0

مبحث 120 طرح صالحین: «جنبشهای تکفیری»

 
mhzahraee
mhzahraee
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 2617
محل سکونت : اصفهان

مبحث 120 طرح صالحین: «جنبشهای تکفیری»

مبحث 120 طرح صالحین: «جنبشهای تکفیری»

این روزها بخش مهمی از اخبار رسانه های ایران و جهان به موضوع داعش و گروههای مشابه آن می پردازد. شاید امروز داعش در مرکز توجّهات باشد ولی حرکتهای این گروه پیشینه ای دارد که شاید بسیاری از مخاطبان رسانه ها از آن آگاه نباشند. از سوی دیگر آنچه امروز بدست گروههای تکفیری از قماش داعش انجام می شود بخشی از یک حرکت کلان در گسترهء جغرافیایی و تاریخی و گامی از یک طرح بزرگ برای آینده است.

از آنجا که عقبهء فکری و تبلیغی جنبشهای تکفیری و برد رسانه ای و هدفگرای آن در حوزهء جنگ نرم می گنجد، آگاهی نسبت به این عقبه گام اوّل نبرد برای دفاع از جبههء حق است. در این مبحث تلاشمان را بر شناخت ابعاد گوناگون پدیدهء خطرناک و فعّال "جنبشهای تکفیری در جهان اسلام" متمرکز خواهیم کرد؛ إن شاء الله.

 

در آغاز از کاربران گرامی خواهشمندم به این سؤال پاسخ دهند:

 

"جنبش تکفیری"  به چه معناست؟

 

لطفاً برای شرکت در مبحث به نکات زیر توجّه داشته باشید:

 

1- با توجّه به حسّاسیّت موضوع، اکیداً توصیه می شود که نقل قولها و اظهارنظرها حتّی الامکان با ذکر منبع و مأخذ معتبر باشد. (درج هایپر لینک به سایتهای دیگر طبق قوانین انجمنهای راسخون ممنوع است ولی می توانید نشانی لینک را -بدون درج پیوند- بنویسید.)

 

2- لطفاً در هر مرحله با توجّه به موضوعات و پرسشهای همان مرحله، مشارکت فرمایید و از موضوع خارج نشوید.

 

3- لطفاً در کمال متانت و ادب در مبحث مشارکت فرمایید بگونه ای که حتی اگر شخصی که تمایل فکری به جنبشهای تکفیری دارد، خواست در این مبحث مشارکت کند، با توهین با وی برخورد نشود و اگر پاسخ منطقی به وی داده می شود، با رعایت ادب و برادری اسلامی باشد.

 

و من الله التوفیق

سه شنبه 31 فروردین 1395  12:01 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon shirdel2 tachberdee valyollah mosabeghat_ravabet bayati0011 omiddeymi1368 siryahya ehsan007060 haj114 rezajafarizadeh salma57
mhzahraee
mhzahraee
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 2617
محل سکونت : اصفهان

تکفيري ها چه کساني هستند؟

تکفيري ها چه کساني هستند؟

در حال حاضر يکي از عوامل مهم فتنه گري در منطقه جريان سلفي تکفيري است که در لباس دفاع از سنت، عملا در مسير منافع غربيان گام برمي دارد.
در حضور اين افراد در محافل و جوامع و انتشار آثار و فرآورده هاي فرهنگي آن در برخي از مراکز، باعث جلب توجه برخي از جوانان پرشور که از اقدامات سرکوبگرانه اشغالگران به ستوه آمده اند، شده است.

سير تحول

سلفيها روايات خود را مستقيما از احمد بن حنبل (متولد 241)، احمد بن تيميه (متولد 728)، ابن القيم الجوزيه(متولد 751) و محمد بن عبدالوهاب تميمي نجدي (متولد 1115-1206) ميگيرند. سلفيه بعد از محمد بن عبدالوهاب به صورت يک شکل و ساختار سياسي درآمد و هم پيماني وي با محمد بن سعود پايه گذار حاکميت آل سعود در عربستان به اين روند تسريع بخشيد. پيوند ميان علما و حاکمان سعودي گرچه دچار تغيير و تحول شده است و شيوخ وهابي از برخي اختيارات خود از جمله بازداشت و امر قضا بازماندند اما در عين حال هنوز هم از وضعيت و جايگاه خوبي در نظام سياسي سعودي برخوردار هستند. علاوه بر سرزمين حجاز، مصر نيز از تغيير و تحولات عقيدتي برکنار نماند و سلفي هاي اين کشور با اقدامات و فعاليتهاي حسن البناء و جنبش اخوان المسلمين، سير جديد ي در آموزه هاي عقيدتي اهل سنت تجربه کردند و باب هاي جديدي براي اين گروه جهت گشودن روزنههاي محدود اجتهاد باز شد. اما با مرگ زودهنگام حسن البناء جنبش اخوان المسلمين تحت تأثير انديشههاي دو شخصيت، به نامهاي ابوالاعلي مودودي و سيد قطب قرار گرفت و آنها ضمن تثبيت روش پاي بندي به متون ديني بر اساس ديدگاه هاي خاص فقهي خود، ديدگاه تکفير را پي ريزي کردند.

سيد قطب که تحت تأثير انديشه هاي ابن قيم جوزي در خصوص رفتار با اهل کتاب بود اين اعتقاد را داشت که اهل کتاب تا زماني که جزيه پرداخت مي کنند مي توانند در سرزمين هاي اسلامي با آرامش زندگي کنند در غير اين صورت مسلمانان بايد با آنان به جهاد بپردازند. حمايت عربستان و کشورهاي حاشيه اي خليج فارس هماهنگي فراواني ميان سلفيون سنتي و جنبش اخوانالمسلمين ايجاد کرد. از سويي ديگر ديدگاه ضد سوسياليسم سلفيون جديد به خصوص در جريان جنگهاي نيروهاي جهاد افغانستان با شوروي مورد توجه شيوخ وهابي عربستان قرار گرفت.

رشد جريان تکفيري

در نهايت سلفيه با اعلام تشکيل جبهه جهاني اسلام براي جهاد با يهوديان و صليبيها به رهبري بنلادن عربستاني و ظواهري مصري بيش از پيش توجه به گرايشهاي مبارزاتي را مورد توجه خود قرار داد. بي ترديد حادثه 11 سپتامبر نقطه عطف در تاريخ تحولات معاصر است. جريان اسلام سلفي که بعد از عربستان سعودي در قالب جنگجويان طالباني ظاهر شده بود منافع بسياري از کشورهاي منطقه را به خطر انداخت.

منبع: وبسایت پرسمان_بخش وهابیت

http://www.vahabiat.porsemani.ir/content/%D8%AA%DA%A9%D9%81%D9%8A%D8%B1%D9%8A-%D9%87%D8%A7-%DA%86%D9%87-%DA%A9%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D8%9F

سه شنبه 31 فروردین 1395  11:14 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon mosabeghat_ravabet ehsan007060
mhzahraee
mhzahraee
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 2617
محل سکونت : اصفهان

معنای واژه ی تکفیر

معنای واژه ی تکفیر

یکی از معانی "تکفیر" را در واژه نامه ها "کسی را کافر و بی‌دین خواندن؛ به کفر و بی‌دینی نسبت دادن" نوشته اند.

تکفیریها با ادّعای اعتقاد به اسلام، مسلمانانی را که همراه و همفکرشان نباشند، کافر می خوانند و جان و مال آنها را مباح می شمارند.

سه شنبه 31 فروردین 1395  11:34 PM
تشکرات از این پست
ehsan007060
mohandesvahidpour
mohandesvahidpour
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 5058

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

تکفيري ها چه کساني هستند ؟

در حال حاضر يکي از عوامل مهم فتنه گري در منطقه جريان سلفي تکفيري است که در لباس دفاع از سنت، عملا در مسير منافع غربيان گام برمي دارد.
در حضور اين افراد در محافل و جوامع و انتشار آثار و فرآورده هاي فرهنگي آن در برخي از مراکز، باعث جلب توجه برخي از جوانان پرشور که از اقدامات سرکوبگرانه اشغالگران به ستوه آمده اند، شده است.

سير تحول
سلفي‎ها روايات خود را مستقيما از احمد بن حنبل (متولد 241)، احمد بن تيميه (متولد 728)، ابن القيم الجوزيه(متولد 751) و محمد بن عبدالوهاب تميمي نجدي (متولد 1115-1206) مي‎گيرند. سلفيه بعد از محمد بن عبدالوهاب به صورت يک شکل و ساختار سياسي درآمد و هم پيماني وي با محمد بن سعود پايه گذار حاکميت آل سعود در عربستان به اين روند تسريع بخشيد. پيوند ميان علما و حاکمان سعودي گرچه دچار تغيير و تحول شده است و شيوخ وهابي از برخي اختيارات خود از جمله بازداشت و امر قضا بازماندند اما در عين حال هنوز هم از وضعيت و جايگاه خوبي در نظام سياسي سعودي برخوردار هستند. علاوه بر سرزمين حجاز، مصر نيز از تغيير و تحولات عقيدتي برکنار نماند و سلفي هاي اين کشور با اقدامات و فعاليت‎هاي حسن البناء و جنبش اخوان المسلمين، سير جديد ي در آموزه هاي عقيدتي اهل سنت تجربه کردند و باب هاي جديدي براي اين گروه جهت گشودن روزنه‎هاي محدود اجتهاد باز شد. اما با مرگ زودهنگام حسن البناء جنبش اخوان المسلمين تحت تأثير انديشه‎هاي دو شخصيت، به نام‎هاي ابوالاعلي مودودي و سيد قطب قرار گرفت و آنها ضمن تثبيت روش پاي بندي به متون ديني بر اساس ديدگاه هاي خاص فقهي خود، ديدگاه تکفير را پي ريزي کردند.

سيد قطب که تحت تأثير انديشه هاي ابن قيم جوزي در خصوص رفتار با اهل کتاب بود اين اعتقاد را داشت که اهل کتاب تا زماني که جزيه پرداخت مي کنند مي توانند در سرزمين هاي اسلامي با آرامش زندگي کنند در غير اين صورت مسلمانان بايد با آنان به جهاد بپردازند. حمايت عربستان و کشورهاي حاشيه اي خليج فارس هماهنگي فراواني ميان سلفيون سنتي و جنبش اخوان‎المسلمين ايجاد کرد. از سويي ديگر ديدگاه ضد سوسياليسم سلفيون جديد به خصوص در جريان جنگ‎هاي نيروهاي جهاد افغانستان با شوروي مورد توجه شيوخ وهابي عربستان قرار گرفت.

رشد جريان تکفيري
در نهايت سلفيه با اعلام تشکيل جبهه جهاني اسلام براي جهاد با يهوديان و صليبي‎ها به رهبري بن‎لادن عربستاني و ظواهري مصري بيش از پيش توجه به گرايش‎هاي مبارزاتي را مورد توجه خود قرار داد. بي ترديد حادثه 11 سپتامبر نقطه عطف در تاريخ تحولات معاصر است. جريان اسلام سلفي که بعد از عربستان سعودي در قالب جنگجويان طالباني ظاهر شده بود منافع بسياري از کشورهاي منطقه را به خطر انداخت.

قرائت خشن و متحجرانه از سنت نبوي و برداشت هاي ظاهري از آيات قرآن، طالبان را بر آن داشت که حتي براي مخالفان فکري و سياسي خود نيز تعيين تکليف کنند و رسالتي فراتر از قد و اندازه خود در نظر بگيرند. اين جريان فکري خود را در محدوده جغرافيايي افغانستان محدود نکرد بلکه براي خود مسئوليت اشاعه تعاليم اسلام مبتني بر قرائت سلفي به ساير کشورهاي منطقه را در نظر گرفته بود. اين گروه ضمن اختلاف نظر با ساير گروه هاي سني، سرسختانه نسبت به شيعيان کينه مي ورزيد و به همين خاطر به مراتب سياستي خشن در قبال آنان به کار برد. حوادث 11 سپتامبر باعث ارتقاي جايگاه راهبردي گروه هاي نظامي و شبه نظامي و محوريت قرار گرفتن تفکر القاعده شد. چنين پديده اي از زمان پيدايش، عمدتا از سوي تفکر استراتژيک کاخ سفيد مورد حمايت قرار گرفت اما بعدها با توجه به اصطکاک منافع آنان در منطقه، نزاعي عميق ميان آنان درگرفت و در نهايت باعث تهاجم نظامي آمريکا به افغانستان شد.

علاوه‎بر افغانستان، يکي ديگر از مراکز رشد سلفي گري، لبنان است. جريان سلفي شام در دمشق توسط ناصرالدين الالباني ظهور کرد. تفکر سلفي در اواخر دهه 50 توسط تعدادي از طلاب مراکز ديني عربستان به لبنان راه يافت. مهم‎ترين اين افراد شيخ سالم الشهال و شيخ عبدالرزاق الزغبي بودند. اين دو نفر طرابلس را به مرکز گسترش و ترويج تفکر سلفي در تمام مناطق لبنان تبديل کردند. فعاليت سلفي‎ها در لبنان از طرابلس شروع شد. از سال 1977 سلفيه به نحو چشمگيري توسط افرادي که محورشان شيخ سالم الشهال بود، فعال شد. در سال 1981 به صورت تشکيلات منظم و سازمان يافته، فعاليت خود را شروع و جمعيت نواه الجيش اسلامي را بنيان گذاري کردند. اين تشکيلات در کنار ساير تشکيلات و نيروهاي اسلامي سني که عرصه را تحت سيطره خود داشتند از جمله جنبش توحيد اسلامي يا جماعت اسلامي حضور کم رنگي داشتند. با فروپاشي جنبش توحيد اسلامي بعد از حوادث طرابلس در سال 1985 سلفي ها امکان توسعه و گسترش بيشتري يافتند و توانستند ويژگي‎هاي عقيدتي خود را به عنوان يک جماعت مستقل ابراز کنند. حضور آنان به طور متمرکز و قوي در طرابلس و برخي مناطق شمال از جمله عکار و الضنيه به چشم مي‎خورد. در کل، مناطق شمال به علت استقرار اکثر شخصيت‎ها و موسسات سلفي لبناني براي سلفي‎ها اهميت خاص دارد. همچنين حوادث سال‎هاي اخير که در اين مناطق بين دولت و سلفي‎ها روي داده است مانند حوادث ظنيه، انفجار کليساها و حمله به منافع غربي‎ها و غيره و به تبع آن تحولات و اقدامات امنيتي دستگاه‎هاي دولتي، شمال را به پايگاه و مرکز تجمع سلفي‎ها تبديل کرده است.

در اواسط دهه 90 جنبش سلفيه دستخوش بحران‎ها و حوادث تعيين کننده اي شد که به تضعيف فعاليت آن انجاميد. زيرا دستگاه امنيتي لبنان به علت بمب گذاري‎ها و جنايات و ترورهايي که پيروان اين جنبش مرتکب مي‎شدند آنها را تحت فشار قرار داد. پس از وقوع حوادث 11 سپتامبر در سال 2001 فشارهاي امنيتي بر گروه‎هاي سلفي تشديد شد. با بررسي پراکندکي جمعيت ها، مدارس و مراکز آموزشي و ديني سلفيه و نيز ساخت مساجدي در روستاهاي فقير و استفاده از اين مساجد براي تبليغ مذهب سلفيه مي‎توان به روند گسترش چشمگير سلفي‎ها در شمال لبنان پي برد. حجم رشد و گسترش سلفيه را در اين مناطق مي‎توان با انجام مقايسه‎هاي ساده دريافت. براي مثال از مجموع هفتاد مسجد در شهر طرابلس، 16 مسجد متعلق به سلفي‎ها است در حالي که دارالافتاء با وجود انبوه امامان تابع خود فقط 13 مسجد و جنبش توحيد و جماعت هر يک فقط 7 مسجد را در اختيار دارند. در عکار حدود 210 مسجد وجود دارد که در روستاها و شهرهاي کوچک پراکنده اند. از اين تعداد 27 مسجد متعلق به وهابي‎ها است که در آن به انجام وظايف نماز جماعت و تدريس مي‎پردازند.

