123
sadegh123
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اسفند 1391 
تعداد پست ها : 912
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

روز هفتم دی ماه سال 84، در گروه مطالعات فرهنگی انجمن جامعه‏شناسی ایران، جلسه‏ای برگزار شد که طی آن، دکتر بهزاد قادری، عضو هیات علمی دانشکده زبان های خارجی دانشگاه تهران، درباره­ی ”مطالعات فرهنگی، نقد ادبی و متن“ به سخنرانی پرداختدر ابتدای جلسه، سخنران نشست در مورد چگونگی شکل گیری داعش، توضیحاتی در خصوص فقه خشونت ارائه کرد و گفت: تعاریفی از این گروه‌ های افراطی تند رو وجود دارد که نه دست ساخته آمریکا نه یک جریان گروهکی است، بلکه یک جریان اجتماعی است که با یک پشتوانه فکری در جامعه اسلامی حضور دارند، این جماعت با هر گرایش که باشند، مدعی احکام هستند و به آیات و روایات قرآن و احادیث نبوی متوسل می ‌شوند. آن‌ها جماعت واحدی نیستند، گروه‌ های زیادی هستند که در شیوه و برنامه و برخی از افکار با هم اختلاف دارند، اما از خشونت نظامی استفاده می ‌کنند. تمام مردم را تکفیر می ‌کنند اعم از افراد و جماعت ‌ها و حکام، براین اعتقادند که حتی مردم عادی، چون حکومت کافر را تکفیر نمی کنند، آن‌ها هم کافر هستند. سرآغاز کار این جماعت، تکفیر و پایان آن هم کشتن است چرا که در این نگرش هر کس کافر شد، حکمش قتل است و خونش مباح است. به اعتقاد ابن تیمه، ریختن خون، فقط به خاطر کفر مجاز است. این گروه مخالف دموکراسی هستند و سیاست غلبه را در پیش می‌گیرند و معتقدند باید با زور کارتان را پیش ببرید.

سفیر سابق ایران در منطقه خاورمیانه اظهار داشت: در اندیشه‌ تکفیر سه اشکال وجود دارد: اشکال در فهم جهاد، اشکال در فقه شورش بر ضد حاکم و اشکال به تغییر منکر با توسل به زور. ریشه‌ نگرش ‌های تند افراطی ابتدا در شبه قاره هند ایجاد شد که این نگرش قدیمی ‌تر بوده و بیشتر به تشکیل پاکستان برمی گردد . بعد از آن طالبان در چارچوب خاصی ظهور کرد. طالبان بر پایه ضدیت با روسیه شکل گرفت . نسل دوم القاعده بودند که بر پایه ضدیت با آمریکا ایجاد شدند و نسل سوم، داعش هستند که ضدیت با ایران، ضد شیعه ‌اند و گرایش به فرقه گرایی دارند.

وی حوادث خاورمیانه در سال 1948مانند اشغال فلسطین توسط اسرائیل و انگلستان، را خاستگاه شکل گیری داعش دانست و افزود: بعد از شکست عثمانی در جنگ جهانی اول، تعدادی از کشورها مستقل شدند و سرنوشت تعدادی به طور کامل مشخص نمی‌ شود و فلسطین اشغال می‌ شود که این اتفاق تمام خاورمیانه را تحت تأثیر خود قرار می‌ دهد و زمینه ‌های فکری برای اسلام غلبه به وجود می‌ آید. اما اگر بخواهیم به طور دقیق به فهم خاستگاه داعش و تفکر اسلام غلبه بپردازیم، باید به سراغ مصر 1954 برویم، زمانی که اختلاف شدید بین اخوان المسلمین و حکومت مصر به وجود آمد و ناصر که به عنوان رهبر مصر روی کار آمده بود، تمام رهبران اخوان را به زندان می‌ فرستاد، یکی از این رهبران سید قطب بوده که وی اندیشه غلبه را داشته است و پیروان او نیز این اندیشه را ادامه دادند و جنبش داعش را می ‌توان ریشه در این تفکر دانست.

آقای سبحانی در خصوص ماهیت این جنبش معتقد است گروهی هستند که هم فقه از آن‌ها حمایت می‌ کند، هم خاستگاه اجتماعی دارد و هم نیروی واقعی پشتیبان کننده در سطح دنیای اسلام آن را حمایت می‌ کند، بنابراین یک گروه صرفاً تروریستی نیست و در تحلیل دیگر باید گفت که ریشه‌ های تاریخی و اجتماعی دارند و فقط در خاورمیانه حضور ندارند بلکه در شبه قاره نیز هستند و امروز به دو دلیل توانستند خودشان را پیدا کنند: دلیل اول دیکتاتوری و استبداد است. دیکتاتوری به اشکال مختلف، سرخوردگی ایجاد کرده است، جوانی که به دنبال تساهل و دموکراسی و رای بود، امروز احساس کرده است که جز با اسلحه نمی‌ تواند حرف خود را پیش ببرد. دلیل دوم اشغال عراق و افغانستان است. زمانی که مکانیزم فرهنگ و درک بالایی برای اجرای دموکراسی نباشد، هرج و مرج اتفاق می ‌افتد. در زمان هرج و مرج افراد به جای اینکه خواهان دیکتاتوری باشند، ترجیح می ‌دهند که سرزمین آن‌ها اشغال شود، وضعیتی که در زمان حاضر در سوریه شاهد آن هستیم، اینجاست که گروه ‌هایی نظیر داعش شکل می‌ گیرند و به دنبال آن هستند که در شرایط اشغال، با طرز تفکر غلبه به اهداف خود برسند. از نظر ایشان داعش دو هدف عمده دارد؛ در درجه اول رسیدن به دولت فرامرزی و در درجه دوم رسیدن به یک خلافت فراگیر در سطح اسلام. اینکه آیا به این اهداف در قرن 21 می ‌رسند یا نه، بحث دیگری است اما آنچه اهمیت دارد ضربه، لطمه و هزینه ‌ای است که به مسلمانان زده ‌اند.

سبحانی ادامه داد: داعش فراتر از یک گروه تروریستی است و هزاران نفر از نیروهایی با ملیت‌ های غربی را توانسته جذب کند، نوع تبلیغات و رفتارشان نشان می ‌دهد که در حد یک گروهک تروریستی، نیستند. مجموعه‌ ای از نیروهای اسلام گرایی هستند که می ‌توان از آنان به عنوان نسل سوم طالبان یاد کرد. تجربیات حزب بعث در اختیارشان است، قدرت‌ های منطقه را در اختیار دارد و گلوله‌ ای از آتش است که ممکن است در هر نقطه ای از دنیا، نظم را برهم زند.

سفیر سابق ایران در منطقه خاورمیانه در پاسخ به این سوال که آیا داعش یک جنبش اسلامی است، اذعان داشت: بر اساس آنچه که گفته شد، بله داعش یک جنبش اسلامی است، داعش تحت تأثیر سه عنصر است:

فقه خشونت، دیکتاتوری استبداد، اشغال و دخالت‌ های خارجی‌ ها. این عناصر فرصت ‌هایی است که داعش با استفاده از آن می ‌تواند جوانان را از طرز فکر دموکراتیک و عقلانی به سمت تفکری که «راهی جز تفنگ وجود ندارد و باید بکشیم تا غالب شویم»، جذب می‌ کند.

او در پاسخ به این سوال که چرا با وجود عناصر اشغال و دیکتاتوری در گذشته در حکومت‌های ترکیه، اردن و ... ما شاهد ایجاد جنبش با طرز فکر داعش و واکنش تکفیری و اسلام افراطی نبودیم، گفت: در سال 1991 جهان از شرایط دو قطبی خارج شده و جنگ سرد به مفهوم کلان آن از بین رفت و شرایطی در دنیا به وجود آمد که در کار دیپلماتیک آن را شرایط فرصت و تهدید نامیدیم، (البته سخنران معتقد است که هر تخصصی ممکن است نام متفاوتی برای این شرایط برگزیند) در چنین شرایطی ما از فضای جنگ سرد بیرون می ‌آییم، در این شرایط باید مواظب بود تا تهدیدها از ما فاصله بگیرند و فرصت‌ها به ما روی آورند. اما این گونه نیست که وجود دیکتاتوری همان کارکردی را داشته باشد که جنگ سرد دارد. هزینه‌ های اشغال برای اشغالگران بالا رفته است. اگر این عنصر را به شرایطی که حاکم بر جهان منتقل کنیم، شرایطی که حرف‌ های حسابی و ناحسابی تأثیر گذارند؛ عده‌ ای به یک طرف و عده ‌ای به طرف دیگر وصل می ‌شوند، چرا که منافع متفاوت است و گروه‌ هایی که قبلاً فرصت ابراز نداشتند، الان این فرصت را در اختیار دارند. اگر این تفاوت را در نظر بگیریم، می ‌توانیم پاسخی داشته باشیم که چرا با وجود بسیاری از این عناصر در گذشته نمی ‌توانستیم به هدفی که می‌خواستیم برسیم، باید این عناصر و تغییرات را به رسمیت شناخت.

سخنران این جلسه گفت: در خصوص رویکرد کشورهای عربی، کشورهای عربی سه موج را پشت سر گذاشتند: موج اول، موج بیداری بعد از شکست عثمانی است. عثمانی جغرافیا داشت، ژئوپولتیک همیشه همراه آزادی نیست، ژئوپولتیک گاهی نابود کننده آزادی است. عثمانی نیمی از آسیا را در اختیار داشت، اما زمانی که غرب در حال پیشرفت بود، پادشاهان عثمانی به دنبال تجملات بودند، وقتی عثمانی سرنگون می‌ شود، مردم عرب ناراحت نمی ‌شوند، چرا که شرایط استقلال را تجربه کردند، برای اولین بار سوریه، مصر، لیبی مستقل شدند، گفتمان استقلال‌ طلبانه ایجاد شد. موج دوم بیداری عرب ‌ها، موجی بود که برعلیه اشغال شکل گرفت، در این زمان گفتمان عربی غالب بود که برای مخالفت با اشغال ایجاد شد که بعد از گفتمان اسلامی جای گفتمان عربی را گرفت که تحت تأثیر انقلاب ایران بود. در موج سوم انسان‌ ها برای دفاع از حقوق خودشان بیدار شدند، بهار عرب موج سوم بود. موج سوم هنوز شکست نخورده است و در دوره‌ گذار است و شاید به نتایج مثبت برسد، همانند کشور تونس که با شرایطی که داشت، توانست خودش را پیدا کند. با نگاه به موج‌ های متفاوت در خصوص کشورهای عربی باید گفت یک سرخوردگی ایجاد شده است. گفتمانی که غالب شده و می ‌تواند نیرو بگیرد و امکان بالندگی پیدا کند، گفتمان تفنگ است که این نکته ‌ای است که باید بیشتر روی آن بحث کرد و متمرکز شد.

در پایان سفیر سابق ایران اظهار داشت: جنبش داعش تضعیف شده است؛ چه به لحاظ فکری و چه به لحاظ خطری که می‌ تواند برای منطقه ایجاد کند. اما از جمله مؤلفه‌ هایی که در این میان نقش مهمی داشته‌ اند می‌توان به پیروزی شیعیان در عراق، استمرار حکومت علویان و افزایش نفوذ در سوریه و منطقه، طرح هلال شیعی و تحریک اهل سنت، افزایش نهادهای تبلیغاتی و مراکز ترویج شیعه، اشاره کرد.به نقل ازhttp://www.isa.org.ir/

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  5:23 PM
تشکرات از این پست
mhzahraee ehsan007060
sadegh123
sadegh123
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اسفند 1391 
تعداد پست ها : 912
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

جنبش تکفیری طیفی از افکار و عقاید را شامل می شود که برای پیشبرد اهداف اسلامی در کشورهای مختلف در قالب حزب ها و گروه های گوناگون فعالیت می کنند. در واقع تکفیری یک حزب یا گروه خاص و مستقل نیست، بلکه نوعی تفکر است که دیگران را به گمان خود کافر پنداشته و گروه های مختلفی این نوع از طرز فکر را نمایندگی می کنند که به نام گروه های تکفیری مطرح هستند. تکفیری به فرد یا جریانی اطلاق می‌شود که از قرائت‌‌های مختلف سلفی و وهابی برخاسته و دیگر مسلمانان را به‌صرف آن که با آنان هم‌عقیده نیستند، با معیارهای باطل خود، متهم به کفر و خروج از دین می‌کنند. برای شناخت بهتر این گروه ها نیاز است که رهبران فکری این گروهها شناخته شود، لذا در این نوشتار سعی بر آن است اندیشه های عمده ی رهبران مختلف این جریان فکری مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد. از جمله رهبران عمده ی آن می توان به احمد بن حنبل، ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب اشاره کرد.