جريان مشکوک فتح الاسلام در لبنان و تحريکات نظامي اين گروه در اردوگاه نهر البارد نيز ناشي از تلاش‎هاي جريان هاي افراطي اهل سنت براي تاثيرگذاري در تحولات منطقه به خصوص لبنان بود. گزارش ها حاکي از آن بود رهبري اين جريان به عهده فردي بنام "ابوخالد العلمه " بود که سابقه عمليا ت تروريستي در عراق و همکاري با "ايمن الظواهري و زرقاوي " را داشت. وي بواسطه برخي اقدامات خرابکارانه عليه شيعيان تحت تعقيب قرار گرفت و مدتي نيز در سوريه زنداني شد.

وي بعد از آزادي از زندان با همکاري يک اردني فلسطيني تبار بنام شاکر العبيسي اقدام به تاسيس گروه فتح اسلام کرد. العبيسي که در سال 1970وارد سازمان فلسطيني فتح شده بود اما بعدها جزو گروه هاي شورشي عليه عرفات درآمد و در سال 1990به القاعده پيوست. وي در سوريه تحت تعقيب بود و در مدت سه سال در زندان به سر برد. العبيسي بعد از آزادي از زندان با زرقاوي ملاقات داشت و در نهايت بعد از توافق با العلمه گروهي با نام فتح الاسلام شکل گرفت. اين گروه وارد خاک لبنان شد و اقدامات تروريستي متعددي را در اين کشور مانند انفجار ميني بوس حامل مسافران، برهم زدن اعتصابات ضد سينوره و اختلاف بين شيعه و سني انجام داد. پرونده گروه فتح الاسلام در نهايت با دخالت دولت سينيوره و خويشتن داري حزب الله لبنان بسته شد اما کارشناسان و صاحنظران سياسي اين تلاش ها را در راستاي کاهش اقتدار حزب الله ارزيابي کردند. براساس نظر تحليل گران، آنچه در لبنان روي داد بخشي از سناريوي ناتمام آمريکايي- اسرائيلي بود که در سياست آزمون و خطا از زمان جنگ سي و سه روزه در سال گذشته با قوت بيشتر در حال تجربه شدن بود.

مسئله عراق
از ديگر نقاطي که، جريان تکفيري ها به صورت فعال در حوادث سياسي نقش آفريني مي کنند سرزمين اشغال شده عراق است. در حال حاضر يک دولت شيعي در اين کشور در راس امور اجرايي عراق قرار دارد اما حضور عناصر شيعي منافع برخي از سران منطقه، بعثي ها و گروه هاي تندروي سني مذهب اين کشور را به مخاطره انداخته است. با توجه به وجود خاطره هشت سال دفاع ايران از مرزهاي خود و حمايت همه جانبه سران عرب منطقه از صدام حسين در جنگ تحميلي، تصويري از ديکتاتور بعثي به عنوان سرداري مدافع عربيت و مذهب اهل سنت در برابر خطر عجم هاي شيعي مسلک در باور سنيان عراق و سايرکشورهاي منطقه چنان نفوذ کرده بود که تصور مي کردند حضور ايرانيان در عراق و برقراري پيوند مستحکم ميان شيعيان منطقه، حيات سياسي عرب و نفوذ مذهب اهل سنت را به خطر خواهد افکند. گذشته از اين، چون حوادث پيش آمده باعث تضعيف حزب بعث شده بود براي رهايي از اين تنگنا، اتحادي استراتژيک ميان سنيان ناراضي و عناصر حزب بعث شکل گرفت. از بعد مذهبي نيز القاعده امکان بيشتري را براي جولان دادن در مناطق سني نشين يافت. از اين پس، روند خشونت در عراق شتاب بيشتري به خود گرفت و تکفيري ها در اين کشور عرصه را براي اقدامات خود مناسب ديدند. گرچه وقوع جنگ مذهبي در خاورميانه تازگي ندارد اما افزايش چنين نزاع هايي در پاکستان و عراق به يک نگراني عمده تبديل شده است و متاسفانه نشست هاي مشترک شيعه و سني که آخرين آن کنفرانس مکه در مهره ماه 85 بود نتيجه اي قابل ملاحظه دربر نداشته است.

يکي از عوامل مهم درگيري هاي خونين منطقه، بحث تکفير شيعيان و مطرح کردن آن از سوي علما و روحانيون افراطي وهابي و سلفي است که باعث قرباني شدن بسياري از شيعيان بي گناه در منطقه شده است. جالب اينجاست که به جاي برخورد مناسب و معقولانه با اين پديده و اعلام برائت از اقدامات خشن و سرکوبگرايانه، در آذر ماه 1385 سي و هشت نفر از علماي سلفي عربستان سعودي در بيانيه اي ضمن ابراز تاسف از سقوط بغداد آن را توطئه مشکوک صليبيون، روافض و صفويان دانستند و هدف از آن را حفاظت و حمايت از اشغالگران و تحديد نفوذ اهل سنت در منطقه و ايجاد هلال شيعه و تجزيه عراق به سه منطقه کردي، شيعي و سني خواندند. کاملا مشخص بود که در اين نوع تقسيم بندي روافض يعني شيعيان، صفويان همان ايرانيان و اشغال گران نيز سربازان صليبي هستند.

يکي از بهانه هاي مهم علماي اهل سنت براي بکارگيري حربه تکفير عليه شيعيان بحث غلو در مورد ائمه اطهار است. توهين به صحابه و همسران پيامبر، عدم دخالت اهل سنت در مناصب سياسي، ممانعت از احداث و تاسيس مسجد در برخي از مراکز شهري مدعيات سنيان در مورد حکومت شيعي ايران است. غربي ها نيز اين اختلافات را از نظر دور نگه نداشته و ضمن ايجاد شرايط براي اختلاف انگيزي ميان شيعه و سني ترس موهم از اسلام را نيز مطرح کردند.

سازمان ها و جنبش هاي متعددي که حول محور القاعده در عراق فعاليت مي کنند، عبارتند از:
1- سازمان قاعده الجهاد في بلاد الرافدين
اين سازمان خطرناک ترين گروه تروريستي عراق است که اساس فعاليت هاي آن شامل بمب گذاري خودروها، ترور و آدم ربايي، کشتن بي گناهان، سربريدن و مثله کردن اجساد است. اين سازمان ارتباط مستحکمي با سازمان هاي نظامي بعثي مثل "ارتش اسلامي عراق - گردان هاي ثوره العشرين " دارد و با سازمان هاي تروريستي جهاني هم ارتباطات مستحکمي دارد.
حوزه فعاليت اين سازمان مناطقي چون انبار، موصل، تکريت، ديالي و حومه هاي جنوبي و شمالي و غربي بغداد است. ساختار نظامي آن را غيرنظامييان افراطي داخلي و خارجي تشکيل مي دهد و از بدو تاسيس رهبري آن به عهده ابومصعب زرقاوي بود.

2- ارتش انصار السنه
اين جمع از سني هاي افراطي تشکيل شده و اعضاي آن را سني هاي افراطي عراقي و غيرعراقي و برخي از عناصر رژيم سابق تشکيل مي دهند. حوزه فعاليت اين گروه مرکز و شمال عراق است و از هم پيمانان سازمان "قاعده الجهاد في البلاد الرافدين "است. محمد الجحيشي از رهبران برجسته اين گروه به حساب مي آيد.

3- ارتش اسلامي عراق
اين گروه از اسلام گرايان افراطي و عناصري از رژيم سابق تشکيل شده است. حوزه فعاليت اين گروه مرکز عراق است ضمن اينکه در موصل و بصره هم هسته هايي دارد.

4- حزب التحرير
هدف اعضاي اين گروه ايجاد حکومتي خلافتي در عراق و بيرون راندن کفار از عراق است. اين گروه با سازمان "قاعده الجهاد في بلاد الرافدين " در ارتباط است و حوزه فعاليت آن ديالي و برخي از بخش هاي بغداد است.

5- جيش الطائفه المنصوره
اين گروه در اواخر ژوئيه 2005 ظهور کرد. پرتاب خمپاره به سمت زائران امام موسي کاظم در تاريخ 13آگوست 2005 از سوي اين گروه بر عهده گرفته شد و اولين بيانيه آن در تاريخ 26ژولاي2005 از طريق اينترنت منتشر شد و در آن ادعا شد که اين گروه پس از سقوط رژيم صدام تاسيس شده است. فرمانده آن گروه "ابوعمر انصاري " است و ابوسامه نيز سخنگوي اين گروه است. حوزه فعاليت اين گروه در مناطق الطارميه المشاهده، التاجي، الطيفيه، و عويريج است.

6- گروه ياران اهل سنت (مناصروا و اهل السنه)
اين گروه در ژوئن 2005ظهور کرد و بيانيه تاسيس آن در تاريخ 13ژوئن 2005 صادر شد و حوزه فعاليت آن گروه مرکز و جنوب عراق (بصره) است و در منطقه الدوره، بغداد و ابورشيد هم فعاليت هايي دارد. اين گروه انفجار کمربند انفجاري در مسجد شيعيان در جاده بغداد به بصره را که به کشته شدن 46 غيرنظامي منجر شد و همچنين ربودن و قتل رييس اتحاد الکراتيه در بابل را که يک شيعه بود، بر عهده گرفت. علاوه بر اين تعدادي از اعضاي کادر سازمان بدر (سپاه پدر) در منطقه الطليعه در مسير بغداد به حله را به قتل رساند. گروه ياران اهل سنت قتل بيست نفر را که از منطقه الدوره در بغداد ربوده شده بودند و جسد آنان در تاريخ 2 آگوست 2005 در منطقه المعالف در جنوب بغداد پيدا شد بر عهده گرفت.

7- سپاه عمر
سازمان "قاعده الجهاد في بلاد الرافدين " در تاريخ 5ژولاي 2005 تشکيل اين گروه را اعلام کرد و مدعي شد قتل اعضاي کادر سازمان بدر توسط آن انجام شده است. رهبر اين سازمان جمال التکريتي است که "ابواسلام " ناميده مي شود. او از عشيره البوناصر در تکريت و يکي از همکاران زرقاوي است اين گروه تا تاريخ 29 آگوست 2005 انجام 200 عمليات ترور و ترور تعداد زيادي از اعضاي جنبش هاي اسلامي و ملي از جمله منشي دفتر عادل عبدالمهدي و مدير دفتر احمد چلبي را بر عهده گرفته است. انفجار ساختمان موسسه شهيد محراب در تلعفر در تاريخ 23 ژولاي2005 نيز از سوي اين گروه بر عهده گرفته شد.

8- گروه الانصار وابسته به گردان انتحاري براء بن مالک
گروه گردان براء بن مالک مسئوليت 11 عمليات در فاصله زماني 9ژوئن2006 تا 29ژوئن2006 و ?? عمليات در فاصله زماني 20 تا 17ژولاي2006 از جمله يک خودروي بمب‎گذاري شده وانفجار يک کمربند انفجاري را بر عهده گرفت.

9- جيش محمد (الحق)
شامل مجموعه اي از تکفيري ها و بعثي ها و طرفدار تبعيض نژادي بر اساس انتساب‎هاي عشيره اي است. اين گروه براي بازگرداندن حزب بعث اقدام مي کند و شعار آن "حکومت براي اعراب سني عراق است " بوده است.

10- گروه ابوايمن
حوزه فعاليت اين گروه در موصل و فلوجه است. اين گروه در فعاليت هاي خود به تجربه تکفيري هايي متکي است که در گذشته عضو ارتش عراق بودند و دوره هايي را در مدائن واقع در بغداد برگزار مي کنند.

11- گردان زبير بن عوام
حوزه فعاليت اين گروه مناطق ابوغريب، الرضوائيه، خان ضاري و الزيدان است و رهبر آن ابوزبيده البابلي است. اين گروه در تاريخ 26 سپتامبر2005 بيعت خود را با سازمان قاعده الجاد في بلاد الرافدين اعلام کرد ولي در گذشته به گردان هاي ثوره العشرين وابسته بود. شيوه کاري آن به‎کارگيري خودروهاي بمب‎گذاري شده، بمب‎گذاري و پرتاب موشک است.

12- گردان حسن بصري
اين گروه در تاريخ 31سپتامبر2005 بيعت خود را با القاعده در عراق اعلام کرد و حوزه فعاليت آن در ابوالخطيب، الامتحيه و الزبير است. گروه ياد شده در بصره عمليات هاي تروريستي را بر ضد نيروهاي نظامي انگليسي و عراقي و غيرنظاميان شيعه انجام داده است و شيوه کاري آن بمب گذاري، خودروهاي بمب گذاري شده، عمليات انتحاري و ترور است. گردان حسن بصري براي اولين مرتبه بين آگوست و سپتامبر 2004ظهور کرد و اعضاي آن از عشيره غائم بصره هستند که رويکردي تروريستي دارد. رهبر اين گروه ابوحذيفه عراقي است و بين سپتامبر 2004 تا مارس 2005 اين گروه مسئوليت 24 حمله از جمله 16 مورد بمب‎گذاري و عمليات هاي ترور متعددي را در بصره بر عهده گرفت.

نتيجه
در حال حاضر يکي از عوامل مهم فتنه گري در منطقه جريان سلفي تکفيري است که در لباس دفاع از سنت، عملا در مسير منافع غربيان گام برمي دارد. حضور اين افراد در محافل و جوامع و انتشار آثار و فرآورده هاي فرهنگي آن در برخي از مراکز، باعث جلب توجه برخي از جوانان پرشور که از اقدامات سرکوبگرانه اشغالگران به ستوه آمده اند، شده است و براي رهايي از اين فشار، زمينه را براي گرويدن به اين جريان هاي افراطي مناسب ديده اند. بايد توجه داشت يکي از مهمترين اقدامات فرهنگي که مي تواند در مواجهه با چنين برداشت هاي نادرستي از اسلام و سنت به کار آيد استفاده از همه امکانات و ظرفيت هايي سازمان هاي تقريبي است.
به نقل از:http://altohid.com/

 

قال رسول الله صلی الله علیه وآله :

هنگامی که فتنه ها، هم چون پاره های شب تاریک، شما را در خود پیچید، برشماست که به قرآن تمسک جویید. 

هدیه به روح همه شهدا از شهدای صدر اسلام تا شهدای مدافع حرم صلوات

«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

 

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  5:42 AM
تشکرات از این پست
mosabeghat_ravabet ravabet_rasekhoon ehsan007060
mohandesvahidpour
mohandesvahidpour
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 5058

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

فرقه سازی ابزار دست استعمار بریتانیا

فرقه سازی، ابزاری است که استعمار کهن، بریتانیا، همیشه از آن استفاده کرده است. وهابیت که نام آن ریشه در اسم مؤسس آن، محمد بن عبدالوهاب دارد، یکی از نمونه های موفقی است که وزارت خارجه بریتانیا یا وزارت امور مستعمرات همواره بدان افتخار کرده و هنوز از مواهب آن استفاده می کند.
این فرقه‌سازی‌ها بیش و کم وجود داشت تا قرن 19 میلادی که با ظهور استعمار در سرزمین‌های اسلامی به اوج خود رسید زیرا استعمارگران به این نکته پی بردند که بزرگ‌ترین سد در برابر زیاده‌خواهی آنان اسلام است، همان آیینی که می‌تواند آفتاب عمر آنان را بر بام غروب بکشاند، تا جایی که گلادستون ـ نخست‌وزیر انگلیس ـ در پارلمان آن کشور در حالی که قرآن مجید را بر سر دست بلند کرده بود گفت: «تا این کتاب در دست مسلمانان است کاری از انگلستان درباره آنان بر نمی‌آید و ما نمی‌توانیم بر آنها حکومت کنیم» بنابراین تمام برنامه‌های خود را در جهت ایجاد تفرقه و آشوب در جهان اسلام با هدف محو اسلام و قرآن به‌کار گرفتند.
این اختلاف و تفرقه به ویژه میان سنی و شیعه می‌توانست نتایج زیر را برای دولت‌های استعماری در پی داشته باشد: 1. پیدایش جنگ‌های داخلی و مذهبی در میان مسلمانان. 2. از بین رفتن اتحاد در جهان اسلام. 3. ایجاد ناامنی و آشوب در کشورهای اسلامی. 4. ایجاد شبهه‌های عقیدتی و کم‌رنگ شدن ارزش‌های دینی. 5. تسلط سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی استعمارگران بر کشورهای اسلامی.
امپراتوری عثمانی با تمام فسادها و انحراف‌ها، به عنوان یک کشور اسلامی، سدی محکم در برابر استعمارگران غربی به ویژه انگلیس قلمداد می‌شد، بنابراین برای تجزیه و فروپاشی آن، دست به کار شدند و یکی از بهترین و سریع‌ترین راه‌کارها، ایجاد تفرقه از طریق فرقه‌سازی در میان مسلمانان بود. بنابراین در این جهت، فرقه وهابیت در میان اهل سنت شکل گرفت تا به پشتیبانی مذهب و برانگیختن حس نژادی در میان اعراب، آنان به را شورش علیه ترکان عثمانی و دعوی استقلال تحریک کنند.
از نظر تاریخی پیدایش وهابیت به سال 1127 هجری شمسی برمی‌گردد که برای نخستین بار دیداری میان محمدبن‌عبدالوهاب و محمد‌بن‌سعود با دست‌های پنهان انگلیس صورت گرفت.
محمدبن‌عبدالوهاب، طلبه جوان و نوگرایی بود که با تکیه بر اندیشه‌های سلفی‌گری و افکار ابن تیمیه و ابن قیم، اندیشه جدیدی را در عربستان پایه‌گذاری کرد که بعدها به وهابیت شهرت یافت.
عمده اندیشه‌های این فرقه در پس دیوار دفاع از توحید و مبارزه با شرک و بدعت و بازگشت به سیره و گفتار سلف پنهان شده است، به گونه‌ای که خود را مدافع توحید دانسته و دیگران را مشرک و کافر می‌دانند.
این گروه زیارت قبور و توسل به صالحان و اولیای دین حتی توسل به پیامبر(ص) را و نیز ساخت گنبد و بارگاه را شرک و بدعت می‌دانند. از این رو با تحکیم پایه‌های قدرت خود در عربستان تمامی قبور و اماکن متبرکه از جمله قبور ائمه بقیع و شهدای احد را ویران کردند و تنها مکان مقدسی که از هجوم آنان در امان ماند، مزار پاک پیامبر(ص) بود، آن هم به دلیل ترس از واکنش شدید امت اسلام.
وهابیون در سایه حکومت آل سعود، علاوه بر تخریب اماکن مقدسه، به بهانه‌های واهی دست به کشتار وسیع مسلمانان زدند. بنابراین وقتی ریختن خون مسلمانی که پیامبرش را خطاب می‌دهد و از او برای آخرتش شفاعت می‌جوید، حلال باشد، دیگر چه کسی یاران به زبان آوردن نام محمد(ص) و امامان معصوم(ع) را خواهد داشت؟
ناگفته پیداست که تمام این حرکت‌ها که زیر عنوان حرام بودن زیارت قبور و حرام بودن دعا در کنار حرم پیامبر و اهل بیت ایشان انجام شده و می‌شود هدفی جز فراموشی و محور نام و یاد و خاطره اسلام و پایه‌گذاران این آیین آسمانی نداشته و ندارد.
یکی از فتاوایی که از سوی پیشوای وهابی‌ها صادر شده، این است که جشن تولد بدعت است. ریشه این فتوا به روز میلاد پیامبر اکرم(ص) ـ 12 یا 17 ربیع‌الاول ـ برمی‌گردد که مسلمانان در آن روز جشن می‌گیرند؛ بنابراین شیخ وهابی به صورت کلی، جشن تولد را بدعت شمرده تا در زیر شیطنت پنهانی، نام رسول خدا(ص) را از صفحه دل‌ها پاک کند، که در این گونه فتاوا می‌توان ردپای مستر همفر ـ جاسوس انگلیس ـ و اخلاف وی را جست‌وجو کرد.
برای این‌که سرسپردگی آل سعود (و به تبع آن پیروان وهابیت) به دولت استعماری بریتانیا به اثبات برسد به متن تلگرافی که سلطان سعودی ـ عبدالعزیز ـ به نماینده دولت بریتانیا ارسال کرده است توجه کنید: «آقای من! سرپرسی کوکس، نماینده بریتانیای کبیر ـ عزتش مستدام باد! ورود سپاه بزرگ انگلیسی شما به عراق، پیروزی آشکار برای مسلمین و عزت و جاه برای ماست! بزرگی و خدمات ما را برای بریتانیای بزرگ و دوستی و صمیمیت ما را برای همیشه بپذیرید. نوکر شما: امیر نجد و عشایر آن عبدالعزیز آل سعود».
با دقت در متن چند مطلب آشکار می‌شود:
1. اظهار بندگی صریح در برابر استعمار پیر انگلیس. 2. شادی از اشغال سرزمین مسلمان و شیعه‌نشین عراق. 3. اعتراف به خدماتی که آل سعود به دولت انگلیس در گذشته داشته و آرزوی ادامه این دوستی و خدمات برای آینده.
حال باید پرسید این خدماتی که آل سعود و وهابیت در حق دولت انگلیس انجام داده‌اند چه بوده است؟ پاسخ روشن است: 1. ایجاد تفرقه و جنگ‌های داخلی در میان کشورهای اسلامی و کشتار مسلمانان که در نهایت منجر به فروپاشی امپراتور عثمانی ـ رقیب سرسخت اروپاییان ـ گردید. 2. تلاش در جهت تمسخر و تحریف عقاید اسلامی و ارزش‌های دینی و محور اسلام از طریق فتاوای مضحک و بی‌اساس (برای نمونه، اخیرا عبداله النجدی، مفتی وهابی، در فتوایی اعلام کرده که فوتبال حرام است مگر با 14 شرط که بیا و ببین چه طنزی از اسلام به جهانیان ارایه داده است). 3. باز کردن پای استعمار به سرزمین‌های اسلامی. 4. شاید از مهم‌ترین خدماتی که سلطان عبدالعزیز به دولت انگلیس و اسرائیل کرد بتوان از امضاء قرارداد اعطای فلسطین به یهود در کنگره العقیر به سال 1922 میلادی نام برد.
وقتی در سال 1366 شمسی آل سعود با فتوای مفتیان دین فروش وهابی، زائران خانه خدا را به خاک و خون کشیدند و در پی آن در نمازی که به شکرانه این جهاد مقدس! در مساجد برپا شد، سوره فیل را قرائت کردند و مسلمانانی را که از مشرکین برائت جسته و پرچم امریکا و انگلیس را به آتش کشیده بودند، اصحاب فیل نامیدند، معنای آن دعای سلطان عبدالعزیز در استمرار دوستی و خدمات آل سعود به دولت‌های غربی بر همگان آشکار گردید.
خدمات بی‌دریغ آل سعود کار را بدان جا کشید که اسحاق رابین ـ وزیر جنگ وقت اسرائیل ـ از عربستان تقدیر کرد و گفت: «عربستان، یک میلیون دلار به پروژه فاضلاب اردوگاه جدلیه در نوار غزه ـ که آن سال‌ها در اشغال اسرائیل بود ـ کمک کرده است، در حالی که ما از کشورهای اروپایی هم خواستیم تا به اردوگاه‌های غزه و کرانه باختری کمک کنند اما آنها دریغ کردند و نپذیرفتند».
متأسفانه امروز جریان وهابیت با پشتیبانی دلارهای بی‌حساب نفتی آل سعود نه تنها در عربستان که در افغانستان، پاکستان، کشورهای حوزه خلیج فارس، آفریقا و حتی استان‌های جنوبی و شرقی ایران با فعالیت‌های گسترده، به انحراف و گمراهی مسلمانان دست گشوده است.

منبع : سایت پرسمان دانشجویی

 

قال رسول الله صلی الله علیه وآله :

هنگامی که فتنه ها، هم چون پاره های شب تاریک، شما را در خود پیچید، برشماست که به قرآن تمسک جویید. 

هدیه به روح همه شهدا از شهدای صدر اسلام تا شهدای مدافع حرم صلوات

«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

 

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  5:45 AM
تشکرات از این پست
mosabeghat_ravabet ravabet_rasekhoon ehsan007060
mohandesvahidpour
mohandesvahidpour
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 5058