 

۱- احمد بن حنبل:

برای بررسی عقاید تکفیری، ناچاریم، ابتدا بحث را از اولین خط سلفی شروع کنیم، مرحله ای که به احمد بن حنبل منسوب است. از رؤسا و احیا کنندگان سلفی گری را می توان احمد بن حنبل شیبانی صاحب کتاب حدیثی به نام المسند و مؤسس فقه حنبلی دانست. در واقع احمد بن حنبل به عنوان امام و پیشوای سلفیه نیز شناخته می شود، زیرا او اولین کسی بود که هنگامی که با هجوم فلسفه ها و فرهنگ های بیگانه از قبیل هند و یونان و ایران به حوزه های اسلامی و مخلوط شدن آن با عقاید اسلامی مواجه شد، به این فکر افتاد که حدیث را از این هجمه نجات دهد، ولی به تفریط شدیدی گرفتار شده و به طور کلی عقل گرایی و عقلانیت را انکار کرده و راه ورود آن را به احادیث بست. بنابراین اگر چه می خواست از برخی مشکلات رهایی یابد ولی در عوض به مشکلاتی بسیار دشوارتر گرفتار شد. تکیه ی اساسی احمد بن حنبل، به عنوان رئیس خط «سلفی گری» بر سماع و شنیدن است؛ یعنی توجه کردن به ظاهر آیات و احادیث نبوی در عقاید و عدم توجه به عقل.۱ روش احمد بن حنبل درباره عقیده و کیفیت تبیین آن، این بود که از هرچه که صحابه و تابعین سخن می گفتند او نیز سخن می گفت. در هرچه آنان سکوت می کردند او نیز سکوت می کرد و بر ظاهر کتاب و سنت حکم می کرد، و هیچ حدیثی را تأویل نمی کرد و در مورد صفات خبریه نیز، بدون تاویل به ظاهرشان اعتقاد داشت. وی اشاره می کرد: «ما روایت را همان گونه که هست روایت می کینم و آن را تصدیق می نماییم.»۲در قرن اول تا سوم هجری، اهل سنت از نظر فقهی به دو گروه «اهل رأی» و «اهل حدیث» تقسیم می شوند. اهل حدیث آن دسته از عالمان دینی بودند که در استنباط احکام شرعی به عقل اهمیت و جایگاهی نمی دادند و چنان چه مدعی بودند، فقط به کتاب و سنت بسنده می کردند. احمد بن حنبل از آن دسته از فقها و پیشوایان مذاهب اربعه اهل سنت است که با «رأی» و یا «استدلال عقلی» به شدت مخالف است. ابن تیمیه در قرن هفتم و هشتم هجری از مشرب فکری احمد بن حنبل تبعیت جسته و مشی آن را انتخاب کرده است. در واقع می توان گفت وی احیا کننده ی سنت احمد بن حنبل است.۳ به طور کلی می توان گفت؛ احمد بن حنبل مذهب خود را بر چند اصل ذیل بنیاد نهاد: ۱- نص قرآن و سنت ۲- فتاوی صحابه ی پیغمبر(ص) ۳- در صورت اختلاف قول آنها، هر کدام موافق کتاب و سنت باشد. ۴- اعتبار دادن به تمام احادیث مرسل و ضعیف.

 

مذهب احمد بن حنبل بعد از او اندکی گسترش یافت و بار دیگر در قرن هفتم هجری توسط ابن تیمیه (۶۶۱-۷۲۸ق) تبلیغ و ترویج گردید.۴ به طور کلی می توان سه ویژگی ذیل را به عنوان سرفصل تفکر احمد بن حنبل و شاگردش ابن تیمیه بیان کرد که شدیداً مورد استفاده ی گروه های تندرو و تکفیری قرار می گیرد و آن ها برای توجیه اعمال تند و رفتار خود و کسب مشروعیت بین افکار عمومی، آرا و عقاید وی را به عنوان مبانی فکری حرکت خود مورد استفاده قرار می دهند:

 

۱- سنت گرایی شدید و افراطی.

۲- منطق ناپذیری و خردستیزی.

۳- انعطاف ناپذیری در برابر پدیده های نوین فکری و مدنی.۵

به عبارتی می توان گفت موارد بالا جزء اصول محوری اندیشه های احمد بن حنبل است، که مورد استفاده ی گروه های تکفیری قرار می گیرد و باعث می شود که وی در ردیف رهبران فکری گروه های تندرو بالخصوص تکفیری ها قرار گیرد.

 

۲- احمد ابن تیمیه:

ابن تیمیه در خانواده ی حنبلی مذهب متولد شد و مردانش به ترتیب رهبری این مذهب را بر عهده داشتند و اولین آن ها محمدبن خضر بن تیمیه بود. ۶ ابن تیمیه نیز که ادامه دهنده ی خط فکری احمد بن حنبل در سلفی گری است، فکری همانند او داشت. شیخ محمد ابو زهره در این باره می گوید: این تیمیه معتقد بود که مذهب سلف اثبات هر معنا و صفتی است که در قرآن برای خداوند ثابت شده است؛ ماند فوقیت، تحیّیت، استواری بر عرش وجه، دست، محبت، بغض و نیز آن چه که در روایات به آن اشاره شده است، البته بدون هیچ-گونه تأویل. قبل از ابن تیمیه، حنابله نیز همین فکر و عقیده را در قرن چهارم هجری - قمری نسبت به صفاتی که در قرآن و روایات راجع به خداوند آمده، داشتند. آن ها مدعی بودند که مذهب سلف همین بوده است. درحالی که علمای عصر آنان به مخالفت برآمده و معتقد بودند که این گونه اعتقاد منجر به تشبیه و جسمیت خداوند متعال می شود.۷ احمد بن تیمیه را می توان منشأ تحولی بزرگ در تاریخ تفکر اسلامی و در دوره های بعد در عرصه های عملی سیاست و اجتماع دانست. موقعی که ابن تیمیه در زمان خود، با حرارت و تندی به طرح دیدگاه هایش می پرداخت و در فعالیت های سیاسی و اجتماعی لحظه ای آرام نمی گرفت، و به طرح دیدگاه هایش می پرداخت و در فعالیت های سیاسی اجتماعی لحظه ای آرام نمی گرفت، و به دلیل دیدگاه های افراطی و نأمانوسش با مبانی و تفکر اسلامی، از سوی اغلب علمای زمان خود مورد طرد و رد قرار می گرفت، شاید خودش هم باور نمی کرد که قرن ها بعد این دیدگاه ها توسط محمدبن عبدالوهاب تئوریزه و زنده شوند و در قرن بیست و یکم چنان طرفداران پروپا قرصی پیدا کنند که بخشی از دنیای اسلام را تحت تأثیر قرار دهند. هم اکنون افراطی ترین گروه های مسلمان پیرو جریانی هستند که دیدگاه های ابن تیمیه منشا و موجد آن هاست. ابن تیمیه متن هایش دارای ویژگی کلی و یکسانی است، و آن استناد به قرآن، سنت و سخنان سلف صالح با تفسیر خودش و انتخاب آن ها به عنوان اصلی برای همه دلایل فقهی اش. وی در فتاوای خودش ابتدا به قرآن استناد می کرد، سپس به رأی اجماع و بعد از آن قیاس می کرد. وی در دایره کتاب و سنت می اندیشید و از کسی تقلید نمی کرد.۸ با مراجعه به نظرات سلفیّون؛ از قبیل احمد بن حنبل، ابن تیمیه و دیگران پی می بریم که آنان هیچ ارزشی برای عقل قائل نبودند. ابن تیمیه می گوید: کسانی که ادعای تمجید از عقل دارند در حقیقت ادعای تمجید از بتی دارند که آن را عقل نامیده اند. هرگز عقل به تنهایی در هدایت و ارشاد کافی نیست و گرنه خداوند رسولان را نمی فرستاد۹. از جمله نظرات شخصی و نوآوری های او در دین که در زمان خودش مخالفت های زیادی از سوی علما مذاهب مختلف به دنبال داشت عبارت بود از: منع زیارت قبور پیامبر، انبیا و صالحان، حکم به قتل کاهلان نماز و احکام، تغییر متن احادیث؛ شیوه ی وی درباره ی احادیث و روایت هایی که بر خلاف میل او بود این بود که یا آن ها را تکذیب می کرد یا به طور نیمه آن ها را بیان می کرد. وی همچنین به شدت با شیعه مخالف بود و با الفاظ زشت و دون شأن یک عالم، آن ها را مورد توهین و تهمت قرار می داد. وی امور و اعتقاداتی را به شیعه نسبت می دهد که اساساً شیعه آن گونه نیست. وی معتقد بود همه ی مسلمانان به غیر از اهل سنت در آتش هستند. هر چند درست است که ابن تیمیه در طرح دیدگاه های خود به قرآن و سنت استناد می کرد، اما مشکل وی داشتن دیدگاه تک بعدی و سطحی بود. یعنی فقط بخش های خاصی از اسلام در دیدگاه وی برجسته می شود و دیدگاهش نسبت به آن ها نیز سطحی می باشد؛ چرا که قبل از وی نیز قرآن و سنت در دسترس هزاران نفر از عالمان و دانشمندان قرار گرفته بود ولی هیچ کدام از آن ها استنباط های تند و افراطی نداشتند و رفتارهای مشابه ابن تیمیه از آن ها سر نزده است.۱۰ برخی از علمای اهل سنت چون عبد الکافی ابن تیمیه را فردى بدعت گو، گمراه کننده و افراطی مـى دانند: «ابن تیمیه بدعت هایی در اصول عقاید ایجاد کرد و ارکان و پایه هاى اسلام را خراب کرد این ها همه بعد از آن بود که او خود را زیر پـوشـش تبعیت از کتاب و سنت پنهان کرد و اظهار کرد که به سوى حق دعوت و به بهشت هـدایـت مـى کند. ولى از تبعیت سرباز زد و به بدعت گویى پرداخت. او با مخالفت با اجـمـاع از جماعت مسلمین جـدا شـد». ابوبکر حصینی نیز می‏گوید: «پس بدان که من نظر کردم در سخن این خبیث ] ابن تیمیه[ که در قلب او مرض گمراهی است، کسی که از مشتبهات قرآن و سنّت با هدف ایجاد فتنه تبعیت می کند، و کسی که گروهی از عوام و غیره که خداوند اراده هلاکتشان کرده او را متابعت کرده‏اند، در او چیزهایی دیدم که قدرت گفتن آن را ندارم...؛ چرا که در آن‏ها تکذیب پروردگار عالمیان است...». ابن تیمیه ۶۷ سال بدون آنکه ازدواج کند زندگى کرد و به خاطر برخى از عقاید و فتاوایش سه بار به زندان افتاد، او سرانجام در سال (۷۲۸.ه.ق) در زندان قلعه در شهر دمشق از دنیا رفت. ابن تیمیه را پس از مرگش، پیشواى فرقه وهابیت دانسته اند، هر چند پیروان ابن تیمیه او را از پیشوایان اهل حدیث می دانند؛ اما برخى دیگر شیوه او را در بررسى احادیث نادرست دانسته و مى گویند: او در نقل حدیث دقت نداشته و عجول بوده و از تمایلات نفسانى خود پیروى می کرده است. با این حال اندیشه ابن تیمیه مانند برق و باد در میان مقلدان و شیفتگان او رواج یافت، بى آنکه به خود زحمت دهند و سخنان صحابه را در تفاسیرى همانند تفسیر بغوى، طبرى و یا ابن عطیه که مورد پذیرش او هستند، مشاهده کنند. (سایت اینترنی پژوهشکده باقرالعلوم) به طور خلاصه اعتقادات کلامی و محور اندیشه های ابن تیمیه را که مورد استفاده ی گروه-های تکفیری قرار می گیرد و آن ها با استفاده از آرا و عقاید وی به توجیه اعمال و رفتار خود می پردازند، می توان به صورت زیر بیان کرد:

 

۱- بدعت: او متعقد بود هر چه که در زمان حضرت محمد (ص) و سلف صالح نبوده، بدعت است۱۱. ابن تیمیه معتقد بود متوسل شدن به پیامبر مربوط به زندگی ایشان بوده است و بعد از وفات ایشان هیچ یک از گذشتگان (صحابه و تابعین) به پیامبر متوسل نشده است. ابن تیمیه توسل را به سه صورت معنی کرده است که دو مورد آن مباح و مورد سوم آن حرام است: اول توسل گرفتن با اطاعت کردن از پیامبر و ایمان به او که اصل ایمان و اسلام است. دوم متوسل شدن به دعا و شفاعت آن حضرت در زمان زندگی ایشان و در روز قیامت. سوم متوسل شدن به پیامبر (ص) بعد از فوت ایشان و قسم دادن به ذات او که مورد سوم جزء بدعت ها است۱۲

 

۲- منع زیارات قبور: وی کسانی را که قصد زیارات قبور پیامبر و ائمه را داشتند، با بت پرستان مقایسه می کرد و عمل آن ها را بدعت و حرام می دانسته است.۱۳ ابن تیمیه معتقد است که از خود پیامبر روایتی مستند دال بر زیارت قبر ایشان و قبور سایر انبیا وجود ندارد و همه روایت هایی که درباره ی زیارت قبر ایشان نقل شده ضعیف بوده و گذشتگان درباره ی آن چیزی ذکر نکرده اند و به حدیث پیامبر (ص) استناد می کند که فرمود: قبر من را محل عبور و مرور قرار ندهید۱۴.