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

وهابیت و تفرقه نويسنده: دکتر سید محمد حسینی قزوینی

الحمد للّه ربّ العالمین والصلاة والسلام على سیدنا محمّد وآله الطاهرین. مقدمه گسترش تهاجم به شیعه بعد از انقلاب اسلامى وانگیزه هاى آناندیشمندان اهل سنّت از دیر باز، نگاهى نقّادانه به فرهنگ و معارف شیعى داشته اند وهمواره سؤالات و شبهاتى را مطرح کرده اند. این رویکرد با ظهور وهّابیت در شبه جزیره عربستان، روند وسیع تر وشدیدترى به خود گرفته است و پس از پیروزى انقلاب پرشکوه اسلامى ایران این هجمه با روشهاى مدرن و با استفاده از رسانه هاى عمومى مانند اینترنت وماهواره در سطحى وسیع گسترش یافته است. این تهاجم در سالهاى اخیر گسترش چشمگیرى داشته است به گونه اى که همه گروهها، از مردم عادى تا اساتید، دانشجویان، دانش آموزان و حتى روحانیون کاروانهاى حج را هم در بر گرفته است. با اینکه این شبهات، غالباً از افتراء و دروغ و یا جهل و نادانى سرچشمه گرفته است، ولى از مسئولیت اساتید و دانش پژوهان در پاسخگویى به آن کاسته نمى شود. زیرا مخالفان مکتب اهل بیت، هرگز تصوّر نمى کردند که فرهنگ غنى شیعه بتواند ملّت ایران را این چنین به صحنه بیاورد که با دست خالى، ولى با قلبى آکنده از ایمان و عشق به اسلام، طومار حکومت تا دندان مسلّح را ـ با آن همه حمایتهاى بیدریغ شرق و غرب ـ براى همیشه درهم بپیچد و به جاى آن، حکومت اسلامى برپایه فقه شیعه تأسیس نماید. به همین جهت، مخالفان مکتب اهل بیت، وقتى که با گسترش فرهنگ تشیع، موقعیت خود را در خطر مى بینند، با تألیف کتابهاى ضدّ شیعىِ مملوّ از تهمت و کذب، سعى در مخدوش کردن چهره نورانى مذهب شیعه را در سطح جهانى دارند. چشم انداز مذهب شیعه یکى از انگیزه هاى تهاجم وسیع وهّابیت بر ضدّ مذهب اهل بیت (علیهم السلام)، ترس و وحشت آنان از گسترش فرهنگ برخاسته از قرآن در میان جوانان و دانشمندان تحصیل کرده و استقبال آنان از این مکتب نورانى مطابق با سنّت راستین محمّدى(صلى الله علیه وآله وسلم)است، به چند نمونه توجّه کنید: دکتر عصام العماد، فارغ التحصیل دانشگاه «الإمام محمّد بن سعود» در ریاض و شاگرد بن باز (مفتى اعظم سعودى) و امام جماعت یکى از مساجد بزرگ صنعاء و از مبلّغین وهّابیت در یمن که کتابى نیز در اثبات کفر و شرک شیعه تحت عنوان: «الصلة بین الإثنی عشریة وفرق الغلاة» نوشته است با آشنایى با یکى از جوانهاى شیعه، با فرهنگ نورانى تشیع آشنا شد و از فرقه وهّابیت دست کشید و به مذهب شیعه مشرّف گردید. دکتر عصام در کتابى که به همین مناسبت تألیف نموده، مى نویسد: با مطالعه کتابهایى که وهّابیت در سالهاى اخیر نوشته اند، به یقین در مى یابیم که آنان احساس کرده اند که تنها مذهب آینده، همان مذهب شیعه امامیه است: «وکلَّما نقرأ کتابات إخواننا الوهّابیین نزداد یقیناً بأنّ المستقبل للمذهب الاثنی عشری لأنّهم یتابعون حرکة الانتشار السریعة لهذا المذهب فی وسط الوهّابیین وغیرهم من المسلمین»(1). (هنگامى که کتابهاى برادران وهّابى را مى خوانیم بر یقین ما افزوده مى شود که آینده از آن مذهب تشیع است، زیرا آنان خود وسیله انتشار سریع و آشنائى با مذهب تشیع در بین وهّابیان مى باشند). سپس از قول شیخ عبد اللّه الغُنیمان استاد «الجامعة الإسلامیة» در مدینه منوّره نقل مى کند: «إنّ الوهّابیین على یقین بأنّ المذهب (الاثنی عشر) هو الذی سوف یجذبُ إلیه کلّ أهل السنَّة وکلّ الوهّابیین فی المستقبل القریب» (وهّابیون به یقین دریافته اند، تنها مذهبى که در آینده، اهل سنّت و وهّابیت را به طرف خود جذب خواهد کرد، همان مذهب شیعه امامى است(2). آقاى شیخ ربیع بن محمّد، از نویسندگان بزرگ سعودى مى نویسد: «وممّا زاد عجبی من هذا الأمر أنّ إخواناً لنا ومنهم أبناء أحد العلماء الکبار المشهورین فی مصر، ومنهم طلاّب علم طالما جلسوا معنا فی حلقات العلم، ومنهم بعضُ الإخوان الذین کنّا نُحْسن الظنَّ بهم سلکوا هذا الدَرْب، وهذا الاتّجاه الجدید هو (التشیع)، وبطبیعة الحال أدرکت منذ اللحظة الأولى أنّ هؤلاء الإخوة ـ کغیرهم فی العالم الإسلامی ـ بهرتهم أضواء الثورة الإیرانیة»(3). (آنچه که باعث فزونى شگفتى من گردیده، این است که برخى از برادران وهّابى و فرزندان شخصیتهاى علمى و دانشجویان مصرى، اخیراً به سراغ مکتب تشیع رفته اند). شیخ محمّد مغراوى از دیگر نویسندگان مشهور وهّابى مى گوید: باگسترش مذهب تشیع در میان جوانهاى مشرق زمین، بیم آنرا دارم که این فرهنگ در میان جوانهاى مغرب زمین نیز گسترده شود: «بعد انتشار المذهب الإثنی عشری فی مشرق العالم الإسلامی، فخفت على الشباب فی بلاد المغرب ... »(4). دکتر ناصر قفارى استاد دانشگاههاى مدینه مى نویسد: «وقد تشیع بسبب الجهود التی یبذلها شیوخ الإثنی عشریة من شباب المسلمین، ومن یطالع کتاب «عنوان المجد فی تاریخ البصرة ونجد» یهُولُه الأمر حیث یجدُ قبائل بأکملها قد تشیعت»(5).(اخیراً تعداد زیادى از اهل سنّت به طرف مذهب شیعه گرویده اند و اگر کسى کتاب «عنوان المجد فی تاریخ البصرة ونجد» را مطالعه کند به وحشت مى افتد که چگونه برخى از قبایل عربى به صورت کامل، مذهب شیعه را پذیرفته اند). جالبتر ازاینها سخن شیخ مجدى محمّد على محمّد نویسنده بزرگ وهّابى است که مى گوید: «جاءنی شابّ من أهل السنّة حیران، وسبب حیرته أنّه قد امتدّت إلیه أیدی الشیعة ... حتّى ظنّ المسکین أنّهم ملائکة الرحمة وفرسان الحقّ»(6). (یکى از جوانهاى اهل سنّت حیرت زده نزد من آمد وقتى که علّت حیرت او را جویا شدم، دریافتم که دست یکى از شیعیان به وى رسیده است، و این جوان سنّى تصوّر کرده است که شیعیان ملائکه رحمت، و شیر بیشه حقّ مى باشند). ارزش و جایگاه وحدت از منظر قرآن و سنّت شاید به ذهن بعضى خطور کند که طرح مسایل اختلافى بین شیعه و سنّى، و یا شیعه و وهّابیت، با جریان وحدت میان مسلمانان منافات داشته باشد، و یا زمینه رنجش خاطر بعضى فراهم شود، و یا موجب تفرقه گردد، بدین منظور نا گزیریم نسبت به مفهوم وحدت و عوامل آن به صورت گذرا اشاره کنیم. شکى نیست که یکى از عوامل پیشرفت ملتها و رمز پیروزى آنان، پیوند و اتحاد بوده است، همانگونه اى که با اتحاد قطرات آب، مخزن بزرگ سد تشکیل و با پیوستن جویهاى کوچک به همدیگر رودخانه هاى عظیم ایجاد مى شود، با اتحاد انسانها نیز صفوف بزرگى تشکیل مى شود که دشمن با نگاهش به وحشت افتاده و فکر تجاوز به آنان را براى همیشه از سر بیرون مى کند (تُرْهِبُونَ بِهِى عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکمْ)(7). قرآن مجید ملل اسلامى را به سوى یگانه عامل وحدت، «تمسک به حبل اللّه» دعوت مى کند، و از هر گونه تفرقه برحذر مى دارد: (وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ)(8). بلکه اختلاف و پراکندگى و به جان هم افتادن را یکى از بدترین عذابها به شمار مى آورد: (قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن یبْعَثَ عَلَیکمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِکمْ أَوْمِن تَحْتِ أَرْجُلِکمْ أَوْ یلْبِسَکمْ شِیعًا وَیذِیقَ بَعْضَکم بَأْسَ بَعْض)(9)، «بگو او تواناست که از بالاى سرتان یا از زیر پاهایتان عذابى بر شما بفرستد، یا شما را گروه گروه به هم اندازد ]و دچار تفرقه سازد[ و عذاب بعضى از شما را به بعضى دیگر بچشاند». ابن اثیر مى گوید: مراد از «شِیعاً» همان تفرقه میان امت اسلامى است(10). رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرماید: «مثل المؤمنین فی توادّهم وتعاطفهم وتراحمهم بمنزلة الجسد إذا اشتکى منه شی تداعى له سائر الجسد بالسهر والحمّى»(11). (تمام مسلمانان عالم اعضاء یکدیگر هستند وهمه آنان بمنزله یک جسد مى باشند، که اگر عضوى از آن به درد آید سایر اعضاء نیز متأثّر خواهد شد). اهمّیت وحدت در عصر حاضر و شکى نیست که ما در عصرى زندگى مى کنیم که تمامى دشمنان براى نابودى اسلام هم پیمان گشته و تمامى امکانات سیاسی و اقتصادى خود را در سقوط اسلام از صحنه بین الملل بکار گرفته اند. که طرح نوین «هانتیگتون»، بزرگ نظریه پرداز کاخ سفید و استراتژیست معروف یهودى در کتاب «برخورد تمدّنها» مؤید این مطلب است. و همچنین نظریه دکتر مایکل برانت، یکى از معاونان سابق سازمان اطلاعات مرکزى امریکا (سیا) که در کتاب A Plan to divis and desnoylte theology«نقشه اى براى جدایى مکاتب الهى» آمده، مى گوید: افرادى که باشیعه اختلافات نظر دارند آنها را علیه شیعه منظم و مستحکم کرده، وکافر بودن شیعه گسترش داده شود و آن ها را از جامعه جدا نموده وعلیه آن ها مواد نفرت برانگیز نوشته شود(12). بنا بر این در چنین عصرى بیش از هر عصر دیگر، مسلمانان نیاز به وحدت دارند، و شاید بیش از هر زمانى جامعه اسلامى به همکارى و مساعدت یکدیگر نیازمند است. گلادستون نخست وزیر اسبق بریتانیا مى گوید: «مادام هذا القرآن موجوداً فی أیدى المسلمین، فلن تستطیع أروبا السیطرة على الشرق ولا أن تکون هی نفسها فی أمان». مادامى که قرآن در دست مسلمان هااست، اروپا نه مى تواند بر شرق تسلط یابد و نه احساس امنیت کند(13). بن گوریون نخست وزیر اسبق دولت غاصب صهیونیستى مى گوید: «إنّ أخشى ما نخشاه أن یظهر فی العالم العربی، محمد جدید». آن چه که ما را به وحشت انداخته این است که مى ترسیم در جهان عرب محمد تازه اى ظهور کند(14). بالاتر از همه این ها، با این که یکى از اصول مسلم مسیحیت، کشته شدن حضرت مسیح به دست یهود بوده و به همین خاطر، در طول 20 قرن بغض و کینه وعداوت میان آنان حاکم بود، ولى براى ایجاد وحدت میان مسیحیت و یهود در برابر مسلمین، دولت واتیکان طى اطلاعیه رسمى از این اصل صرف نظر کرده و یهود را از این جنایت تبرئه مى کند. وجاى شگفت این است که این اعلامیه در سال 1393 هجرى مطابق با 1973 میلادى هم زمان با جنگ اسرائیل با مسلمانان صادر شد، تا بتواند تمام نیروهاى یهود ونصارى را در برابر مسلمانان بسیج نماید(15). با توجه به نکات یاد شده، اهمّیت سخن رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) که مى فرماید: «من أصبح ولم یهتمّ بأمور المسلمین فلیس بمسلم» کسى که به فکر مشکلات برادران دینى خود نباشد مسلمان نیست، در این زمان بیش از هر زمان دیگر ملموس باشد. بدیهى است در موقعیت فعلى، هر گونه حرکت مشکوک که موجب تفرقه میان صفوف مسلمانان باشد، به نفع اسلام نیست. و هرگونه فحش و ناسزا قبل از آنکه به وحدت میان مسلمین و تقریب بین مذاهب ضربه بزند، چهره نورانى مکتب اسلام را در سطح بین الملل مخدوش مى کند، و طبقه تحصیل کرده را به مکتب نورانى اسلام بدبین مى سازد. اهداف وحدت هدف از وحدت، یکى کردن مذاهب و از بین بردن دیگر مذاهب نیست، و غرض مؤسّسان تقریب هم جایگزینى اشعرى بجاى معتزله و سنى را تبدیل به شیعه و حنفى را حنبلى ساختن و یا بعکس نبوده است زیرا این امر نه تنها کارى دشوار بلکه امرى غیر ممکن مى باشد. بلکه همّت آنان نزدیک نمودن صاحبان مذاهب مختلف به همدیگر با تکیه بر مشترکات، و قرار دادن همه مسلمانان را در صف واحد در برابر دشمنان قسم خورده اسلام بوده است. مرحوم شیخ محمّد تقى قمّى، مؤسّس «دار التقریب بین المذاهب الإسلامیة» و نماینده حضرت آیت اللّه العظمى بروجردى در مدرسه فیضیه مى گفت: هدف از تأسیس این مرکز، تقریب میان مذاهب است نه توحید مذاهب، یعنى هدف این نیست که شیعه از اصول و معتقدات خودش فاصله بگیرد، و یا سنّى از مبانى اعتقادیش دست بر دارد. علت فاصله میان مذاهب، عدم آشنایى صحیح از مبانى فکرى یکدیگر است، و با تأسیس این مرکز، صاحبان اندیشه هاى هر یک از مذاهب، با حفظ مبانى اعتقادى خود و احترام به معتقدات همدیگر، مسائل اختلافى را در محیطى آرام مطرح نمایند. تا ضمن آشنائى با افکار همدیگر، و مشترکات میان مذاهب، تفاهم بیشترى داشته باشند. که این قضیه در نهایت به نفع شیعه است. در تاریخ 24 ژوئن 2001، برابر با سوم تیر 1380، شبکه تلویزیونى ANNدر لندن، میزگردى درباره تقریب بین مذاهب اسلامى، و وحدت مسلمانان، با شرکت جمعى از متفکران ایرانى و لبنانى و مصرى و بریتانیایى تشکیل داده بود، آقاى شیخ محمّد عاشور، معاون رئیس دانشگاه الأزهر و رئیس کمیته گفتوگو بین مذاهب اسلامى که به صورت تلفنى با برنامه در تماس بود، گفت: «فکرة التقریب بین المذاهب الإسلامیة لاتعنی توحید المذاهب الإسلامیة ولاصَرْف أی مسلم مذهبه وصرف المسلم عن مذهبه تحت التقریب تضلیل فکرة التقریب ... فإنّ الاجتماع على فکرة التقریب یجب أن یکون أساسه البحث والإقناع والاقتناع، حتّى یمکن لسلاح العلم والحجّة محاربة الأفکار الخرافیة ... وأن یلتقی علماء المذاهب ویتبادلون المعارف والدراسات لیعرف بعضهم بعضاً فی هدوء العالم المتثبّت الذی لاهمّ له إلاّ أن یدری ویعرف ویقول فینتج»(16). یعنى: هدف از اندیشه تقریب بین مذاهب اسلامى، یکى کردن همه مذاهب و روى گردانى از مذهبى و روى آوردن به مذهبى دیگرنیست، که این به بیراهه کشاندن اندیشه تقریب است، تقریب باید بر پایه بحث وپذیرش علمى باشد تا بتوان با این اسلحه علمى به نبرد با خرافات پرداخت، و باید دانشمندان هر مذهبى در محیطى آرام در گفتگوهاى علمى خود دانش خود را مبادله کنند، ونتیجه بگیرند. استاد مرتضى مطهرى و برداشت انحرافى از وحدت شهید مطهرى در زمینه ارائه برداشتِ غلط از وحدت اسلامى مى نویسند: «ایراد دوم این است که با طرح و بحث این مسائل تکلیف اتّحاد اسلامى چه مى شود؟ آن چه بر سر مسلمین آمد، شوکت آنها را گرفت و آن ها را زیر دست و تو سرى خور ملل غیر مسلمان قرار داد، همین اختلافات فرقه اى است ... آیا طرح اینگونه بحث ها کمک به هدف هاى استعمارى نیست؟ جواب این است که بدون شک نیاز مسلمین به اتّحاد و اتّفاق از مبرمترین نیازهاست و درد اساسى جهان اسلام همین کینه هاى کهنه میان مردم مسلمان است. دشمن هم همواره از همینها استفاده مى کند. امّا به نظر مى رسد که اعتراض کننده در مفهوم «اتّحاد اسلامى» دچار اشتباه شده است. مفهوم اتّحاد اسلامى که در صد سال اخیر میان علماء و فضلاء مؤمن و روشنفکر اسلامى از اصول اعتقادى و یا غیر اعتقادى خود صرفنظر کنند و به اصطلاح مشترکات همه فرق را بگیرند و مختصّات همه را کنار بگذارند، چه این کار، نه منطقى است و نه عملى. چگونه ممکن است از پیروان یک مذهب تقاضا کرد که به خاطر مصلحت حفظ وحدت اسلام و مسلمین از فلان اصل اعتقادى یا عملى خود که به هر حال به نظر خود آن را جزء متن اسلام مى داند صرف نظر کند؟ در حکم این است که از او بخواهیم به نام اسلام از جزئى از اسلام چشم بپوشد ... . ما خود شیعه هستیم و افتخار پیروى اهل البیت(علیهم السلام) را داریم، کوچکترین چیزى حتّى یک مستحبّ و یا مکروه کوچک را قابل مصالحه نمى دانیم، نه توقّع کسى را در این زمینه مى پذیریم و نه از دیگران انتظار داریم که به نام مصلحت و به خاطر اتّحاد اسلامى از یک اصل از اصول خود دست بردارند آنچه ما انتظار و آرزو داریم این است که محیط حسن تفاهم به وجود آید تا ما که از خود اصول وفروعى داریم، فقه، حدیث، کلام، فلسفه وادبیات داریم، بتوانیم کالاى خود را به عنوان بهترین کالا عرضه بداریم تا شیعه بیش از این در حال انزوا به سر نبرد و بازارهاى مهم جهان اسلامى به روى کالاى نفیس معارف اسلامى شیعى بسته نباشد. اخذ مشترکات اسلامى و طرد مختصّات هر فرقه اى نوعى خرق اجماع مرکب است، محصول آن چیزى است که قطعاً غیر از اسلام واقعى است زیرا بالاخره مختصّات یکى از فرق، جزء متن اسلام است و اسلام مجرّد از همه این مشخصّات و ممیزات و مختصّات، وجود ندارد. گذشته از همه این ها طراحان فکر عالى اتحاد اسلامى که در عصر ما مرحو آیة اللّه العظمى بروجردى(قدس سره) در شیعه وعلامه شیخ عبد المجید سلیم وعلامه شیخ محمود شلتوت در اهل تسنن در رأس آن قرار داشتند چنان طرح را در نظر نداشتند. آنچه که آن بزرگان در نظر داشتند این بود که فرقه هاى اسلامى در عین اختلافاتى که درکلام، فقه و غیره باهم دارند به واسطه مشترکات بیشترى که در میان آن ها هست مى توانند در مقابل دشمنان خطرناک اسلام دست برادرى بدهند وجبهه واحدى تشکیل دهند. این بزرگان هرگز در فکر طرح وحدت مذهبى تحت عنوان وحدت اسلامى که هیچگاه عملى نیست نبودند. در اصطلاحات معمولى عرف، فرق است میان حزب واحد و جبهه واحد، وحدت حزبى ایجاب مى کند که افراد از نظر فکر و ایدئولوژى و راه و روش و بالاخره همه خصوصیات فکرى به استثناء مسائل شخصى یک رنگ و یک جهت باشند. امّا معنى وحدت جبهه اینست که احزاب و دسته جات مختلف در عین اختلاف در مسلک و ایدئولوژى و راه و روش، بهواسطه مشترکاتى که میان آن ها هست در مقابل دشمن مشترک، در یک صف، جبهه بندى کنند. و بدیهى است که صف واحد در برابر دشمن تشکیل دادن با اصرار در دفاع از مسلک خود و انتقاد از مسلکهاى برادر و دعوت سایر برادران هم جبهه به مسلک خود به هیچ وجه منافات ندارد. آنچه مخصوصاً مرحوم آیت اللّه العظمى بروجردى بدان مى اندیشید این بود که زمینه را براى پخش و انتشار معارف اهل البیت(علیهم السلام) در میان برادران اهل سنت فراهم کند و معتقد بود که این کار، جز با ایجاد حسن تفاهم، امکان پذیر نیست، توفیقى که آن مرحوم در طبع برخى کتب فقهى شیعه در مصر به دست خود مصریان در اثر حسن تفاهمى که به وجود آورده بود کسب کرد از مهمترین موفقیتهاى علماء شیعه است. جزاه اللّه عن الإسلام والمسلمین خیر الجزاء. به هر حال طرفدارى از تز «اتّحاد اسلامى» ایجاب نمى کند که در گفتن حقایق کوتاهى شود، آن چه نباید صورت گیرد، کارهایى است که احساسات و تعصّبات و کینه هاى مخالف را بر مى انگیزد، امّا بحث علمى سروکارش با عقل و منطق است، نه عواطف و احساسات. سیره فراموش شده على (علیه السلام) سیره متروک و فراموش شده شخص مولاى متقیان على (علیه السلام) ، قولاً و عملاً ، که از تاریخ زندگى آن حضرت پیداست بهترین درس آموزنده در این زمینه است . على (علیه السلام) از اظهار و مطالبه حق خود و شکایت از ربایندگان آن خوددارى نکرد ، با کمال صراحت ابراز داشت و علاقه به اتحاد اسلامى را مانع آن قرار نداد، خطبه هاى فراوانى در نهج البلاغه شاهد این مدعى است . در عین حال این تظلمها موجب نشد که از صف جماعت مسلمین در مقابل بیگانگان خارج شود، در جمعه و جماعت شرکت مى کرد ، سهم خویش را از غنائم جنگى آن زمان، دریافت مى کرد ، از ارشاد خلفا دریغ نمى نمود ، طرف شور قرار مى گرفت و ناصحانه نظر مى داد. در جنگ مسلمین با ایرانیان که خلیفه وقت مایل است خودش شخصاً شرکت نماید على پاسخ مى دهد: خیر! شرکت نکن زیرا تا تو در مدینه هستى دشمن فکر مى کند: فرضاً سپاه میدان جنگ را از بین ببرد، از مرکز، مدد مى رسد ولى اگر شخصاً به میدان نبرد بروى، خواهند گفت: «هذا اصل العرب» ریشه و بن عرب این است ، نیروهاى خود را متمرکز مى کنند تا تو را از بین ببرند و اگر تو را از بین ببرند با روحیه قویتر به نبرد مسلمانان خواهند پرداخت(17) پستى را از هیچیک از خلفا نمى پذیرد ، نه فرماندهى جنگ و نه حکومت یک استان و نه امارة الحاج و نه یک چیز دیگر از این قبیل را زیرا قبول یکى از این پست ها به معنى صرف نظر کردن او از حق مسلم خویش است. و به عبارت دیگر کارى بیش از همکارى و همگامى و حفظ وحدت اسلامى است اما در عین حال که خود پستى نمى پذیرفت، مانع نزدیکان و خویشاوندان و یارانش در قبول آن پست ها نمى گشت زیرا قبول آن ها صرفاً همکارى و همگامى است و به هیچ وجه امضاى خلافت تلقى نمى شود. سیره على(علیه السلام) در این زمینه خیلى دقیق است و نشانه متفانى بودن آن حضرت در راه هدفهاى اسلامى است در حالى که دیگران مى بریدند او وصل مى کرد ، آن ها پاره مى کردند و او مى دوخت. ابو سفیان فرصت را مغتنم شمرد، خواست از نارضائى او استفاده کند و انتقام خویش را به صورت خیر خواهى و احترام به وصیت پیغمبر، به وسیله وصى پیغمبر از پیغمبر بگیرد ، اما قلب على آگاه تر از این بود که گول ابوسفیان ها را بخورد ، دست رد بر سینه اش زد و او را از خود راند . در هر زمانى ابوسفیانها و حیى بن اخطب ها در کارند، در عصر ما انگشت حیى بن اخطبها در بسیارى از جریانات نمایان است، بر مسلمین و بالاخص شیعیان و موالیان على(علیه السلام) است که سیرت و سنت آن حضرت را در این زمینه نصب العین خویش قرار دهند و فریب ابو سفیان ها و حیى بن اخطبها را نخورند(18). نگرانى رسول گرامى (ص) از اختلاف امت شکى نیست که وحدت امت اسلامى بالاترین آرزوى پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم) بود و هر گونه اختلاف میان آنان موجب نگرانى حضرت بود همانگونه که سیوطى و دیگران آورده اند: مردى به نام «شاس بن قیس» که بزرگ شده دوران جاهلیت بود، کینه و حسد مسلمانان در سینه اش شعله مى کشید، یک نفر جوان یهودى را تحریک کرد که میان دوقبیله بزرگ اسلامى اوس و خزرج، اختلاف ایجاد کند. این یهودى میان این دو قبیله آمده جنگها و درگیرى هاى زمان جاهلیت را براى آنان یاد آورى کرد و آتش فتنه را روشن ساخت به طورى افراد دو قبیله شمشیر به دست گرفته و در برابر هم صف آرایى کردند. همین که رسول گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم) از این قضیه مطلع شد، به همراه تعدادى از مهاجرین و انصار در محل درگیرى حاضر شد و فرمود: «یا معشر المسلمین اللّه اللّه، أبدعوى الجاهلیة وأنا بین أظهرکم؟ بعد إذ هداکم اللّه إلى الإسلام وأکرمکم به، وقطع به عنکم أمر الجاهلیة، واستنقذکم به من الکفر، وألّف به بینکم، ترجعون إلى ما کنتم علیه کفّار». اى مسلمانان! آیا خدا را فراموش کرده اید و شعار جاهلیت سر مى دهید با این که هنوز در میان شما حضور دارم. پس از آن که خداوند شما را به نور اسلام هدایت کرد و به شما ارزش داد و فتنه هاى دوران جاهلیت را ریشه کن ساخت و از کفر رهایى بخشید و میان شما الفت و برادرى برقرار کرد، شما دو باره مى خواهید به دوران کفر جاهلى برگردید. در اثر سخنان رسول گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم)، متوجه شدند که این فتنه، توطئه شیطانى است، از این کار خویش پشیمان شده و سلاح ها را به زمین گذاشتند و در حالى که اشک از دیدگانشان جارى بود، دست در گردن هم انداختند و همدیگر را غرق بوسه ساختند و در معیت رسول گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم)به طرف منازل خود باز گشتند(19). راهى که رسول اکرم (ص) براى وحدت ترسیم نمود اکنون که این همه به فکر تقریب میان مذاهب و وحدت میان مسلمانان هستیم، آیا بهتر نیست که به تحقیق و بررسى پیرامون مسأله رهبرى و جانشینى بعد از رسول گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم) به پردازیم؟ زیرا اختلافی ترین مسأله هم همین موضوع است، و قطعاً پیامبر گرامى هم مى دانست که بعد از رحلت آن حضرت بین امّت اختلاف واقع خواهد شد، بنا بر این آیا راه حلّى براى رفع اختلاف ارائه داده اند یا خیر؟ و یا اینکه آن حضرت ـ العیاذ باللّه ـ در این جهت کوتاهى نموده است با اینکه آن حضرت فرموده است: «تفترق أمّتی على بضع وسبعین فرقة»(20). (پس از من، امّت من بیش از هفتاد فرقه خواهد شد). ولى با مراجعه به کتب فریقین (شیعه و سنّى) در مى یابیم که رسول گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم)براى رفع اختلاف و ایجاد وحدت، راه را نشان داده و تکلیف را نیز روشن نموده، و بهترین عامل وحدت را تمسّک به قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) معین فرموده است. سخن رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) پیرامون عامل وحدت، در منابع روایى فریقین با سندهاى متعدّد و صحیح بلکه به صورت متواتر بیان شده است. و مى توان گفت: بهترین عامل بلکه منحصرترین راه براى تقریب میان مذاهب و وحدت میان مسلمانان عمل به توصیه رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در تمسّک به قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) که ضامن هدایت و بیمه از هر گونه ضلالت و گمراهى است مى باشد. «إنّی تارک فیکم ما إن تمسّکتم به لن تضلّوا بعدی ، أحدهما أعظم من الآخر ، کتاب اللّه حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتی أهل بیتی ولن یتفرّقا حتّى یردا علی الحوض، فانظروا کیف تخلفونی فیهما»(21) (من دو چیز گرانبها در میان شما به یادگار مى گذارم، اگر به آن چنگ زدید هیچگاه گمراه نخواهید شد، یکى از این دو بزرگتر و مهمتر از دیگرى است، کتاب خدا «قرآن» این ریسمان الهى که از آسمان تا زمین کشیده شده است، و عترت و خاندان من، این دو از هم دیگر جدا نخواهند شد تا کنار حوض بر من وارد شوند، پس بیندیشید که چگونه حق مرا در باره این دو اداء مى کنید). در برخى از روایات بجاى ثقلین تعبیر به دو خلیفه و جانشین شده است. «إنّی تارک فیکم خلیفتین : کتاب اللّه ... وعترتی أهل بیتی، وأنّهما لن یفترقا حتّى یردا علی الحوض»(22). و در بعضى از روایات آمده است: «فلا تقدّموهما فتَهلِکوا، ولا تُقَصِّروا عنهما فتهلکوا، ولا تعلّموهم فإنّهم أعلم منکم»(23). (بر آنان پیشى نگیرید و فاصله نداشته باشید که موجب هلاکت است، و در مقام آموزش به آنان نباشید که آنان از همه شما داناتر هستند). جالب اینجاست که برخى از مفسران بزرگ اهل سنّت مانند فخر رازى این حدیث را در ذیل آیه (وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا)(24) (و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید) آورده اند(25). على (ع) بزرگ منادى و عامل وحدت على(علیه السلام) پس از رحلت پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم) با وجود این که خلافت و امامت را حق مسلم خویش مى دانست و معتقد بود که ربایندگان خلافت، ظلم نا بخشودنى در حق او کرده اند: «ما زلت مظلوماً منذ قبض اللّه نبیه(صلى الله علیه وآله وسلم)»(26). ولى همین که احساس نمود که زمینه براى احقاق حق خویش فراهم نیست و قیام او جز تفرقه میان امت اسلامى حاصل دیگرى ندارد: «وأیم اللّه لولا مخافة الفرقة بین المسلمین ... لکنّا على غیر ما کنّا لهم علیه»(27). اگر ترس تفرقه میان مردم نبود با هیئت حاکمه غیر طور دیگر برخورد مى کردم. روى همین جهت وقتى با دشوارترین ظلم ها مواجه گردید، سخت ترین مصیبت ها را تحمل نمود: «صبرت وفی العین قذى وفی الحلق شجى أرى تراثی نهباً»(28). صبر پیشه کردم در حالى که خار در چشم و استخوان در گلویم بود و مى نگریستم که چگونه حق و میراث مرا به غارت مى برند ولى حاضر نشد وحدت و انسجام جامعه اسلامى پاشیده شود. على (علیه السلام) با این که در باره خلیفه اول و دوم معتقد بود دروغگو، فریبکار و خائن هستند، طبق صریح کتاب صحیح مسلم عمر خطاب به على (علیه السلام) و عباس مى گوید: «فلمّا توفّی رسول اللّه صلى اللّه علیه وآله، قال أبو بکر: أنا ولی رسول اللّه... فرأیتماه کاذباً آثماً غادراً خائناً ... ثمّ توفّی أبو بکر فقلت: أنا ولی رسول اللّه صلى اللّه علیه وآله، ولی أبی بکر، فرأیتمانی کاذباً آثماً غادراً خائناً»(29). پس از رحلت رسول گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم) ابوبکر گفت: من خلیفه پیامبرم ولى نظر شما دونفر این بود که وى دروغگو، گنهکار، فریبکار و خائن هست و همچنین پس او فوت ابوبکر من گفتم: خلیفه پیامبر و ابوبکر هستم، شما نیز مرا دروغگو، گنهکار، فریبکار و خائن دانستید. ونکته جالب اینجاست که این قضیه در اواخر خلافت عمر صورت گرفته و هنگامى که عمر به على(علیه السلام)و عباس مى گوید: شما ابوبکر را دروغگو، گنهکار، فریبکار و خائن مى دانستید «فرأیتماه کاذباً آثماً غادراً خائناً»، و آن دو این نظریه را انکار نمى کنند و این عدم انکار، نشانگر استمرار و اصرار بر این نظریه است. ولى با تمام این حال، این نظریه باعث نشد که بدون داشتن نیروى کافى در برابر آنها بایستد و موجب ضعف و تباهى امت اسلامى شود بلکه در هر موردى که تشخیص مى داد که رهنمودهاى او به صلاح اسلام و جامعه اسلامى است از هر گونه مساعدت مضایقه نمى کرد. آرى! چون على (علیه السلام) بر این باور بود «الخلاف یهدم الرأی»(30) انسان در محیط آرام مى تواند نظریه درست ارائه دهد ولى در جو آکنده از برخورد و اختلاف ، دچار انحراف و کج فکرى مى شود. ومعتقد بود که «ما اختلف دعوتان إلاّ کانت إحداهما ضلالة»(31)، اگر دو نظریه در برابر هم گرفت، قطعاً یکى از آن دو باطل است، یعنى همواره حق در برابر باطل است حق و باطل هر گز با هم جمع نمی شوند. و روى همین بود وقتى یکى از یهودیان، بخاطر اختلاف مسلمانان در مسأله امامت در صدد مقام طعنه و عیب جویى به حضرت گفت: «ما دفنتم نبیکم حتی اختلفتم فیه». قبل از آنکه پیامبرتان را به خاک بسپارید درباره او اختلاف کردید!! حضرت پاسخ داد: إنّما اختلفنا عنه لا فیه، و لکنّکم ما جَفت أرجلکم من البحر حتی قلتم لنبیکم: اجعل لنا إلهاً کما لهم آلهة، فقال: إنّکم قوم تجهلون(32). ما در باره خود رسول گرامى اختلافى نداشتیم بلکه اختلاف ما پیرامون سخنان آن حضرت بود، اما شما یهودیان هنوز پایتان از آب دریا خشک نشده بود که به حضرت موسى گفتید: همانند خداى بت پرستان براى ما خدایى قرار ده، آنگاه حضرت موسى گفت: شما چه ملت نادان و جاهلى هستید. و فریاد على (علیه السلام) است که در فضاى تاریخ طنین افکنده: «وألزموا السواد الأعظم، فإنّ ید اللّه على الجماعة، وإیاکم والفرقة، فإنّ الشاذّ من الناس للشیطان، کما أنّ الشاذّ من الغنم للذئب ... (33)». ملازم جامعه اسلامى باشید، چون دست خدا همواره با جماعت است، و از تفرقه به پرهیزید، زیرا گروه اندک، طعمه شیطان مى شود، همانطورى که گلّه اندک، نصیب گرگ مى شود. در نامه 47 نهج البلاغه مى خوانیم: «وعلیکم بالتواصل و التباذل وإیاکم و التدابر و التقاطع». براى همبستگى تلاش کنید به همدیگر بذل و بخشش کنید و از پشت کردن به هم و قطع رابطه با یکدیگر به پرهیزید. «وإیاکم و التلّون فی دین اللّه، فإنّ جماعة فیما تکرهون من الحق، خیرٌ من فُرقة فیما تحبّون من الباطل»(34). در دین خدا از تلون و هر روز به یک رنک درآمدن پرهیز کنید زیرا وحدت و همبستگی در مسیر حق که مورد علاقه شما نیست از تفرقه در راه باطل که دوست مى دارید بهتر است. وهّابیت عامل تفرقه میان امتّها ملّت مسلمان که با الهام از رهنمودهاى حیاتبخش اسلام توانسته بود پیوند اخوت در میان خود ایجاد نماید و در پرتو کلمه توحید و توحید کلمه در برابر تهاجم سنگین صلیبیان و قساوتهاى ثنویان (مغول) ثابت و استوار بماند، ولى با کمال تأسّف با ظهور مکتب وهّابیت در قرن هفتم این وحدت در هم شکسته شد، و با اتهام نادرست بدعت و شرک به مسلمانان، ضربات جبران ناپذیرى به صفوف به هم پیوسته آنان وارد ساخت، و با نابودى آثار بزرگان دین و کاستن از مقام انبیاء و اولیاء، در خدمت استعمار شوم غرب و دشمنان دیرینه اسلام در آمد. عصر ظهور اندیشه هاى ابن تیمیه پیشرفت اسلام در اروپا و شکست آندلس براى غرب صلیبى بسیار تلخ و ناگوار بود، و لذا به فکر و اندیشه انتقام بود تا اینکه در سالهاى پایانى قرن پنجم، پاپ (رهبر کاتولیکها در شهر رم) با فرمان حمله به فلسطین (قبله اوّل مسلمانان)، صدها هزار مسیحى بر افروخته از کینه دیرینه صلیبى را بر ضد توحید از اروپا به راه انداخت، تا قدس را قتلگاه مسلمانان سازند، و به دنبال آن جنگهاى مشهور صلیبى که حدود 200 سال (489 ـ 690) به طول انجامید و میلیونها کشته و مجروح بر جاى گذاشت آغاز گشت. در همان زمانى که مصر و شام با صلیبیان درگیر بودند، امّت اسلامى با طوفانى مهیبتر یعنى حمله مغولان به رهبرى چنگیز مواجه گردید، که آثار ارزشمند اسلامى را نابود و یا غارت کردند. پنجاه سال بعد از آن (656 ق) توسّط هلاکو نواده چنگیز، بغداد به خاک و خون کشیده شد و طومار خلافت عبّاسى را در هم پیچید. سپس بر سر حلب و موصل (657 ـ 660 ق) همان بلا آمد که بر بغداد گذشته بود. ابن اثیر مورّخ مشهور مى نویسد: مصائب وارده بر مسلمین از سوى مغول آنچنان سهمگین بود که مرا یاراى نوشتن آنها نیست، و اى کاش مادر مرا نمى زایید(35). گفتنى است که در طول سلطه مغول فرستادگان سلاطین همواره مى کوشیدند که با جلب نظر مغولان و همدستى آنان امّت اسلامى را از دو سو تار و مار کنند. افزون بر اینکه مادر و همسر هولاکو مسیحى بودند، و سردار بزرگش در شامات (کیتو بوقا) نیز مسیحى بود. و همچنین اباقاخان، (663 ـ 680) فرزند هلاکو با دختر امپراتور روم شرقى ازدواج کرد، و با پاپ و سلاطین فرانسه و انگلیس بر ضد مسلمین متّحد شد، و به مصر و شام لشکر کشید. از همه بدتر (ارغون) نوه هلاکو (683 ـ 690) به وسوسه وزیر یهودیش سعد الدوله ابهرى در اندیشه تسخیر مکه و تبدیل آن به بتخانه افتاد، و مقدّمات این دسیسه را نیز فراهم ساخت، که خوشبختانه با بیمارى ارغون و قتل سعد الدوله آن فتنه بزرگ عملى نشد(36). در چنین زمان حسّاسى که کشورهاى اسلامى در تب و تاب درگیریهاى ویرانگر مى سوخت، و مسلمانان مورد حمله هاى ناجوانمردانه شرق و غرب قرار گرفته بودند، «ابن تیمیه» مؤسّس اندیشه هاى وهّابیت به نشر افکار خود پرداخت و شکاف تازه اى در امّت اسلامى ایجاد کرد. عصر ظهور افکار محمد بن عبد الوهّاب در قرن 12 «محمّد بن عبد الوهّاب» مروّج اصلى افکار وهّابیت، مسلمانان را به جرم توسل به انبیاء و اولیاء الهى مشرک و بت پرست قلمداد کرد، و فتوا به تکفیر آنان داد، و خونشان حلال و قتل آنان را جایز، و اموال آنان را جزء غنائم جنگى به حساب آورد، که در نتیجه این فتوا، هزاران مسلمان بى گناه به خاک وخون کشیده شدند. آرى! طرح مجدّد افکار «ابن تیمیه» توسّط «محمّد بن عبد الوهّاب» در بدترین شرایط تاریخى، و اوضاع بسیار نامناسبى صورت گرفت، چرا که امّت اسلام از چهار طرف مورد تهاجم شدید استعمارگران صلیبى قرار داشت، و بیش از هر زمان دیگرى نیاز به وحدت کلمه داشت. انگلیسیها بخش عظیمى از هند را با زور و تزویر از چنگ مسلمانان خارج ساخته و با پایان دادن به شوکت امپراتورى مسلمان تیمورى، خواب تسخیر پنجاب وکابل و سواحل خلیج فارس را مى دیدند، و لشگر آنان گام به گام به سمت جنوب وغرب ایران پیشروى مى کرد. فرانسویها به رهبرى ناپلئون، مصر و سوریه وفلسطین را با قوّه قهریه اشغال کرده و در حالى که به امپراتورى مسلمان عثمانى چنگ و دندان نشان مى دادند، در اندیشه نفوذ به هند بودند. روسهاى تزارى که مدعى جانشینى سزارهاى مسیحى روم شرقى بودند، با حملات مکرّر به ایران، وعثمانى، مى کوشیدند تا قلمرو حکومت خویش را از یکسو تا قسطنطنیه وفلسطین، و از سوى دیگر تا خلیج فارس گسترش دهند، و بدین منظور اشغال نظامى متصرّفات ایران و عثمانى در اروپا و قفقاز را در صدر برنامه هاى خود قرارداده بودند. حتّى آمریکائیها نیز چشم طمع به کشورهاى اسلامى شمال آفریقا دوخته و با گلوله باران شهرهاى لیبى و الجزایر، سعى در رخنه و نفوذ به جهان اسلام داشتند، جنگ اتریش باعثمانى بر سر صربستان و همکارى ناوگان جنگى هلند با انگلیسیها در محاصره نظامى پایتخت الجزایر نیز در همین دوران بحرانى صورت پذیرفت(37). مفتیان سعودى زمینه ساز تفرقه امروز که دشمنان قسم خورده اسلام از مسحیت و یهود و امریکا و صهیونیزم کمر به نابودى اسلام و ملت مسلمان بسته اند و اساسى ترین طرح هانیتگتون مغز متفکر کاخ سفید و دکتر مائیکل بزرگ نظریه پرداز سازمان سیا، ایجاد تفرقه میان مسلمین مى باشد، مى بینیم که مفتیان سعودى که عملاً در خدمت بیگانگان قرار گرفته اند با فتاواى نادرست و مبتنى بر موهومات و تخیلات راه هرگونه وحدت میان امت اسلامى را مسدود کرده و موجب تفرقه بیش از پیش میان آنان مى شوند. بن باز و عدم امکان تقریب مفتى أعظم عربستان شیخ عبد العزیز بن باز استفتاء شده: «من خلال معرفة سماحتکم بتاریخ الرافضة ، ما هو موقفکم من مبدأ التقریب بین أهل السنة وبینهم؟» نظر شما نسبت به تقریب میان شیعه و اهل سنت چیست؟ پاسخ داده: «التقریب بین الرافضة وبین أهل السنّة غیر ممکن لأنّ العقیدة مختلفة ... فلا یمکن الجمع بینهما ، کما أنّه لا یمکن الجمع بین الیهود والنصارى والوثنیین وأهل السنّة ، فکذلک لا یمکن التقریب بین الرافضة وبین أهل السنّة لاختلاف العقیدة التی أوضحناها»(38). تقریب میان شیعه و اهل سنت ممکن نیست زیرا عقائد این دو باهمدیگر سازگارى ندارد و همبستگى میان آنان امکان پذیر نیست همانگونه که نمى شود اهل سنت با یهود، نصارى و بت پرستان در یک جا گرد هم جمع شوند، همچنین به خاطر اختلاف اعتقادى که میان شیعه و اهل سنت هست، تقریب میان آنان امکان پذیر نیست. و یا در کتابى که با حمایت حاکمان مکه و مدینه در همین سالهاى اخیر به نام «مسألة التقریب»(39) منتشر شد، اولین پیش شرط وحدت و تقریب با شیعه را إثبات مسلمان بودن شیعه دانسته اند. امریکا، یهود و شیعه دشمن مشترک اهل سنت عبد العزیز قارئ از علماى بزرگ مدینه منوره رسماً اعلام کرد که ما امروز در برابر دشمن مشترکى هستیم که داراى سه زاویه مى باشد: امریکا، یهود وروافض (شیعه) وحوادث عراق و لبنان ثابت کرد که هدف اصلى این دشمنان اهل سنت و جماعت هستند و ما باید در برابر این دشمنان متحد باشیم. تا آن جا که مى گوید: کسانى که بر این باور هستند که اهل سنت داراى یک مذهب هستند باید تلاش کنند اعتقاد به مذاهب اربعه را از محدوده اهل سنت و جماعت خارج کنند و گرنه این مذاهب چهارگانه فقهى وسیله انحراف جامعه خواهد بود. «نحن الآن فی زمن عصیب طوقنا العدو المشترک وهو ذو ثلاث شعب: الیهود، وامریکا، والروافض، وهذا العدوّ نبت من أحداث العراق الجسام وما وقع فى لبنان أنّه یستهدف أهل السنّة جمیعاً على اختلاف مذاهبهم فهل یصحّ أن نتشاجر نحن أهل الدائرة الواحدة المستهدفة ـ دائرة أهل السنّة والجماعة، ألاّ یجب أن ننتکاتف ضدّ الأخطار التی تتهدّدنا جمیعاً؟. ـ إلى أن قال ـ إنّ من یقول إنّ أهل السنّة والجماعة مذهب واحد یلزمه أن یخرج هذه المذاهب الأربعة من دائرة أهل السنّة والجماعة، وهم فعلا یعتقدون ذلک ویعتبرون تعدّد هذه المذاهب الفقهیة مظهر انحراف»(40). آیا این فتاوى دور از شرع و عقل، در خدمت چه کسانى است؟ آیا از این نظریه هاى بر گرفته از جهل و نادانى، چه افرادى بهره مى برند؟ بدیهى است مادامى که نگرش آنان به شیعه نگاه برون مذهبى است، و با تبعیت از اسلاف خود شیعه را بدتر از یهود دانسته، و وجدان بشرى را زیر پا گذاشته و با دشمنان قسم خورده اسلام هم صدا مى شوند، چگونه مى شود به تقریب مذاهب اسلامى و وحدت مسلمین دست یافت؟ چه خوش بى مهربانى از دو سربى*** که یک سر مهربانى درد سر بى که حضرت آیت اللّه العظمى صافى از مراجع بزرگوار تقلید مى نویسد: هنگامى که کتاب «العواصم من القواصم» را خواندم، از تلاش نویسنده آن براى تفرقه میان مسلمانان شگفت زده شدم، و به حق سوگند، به ذهنم خطور نمى کرد که در عصر حاضر یک مسلمانى براى دور کردن مسلمانان از همدیگر و ایجاد اختلاف میان آنان این چنین کوشش کند و همه مصلحان و منادیان وحدت را به نادانى و دروغگویى و نفاق و حیله، متهم سازد. و بالاترین مصیبت اینجاست که این کتاب توسط دانشگاه بزرگ مدینه منوره چاپ و منتشر شده است. آرى! و مادامى که کتابهایى همانند «الخطوط العریضة»، «الشیعة والسنة»، والعواصم من القواصم، به وسیله دانشگاه اسلامى مدینه منوره چاپ و منتشر مى شود و عداوت و دشمنى با اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) را آشکار نموده و حقایق تاریخى را انکار کرده و هر گونه وحدت میان مسلمانان را زیر سؤال برده و با منادیان وحدت به مخالفت برخاسته ، چگونه مى شود به تقریب مذاهب اسلامى و وحدت مسلمین دست یافت؟

قال رسول الله صلی الله علیه وآله :

هنگامی که فتنه ها، هم چون پاره های شب تاریک، شما را در خود پیچید، برشماست که به قرآن تمسک جویید. 

هدیه به روح همه شهدا از شهدای صدر اسلام تا شهدای مدافع حرم صلوات

«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

 

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  5:48 AM
تشکرات از این پست
mosabeghat_ravabet ravabet_rasekhoon
mohandesvahidpour
mohandesvahidpour
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 5058

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

تفرقه در اهل سنت شگرد جدید وهابیت

تفرقه در اهل سنت شگرد جدید وهابیت
اعضای این فرقه معتقدند که چرا ماباید از کتب شافعی یا حنبلی و.... استفاده کنیم در حالی که خودمان دارای قدرت درک و فهم هستیم!
ایجاد تفرقه در صفوف مسلمین از مهم‌ترین اهدافی بود که فرقه وهابیت از بدو تاسیس با توجه به اهدافی که استعمار پیر برای آن معماری کرده بود در دستور کار خود قرار داده بود.

به گزارش گرداب، عوامل وابسته به این فرقه در یکی از شهرستان‌های استان کردستان با تحریک عده‌ای از علمای اهل سنت نامبردگان را تشویق به منشعب شدن از چهار مذهب رسمی اهل سنت نموده‌اند.

بنا بر این گزارش این فرقه تازه متولد شده به اصول و مبانی اعتقادی اهل سنت اعتقادی ندارد و تنها عقل و فهم خود را در تشخیص خوب و بد ملاک می‌دانند.

اعضای این فرقه معتقدند که چرا ما باید از کتب شافعی یا حنبلی و.... استفاده کنیم در حالی که خودمان دارای قدرت درک و فهم هستیم.

پرسمان دانشجویی

 

قال رسول الله صلی الله علیه وآله :

هنگامی که فتنه ها، هم چون پاره های شب تاریک، شما را در خود پیچید، برشماست که به قرآن تمسک جویید. 

هدیه به روح همه شهدا از شهدای صدر اسلام تا شهدای مدافع حرم صلوات

«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

 

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  5:51 AM
تشکرات از این پست
mhzahraee mosabeghat_ravabet ravabet_rasekhoon ehsan007060
mohandesvahidpour
mohandesvahidpour
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 5058

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

وهابیت عامل تفرقه

ملت مسلمان که با الهام از رهنمودهای حیات بخش اسلام توانسته بود پیوند اخوت در میان خود ایجاد نماید و در پرتو کلمه ی توحید و توحید کلمه در برابر تهاجم سنگین صلیبیان و قساوتهای ثنویان (مغول) ثابت و استوار بمانند ، ولی با کمال تاسف با ظهور مکتب وهابیت درقرن هفتم این وحدت در هم شکست.
و با اتهام نادرست بدعت وشرک به مسلمانان ، ضربات جبران ناپذیری به صفوف به هم پیوسته آنان وارد ساخت ، و با نابودی آثار بزرگان دین و کاستن از مقام انبیا و اولیا ، در خدمت استعمار شوم غرب و دشمنان دیرینه ی اسلام در آمد.
در قرن 12 ه.ق محمدبن عبدالوهاب مروج اصلی افکار وهابیت ، مسلمانان را به جرم استغاثه به انبیا و اولیای الهی مشرک و بت پرست قلمداد کرد و فتوا بر تکفیر آنان داد و خونشان را حلال و قتل آنان را جایز و اموال آنان را جز غنایم جنگی به حساب آورد و لذا هزاران مسلمان بی گناه را به خاک و خون کشیدند.امروز مفتیان وهابی که عملاً درخدمت بیگانگان قرار گرفته اند، فتوا به حرمت ازدواج با شیعه و نجاست ذبیحه ی آنان و حرمت پرداخت زکات به فقرای شیعه راه هرگونه وحدت را مسدود می کنند.
شیخ عبدالله جبرین ، یکی از مفتیهای بزرگ وهابیت و عضو دارالفتای عربستان، در پاسخ به استفتایی درباره ی مجزی بودن پرداخت زکات و صدقات به فقرای شیعه میگوید :«زکات نباید به کافر و بدعت گذار پرداخت شود و رافضیان ... بدون شک کافرند ... لذا اگر صدقه به ایشان پرداخت شده باشد باید اعاده شود.زیرا این صدقه به کسی داده شده که از آن برای کفر کمک می گیرد و در حال جنگ با اسلام و تسنن است، پرداخت زکات
به این گروه حرام است ».
گفته می شود : وی فتواهای دیگری نیز بر ضد شیعه صادر کرده که از جمله آن، مباح شمردن قتل شیعیان است . (برگزیده ی اخبار ، شماره 16 ، مورخ7/9/80 ، ص 13)
هیات دائم افتای سعودی در پاسخ به استفتایی در مورد ازدواج با شیعه مینویسد :
« ازدواج اهل سنت با شیعه و کمونیست جایز نیست و اگر ازدواجی صورت گرفته ، باطل است ،چون عادت شیعه استغاثه به اهل بیت (سلام علیها) است و این بزرگترین شرک به شمار می رود.
(فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة والإفتاه ،ج 18 ، ص 298 )
با اینکه گروه درباره ی ازدواج با یهودی و مسیحی پاسخ داده اند :
«ازدواج مسلمان با اهل کتاب ، اعم از یهودی و نصرانی ، در صورتی که اهل فحشا نباشد، جایز است».(فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة والإفتاه ،ج 18 ، ص 315 ) یا در کتابی که با حمایت حاکمان مکه و مدینه در همین سال های اخیر به نام «مسألة تقریب» منتشر شد ، اولین پیش شرط وحدت و تقریب با شیعه را اثبات مسلمان بودن شیعه دانسته اند.