 

۳- استغاثه و توسل: وی شفاعت، توسل جستن به انبیاء و ائمه را آثار باقی مانده دوران جاهلیت می داند، و موسلین به آن ها را مشرک و کافر می پندارد.۱۵ ابن تیمیه می گوید، کسی که معتقد باشد برای به دست آوردن منابع و دفع زیان ها و رزق و روزی بندگان، واسطه ای نیاز است، برای خداوند شریک قرار داده و باید توبه کند در غیر اینصورت کشته شود.۱۶

 

۴- سوگند به غیر خدا: از معتقدات نادر دیگر ابن تیمیه این است که سوگند به غیر از خداوند را مطلقاً حرام می داند.

 

۵- شیعه ستیزی: وی تمام تلاش خود را به کار بست تا شیعه را یک جریان سیاسی مرتبط با یهود و دشمن اسلام معرفی کند.

 

۶- جبرگرایی: وی به خاطر فقر اندیشه عمیق و بصیرت لازم و نیز طرد عقل در بسیاری از نظرات کلامی خویش، به «جبریه» پیوسته است.

 

۳- تغییر متن احادیث: گفته می شود شیوه ی ابن تیمیه درباره ی احادیث و روایت هایی که برخلاف میل او بوده، این بود که یا آن روایت ها را تکذیب می کرد، یا این که آن ها را به طور نیمه بیان می کرد.۱۷

 

۳- محمدبن عبدالوهاب:

از جمله دیگر رهبران فکری گروه های تکفیری می توان به محمدبن عبدالوهاب اشاره کرد. نوشته اند در دوران نوجوانی به مطالعه کتاب های تفسیر، حدیث و عقاید علاقمند بود و به کتاب های ابن تیمیه و ابن قیم اهمیت زیادی می داد. به این دلیل ابن تیمیه را می توان مرجع فکری او دانست. البته برخی معتقدند نسب محمدبن عبدالوهاب به خانواده ی یهودی می رسد که از جهودان دونمه ترکیه بودند و تظاهر به مسلمانانی می کردند.۱۸عبدالوهاب فردی بود که با مطالعه تألیفات ابن تیمیه، آن ها را جالب یافته و در فهم آن ها تعمق کرده است. در واقع او اندیشه های ابن تیمیه را از قلمرو نظر به ساحت عمل کشاند.۱۹ وی مؤسس فرقه ای به نام «وهابیت» بوده است که از قرن ۱۲ تاکنون برجای مانده است. دلیل این که آراء و افکار وی به راحتی در اختیار سلفی ها و تکفیری ها قرار می گیرد، برمی-گردد به وضوحی و روشنی افکار وی که نیازمند تأمل و تفسیر بیشتری نیست و با منش و رفتار آن ها سازگاری بیشتری دارد. برای مثال وی به طور آشکارا مسلمانان را به اتهام این که متوسل به پیامبر اسلام می شوند یا بر قبور اولیای و ائمه گنبد می سازند، تکفیر می کند.۲۰ در واقع می توان گفت حرکت سلفی محمدبن عبدالوهاب که در محیط حنبلی مذهب و در ادامه ی افکار ابن تیمیه نضج یافت، عمل به سیره ی سلف و مراجعه ی مستقیم به کتاب و سنت بود که خواستار پاک سازی تعالیم دینی از افزوده های سایر مذاهب گوناگون اسلامی بود. موضوعاتی چون مبارزه با تقلید و درگیری با دو جریان مذهبی امامیه و صوفیه و بدعت خواندن برخی از باورها و سنت ها آنان از ویژگی های این گروه فکری است. تصویری که وی از توحید می داد، موجب می  شد بسیاری از مسلمانان از مذاهب گوناگون مخصوصاً گروه های سلفی گری و تکفیری در پیشاپیش همه، امامیه را در معرض انتساب به شرک و تکفیر قرار دهند، و آراء و عقاید وی را بهانه ای برای حمله به دیگر مسلمانان قرار دهند.۲۱علاقه به تخریب آثار بزرگان، مبارزه و مقابله با کتاب های شیعه، تحریف کتاب ها حدیثی و تفسیری و تاریخی اهل سنت، مختصر کردن کتاب ها (بخش هایی از کتاب ها را که موافق عقایدشان نیست، به عنوان این که کتاب را می خواهند مختصر کنند تا برای مردم قابل فهم باشد خلاصه می کنند و چاپ می کنند) تهمت به شیعه از جمله اقدامات مهم وهابی ها است که موجب می شود بین آن ها، سلفی ها و تکفیری ها نزدیکی ایجاد شود، و سلفی های در حال حاضر در کشورهای مختلف از شیوه ی آنان استفاده کنند.۲۲ سیدمحمد امین، آرا و عقاید محمدبن عبدالوهاب را چنین بر می شمارد:حرام بودن برگزاری مجالس یادبود برای گذشتگان حتی پیامبران و ائمه.

 

۱- حرام بودن ساختن گنبد و هر گونه بنا بر روی آرامگاه و مزار انبیا.

 

۲- حرام بودن زیارت انبیا و ائمه و توسل کردن به آن ها و شفیع قرار دادن آن ها به درگاه خداوند و تقدیم نذور و قربانی کردن به قصد قربت.

 

۳- نماز گزاردن در حرم مطهر ائمه. به طوری که پیروان وی چون تکفیری ها ویران کردن بارگاه و گنبد ائمه اطهار و پیامبر گرامی اسلام را واجب می دانند.

 

۴- لزوم پیروی از هر کسی که خود را امام مسلمانان بنامد و شمشیر کند. او خود برحسب مقتضیات شرایط و اوضاع تصمیماتی می گیرد و دیگران باید اجرا کنند و گفتار و کردار کسانی که در گذشته بوده اند بی اعتبار است.

 

۵- پیروان محمدبن عبدالوهاب همه ی طوایف مسلمان را که با آن ها هم فکر نبودند کافر می دانستند و کشتن آن ها را روا می دانستند.۲۳گفته می شود محمدبن  عبدالوهاب با همه مذاهب اسلامی به جز مذهب حنبلی در افتاد.۲۴ در پیروی از مذهب حنبلی هم این مذهب را آن گونه که ابن تیمیه تفسیر می کرد مورد توجه قرار داد. پیروان محمدبن عبدالوهاب به اصل اجتهاد معتقد هستند و به تقلید از هیچ یک از مذاهب چهارگانه پای بند نیستند. محمدبن عبدالوهاب و پیروانش چون تکفیریها معتقدند همه ی مسلمانان بعد از ایمان آوردن کافر شدند و بعد از توحید گرفتار شرک گردیدند. آنها با کفر اصلی کافر شده اند و بلکه بدتر از کفار هستند. بنابر این قتلشان واجب است و جان و مالشان حلال. این کفر ناشی از عبادت کردن قبر انبیا، صالحان و ائمه است. این مسلمان مانند مسیحیان که مسیح و مادرش را بندگی کردند از اموات استغاثه می گیرند و نام آن ها را ذکر می کنند و به واسطه ی آن ها از خدا طلب شفاعت می کنند. به این دلیل نیز است که امروزه پیروان وی یعنی تکفیری ها و سلفی ها و .... ویران کردن قبر پیامبر و صالحان و گنبد هایی را که بر روی آن ساخته شده بود را وظیفهی خود میدانند. به طور کلی باید گفت اساس مذهب مورد نظر محمدبن عبدالوهاب و محور اصلی آن کافر شمردن همه ی مسلمانان است، یعنی موضوعی که اساس اندیشه ی تکفیری ها را تشکیل می دهد و موجب پیوند نزدیک آن ها با محمدبن عبدالوهاب می شود، چرا که آن ها نیز معتقد به کافر بودن سایر مسلمان ها دارند. محمدبن عبدالوهاب موضع کافر بودن سایر مسلمان ها را آشکارا در کتاب های خود بیان کرده است. برای مثال وی در نامه ی «اربع قواعد و کشف الشبهات» می گوید: شرک مسلمانان بدتر از شرک بت پرست ها است؛ برای این که آنان در حالت خوشی شرک می ورزند و در سختی ها مخلص می شوند ولی اینان شرک شان همیشگی است، زیرا آنان در کنار خداوند مردمی را می خوانند که در نزد او جزء مقربان هستند.۲۵

 

نتیجه گیری:

در این نوشتار سعی بر آن شد که برای بررسی بهتر جنبش های تکفیری ها، اندیشه های رهبران فکری این گروه ها مورد بررسی قرار گیرد. اشاره شد که بدون شک شناخت بهتر هر گروه، حزب، جنبش یا هر جریان سیاسی دیگر، ابتدا مستلزم بررسی اندیشه ی رهبران فکری آن  گروه، حزب و غیره .... است، چرا که عقاید و افکار آن ها است که حزب، جنبش و ... را شکل می دهند. بر همین اساس نیز در این نوشتار سعی کردیم آرا و افکار متفکرانی چون، احمدربن حنبل، ابن تیمیه، محمدبن عبدالوهاب، را مورد تأمل قرار دهیم. اشاره شد که اشخاصی چون احمدربن حنبل، ابن تیمیه، محمدبن غبدالوهاب متفکرانی هستند، که اندیشه ها، آرا و عقاید آن ها تأثیر مستقیمی بر بن مایه های فکری این گروه ها داشته است، چرا که این متفکران با داشتن عقایدی چون، سنت گرایی شدید و افراطی، منطق ناپذیری و خردستیزی، انعطاف ناپذیری در برابر پدیده های نوین فکری و مدنی، متعلق به احمد بن حنبل، منع زیارات قبور، حرام بودن سوگند به غیر خدا، شیعه ستیزی، جبرگرایی، تغییر متن احادیث متعلق به ابن تیمیه، حرام بودن برگزاری مجالس یادبود برای گذشتگان حتی پیامبران و ائمه، حرام بودن ساختن گنبد و هر گونه بنا بر روی آرامگاه و مزار انبیا، حرام بودن زیارت انبیا و ائمه و توسل کردن به آن ها، متعلق به محمدبن وهاب، عملاً خود مروج افکار تند و خشونت آمیز بودند و راه  را برای برداشت تند از افکار خود توسط گروه های تندی چون تکفیری باز گذاشتند. در واقع اشخاصی چون چون احمد بن حنبل، ابن تیمیه و محمدبن وهاب عملاً با اندیشه های خود زمینه ساز رشد چنین گروه هایی با افکار و اعمال تند بودند.