بدیهی است مادامی که نگرش آنان به شیعه یک نگاه برون مذهبی است و با تبعیت از اسلاف خود ، شیعه را بدتر از یهود می دانند و وجدان بشری را زیر پا نهاده و با دشمنان قسم خورده ی اسلام هم صدا گردیده اند ، چگونه می شود به تقریب مذاهب اسلامی و وحدت مسلمین که از نیازهای جامع اسلامی است دست یافت ؟
بر گرفته از کتاب فتنه ی وهابیت(سلفی گری) نوشته علی اصغر رضوانی

 

قال رسول الله صلی الله علیه وآله :

هنگامی که فتنه ها، هم چون پاره های شب تاریک، شما را در خود پیچید، برشماست که به قرآن تمسک جویید. 

هدیه به روح همه شهدا از شهدای صدر اسلام تا شهدای مدافع حرم صلوات

«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

 

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  5:52 AM
تشکرات از این پست
mosabeghat_ravabet ehsan007060
mohandesvahidpour
mohandesvahidpour
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 5058

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

وهابیت و تفرقه میان مذاهب و دیگر ادیان

وهابیان سلفی به تمام معنا مخالف با ادیان و مذاهب دیگر اسلامی هستند و هر گونه تقریب با آنان را نفی میکنند.
دکتر احمدابن عبد الرحمن بن عثمان قاضی سلفی وهابی ، کتابی تحت عنوان «دعوه التقریب بین الادیان » تالیف کرده و درآن شدیدا به مساله تقریب بین ادیان آسمانی حمله کرده است.
او 10 دلیل شرعی برل بطلان دعوت تقریب بین ادیان اقامه میکند که فهرست آن عبارت است از :
1-دعوت تقریب دوری از ملت ابراهیم است
2- دعوت تقریب به دنبال غیر دین اسلام رفتن است
3-دعوت تقریب طعن در رسالت پیامبر اسلام است
4-دعوت به تقریب طعن طعن به قرآن کریم و هیمنه ء آن بر دیگر کتب است
5-دعوت به تقریب متابعت غیر طریق مومنین و مخالفت اجماع مسلمین است
6-دعوت به تقریب دوستی با دشمنان دین است
7-دعوت به تقریب فریب خوردن در برخی از آیات است
8-دعوت به تقریب مساوی دانستن اهل ایمان با مشرکان و بت پرستان است
9- دعوت به تقریب سستی در دین خدا است.
10- دعوت به تقریب تشبیح کردن حق به باطل است. (سلفی گری (وهابیت)و پاسخ به شبهات ص 37 وص 38
؛دعوت التقریب بین الادیان ج 4 ص 1422 و ص1543)
بر بهاری که ملقب به شیخ اهل سنت و جماعت در عصر خود بود می گوید:
فانه من استحل شیئا.........
ترجمه:هرکسی خلاف آنچه در این کتاب است تجویز کند متدین به هیچ دینی نیست، بلکه کل دین را رد کرده به گونه ای که اگر بنده به تمام آنچه خداوند تبارک و تعالی فرموده ایمان آورد ، جز آنکه در حرفی شک کند او تمام آنچه خداوند فرمود رد کرده و کافر شده است.( سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ص 36 وص37
؛شرح السنه بر بهاری ص 106)
(این مطلب ادامه دارد...)
سید محمد جواد حسینی

قال رسول الله صلی الله علیه وآله :

هنگامی که فتنه ها، هم چون پاره های شب تاریک، شما را در خود پیچید، برشماست که به قرآن تمسک جویید. 

هدیه به روح همه شهدا از شهدای صدر اسلام تا شهدای مدافع حرم صلوات

«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

 

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  5:53 AM
تشکرات از این پست
mosabeghat_ravabet ravabet_rasekhoon ehsan007060
mohandesvahidpour
mohandesvahidpour
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 5058

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

جریان سلفی بهترین گزینه برای آمریکاست/ جریان شیعی نباید رفتاری منفعلانه داشته باشد

حجت الاسلام والمسلمین محمد مهدی فقیهی با بیان اینکه با وجود تمام کاستی‌ها، سستی‌ها و اشتباهات، حرکت تشیع، حرکتی صعودی و بسیار خوب نسبت به گذشته است، گفت: شیعه در سال های اخیر، حرکتی سریع و صعودی داشته است اما باید بداند که به صورت جدی بر روی میزهای کارشناسی قرار گرفته است و روزانه رصد می شود و دشمن به دنبال نقاط ضعف و ضربه زدن به جریان تشیع است.

حجت الاسلام والمسلمین فقیهی، پژوهشگر دینی و کارشناس مسایل دینی با بیان اینکه شیعه بعد از انقلاب اسلامی ایران در شرایطی قرار گرفته است که نگاه های زیادی را متوجه خود کرده است، تصریح کرد: شیعه به دلیل قدرتی که به لحاظ حاکمیت نظام شیعی با خود همراه کرده است، تاثیر بسیار زیادی را در حوزه پیرامونی منطقه ای و فرامنطقه ای داشته است.

او با بیان اینکه قدرت شیعه تهدیداتی را متوجه دیگران کرده و توانسته است به جهانیان بفهماند که یک تفکری وجود دارد که تفکر ناب اسلامی است و در شرابط بن بست همه ی حوزه های فکری و نظام های سیاسی اقتصادی قادر است در جهان مدرن و پسا مدرن نظام سازی کند و در همه ی حوزه ها پیشنهاداتی راهگشا ارائه کند خاطرنشان کرد: قدرت‌های بزرگ نمی‌خواستند به قدرت شیعه توجه کنند اما به دلیل شرایطی که رخ داد، مجبور شدند تا حساب ویژه‌ای برای جریان شیعی باز کنند.

فقیهی با تاکید بر اینکه امروزه شیعه هم به لحاظ شناخته شدن در بسیاری از مناطق جهان و هم با توجه به وضعیت های مختلف، مورد توجه بیشتر محافل بیرونی قرار گرفته است، گفت: با شرایط موجود لازم است هم باز تعریفی از جریان شیعی داشته باشیم و از مقدورات و امکاناتمان اطلاع یابیم تا بتوانیم هدفگذاری کنیم و هم بدانیم که شیعه را جدی گرفته اند و در معرض تهدیدات سازماندهی شده قرار گرفته است.

او افزود: یعنی شیعه در معرض جریان های وسیع اطلاعاتی، امنیتی و فرهنگی است و لازم است تا شیعیان در بافت‌های مختلف، مراقب باشند تا از اختلافاتشان سوءاستفاده نشود لذا باید به سمت حل اختلافات بین جریان‌های درون شیعی بروند و متوجه باشند که امروز جریان های استکباری به صورت جدی در فکر این هستند که اگر نمی توانند قدرت رو به توسعه شیعه را متوقف کنند، لااقل سرعت آن را کم کنند.

فقیهی با تاکید بر اینکه یکی از راهبردهای استکبار در مواجهه با تشیع و به ویژه ایران و عراق، استفاده از جریان هایی است که در جهان عرب به وجود آورده است، بیان کرد: استکبار جهانی و به ویژه آمریکا قصد دارد تا به جای حضور مستقیم در کشورها، از جریان‌هایی مانند سلفی‌ها که در جهان عرب به وجود آمده و سالیان گذشته توسط انگلیسی‌ها بنیان گذاری شده اند، بهره برداری کامل داشته باشد. در واقع قصد دارد تا با حرکت دادن و زنده کردن مجدد جریان وهابی و نحله های مختلف سلفی، به اهداف خود در کشورهای اسلامی نزدیک شود.

او با بیان اینکه جریان سلفی بهترین گزینه برای آمریکاست، اظهار کرد: آمریکا قصد دارد تا به جای استفاده از عناصر سکولار و لاییک در مناطق اسلامی و تامین منافع آنها، از جریان سلفی استفاده کند، چراکه هم به لحاظ ثبوت و هم به لحاظ اثبات، دیگر امکان ادامه حاکمیت جریان‌های گذشته و به تبع این جریان، تامین منافع آمریکا نبود. در عین حال آمریکا به این نتیجه رسیده است که مردم اسلام خواه هستند و به خاطر گرایش ذاتی مردم به دین و اسلام، می تواند جریان های سلفی را در کشورهای اسلامی به قدرت برساند تا آنها بتوانند در آینده، راهبردهای اساسی آمریکا را در جهان و بخصوص جهان اسلام پیاده کنند.

او ادامه داد: بنابراین یکی از بزرگ ترین راهبردهای آمریکایی‌ها در مناطق اسلامی، مهار تفکر شیعی است و به جای اینکه خود را درگیر کند، یک جریانی را مثل سلفی در مقابل جریان شیعی قرار می دهد تا به راهبرد آرمانی آمریکا، انگلیس، فرانسه و ناتو دست یابد. چراکه صرف حضور یک قدرت مستقل شیعی که از منافع خود دفاع می‌کند، برای آنها تهدید بسیار جدی است.

فقیهی با تاکید بر اینکه شیعیان باید بدانند که در چه شرایطی واقع شده اند، گفت: بزرگان منطقه و شیعه باید به این مساله توجه کنند تا بتوانند با شناخت درست دشمن، نقشه های آنها را رصد کرده و در مقابل آنها بایستند. چراکه اگر اهداف و تاکتیک‌های دشمن را ندانیم، عقب می‌مانیم و حتی ممکن است، ببینیم که بازی آنها را خورده‌ایم و کاری کرده‌ایم که آنها می‌خواستند.

او افزود: لذا بهترین راهکار این است که بدانیم، راهبرد آمریکا برای منطقه در سال‌های آینده، ترویج طایفه‌گری و به قدرت رساندن جریان سلفی و تحریک افکار عمومی جهان اسلام علیه تفکر شیعی است. از این رو رسانه‌ها، سیاستمداران، حوزه‌های دینی و مراجع می‌توانند نقش‌های بزرگی ایفا کنند.

او با بیان اینکه با توجه به تحلیل های ارائه شده، جریان شیعی نباید رفتاری منفعلانه داشته باشد، تصریح کرد: ما باید با تحلیلی درست، راهبردهای جدی و مشخص و برنامه‌ها و سیاست‌های مدونی برای زمان‌ها و مقاطع مختلف داشته باشیم. البته متاسفانه کشورهای عربی ابزار قدرت‌های بزرگ هستند لذا ما باید ببینیم که با این وضعیت و وضعیت‌های دیگری که تصور آن می‌رود، چگونه رفتار کنیم تا به انفعال نیفتیم. البته تاسیس مراکز متعدد تحقیقاتی، راهبردی و استراتژیک می‌تواند به جریان شیعی کمک کند.

فقیهی درباره نحوه پیوند سرمایه‌های مختلف شیعی برای تغییر نگاه به آن در دراز مدت گفت: این مساله به حوزه افراد و نظام‌های سیاسی حاکم بر کشورها به ویژه نجف و قم باز می گردد. ما به عنوان شیعه چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه بگوییم و چه نگوییم، چه خواسته باشیم ببینیم و چه نخواسته باشیم ببینیم، با یکسری تهدید مشترک مواجهیم که نسبت به این وضعیت اگر خواسته باشیم خوب عمل کنیم باید بدانیم تشیع در جهان با چه شرایطی مواجه است تا شرایط آرمانی خود را در مقطع‌های متفاوت هدف‌گذاری کنیم.

به گفته او، وقتی ما وضعیت و امکانات خود را شناختیم و تعریف کردیم، کار بعدی این است که اینها را برای رسیدن به نقطه مطلوبی که در نظر داریم، هدفگذاری کنیم و شرایط را به نفع تشیع رقم بزنیم لذا باید فهم فوق‌العاده دقیق و ریزی از شرایط موجود داشته باشیم.

فقیهی با بیان اینکه این مساله در مرحله اول وظیفه دستگاه‌های درون حاکمیت و حوزه است که این اقتدار و توانایی را دارند و می‌توانند اعتباراتی را تخصیص دهند، تصریح کرد: ما باید عناصری را در حوزه‌های قم و نجف و امثالهم تربیت کنیم که بتوانند در آینده، در حوزه‌های تحقیقات راهبردی و استراتژیک فعالیت کنند.

او با تاکید بر اینکه تشیع جریانی است که حقانیتی متبلور را در پیشانی دارد و افق های روشنی در آینده به او نوید داده شده است، اظهار کرد: اگر این توجه و اعتقادات را داشته باشیم و بتوانیم لایه های مختلف جوامع شیعی را به اینجا برسانیم و آن لایه‌ها بتوانند اهمیت شرایط موجود، اهمیت خطراتی که ما را تهدید می کند و اهمیت وظایفی که برای اوج بخشیدن به حرکت شیعه بر دوش ما قرار دارد را بدانند، زمینه‌های اولیه حرکت هماهنگ و نظام‌مند تشیع را در این جهان پر آشوب فراهم کرده‌ایم و تا زمانی که اهمیت این وضعیت را خوب نفهمیم، نمی توانیم حتی به نقطه حل تعارضات درونی خود برسیم.

فقیهی بیان کرد: اینکه ما اختلاف سلیقه داریم، شکی نیست، اما باید وجود اختلاف نظرها را در یک سطحی به رسمیت بشناسیم. همچنین باید مکانیزمی برای مواجهه با تهدیدات طراحی کنیم لذا نیازمند سازمانی هستیم که اختلافات را روزانه رصد کند و مراقب باشد که اختلافات از سطح معمول بیشتر نشوند؛ البته همه اختلافات تهدید محسوب نمی شوند و می‌توان از کنار آن گذاشت.