 

منابع:

(رضوانی، ۱۳۸۸: ۱۳) (شهرستانی، ۱۳۶۴: ۱۲۹-۱۶۵) (محمودیان، ۱۳۹۰: ۱۲۶) (دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۶ :۷۲۲ )

۱- رضوانی، علی اصغر، شناخت سلفی ها، انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۸۸، ص:۱۳-۱۴

۲- شهرستانی، الملل و النحل، الشریف الرضی‏، تحقیق محمد بدران، قم، چاپ سوم، ۱۳۶۴، ص:۱۶۵-۱۲۹

۳- محمودیان، محمد، بنیادهای فکری القاعده، انتشارات دانشگاه امام جعفرصادق، تهران، ۱۳۹۰ ص: ۱۲۶

۴- دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۶ :۷۲۲

۵- محمودیان، پیشین: ۱۲۶

۶- علیخانی، علی اکبر، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، تهران، ۱۳۹۰،۲۷۲

۷- رضوانی، پیشین، ص:۱۳

۸- علیخانی، پیشین: ص: ۲۷۱-۳۱۵

۹- رضوانی، پیشین، ص:۱۶

۱۰-  علیخانی، همان، ص:۲۸۳، ۳۱۵

۱۱-  محمودیان، پیشین: ۱۲۹

۱۲-  علیخانی، پیشین: ۲۸۴

۱۳-  محمودیان، پیشین: ۱۲۹

۱۴-  علیخانی، پیشین: ۲۸۲

۱۵-  محمودیان، پیشین: ۱۲۹

۱۶-  علیخانی، پیشین: ۲۸۲

۱۷-  محمودیان، پیشین: ۲۸۲

۱۸- علیخانی، پیشین: ۱۸۸

۱۹-  محمودیان، پیشین: ۱۱۹-۱۳۱

۲۰- رضوانی، پیشین، ۴۸-۴۶

۲۱-  پاکتچی، احمد- هوشنگی، حسین، بنیادگرایی و سلفیه، انتشارات دانشگاه امام جعفرصادق(ع)، تهران، ۱۳۹۰، ص: ۱۹۵-۱۹۷

۲۲- رضوانی، پیشین، ص:۶۰-۵۴

۲۳-  همتی، همایون، نقد و بررسی آیین وهابیت، نشر ضحی، ۱۳۶۷، ص:۷۹

۲۴-  عنایت، حمید، سیری در اندیشه¬های عرب، انتشارات امیرکبیر،تهران،۱۳۶۳، ص: ۷

۲۵-  علیخانی، پیشین: ص:۱۹۱     به نقل از :                                                                http://mfpa.ir/article/%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%81%DA%A9%D8%B1%DB%8C-%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AA%DA%A9%D9%81%DB%8C%D8%B1%DB%8C

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  5:25 PM
تشکرات از این پست
mhzahraee ehsan007060
sadegh123
sadegh123
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اسفند 1391 
تعداد پست ها : 912
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

سلفیه، در تاریخ فرهنگ اسلامی لقبی معروف برای کسانی است که عقایدشان را به احمد‌بن حنبل (241 ه) منسوب می‌کرده‌اند. روزگار احمدبن حنبل مصادف بود با شکل‌گیری عصر اول عباسیان (132-232 ه)، پیدایش حرکت‌های دینی و سیاسی،  بالندگی برخی از علوم اسلامی و نهضت علمی ترجمه، اندیشه‌های سلفیه در قرن هفتم، با طرح مسائل کلامی بی‌سابقه از سوی ابن‌تیمیه (661-728ه) و شاگردش ابن‌قیم جوزی (691-751ه)، و در قرن دوازدهم از سوی محمد بن‌عبدالوهاب (1111-1206ه) احیا گردید. 
 
در قرن هفتم که دولت ممالیک بر سر کار آمد و قاهره را پایتخت خود قرار داد، تعالیم مذاهب حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی مورد توجه بود و تصوف و طریقت‌های صوفیانه روی در گسترش داشت. به‌علاوه، حملات مغولان و سقوط بغداد، سبب شده بود تا مرکز اندیشه اسلامی از آن پس به دمشق و قاهره منتقل شود. از میان بحث‌انگیزترین مباحث این دوره که ابن‌تیمیه به تردید و مجادله در آنها برخاست باید به تردید در اهمیت و احترام بیت‌المقدس نزد مسلمانان، شناخت خدا از طریق عرفان و تجربه شخصی و نیز به انتساب مغولان به اسلام و حرمت جهاد با آنان، اشاره کرد.  عقاید وهابیت که در قرن دوازدهم در خارج از قلمرو امپراتوری عثمانی و طی توافقی بین محمدبن‌سعود و محمدبن‌عبدالوهاب ظهور کرد، مطابق مذهب حنبلی و افکار ابن‌تیمیه بود. شناخت خداوند بدون تخطی از حدود قرآن و حدیث، رؤیت خداوند در بهشت و عدم اعتقاد به عصمت نبی از جمله اعتقادات محمد‌بن عبدالوهاب بود تأثیر محمدبن‌عبدالوهاب در گسترش اندیشه‌های سلفیه به نحوی بود که پیروان وی به پیروی از ابن‌تیمیه، خود را سلفیه نامیدند. 
 
بدین ترتیب باید پیروان سلفیه، از احمدبن‌حنبل تا محمدبن‌عبدالوهاب را مربوط به دوران سلفیان قدیم دانست و تجزیه امپراتوری عثمانی را آغازی برای پیدایش زمینه‌های شکل‌گیری سلفیان جدید.
 
**مبانی کلامی سلفیه
 
مهم ترین مبانی کلامی سلفیه را می‌توان در تبعیت از فهم و روش صحابه تابعان و محدثان قرن دوم و سوم، مخالفت با تأویل‌های کلامی - فلسفی در باب آیات قرآن و روایات، ایمان تام به ظواهر نصوص - هرچند معنای آنها فهمیده نشود - تقدم نقل بر عقل و توسعه مفهوم شرک و کفر خلاصه کرد. مهم ترین جنبه اجتماعی این گروه نوعی جزم‌گرایی فرقه‌ای است، به نحوی که فقط پیروان خود را فرقه ناجیه و قوم بر حق می‌دانند و دیگر گروه‌های مسلمان را باطل، گمراه و گاهی کافر و مشرک.
 
سلفیان قدیم و جدید در بسیاری از مواضع نظری مشترکند، اما مهم ترین وجه تمایز سلفیان جدید کاربرد خشونت و اعتقاد راسخ به اندیشه «تکفیر» است.
 
**سقوط امپراتوری عثمانی و آغاز تحولات مصر
 
امپراتوری عثمانی پس از شکل‌گیری در اواخر سده 14 میلادی در نواحی مرزی آناتولی، در زمان سلیمان اول (1520-1566 م) به اوج قدرت خویش دست یافت اما پس از آن به سبب آشفتگی اوضاع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، رفته‌رفته در سده 17 و 18 رو به ضعف و زوال نهاد؛شورش‌های مذهبی و اجتماعی و تأسیس برخی حکومت‌های خودمختار محلی و رواج اندیشه‌های نوخواهانه و اجرای پاره‌ای اصلاحات حقوقی، مدنی و سیاسی آغازیدن گرفت. قبول بعضی پیمان‌ها و وقوع جنبش‌های تجزیه‌طلبانه در سده‌های 18 و 19، سبب جدا شدن سرزمین‌های بسیاری از امپراتوری عثمانی شد.
 
کشورهای آفریقایی به علت روابط نزدیک با اروپای جنوبی، دوری از مراکز اسلام و نفوذ اروپاییان، از نخستین نواحی عربی جدا شده از امپراتوری عثمانی بودند
شمال آفریقا یعنی مصر و مغرب عربی (سرزمین‌های غربی مصر تا اقیانوس اطلس شامل لیبی، تونس، الجزایر و مراکش) به لحاظ سیاسی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این منطقه مهم اسلامی از آغاز اسلام تا زمان خلافت عثمانیان حوادث مهمی را از سر گذرانده است.
 
اسلام از دروازه مصر وارد آفریقا شد و مصر همواره کانون پرورش اندیشمندان مذهبی اهل سنت و حافظ میراث ادبی و فرهنگی اعراب بوده است.  حکومت مستقل مصر که توسط محمدعلی (1805م) آغاز شده بود تا 1952 ادامه یافت. در این زمان اوضاع آشفته داخلی و خارجی حکومت ملک فاروق،‌ زمینه را برای کودتای نظامیان به رهبری سرلشکر محمد نجیب و سرهنگ جمال عبدالناصر فراهم و ملک فاروق را در ژوئیه 1952 ناچار به استعفا کرد.
 
 در پی اصلاحات نظامی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اداری محمدعلی، اندیشه‌های نوینی در مصر پدید آمد و زمینه مساعدی برای فعالیت‌های روشنفکرانه دینی، اجتماعی و سیاسی افرادی چون سیدجمال‌الدین اسد‌آبادی (1839-1897)، محمد عبده (1849-1905)، رشیدرضا (1865-1935)، سیدقطب (1903-1966) و حسن البناء (1906-1948) در واکنش به روند سکولار شدن جامعه مصر در این دوره فراهم شد.  احساس از دست رفتن هویت اسلامی جامعه مصر در روند تغییرات اجتماعی - سیاسی، مهمترین انگیزه این اشخاص بود. از میان همه احزاب، انجمن‌ها و نهضت‌های اسلامی این دوره جماعت اخوان‌المسلمین که در 1928 تشکیل شد و به تعبیر برخی رهبران آن نهضتی سلفی است، اهمیت فوق‌العاده دارد. درباره این احزاب در منابع مختلف به اندازه کافی بحث شده است.اما تکیه اصلی این مقاله بر معرفی رویه گروه‌هایی است که از «اخوان» جدا شدند و برای احیای هویت اسلامی جامعه مصر به خشونت‌های دینی دامن زدند.
 
**آغاز خشونت‌ها به نام دین در مصر
 
ظهور گروه‌های سلفی در مصر که گاهی گروه‌های «رفض» اسلامی خوانده می‌شوند، مربوط به اواخر دهه بیست تا دهه هشتاد میلادی است. اهداف عمده این گروه‌ها را، که بعدها در دیگر کشورهای عربی و نیز مناطقی مثل پاکستان و افغانستان هوادارانی پیدا کردند، باید در این موارد خلاصه کرد: اصلاح جوامع مسلمان، احیای عظمت مسلمین، اتحاد سرزمین‌های عربی و بازگشت به خلافت عثمانی از طریق تمسک به قدرت و در مواردی به خشونت. اولین گروهی که از اخوان المسلمین جدا شد و رویه خشونت‌آمیز اختیار کرد، سازمان «شباب محمد» بود. این سازمان که به صورت مستقل از نیمه دوم دهه چهل وارد عمل شده بود، نقراشی پاشا را ترور کرد. سپس در همان دهه، گروه‌های دیگری ظهور کردند که همگی متکی بر حربه «تکفیر و جهاد» و پیرو اندیشه‌های اخوان المسلمین بودند. در 1958 نبیل بُرعی از اعضای اخوان، گروه «شباب مسلم» را تشکیل داد. در 1973 «تنظیم الجهاد» را علوی مصطفی و «تنظیم الفنیه العسکریه» را صالح سَرِیه بنا نهادند. یحیی هاشم نیز در 1975 سازمانی تأسیس کرد که معتقد به جهاد مسلحانه علیه حکومت بود. سپس «تنظیم التکفیر و الهجره» به رهبری شکری احمد مصطفی در 1977 و «جماعه الجهاد الاسلامی» به دست محمد عبدالسلام فرج در 1979 ایجاد شد.
 
 پیدایش حرکت‌های اسلامی معاصر با شعار «لاحاکمیه الالله» در مصر آغاز شد. این شعار که در اندیشه اخوان المسلمین و دیگر گروه‌های دینی، شکل یک اصل اعتقادی استوار به خود گرفته بود، موجب بروز خشونت‌ها و تندروی‌هایی شد. نتیجه عملی این شعار آن بود که جماعت‌های دینی، زبان به تکفیر اعضای جامعه گشودند و معتقد شدند با دست یافتن به قدرت در جامعه می‌توانند حاکمیت خداوند را مستقر کنند. گروه صالح سریه از نخستین جماعت‌هایی بود که این اندیشه را پی گرفت. پس از آن، شکری مصطفی در کنار اندیشه حاکمیت، به طرح ایده جدید «هجرت»پرداخت. هجرت از «دار الحرب» «دار الکفر» به «دار الاسلام»، با هدف کسب آمادگی برای جهاد و دستیابی به قدرت مطرح شد.
 
جماعت اسلامی جهاد نیز از گروه‌هایی بود که در امتداد اندیشه‌های صالح سریه حرکت می‌کرد و جهاد علیه حکومت کافر را هدف اصلی این سازمان می‌دانست. شناخت ولو کوتاهی از هر یک از این رهبران می‌تواند ما را به اندیشه‌های سلفیان جدید نزدیک‌تر کند. صالح سریه در شهر حیفا، از نواحی فلسطین به دنیا آمد و در 1971 در قاهره در رشته روان‌شناسی تربیتی دکتری گرفت. وی مدتی را به دلیل همکاری با حزب التحریر الاسلامی در زندان بود. در 1973 تنظیم الفنیه العسکریه را تأسیس کرد و در 1975 به اتهام اقدام علیه نظام حکومتی مصر، اعدام شد. شکری مصطفی در یکی از دورافتاده‌ترین نواحی کوهستانی حوالی اسیوط، در منطقه‌ای که محل امنی برای قاچاقچیان اسلحه و مواد مخدر محسوب می‌شد، متولد و در همان‌جا دوران کودکی و جوانی خود را گذراند. او تحصیلاتش را در رشته کشاورزی ادامه داد و در همین دوران بود که به علت انتشار اعلامیه‌های اخوان المسلمین به زندان افتاد و در 1977 در زندان اقدام به تشکیل گروه کرد. وی در 1978 به اعدام محکوم شد.
 
 محمد عبدالسلام فرج در بُحَیره، حوالی قاهره، متولد و بزرگ شد. او از دانشکده مهندسی برق قاهره فارغ‌التحصیل شد و به گروه‌های سرّی اسلامی پیوست. او با تعدادی از دوستانش در 1979 گروه جهاد اسلامی را بنیان نهاد. محمد سالم الرِّحال اردنی، دانشجوی الازهر، کمال سعید حبیب، فارغ‌التحصیل دانشکده اقتصاد، محمد راشد، دانشجوی دانشکده کشاورزی قاهره، نعیم عبدالفتاح، تاجر شهر بولاق، از افرادی بودند که در شکل‌گیری سازمان جهاد اسلامی نقش داشتند. این گروه معتقد بود همه حاکمان جوامع اسلامی کافرند و باید آنها را کشت. آنها پس از ترور انور سادات در6/10/1981 حدود 9 اقدام خشونت‌بار دیگر، با استفاده از سلاح گرم در قاهره و برخی نواحی آن صورت دادند.
 
از کاوش در احوال رهبران و اعضای این گروه‌ها و توجه به شرایط نابسامان مصر نکات مهمی می‌توان نتیجه گرفت که در پدید آمدن خشونت‌هایی به نام دین مؤثر بوده است. اول اینکه محل زندگی این افراد، اغلب روستاهای کوچک و حومه شهرهای بزرگی چون قاهره است. این مناطق به علت فقر و کمبود امکانات زندگی و دوری از مراکز خدماتی، مراکز حاشیه‌ای محسوب می‌شود که محدودیت‌های زیادی را در مسائل تربیتی، فرهنگی و اقتصادی به خود دیده است.
 
دوم غالب رهبران و اعضای اصلی جنبش‌های سلفی را دانشجویان و فارغ‌التحصیلان رشته‌های فنی مهندسی و رشته‌های غیر علوم اسلامی تشکیل می‌دادند، نه دانشجویان علوم اسلامی. این وضع در گروه‌های سلفی بعدی و رهبران آن مثل القاعده، بن لادن و ایمن الظواهری نیز دیده می‌شود. بنابراین می‌توان گفت شناخت آنان از اسلام در واقع بیشتر مکانیکی و ظاهری بوده و تمسک آنان به پاره‌ای از آموزه‌های دینی با هدف احراز هویت و به دست آوردن قدرت سیاسی همراه بوده است. نکته سوم، اهمیت نقش زندان‌ها در گسترش جنبش‌های تکفیری و گسترش خشونت‌ها را نباید نادیده گرفت. ترورهای انجام شده توسط بخش زیرزمینی اخوان‌المسلمین، بازداشت‌های گسترده دوران ناصری و اوج‌گرفتن خشونت‌های سیاسی و اجتماعی در گروه‌های اسلامی پس از دهه هفتاد، هریک به تنهایی کافی بود تا چندین هزار نفر از متهمان سیاسی را روانه زندان‌ها کند. در حقیقت زندان، محل مناسبی برای آشنایی و تبادل نظر رهبران و گروه‌ها با یکدیگر و مکانی برای تشکیل گروه‌های سرسخت‌تر، به‌منظور غلبه بر نظام حاکم محسوب می‌شد.
 
تصمیمات و برنامه‌های سیاسی اقتصادی دولت در دهه هفتاد نیز نقش بسیار قابل‌توجهی در دامن زدن به نارضایتی‌ها و ایجاد خشونت دینی داشت. علاوه بر پیامدهای جنگ 1967، سیاست درهای باز اقتصادی در 1974 و صلح با اسرائیل در 1979 از جمله این تصمیم‌هاست. شرایط نامطلوب اقتصادی حاصل از سیاست درهای باز، با شکست مصر در جنگ وخامت بیشتری پیدا کرد. سرانجام پس از صلح مصر با اسرائیل، مبارزه سازمان‌یافته با نظام، از جانب گروه‌های اسلام‌گرای سلفی، شکل یک تکلیف واجب دینی به خود گرفت.
 
**اصول اعتقادی سلفیان جدید
 
تحلیل اصول اعتقادی سلفیان جدید، در اینجا براساس میثاق‌نامه‌های این گروه‌ها در دهه 70 و 80 میلادی است. این میثاق‌نامه‌ها که از جانب رهبران و برای تبیین خط‌ مشی سیاسی، عقیدتی گروه‌ها صادر می‌شدند به‌همراه دفاعیه‌های اعضای گروه‌های مذکور در دادگاه‌های نظامی مصر، در مجموعه‌ای دو جلدی با عنوان النبی المسلح گردآوری شده است.  جلد اول با عنوان فرعی الرافضون، با مقدمه‌ای کوتاه و تحلیلی درباره علل شکل‌گیری اندیشه تکفیر و خشونت دینی، از سیداحمد رفعت آغاز می‌شود. پس از آن، متن اصلی میثاق‌نامه‌های سرّی گروه‌های اسلامی دهه هفتاد، بدون هیچ‌گونه تحلیلی ارائه شده است. در جلد دوم با عنوان فرعی الثائرون، پس از تحلیل مفهوم «اسلام اعتراضی» میثاق‌نامه‌های اصلی سلفیان دهه هشتاد، به همراه دفاعیه‌های آنان در دادگاه‌های نظامی مصر، ارائه شده است. این کتاب، مهمنرین مرجع موثق درباره مبانی و اندیشه‌های گروه‌های اسلامی است که از طریق آنها می‌توان به تبیین اهداف، علل ظهور و انتشار این نهضت‌ها در دهه‌های اخیر و تأثیرات آن بر حیات سیاسی اجتماعی مصر و دیگر کشورهای عربی و اسلامی پی برد.
 
در این قسمت، به بیان مهم ترین آرا و نظریات سلفیان جدید ذیل پنج ویژگی بارز آنان می‌پردازیم تا معلوم شود، چرا جماعت‌های سلفی جدید، به سلفیان تکفیری مشهور شده‌اند.
 
1. تبعیت از سلف صالح
 
سلفیان قدیم، خود را مقید به تبعیت از سلف صالح می‌دانستند و سلف صالح در نظر ایشان، محدود به صحابه و تابعین یا پیروان ایشان می‌شد. در حالی که سلفیان جدید، مرز زمانی و عقیدتی صحابه و تابعین را شکسته و افکار خود را بیشتر به افکار و آرای ابن حنبل و ابن تیمیه مستند ساخته‌اند. اعاده خلافت اسلامی از پیامدهای اعتقاد به اندیشه پیروی از سلف است. خلافت از نظر ایشان موجب حراست از دین و دنیا می‌شود و این امر با اصل «الانقلابیه» تحقق‌یافتنی است. این اصل به معنای طرد کامل جوامع جاهلی است. به موجب اصل الانقلابیه، که به معنای ایجاد تغییر در عرصه‌های مختلف زندگی است، همه سازمان‌ها و جوامع ملی و بین‌المللی امروزی به دلیل اتخاذ مبانی غیراسلامی در حوزه‌های اعتقادی، اخلاقی و تشریعی، جاهلی به‌شمار آمده شایسته طرد تلقی می‌شوند. کمال السعید حبیب، از رهبران الجهاد، در میثاق‌نامه «الاحیاء الاسلامی»، تاریخ اسلام را از جهت وابستگی جامعه به اسلام و بهره‌گیری نظام حاکم از دستورات الهی، به چهار مرحله تقسیم می‌کند. وی در این تقسیم‌بندی، جامعه دوره خلفای راشدین را به‌عنوان مرحله اول و نمود کاملی از نظام زنده اسلامی می‌داند.
 
در مرحله دوم، نخستین گسست‌ها بین جامعه و روش اسلام بروز کرد و رهبری سیاسی از رهبری فکری جدا شد و تحول حقیقی جامعه به سوی جاهلیت، که همان تبدیل خلافت به سلطنت بود آغاز شد. در مرحله سوم، که پس از سقوط خلافت عثمانی آغاز می‌شود، جامعه به‌کلی از روش و اندیشه اسلامی فاصله گرفت؛ و دوره‌ای که ما اکنون در آن زندگی می‌کنیم، مرحله چهارم تاریخ اسلام است که گروه‌هایی از مردم فریاد بازگشت به جامعه اسلامی را سر می‌دهند. وی می‌گوید: «ما خواهان بازگشت به بهترین مرحله تاریخ هستیم، روزگار هماهنگی بین جامعه و اسلام، دوره تلاش برای نجات عالَم از اندیشه‌های جهل و جاهلیت. ما باید به اسلام خالصی که بشریت چهارده قرن پیش در آن می‌زیست، بازگردیم».بنابراین، بازگشت به اسلام زمان پیامبر و صحابه و تبعیت کردن از ایشان در همه شئون زندگی، تنها راه احیای اسلام تلقی می‌شود. در سخن از جامعیت و شمول اصل «پیروی از سلف» در اندیشه سلفیه، گفتنی است که ایشان بر این نظرند که با اجرای شیوه‌های آموزشی و اعمال اسلوب‌های نظامی و قضایی دوران سلف در عصر حاضر، می‌توان اسلام را احیا کرد. در ادامه مقاله به مواردی از این دست به صراحت اشاره خواهد شد.
 
صالح سریه در مقدمه رساله الایمان، کاربرد روش‌های عقلانی و فلسفی در فهم کتاب و سنت و گسترش فرق و مذاهب سیاسی پس از عصر خلفای راشدین را نتیجه دور شدن از مسیر سلف در فهم کتاب و سنت و اختلاف دانشمندان در مسائل اعتقادی می‌داند، اختلافاتی که بیشتر حول محور صفات خدا و تأویل آنها، مسئله قضا و قدر، قضیه خلق قرآن و مرتکب گناه کبیره رخ داد. صالح سریه حتی در مسائل تفسیر و علوم قرآن نیز معتقد به پیروی از سلف است. او توصیه می‌کند که بین انسان و قرآن نباید هیچ «مانعی» باشد بلکه بساطت و سادگی قرآن، وجود هرگونه تفسیری را نفی می‌کند.
 
وی تفاسیر فقها و صوفیه را نمی‌پذیرد و بر این باور است که ایشان اسرار و رموزی را برای آیات قرآن بیان می‌کنند که با ظاهر آنها تناسب ندارد. وی تفسیری را می‌پذیرد که مبتنی بر زبان عربی ساده، احادیث نبوی یا منطبق بر فهم عصر اول باشد.
وی معتقد است: «در تفسیر حقیقی قرآن باید به تنفیذات و فهم عصر اول به دلیل دسترسی آنان به نقل صحیح اعتماد کنیم و برای این منظور تفسیر ابن‌کثیر بهترین تفسیر است». در اندیشه شکری مصطفی، دیگر رهبر سلفی، تبعیت از سلف صالح منحصر به امور اعتقاد نیست بلکه در امور نظامی هم باید تابع سلف صالح بود.
 
وی با تکیه بر تعدادی از احادیث منقول از پیامبر، که معنای ظاهری آن حاکی از کاربرد شمشیر در جنگ بین مؤمنان و کفار است و با کنایه زدن به ابزارهای جدید جنگی سعی دارد اثبات کند که بنابر سخن پیامبر، مؤمنان باید در جنگ‌ها از ابزارهای ابتدایی استفاده کنند. به نظر می‌رسد روش ظاهرگرایی در فهم متون و تبعیت محض از سلف صالح باعث شده تا شکری از وجود بعضی کلمات نظیر «الخیل، إرموا و إرکبوا، رباط الخیل، السهام، الصف، السیف، النبل» در متون اسلامی، چنین برداشتی داشته باشد. در واقع شکری از یک طرف تصور کرده که چون در جنگ‌های الکترونیکی و پیشرفته امروزی جایی برای اسب و تیر و شمشیر و صف بستن نیست و از آنجا که زبان عربی و توانایی پیامبر در سخنوری، این امکان را ایجاد می‌کرد که پیامبر کلمه عربی «اسلحه» را جایگزین این کلمات کند، پس می‌توان نتیجه گرفت که مراد این متون از جنگ، همان جنگ‌ها به سبک قدیم است. او حدیثی از پیامبر نقل می‌کند که: «نظام جنگی دو لشکر همانند نظام قدیم، یعنی «نظام صف» خواهد بود. لشکرها مقابل یکدیگر صف می‌بندند آن‌چنان که برای نماز مرتب می‌شوند». پس از آن تأکید می‌کند که نظام صفی، مناسب جنگ‌ها و سلاح‌های جدید نیست.
 
محمد عبدالسلام فرج، رهبر جماعه الجهاد، رساله الفریضه الغائبه را براساس فتاوی ابن تیمیه (728 ه) و تفسیر ابن‌کثیر (744 ه) نگاشت. فرج در این رساله با تکیه بر احادیث منسوب به پیامبر اکرم و غالباً روایاتی منقول از ابوهریره و ابن عباس و گاهی با استناد به آرای کلامی ائمه چهارگانه اهل سنت سعی می‌کند پایبندی خود را به اسلافش نشان دهد. فرج مهمترین سخنانش را در ذیل موضوعاتی مثل «دارالکفر و دارالاسلام، ارتداد حاکمان عصر، مقایسه بین حاکمان مغول و حاکمان عصر، حکم کمک به افراد مرتد، حکم مسلمانان فراری از لشکر تاتار، احکام جنگ با مغولان، مجازات ترک جهاد و شبهات فقهی درباره جهاد با مغولان» مطرح کرده است. محور سخن در همه مباحث فوق «کفر و جهاد با کفار» است. عبدالسلام فرج با تکیه بر آرای ابن‌تیمیه و ابن‌کثیر، مقایسه‌ای بین مغولان و حاکمان عصرش انجام می‌دهد. وی معتقد است مغولان، علی‌رغم اقرار به اسلام و شهادتین، از اجرای احکام الهی سر باز می‌زدند، به مسلمانان و سرزمین‌های اسلامی هجوم می‌بردند و رهبرانشان و حامیان آنها افرادی منافق، زندیق و بدعت‌گذار بودند. به نظر فرج هرکس از اوامر جاهلانه و سنت‌های کافرانه مغولان پیروی کند، از دوستان آنها خواهد بود، اگرچه مسلمان باشد. وی پس از وصف مغولان می‌گوید: آیا این صفات همان صفات حاکمان امروز و حامیان و اطرافیانشان نیست؟ 
 
2. تمسک به ظواهر نصوص قرآن و سنت.
 
از مهم ترین مبانی عقیدتی سلفیان قدیم، پیروی از ظاهر نصوص قرآن و سنت و مخالفت با تأویل و تفسیر بود. سلفیان جدید نیز با تکیه بر معنای ظاهری متون دینی و فارغ از هرگونه تفسیر و تأویلی به توجیه فعالیت‌ها، احکام شرعی و تکالیف خود می‌پردازند. آنان در روش بیان خود با به‌کارگیری فراوان آیات قرآن و بدون توجه به ارتباط منطقی آیات محکم یا متشابه بودن آنها یا شأن نزول خاص هر آیه، در ترسیم چهره واقعی اسلام، چنان که خود می‌پندارند، می‌کوشند. برای اثبات این ادعا به گزارش نمونه‌ای در اندیشه‌های هر یک از رهبران گروه بسنده می‌کنیم. صالح سریه معتقد است یکی از عواملی که سبب تعمق و ژرف‌نگری در مسائل دینی شد، روش‌های عقلی بود. روش‌های عقلی در فهم کتاب و سنت فقط بعد از ورود فلسفه یونانی، هندی و فارسی به زبان عربی، باب شد؛ در حالی که صحابه مطالب و مسائل دینی را با ایمان و تسلیم و بدون تعمق و تحقیق می‌پذیرفتند.  وی ملائکه، شیاطین و جن را متعلق به عالم غیب می‌داند که دانش انسان، افزون‌تر از آنچه در کتاب و سنت وجود دارد، بدانها نمی‌رسد. بحث کردن از این مطالب، خارج از حیطه کتاب و سنت، باطل و بی‌فایده و بدعتی شایسته مبارزه است. 
 
از نظر صالح سریه، یکی از مشکلاتی که پس از قرن سوم تا زمان حال گریبانگیر علمای اسلام شده، غفلت از سخنان رسول‌الله و اعتماد به رأی رجال دین است.  او آثار فقها، اصولیان، مفسران و صوفیان را مملو از احادیث موضوعی (جعلی) می‌داند و راهی که برای خروج علوم اسلامی از این انحطاط پیش‌پا می‌نهد، فقط بازگشت به احادیث پیامبر (ص) می داند: «نمی‌توان به اسلام حقیقی بازگشت مگر با رجوع به قرآن و حدیث نبوی. کتاب و سنت به شعاری بی‌معنا تبدیل شده است؛ زیرا افرادی که این شعار را می‌شناسند کاملاً از سنت غفلت کرده‌اند. ما ناچاریم کتاب و سنت را در کنار هم مطالعه کنیم و سیره را به‌عنوان الگو آموزش دهیم». شکری مصطفی، رهبر جماعه التکفیر و الهجره، در «میثاق‌نامه خلافت» معنای «حق و باطل» را چنین تبیین می‌کند. خدای تعالی برای نصرت دینش، صراط مستقیم را قرار داد و تقدیری بهتر از این نبود. خداوند همه اشیا را به حق آفرید و هر دستوری که داد نیز برحق بود. او در هیچ کار باطلی وارد نشد و هیچ‌یک از فرمان‌های او بیهوده نیست. شکری سپس برای تأیید سخنانش آیات زیر را می‌آورد. «و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا ذلک ظن الذین کفروا فویل للذین کفروا من النار»؛ «ما خلقنا هما الا بالحق و لکن اکثرهم لا یعلمون»؛  «هذا تأویل رؤیای من قبل قد جعلها ربی حقا»؛ «ان وعد‌ا… حق»؛ «کذلک حقت کلمت ربک علی‌الذین فسقوا انهم لا یومنون». شکری در ادامه بحث «حق و باطل»، با بیان معانی لغوی، اصطلاحی، قدری و تکلیفی «حق»، به سخن گفتن از تلاوت قرآن می‌پردازد.  تلاوت قرآن از نظر او امری است به‌حق و برای حق، زیرا شنونده را از شرایط و وقایع آینده مطلع می‌کند.
 
تلاوتی که شنونده را از آینده آگاه نکند بی‌فایده است. شکری با اعتقاد به وعده‌های الهی درباره نصرت مؤمنان و غلبه نظامی بر کافران به وسیله ابتدایی‌ترین ابزارهای جنگی، هرگونه تأویلی در این زمینه را رد می‌کند. او وجود سلاح‌های جدید را به دیده انکار می‌نگرد و با تکیه بر روایاتی منقول از پیامبر، از نبرد بزرگی بین مؤمنان و کافران در آخر الزمان خبر می‌دهد و معتقد است این نبرد نیز با ابزارهای جنگی زمان پیامبر اتفاق می‌افتد. او با تفسیر شمشیر و سنگ، به بمب و توپ نظامی، مخالف است و برخلاف دیگران دجال را نماد شر، عیسی را نماد خیر و یأجوج و مأجوج را نماد قحط نمی‌داند. وی می‌گوید نباید اسب‌هایی را که پیامبر حتی از رنگشان در آخرالزمان خبر داده، به تانک تعبیر کرد. شکری با تمسک به معنای لفظ «اُمی» در آیه «هو الذی بعث فی الامیین رسولا…»  می‌گوید: «پیامبر «امی»، پیشاپیش این امت قرار دارد، بهترین امتی که برگزیده شده تا قرآن کریم را بیان کند. کسانی که می‌خواهند لفظ «الامیه» را به غیر از معنای ظاهری آن تأویل کنند، بدانند که ما امت «امی» هستیم؛ نه نوشتن می‌دانیم و نه حساب کردن. معنای لفظ «الامیه» در کتاب‌های لغت، ناتوانی از نوشتن و حساب است، چنانکه در القاموس المحیط بیان شده: «امی» کسی است که نمی‌نویسد، یا از روز تولد نوشتن نیاموخته و همچنان برهمین حال باقی مانده است.» 
 
3. تأکید بر نقل و مخالفت با علم و دانش جدید :
 
سلفیان برای عقل و تفسیر عقلی به معنای جامع کلمه، شامل همه دانش‌های جدید، اهمیتی قائل نیستند و به لحاظ روشی ،منقولات دینی و احکام شرعی را بر داده‌های علمی و عقلی مقدم می‌دارند. در نظر آنان علم و عقل هنگامی مفیدند که در جهت شرع باشند. به عبارت دیگر، علوم مختلف باید انسان را برای آخرت و انجام امور معنوی آماده کند. در این دیدگاه، دانش‌های عقلی بشری «فتنه» اند، زیرا انسان را از خداوند بی‌نیاز می‌کنند؛ قبل از هر چیز، عبادت و پرستش خداوند اهمیت دارد و پس از آن تعلم و تعقل در حد ضرورت. حاصل کاوش در نظرات و آرای صالح سریه، چیزی جز تثبیت و تقویت مبنای فوق نیست.
 
وی با تأکید بر اینکه یکی از اصول اسلام، ایمان به تقدیر است (یعنی هر خیر و شری که به انسان می‌رسد به خواست خداوند است)، می‌گوید: پس از قرون سه‌گانه نخست، اعتقادات مسلمانان به سمت بحث‌های فلسفی درباره جبر و اختیار کشیده شد ولی ما این جدل بیزانسی یا عقل یونانی را که مسلمانان را به فرق مختلف تقسیم کرد نمی‌پذیریم، چراکه انسان در هر دو حالت جبر و اختیار باید دستورات الهی را اجرا کند. در پرتو همین مبنا، معیار درست در تفسیر قرآن و چگونگی ایمان به آخرت نیز توصیف می‌شود: «تفسیر حقیقی قرآن این است که کلمات متشابه یا آیاتی را که دارای موضوع واحدند، گرد آوریم، یعنی تفسیر قرآن با قرآن». صالح سریه در هیچ‌یک از مسائل معرفتی و دینی، جایگاهی برای تعقل و اندیشه منطقی قائل نیست: «مراد از ایمان به آخرت، قانع‌سازی منطقی نیست، زیرا قانع‌سازی منطقی و استدلال علمی ایمان نامیده نمی‌شود و صاحبش را از کفر خارج نمی‌کند. ایمان به آخرت یعنی یقین کردن به حقیقت بهشت و جهنم». 
 
شکری مصطفی نیز به تقدم نقل بر عقل، پایبند است. شکری از علم، تعبیر به «فتنه» می‌کند و علم را سبب سرکشی و طغیان و بی‌نیازی بشر معرفی می‌کند. شکری تفسیر سوره علق را که اولین‌بار بر پیامبر نازل شده، ناظر و بیانگر سیر شکل‌گیری این فتنه می‌داند. از دیدگاه وی، خداوند در این سوره با نام خویش «اقرا باسم ربک»، بندگان را به یادگیری چیزهایی که منجر به عبادتش شود فرا می‌خواند «علم الانسان ما لم یعلم» ولی بندگان به واسطه فتنه علم، از عبادت و پیمودن مسیر حق منحرف شدند: «کلا ان الانسان لیطغی ان رءاه استغنی».او تصریح می‌کند علمی که خداوند برای بشر قرار داده تا طغیان نکند و دانشی که پیامبر بر هر مسلمانی واجب کرده همانا دانش آخرت است و مقصودش عبادت پروردگار. شکری مصطفی با تأکید بر سیره پیامبر، پرداختن به هرگونه دانشی را نافع نمی‌داند و مسلمانان را فقط به بندگی و عبادت الهی فرا می‌خواند.
 
او علم‌آموزی را به نحوی می‌پذیرد که قطعاً به سود آخرت باشد: «محمد و اصحابش که شب‌ها را به عبادت و روزها را به تلاش در راه خدا می‌گذراندند، آیا نمی‌توانستند به دانش طبیعیات و ریاضیات، کاوش در فضا و یا ساختن تمدن جدید بپردازند». «من معتقدم مسلمانان در درجه اول، قبل و بعد از هر چیز، بندگان خدا هستند. علم و دانش‌اندوزی نزد مسلمانان برای نفس علم نیست، بلکه آنان از این طریق خودشان را برای آخرت آماده می‌کنند نه دنیا. اینان به قدر ضرورت می‌آموزند، چراکه یادگیری بیش از ضرورت، برای غیرخدا خواهد بود». شکری مصطفی در «میثاق‌نامه خلافت»، جایی که خبر از پیروزی‌های نظامی آینده مسلمانان می‌دهد، حدیثی را از پیامبر نقل می‌کند. مفهوم حدیث این است که «جنگی بین مسلمانان و رومیان روی می‌دهد که سه شبانه‌روز به‌طول می‌انجامد و هیچ‌یک از طرفین، غالب نمی‌شوند تا اینکه در روز چهارم، پیروزی نصیب مسلمانان می‌شود.» 
 
آنگاه شکری با شعف می‌گوید: «وسایل برقی و سلاح‌های جدیدی که شب و روز را تشخیص نمی‌دهند، کجایند؟ خودروهای جنگی، دستگاه‌های الکترونیکی و ابزارهای خبررسانی و اطلاعاتی کجایند؟»عبدالسلام فرج نظر برخی را که معتقدند طلب علم هم نوعی جهاد است، نمی‌پذیرد و تنها امر واجب را «جهاد و قتال» می‌داند. او از علم به «اقل السنن و المستحبات» تعبیر می‌کند و تقابل علم و جهاد را تقابل واجب عینی و «واجب کفایی» می‌داند. وی مجاهدین غیر دانشمند بسیاری را که از زمان پیامبر تاکنون سبب عزت و نصر اسلام شده‌اند، بر دانشمندان الازهر برتری می‌دهد؛ چراکه بر این نظر است که هنگام هجوم ناپلئون به مصر، دانش علمای الازهر سودی نبخشید، پس برنده‌ترین سلاح برای رویارویی و مقابله با کفار، جهاد است، نه علم. وی درصدد تحقیر قدر و ارزش علم و علما نیست بلکه نظرش این است که نباید فرایض الهی را با پرداختن به اموری مثل طلب علم، ترک کرد. فرج سخنش را با آیه چهاردهم سوره توبه به پایان می‌بردبه نقل از:http://www.yjc.ir/fa/news/4649306
چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  5:48 PM
تشکرات از این پست
mhzahraee ehsan007060
ehsan007060
ehsan007060
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 10952
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)


نقل قول mhzahraee

با سلام و سپاس از همه ی دوستانی که در مبحث مشارکت دارند.

متأسفانه هنوز بعضی از دوستان صرفاً به کپی کردن نوشته های سایتهای دیگر علاقه دارند بی آن که حتی ارتباط آن نوشته را با سوال مطرح شده در مبحث رعایت کنند.

بنظرم بهترین پستی که تا الان فرستاده شده، پست کوتاه و توضیحی کاربر گرامیshirdel2بوده است:

http://rasekhoon.net/forum/post/show/1152512/2543584

دوستان لطف کنند با تمرکز بر پرسش هر مرحله از این مبحث و با رعایت اختصار و ذکر منبع+نشانی منابع اینترنتی پستهایشان را بفرستند تا إن شاء الله امتیاز کامل پستها را دریافت کنند.


 

با سلام و تشکر از دوستان مشارکت کننده در مبحث

بنظرم هرچه مطالب ارسالی خلاصه تر باشه بیشتر مطالعه میشه! پس دوستان سعی کنند قسمتهای مهم مطالب خود و دیگران(کپی شده) را ارسال کنند!

همچنین توجه شود طویل بودن مطالب امتیاز خاصی ندارد! مطلب کپی شده هرچند طولانی از حداقل امتیاز برخودار است!

 

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  6:55 PM
تشکرات از این پست
mhzahraee ravabet_rasekhoon
mhzahraee
mhzahraee
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 2617
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)


نقل قول ehsan007060

نقل قول mhzahraee

با سلام و سپاس از همه ی دوستانی که در مبحث مشارکت دارند.

متأسفانه هنوز بعضی از دوستان صرفاً به کپی کردن نوشته های سایتهای دیگر علاقه دارند بی آن که حتی ارتباط آن نوشته را با سوال مطرح شده در مبحث رعایت کنند.

بنظرم بهترین پستی که تا الان فرستاده شده، پست کوتاه و توضیحی کاربر گرامیshirdel2بوده است:

http://rasekhoon.net/forum/post/show/1152512/2543584

دوستان لطف کنند با تمرکز بر پرسش هر مرحله از این مبحث و با رعایت اختصار و ذکر منبع+نشانی منابع اینترنتی پستهایشان را بفرستند تا إن شاء الله امتیاز کامل پستها را دریافت کنند.


 

با سلام و تشکر از دوستان مشارکت کننده در مبحث

بنظرم هرچه مطالب ارسالی خلاصه تر باشه بیشتر مطالعه میشه! پس دوستان سعی کنند قسمتهای مهم مطالب خود و دیگران(کپی شده) را ارسال کنند!

همچنین توجه شود طویل بودن مطالب امتیاز خاصی ندارد! مطلب کپی شده هرچند طولانی از حداقل امتیاز برخودار است!

 


با سلام و سپاس

إن شاء الله در پایان مبحث، امتیازات شرکت کنندگان بتفصیل اعلام می شود.

پست تکراری امتیازی نخواهد داشت.

پست طولانی و پست کپی شدهء بی منبع کمترین امتیاز را خواهد داشت.

به پستهایی که ویژگیهای زیر را داشته باشند امتیاز بالا تعلّق می گیرد:

  • در چهارچوب مبحث و مرتبط با موضوع پرسشها باشد.
     
  • خودنوشت باشد(کپی نباشد).
     
  • مختصر و مفید باشد.
     
  • اگر کپی است، منبع دقیق داشته باشد.
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  11:44 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon ehsan007060
mhzahraee
mhzahraee
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 2617
محل سکونت : اصفهان

پرسش دوم مبحث 120 صالحین راسخون(جنبشهای تکفیری)

 

؟؟؟

_____________________________________________________________________________________________________________

تعدادی از سازمانها و گروههایی که برپایهء اندیشه های تکفیری فعّالیّت داشته اند معرّفی کنید.
 _____________________________________________________________________________________________________________

؟؟؟

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  12:06 PM
تشکرات از این پست
ehsan007060
zaker7007
zaker7007
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 2796
محل سکونت : اردبیل

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

 

 

بسیاری از کارشناسان مسائل راهبردی و تحلیلگران امنیتی بر این باورند که یکی از مهمترین تهدیداتی که جهان اسلام در دوران فعلی با آن مواجه است، مسئله تکفیر و گروه‌های تکفیری است. این جریان که حقانیت را تنها در اندیشه و عمل آنها خلاصه می کند، دیگر عقاید و رفتارها را کفر، شرک و معتقدان به آنها را مهدور الدم می داند. بصورت تاریخی، جریان تکفیر دارای سه مرحله است. نخستین موج جریان تکفیری به ندرت حکم تکفیر بر افراد اطلاق می نمود، اما در سال‌های اخیر و بعد از ظهور گروه‌های مثل القاعده و داعش که مرحله دوم جریان تکفیر با آنها آغاز شد، شیب حرکت تکفیر سرعت بیشتری یافت و با کوچک ترین احتمالی در مورد افراد، حکم تکفیر از سوی این گروه‌ها در مورد افراد صادر می گردید. در مرحله سوم تکفیر نیز که داعش نماد اصلی آن محسوب می گردد، اول شیعه، بعد اهل سنت غیر تکفیری و در مرتبه آخر غرب دشمن تلقی می گردند.بر این اساس، می توان ادعا نمود که شناخت این جریان و تبیین راه‌های مقابله با آن بایستی به عنوان یکی از اولویت‌های عرصه تئوری و عملی اندیشمندان، متفکران و تصمیم سازان جهان اسلام مورد توجه قرار گیرد. بدیهی است که در این مسیر آشنایی با شخصیت های تاثیرگذار در این عرصه در دوران معاصر گامی موثر در راستای شناخت هر چه بیشتر و بهتر جریان تکفیری محسوب می شود.

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

محمد بن عبدالوهاب

بدون شک مهمترین منبع اندیشه های تکفیری در دوران معاصر را بایستی در آراء «محمد بن عبدالوهاب» جستجو کرد. وی در سال 1115 هـ.ق در شهر «عُیینه» عربستان سعودی متولد شد. پدرش قاضی شهر بود و از کودکی به مطالعه کتب‌ تفسیر،  عقاید و حدیث پرداخت. فقه حنبلی را نزد پدر خود که از علمای حنبلی آن زمان بود، آموخت و به شدت تحت تاثیر آرای «ابن تیمیه» و «ابن قیم» قرار گرفت. عبدالوهاب از آغاز جوانی، بسیاری از اعمال مذهبی مردم عربستان را نادرست می دانست و سودای تبدیل شدن به مصلحی بزرگ را در سر می پروراند.عبدالوهاب بتدریج با خاندان آل­سعود پیوند یافت؛ زیرا آنها برای مشروعیت بخشیدن به دولت خود نیازمند یک پشتوانه ایدئولوژیک بودند. از سوی دیگر عبدالوهاب نیز برای ترویج عقاید خود به یک پشتوانه سیاسی قدرتمند مانند خاندان آل سعود نیاز داشت. توجه به این نکته ضروری است که اندیشه «تکفیر» نقطه اتکای اندیشه محمد بن عبدالوهاب و به عبارت بهتر جریان وهابیت است. عبدالوهاب معتقد بود که هر کشور و شهری که داخل در اطاعت و دعوت او نشود، در زمره بلاد مشرکین به حساب می‌آید، از این فراتر در مورد مذاهب اسلامی معتقد بود که نه تنها امامیه کافر است، بلکه تمام مسلمین مخالف با عقاید وی از قبیل اشاعره، معتزله و ... نیز همین حکم در مورد آنها اجرا می شود.

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

رشید رضا

شیخ­«محمد رشید رضا»( 1865- 1935) در خانواده ای سوری الاصل در اطراف طرابلس لبنان دیده به جهان گشود. دروس مقدماتی را نزد پدرش که از روحانیون روستا و امام جماعت مسجد بود، فراگرفت. سپس به طرابلس رفت و در مدارس پیش رو عثمانی به تحصیل مشغول شد. وی که در دوران فروپاشی امپراتوری عثمانی می زیست، بسیار متأثر از اندیشه های «سید جمال اسدآبادی» و «شیخ محمد عبده» در باب اصلاح دینی و زدودن دین از انحرافات بود؛ بگونه ای که مبارزه‌طلبی و انقلابی‌گری سید جمال را با روش فرهنگی و تربیتی عبده تلفیق کرد و همزمان به دلیل گرایش شدید به اندیشه های وهابیت اقدام به تاسیس انجمنی به نام «جمعیة الدعوة و الارشاد» (انجمن تبلیغ و راهنمایی) با هدف امر به معروف و نهی از منکر نمود. رشید رضا در فتاوای خود تاکید بسیاری بر مقوله «تکفیر» داشت و لذا کسانی را که به شریعت اسلامی عمل نمی کنند در زمره کفار تلقی می کند. اندیشه های رشید رضا اگرچه نتوانست به تنهایی جریان اسلامی مستقلی ایجاد کند، اما بر اندیشه افرادی همچون «حسن البنا» موسس اخوان­المسلمین تاثیر بسزایی برجای گذاشت.


پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

سید قطب

«سید بن الحاج قطب بن ابراهیم» معروف به «سید قطب» (1906-1966) در یکی از روستاهای استان آسیوط مصر و در خانواده ای مذهبی و سرشناس متولد شد. در نوجوانی به روزنامه نگاری مشغول شد و در سال 1948م مجله «الفکر الجدید» را با همکاری جماعت اخوان المسلمین و با هدف اصلاحات و تغییر روش های حاکم تاسیس نمود. سید قطب همچنین مدتی را به تدریس در مدارس ابتدایی پرداخت، اما به دلیل مشکلاتی که با مقامات وزارت فرهنگ مصر پیدا کرد، نتوانست به کار خود ادامه دهد. لذا در سال 1948م عازم آمریکا شد تا به ادامه تحصیل بپزدارد. وی پس از بازگشت از آمریکا در سال 1951م به دلیل تجربه ای که از مواجهه با دنیای غرب کسب کرده بود، ضمن عضویت رسمی در اخوان المسلمین به تئوری پردازی علیه مظاهر بی دینی و سکولاریسم پرداخت که بعدها اندیشه ها و کتب او به یکی از منابع اصلی گفتمان تکفیر تبدیل شد؛ تا جائیکه او را «آموزگار گفتمان تکفیر» در سده‌ بیستم خوانده‌اند. اندیشه های سید قطب بویژه در کتاب «معالم فی الطریق»‌ به شدت در ایدئولوژی جنبش‌ها و گروه‌های تکفیری، جهادی و سلفی اثر نهاد و برخی مفاهیم ابداعی او همچون «جاهلیت جهان»، «حاکمیت الله» و «جهانی‌بودن اسلام» به «تکفیر»، «انقلاب» و «خشونت» پیوندی ناگسستنی خورد. مقالات تند و صریح، روحیه انقلابی و اعتقاد به الگوی جهادی و مسلحانه برای تحقق حکومت اسلامی باعث شد تا این تئوریسین اسلامگرا در سال 1965م به اتهام اقدام علیه حکومت جمال عبدالناصر اعدام گردد.


پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

ابو الاعلی مودودی

«ابو الاعلی مودودی» (1903-1979م) در « حیدرآباد» هند به دنیا آمد. در نوجوانی به روزنامه‌نگاری پرداخت و مهمترین اثر مکتوب خود را در سال ۱۹۲۷م با عنوان «جهاد در اسلام» به رشته تحریر درآورد. وی مدتی نیز رئیس هیئت مدیره «روزنامه جمعیت» متعلق به علمای هند بود و در سال 1941م اقدام به تاسیس «جماعت اسلامی» پاکستان نمود که خواسته اصلی آن، تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلام در کشور پاکستان بود.یکی از بارزترین مشخصه‌های مودودی که توجه جریانهای سلفی و تکفیری را بخود معطوف ساخته است، رویکرد «انکاری» وی نسبت به پدیده‌های غربی بود. به اعتقاد وی، اسلام را نمی توان با مفاهیمی همچون دموکراسی، لیبرالیسم و مشروطه‌خواهی در آمیخت. این در حالی است که خود اسلام واجد قوانین متعدد و گوناگونی برای نظام اجتماعی و مدنی است.همچنین مودودی معتقد به احیای اصل جهاد اسلامی در برابر نظام مبتنی بر اومانیسم غربی بود که همین اصل از منظر گروه‌های تکفیری جواز مقابله با جریان های ضد دین به شمار می آید.مودودی بارها توسط دادگاه نظامی پاکستان به زندان و اعدام محکوم شد و در نهایت سال 1979م درگذشت.


پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

شیخ محمد آلبانی

محمد ناصر الدین آلبانی (1914-1999م) در شهر «اشکودر» پایتخت آلبانی در خانواده‌ای متدین و اهل علم متولد شد. پدرش از عالمان دینی آلبانی بود، اما به دلیل قدرت گرفتن لائیک ها در این کشور و ترویج مظاهر بی دینی مجبور شد به همراه خانواده به دمشق مهاجرت کند. شیخ محمد که در این زمان کودکی 9 ساله بود، به فراگیری فقه حنفی در مدارس دینی دمشق مشغول شد.در بیست سالگی پس از مطالعة آثار رشید رضا، بهعلم حدیث علاقه مند شد و همین مسئله سرآغازی برای اندیشه های سلفی گرایانه وی شد.آلبانی بخاطر پیروی و حمایت وی از «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» از منابع فکری جریان سلفی تکفیری است که تفکرات وهابی خود را در کتاب «تحذیر الساجد من اتّخاذ القبور مساجد» (که در آن مطالبی درباره قبور شرک بودن ساخت بناء بر روی آن مطرح می کند) نوشت که با استقبال علمای وهابی مواجه شد. علمای وهابیت از البانی به عنوان یک محدث بزرگ و متخصص علم حدیث و فاضل دانشمند یاد می‌کنند و بن باز مفتی اعظم عربستان در باره او گفته است که در زیر آسمان داناتر از شیخ ناصر در علم حدیث ندیده است. آلبانی همچنین اهانت‌های تندی نسبت به شیعه و علمای تشیع به ویژه امام خمینی (ره) دارد. وی همچنین شیعیان را به تحریف در آیات قرآن متهم کرده است و می­گوید: اهل بیت طبق صریح آیه تطهیر، در واقع همان زنان پیامبر(ص) است و اینکه شیعیان آن را به على و فاطمه و حسن و حسین (ع) اختصاص مى‏دهند و شامل زنان پیامبر(ص) نمى‏دانند، از تحریفات شیعه نسبت به آیات خداست تا هواهاى نفسانى خود را یارى دهند. بدیهی است که چنین اعتقادات و فتاوایی به شدت مورد استقبال گروه‌های سلفی و تکفیری قرار گرفته و مبانی آنها در رفتار و گفتار می گردد.

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

عبد العزیز بن باز

عبدالعزیز بن باز (1910- 1999م) از برجسته ترین علمای معاصر وهابیت است که نقش مهمی در احیای تفکرات ابن­تیمیه، ابن قیم جوزیه و محمدبن عبدالوهاب بر عهده داشته است و به همین دلیل نزد وهابیان به «مفتی اعظم» مشهور است. او که سال‌ها در دانشگاه‌های وهابی عربستان به تدریس مشغول بود، در اواخر عمرش به ریاست هئیت بزرگان علمای اسلامی (هئیت کبار العلماء) منصوب گردید. بن باز در دوران حیات خود فتاوای جنجالی و متناقض زیادی صادر کرده یود. او با این که حنبلی و از پیروان محمد بن عبدالوهاب و معتقد به دعوت سلفیه بود، اسامه بن لادن را خارجی و مرتد اعلام کرد. بن باز همچنین شیعه را نیز کافر می دانست و دستور تخریب حرم نبوی را صادر کرد.


پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

ابو محمد المقدسی

«ابو محمد عاصم بن محمد طاهر الحافی العتیبی» ملقب به «ابومحمد المقدسی» در سال 1959م در یکی از روستاهای برقه (فلسطین) متولد شد، اما در همان سنین کودکی به همراه خانواده به عراق و سپس عربستان سعودی مهاجرت کرد. در آنجا با آرای کتب ابن تیمیة، ابن القیم و محمد بن عبد الوهاب آشنا شد، اما اندکی بعد عازم افغانستان و پاکستان شد. وی در افغانستان به توصیه "شیخ السید امام" به تحصیل در "مرکز شرعی القاعده" مشغول شد و مدتی را به عنوان قاضی در پادگانهای القاعده حضور داشته است. این دوره فرصتی را برای او فراهم آورد  که با سران القاعده از جمله ایمن الظواهری، ابو عبیده البانشیری، ابوحفص المصری، ابو مصعب السوری و دیگر رهبران برجسته جهادی دنیا ارتباط برقرار کند. شاید بتوان بدون اغراق ابو محمد المقدسی را تئوریسین بلامناظر «سلفیت جهادی» نامید که دارای کتب و رسائل عملیه فراوانی در این زمینه است. در واقع کتب او مهمترین مجموعه های تئوری در حوزه ادبیات جهادی معاصر قرار دارد که از جمله آنها می توان به «ملة ابراهیم و اسالیب الطغاة فی تمییعها» و «الکواشف الجلیه فی کفر الدولة السعودیه» اشاره کرد. علاوه بر این، سایت شخصی وی نیز تحت عنوان «منبر التوحید و الجهاد» فعال می باشد و به روز ترین آراء و تحلیل های المقدسی پیرامون مسائل مختلف فقهی و سیاسی در آن موجود می باشد. المقدسی که استاد «ابومصعب الزرقاوی» رهبر پیشین القاعده عراق است، بارها توسط دولت اردن به دلیل ارتباط با القاعده بازداشت شده است. به عنوان مثال، در سال 2001م به دلیل حمایت از حملات 11 سبتامبر روانه زندان شد. آخرین بار در سال 2010م نیز به اتهام دادن همکاری با گروه طالبان و اعزام جوانان اردنی به عراق و سوریه محکوم به 5 سال حسب تعزیری شد، اما اخیراً مشمول عفو پادشاهی شده و از زندان آزاد شد. وی در زندان بارها خطاب به داعش بیانیه صادر کرد و خواستار پیروی رهبری داعش از ایمن الظواهری شد.

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

ابوقتاده الفلسطینی

«عمر محمود عثمان» معروف به «ابوقتاده فلسطینی» در سال 1960م در بیت لحم (فلسطین) متولد شد و در همان دوران طفولیت به اردن مهاجرت کرد. وی نیز از تئوری پردازان سلفیت جهادی است که در سال 1999م توسط قطعنامه 1267 سازمان ملل به دلیل همکاری با القاعده و طالبان تحت تعقیب قرار گرفت. لذا دولت اردن بصورت غیابی وی را به 15 سال حبس محکوم کرد. ابوقتاده مدتی را در کویت اقامت داشت، اما بعد از جنگ اول خلیج فارس با هدف گرفتن پناهندگی سیاسی توسط گذرنامه جعلی به انگلستان رفت. پس از حادثه تروریستی 2005م لندن به جرم همکاری با عاملان جنایت بازداشت شد و در سال 2013م به مقامات اردنی تحویل داده شد. دولت آمریکا ابوقتاده را پدر معنوی عاملان حادثه 11 سپتامبر معرفی می کند؛ زیرا طی تحقیقات سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا از عاملان حادثه مذکور، برخی دروس ابوقتاده در منزل استیجاری آنها در هامبورگ کشف گردید. فتاوای ابوقتاده که پایبند به مکتب فکری القاعده است، تا کنون در جنگ های خونین الجزایر، لبنان، عراق، افغانستان، سوریه و ... باعث ریخته شدن خون هزاران نفر از مردم بی گناه شده است. گفتنی است که بعد از ظهور داعش، این تئوریسین جهادی مواضع تندی علیه داعش گرفت و آنها را «خوارج و سگ های جهنم» خواند. این در حالی بود که تنها جبهه النصره که شاخه سوری القاعده محسوب می شود، را نماینده حقیقی جهادیون در سوریه معرفی می کند.

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

عمر بکری

«عمر بکری محمد فستق» ملقب به «آیت الله تاتنهام» از رهبران سلفیت جهادی است که در سال 1958م در استان حلب سوریه متولد شد و در سال 1977 پس از اخذ مدرک کارشناسی در رشته الهیات دانشگاه دمشق عازم لبنان شد و در شهر طرابلس سکونت گزید. وی مدتی را در مرکز دینی دانشگاه "المصیطبه" لبنان تحصیل نمود. در خلال جنگ داخلی لبنان (1975م) عازم عربستان سعودی شد و در مدرسه «صولتیه» در مکه با اصول فقه مذاهب چهارگانه اهل سنت به ویژه مارونیه و اشعریه آشنا شد. همزمان در شرکت برق سعودی نیز مشغول به کار شد و تعاملات زیادی را با علمای مسلمان شبه قاره برقرار نمود. در این برهه به اتهام داشتن ارتباط با گروههای تروریستی شبه قاره دو مرتبه بازداشت و به نهایتاً به انگلستان تبعید شد. در آنجا اقدام به تاسیس "حزب التحریر" نمود، اما پس از مدتی به دلیل اتخاذ شیوه های خشونت طلبانه علیه هندوها و مسیحیان سیاه پوست ساکن انگلستان مجبور به ترک گروهی شد که خود تاسیس کرده بود و گروه جدیدی تحت عنوان "المهاجرون" (2003م) و سپس "جنبش بنیادگرایان غریب" (2005م) را تاسیس نمود. در سال 2005م چهار نفر از پیروان بکری اقدام به انجام عملیات انتحاری در لندن نمودند که منجر به کشته شدن 52 شهروند انگلیسی شد. پس از این اقدام، عمر بکری به لبنان بازگشت و در حال حاضر به صورت مخفیانه زندگی می کند. وی که در زمان اقامت خود در لندن با بن لادن رهبر القاعده بیعت کرده بود، مواضع تندی علیه حزب الله لبنان و سید حسن نصر الله دارد و اخیراً طی مصاحبه­ای با روزنامه "دیلی تلگراف" آمادگی گروه خود را برای انجام عملیات انتحاری در سوریه اعلام کرده بود. 

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

جمع بندی

در این نوشتار، تأکید ما بر معرفی تئوری پردازان و رهبران فکری جریان تکفیر از گذشته تا دوران معاصر بود تا از این رهگذر به بحث در مورد رهبران عملیاتی و فرماندهان میدانی این جریان خطرناک بپردازد. اگرچه، ممکن است افراد دیگری را نیز بتوان در قالب تئوری پردازان جریان تکفیر قرار داد، اما تمرکز نگارنده این سطور بر تاثیرگذارترین افرادی بود که در حال حاضر کتب، اندیشه و آراء آنها بصورت رسمی بین گروه‌های مسلح جهادی – تکفیری در حال تدریس و آموزش است و به عنوان مهمترین منابع فکری این جریان مورد توجه قرار می گیرد.

 

...امضا؟؟هیچــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

وبلاگ یا حسیــن مظلوم

وبلاگ محبان مهـــــدی عج

وبلاگ مدافعان حرم

پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  12:12 PM
تشکرات از این پست
ehsan007060
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8838
محل سکونت : اصفهان
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:36 PM
تشکرات از این پست
mhzahraee
sajjadalizadehs
sajjadalizadehs
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : شهریور 1394 
تعداد پست ها : 198
محل سکونت : اردبیل

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

انگلیس در زمان اشغال هند، برای تضعیف روحیه مقاومت هندی ها مقابل دولت اشغالگر، فرقه "قادیانی" را بوجود آورد. روس و انگلیس نیز با اشغال ایران ،فرقه "بهائیت "را پایه گذاری کردند. "وهابیت " نیز در سرزمین وحی برای اختلاف افکنی بین شیعه و سنی شروع به فعالیت کرده و همواره با صدور فتاوای تکفیر، انسانهای بیگناه بسیبارس را کشته اند.

منبع:آرای وهابیت در ترازوی قرآن و سنت ،ص195

جمعه 3 اردیبهشت 1395  5:35 PM
تشکرات از این پست
ehsan007060 mhzahraee
دسترسی سریع به انجمن ها