او با اشاره به اینکه ما شیعه هستیم و پیرو امیرالمومنین(علیه السلام) و این پیروی این وظیفه را بر گردن ما می گذارد که چگونه اختلافات را در مرز مشخص نگه داریم و مسایل مهم و اساسی اسلام و تشیع را قربانی اهداف دنیاخواهانه نکنیم، گفت: ما باید اهمیت وضعیت موجود و وظایفی که از لحاظ اعتقادی، فکری و اخلاقی بر دوش ما قرار دارد را برای درک شرایط موجود و رسیدن به وضعیت مطلوب به عنوان شیعه خوب بفهمیم و برای رسیدن به آن نقاط، از باب وجوب عینی یا مقدمه واجب، یکسری مسایل را رعایت کنیم و مکانیزمی را برای حوزه اختلافاتمان طراحی کنیم. هم چنین می‌توانیم با تدارک یک سازمان یا گروه، اختلافات را برای حل آنها رصد کنیم تا به خط قرمز نرسند.

فقیهی با بیان اینکه هنوز برخی ضرورت این قضیه را درک نکرده اند که باید اختلافات را برای مقابله با دشمن کنار بگذارند، اظهار کرد: ما می‌توانیم با یکسری راهبردهای کلان، این راهبردها را به سیاست های ریزتر یا به ساختارها، سازمان‌ها و شبکه‌های مختلف که با یکدیگر هم افزایی داشته باشند، تبدیل کنیم تا بخش‌هایی از اهداف بزرگ جریان شیعی را پوشش دهیم اما متاسفانه به قدر کافی ضرورت قضیه را درک نکرده ایم و تا جایی که بنده سراغ دارم، کار خوبی در این وسعت صورت نگرفته است؛ البته کارهایی در حال انجام است و موسساتی فعالیت می‌کنند، اما یک سری خط شکن از حوزه های متولی با امکانات و اعتبارات، لازم است تا مسایل را با طراحی و برنامه ریزی، جلو ببرند لذا ضرورت دارد تا آقایان توجه بیشتری کنند.

او با اشاره به حرکت صعودی جریان تشیع در سال های اخیر یادآور شد: صعود سریع جریان تشیع، یک سری مواجهات وسیعی را در مقابل این جریان قرار داده است که نباید به آنچه تاکنون حرکت کرده، اکتفا کند و باید بداند که با برنامه‌های وسیع دیگری مواجه خواهد شد. البته ما معتقدیم که حرکت شیعی به عنوان یک حرکت ناب الهی خدشه‌ناپذیر، روز به روز گسترده می‌شود و به سمت اهداف و آرمان‌های خود پیش خواهد رفت.

فقیهی با اشاره به مسوولیت هر فرد شیعه در مقابل جریان تشیع گفت: دو حوزه قدرت و فکر و حوزه اندیشمندان و روشنفکرانی که مسایل و مشکلات جامعه را می‌بیینند و کاستی ها را نشان می‌دهند، باید با هم بنشینند و بحث کنند تا برای مشکلات راه حل بیابند. ما در بخش‌های مختلف باید حرف‌های زیادی بزنیم یعنی دولت‌ها، حوزه‌ها، جریان روحانیت، دانشگاه‌ها، استادان و لایه‌های دیگر مردم از طبقات مختلف، هر کدام با توان، فهم و دانش و امکاناتی که دارند، مسوول هستند.

وی افزود: البته یکسری کارهای متفرقه انجام می‌شود اما اگر این هدف را برای عملی کردن در سازمانی طراحی نکنیم و به سمت اجرایی شدن نرویم، نمی توانیم انتظار داشته باشیم که لایه‌های مختلف شیعی بتوانند بخش قابل توجهی از وظایف خود را عملیاتی کنند لذا باید یک مجموعه‌ای باشد تا این مجموعه، این خواست‌ها و تکالیف را که بر عهده بخش‌های مختلف است، از آنها بخواهد و گوشزد کند. در آن وقت ما می‌توانیم اطمینان داشته باشیم که یک درصد قابل قبولی از آنچه باید محقق شود، محقق می‌شود.

او خاطرنشان کرد: لذا چنین سازمانی باید طراحی شود و عناصری معتقد در آن جمع شوند تا بتوانند این کار را عملیاتی کنند و در عین حال در مقابل انتظارات ما پاسخگو باشند لذا می تواند فردی نباشد که اگر انگیزه‌اش یا خودش از بین رفت و وارد فضای دیگر شد، این کار متوقف شود.

فقیهی تشکیل سازمانی راهبردی و تحقیقاتی را نیازی استراتژیک برای جریان تشیع دانست و اظهار کرد: تا وقتی چنین سازمانی نباشد، نمی‌توان انتظار داشت که کارهای کاملی صورت بگیرد. البته کارهایی در حال انجام است، اما کافی نیست. چون بخش‌های محدود و نهادهای محدودی را درگیر می‌کند و وظایف محدود و خاصی را در رده‌هایی تعریف می‌کند لذا باید در لایه‌های دیگر این مراکز تعریف شوند و مناسبات خود را دقیق کنند تا کارهای موازی صورت نگیرد.

او افزود: شروع این کار یک ضرورت بسیار جدی برای مناطقی نظیر تهران و بغداد و باکو و بحرین و دیگر کشورهاست تا هم وضعیتمان را رصد کنیم و هم مناسباتمان را با دیگر مذاهب اسلامی تعریف کنیم.

او در پایان با بیان اینکه ما باید از خود تعریفی درست ارائه دهیم تا در مواجهه با تبلیغات فریبنده و غرض آلودی که علیه تشیع صورت می‌گیرد، محکم بایستیم، گفت: اگر دیر به فکر بیفتیم، ناخواسته خدمتی به جریان راهبردی آمریکا یعنی جریان سلفی کرده‌ایم.

به گزارش شفقنا، حجت الاسلام والمسلمین فقیهی متولد سال 1341 از شهر مقدس مشهد است که ادبیات عرب و تا بخش هایی از فقه و اصول را در مدرسه‌ی مرحوم آیت الله موسویان شاگردی کرده است و...

 

قال رسول الله صلی الله علیه وآله :

هنگامی که فتنه ها، هم چون پاره های شب تاریک، شما را در خود پیچید، برشماست که به قرآن تمسک جویید. 

هدیه به روح همه شهدا از شهدای صدر اسلام تا شهدای مدافع حرم صلوات

«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

 

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  5:54 AM
تشکرات از این پست
mosabeghat_ravabet
mohandesvahidpour
mohandesvahidpour
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 5058

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع شرکت کنندگان درهمایش بزرگداشت ابن میثم بحرانی.

بیانات رهبر انقلاب در دیدار شرکت کنندگان در دومین همایش بزرگداشت ابن میثم بحرانی (25/10/1385)

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار شرکت کنندگان در هم اندیشی علمای اهل تسنن و تشیع و دومین همایش بزرگداشت ابن میثم بحرانی، تصریح کردند: وحدت دنیای اسلام، هدفی اعلی و دست یافتنی است و علما باید در این زمینه به وظیفه سنگین خود عمل کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای هوشیاری علما و ارشاد مردم، گرفتار نشدن در دام وسوسه دشمن و کمک دولتهای اسلامی را زمینه ساز وحدت دنیای اسلام ارزیابی و خاطرنشان کردند: اگر این وحدت تحقق یابد پشتیبان دولتهای اسلامی خواهد بود و این دولتها دیگر مجبور نخواهند شد به دلیل ترس و ضعف خود به دامن انگلیس و امریکا پناه ببرند.
رهبر انقلاب اسلامی وجود اختلاف را در عقاید و فرقه ها امری طبیعی دانستند و افزودند: در دوران معاصر، استعمار از جهالتها، تعصبها و کج فهمی ها برای ایجاد اختلافات حداکثر استفاده را کرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، این حرکت استعماری شدت گرفت.
حضرت آیت الله خامنه ای انگلیس را به دلیل سابقه حضور در منطقه در ایجاد اختلاف میان صفوف مسلمانان متبحر توصیف کردند و افزودند: برجستگان مبارزه با استعمار از جمله امام خمینی ، سیدجمال الدین اسدآبادی – شیخ محمد عبده و شرف الدین عاملی بر وحدت امت اسلامی تأکید بسیار و تلاش کردند اختلافات، به حربه ای علیه دنیای اسلام تبدیل نشود.
حضرت آیت الله خامنه ای به تلاش اختلاف افکنان و جبهه استکبار در عراق، افغانستان، پاکستان و لبنان اشاره و تأکید کردند: کسانی که درصدد ایجاد اختلاف هستند نه شیعه هستند و نه سنی.
رهبر انقلاب اسلامی در همین زمینه خاطر نشان کردند دستگاههای اطلاعاتی امریکا و اسرائیل با ایجاد اختلاف و تحریک عناصر تندرو نقش اساسی در ناامنی عراق برعهده دارند و نا امن ترین مناطق عراق، محلهایی است که نظامیان آمریکایی در آنجا حضور دارند.
ایشان به ترفند دشمنان علیه انقلاب اسلامی ایران اشاره و تصریح کردند: با پیروزی انقلاب در ایران، امریکا برنامه جدیدی طراحی کرد تا انقلاب اسلامی ایران را انقلاب شیعی وانمود کند در حالی که انقلاب ما، انقلاب اسلامی و انقلاب قرآن است که افتخارش برافراشتن پرچم ارزشهای اسلامی توحید و معرفی احکام الهی و ارزش معنوی اسلام است و موفق نیز بوده است.
حضرت آیت الله خامنه ای ریشه دشمنی با انقلاب اسلامی ایران را همین موفقیت ارزیابی کردند و افزودند: اگر انقلاب ایران از دنیای اسلام، فلسطین، افغانستان و لبنان و هر مسلمانی که برای اسلام حرکت می کند حمایت و دفاع نمی کرد، دشمنان هم با ایران کاری نداشتند.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: با وجود همه این دشمنی ها، انقلاب اسلامی ایران روح غرور و افتخار به اسلام را در مسلمانها زنده کرد و امروز بیداری و عزت امت اسلامی در مقابل شکست دشمن آشکارتر شده است.
حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنانشان با اشاره به شخصیت علمی علامه ابن میثم بحرانی، ایشان را فقیه و متکلمی بزرگ برشمردند که شرح او بر نهج البلاغه از بهترین شرح هاست .
در آغاز اين ديدار حجت الاسلام و المسلمين محمدي عراقي رئيس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي به هم انديشي علما و فرهيختگان شيعه و سني براي تحكيم وحدت و همبستگي اسلامي اشاره كرد و درباره دومين همایش بزرگداشت علامه ابن ميثم بحرانی در ايران گفت: اين همايش با هدف احياي ميراث و هويت اسلامي برگزار و از ميان مقاله هاي ارسالي، هفتاد مقاله انتخاب و در كميسيونهاي مختلف بررسي می شود.
در اين ديدار چند تن از علماي اهل سنت و شيعه كشورهاي اسلامي درباره همبستگي اسلامي و ضرورت هوشياري علما و روشنفكران جهان اسلام سخناني ايراد كردند.

قال رسول الله صلی الله علیه وآله :

هنگامی که فتنه ها، هم چون پاره های شب تاریک، شما را در خود پیچید، برشماست که به قرآن تمسک جویید. 

هدیه به روح همه شهدا از شهدای صدر اسلام تا شهدای مدافع حرم صلوات

«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

 

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  5:55 AM
تشکرات از این پست
mosabeghat_ravabet ehsan007060
mohandesvahidpour
mohandesvahidpour
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 5058

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

آیا وهابیون مسلمان هستند؟

آیا وهابیون مسلمان هستند؟ به گزارش "ادیان نیوز"،همزمان با میلاد با سعادت منجی عالم بشریت عده ای از شیعیان مصری در منطقه ای اطراف قاهره، دور هم جمع شدند تا به این مناسبت جشنی برگزار کنند اما قبل از برپایی این جشن تعداد زیادی از وهابیون با حمله به آنان چهار نفر از جمله "حسن شحاته" دانشمند و عالم مستبصر مصری را به شهادت رساندند.
عملی که از سوی احزاب گروه ها و سازمانهای مختلفی دینی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی به شدت محکوم شد.
از سوی دیگر وهابیون همواره خود را به اهل سنت منتسب می دانند ادعایی که با لطایف الحیل سعی دارند تا چهره ضد دینی خود را پس این نقاب پنهان کنند.
از طرف دیگر حسن الشافعی عضو مجلس بزرگ علمای الازهر عالی ترین مرجع دینی و مذهبی اهل سنت به صراحت اعلام کرده است که وهابیون و گروهای جهادی ـ سلفی، از امت اسلامی جدا شده و جزء خارج شدگان از دین بوده و احکامشان کاملا ضد قرآن و سنت است.
آیا با این تفاصیل باز هم می شود وهابیون و دیگر گروه های سلفی ـ جهادی را به برادران اهل سنت منتسب دانست؟ آیا با توجه به نظر عالم و کارشناس ارشد الازهر این مسلمان نماها واقعا مسلمان هستند؟

قال رسول الله صلی الله علیه وآله :

هنگامی که فتنه ها، هم چون پاره های شب تاریک، شما را در خود پیچید، برشماست که به قرآن تمسک جویید. 

هدیه به روح همه شهدا از شهدای صدر اسلام تا شهدای مدافع حرم صلوات

«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

 

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  5:56 AM
تشکرات از این پست
mosabeghat_ravabet ehsan007060
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

بنام خدا

"جنبش تکفیری"  به چه معناست؟

جنبش تکفیری طیفی از افکار و عقاید را شامل می شود که برای پیشبرد اهداف اسلامی در کشورهای مختلف در قالب حزب ها و گروه های گوناگون فعالیت می کنند. در واقع تکفیری یک حزب یا گروه خاص و مستقل نیست، بلکه نوعی تفکر است که دیگران را به گمان خود کافر پنداشته و گروه های مختلفی این نوع از طرز فکر را نمایندگی می کنند که به نام گروه های تکفیری مطرح هستند. تکفیری به فرد یا جریانی اطلاق می‌شود که از قرائت‌‌های مختلف سلفی و وهابی برخاسته و دیگر مسلمانان را به‌صرف آن که با آنان هم‌عقیده نیستند، با معیارهای باطل خود، متهم به کفر و خروج از دین می‌کنند. برای شناخت بهتر این گروه ها نیاز است که رهبران فکری این گروهها شناخته شود، لذا در این نوشتار سعی بر آن است اندیشه های عمده ی رهبران مختلف این جریان فکری مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد. از جمله رهبران عمده ی آن می توان به احمد بن حنبل، ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب اشاره کرد.

                  

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  6:44 AM
تشکرات از این پست
mhzahraee mosabeghat_ravabet ehsan007060
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

بنام خدا

"جنبش تکفیری"  به چه معناست؟

1- احمد بن حنبل:

برای بررسی عقاید تکفیری، ناچاریم، ابتدا بحث را از اولین خط سلفی شروع کنیم، مرحله ای که به احمد بن حنبل منسوب است. از رؤسا و احیا کنندگان سلفی گری را می توان احمد بن حنبل شیبانی صاحب کتاب حدیثی به نام المسند و مؤسس فقه حنبلی دانست. در واقع احمد بن حنبل به عنوان امام و پیشوای سلفیه نیز شناخته می شود، زیرا او اولین کسی بود که هنگامی که با هجوم فلسفه ها و فرهنگ های بیگانه از قبیل هند و یونان و ایران به حوزه های اسلامی و مخلوط شدن آن با عقاید اسلامی مواجه شد، به این فکر افتاد که حدیث را از این هجمه نجات دهد، ولی به تفریط شدیدی گرفتار شده و به طور کلی عقل گرایی و عقلانیت را انکار کرده و راه ورود آن را به احادیث بست. بنابراین اگر چه می خواست از برخی مشکلات رهایی یابد ولی در عوض به مشکلاتی بسیار دشوارتر گرفتار شد. تکیه ی اساسی احمد بن حنبل، به عنوان رئیس خط «سلفی گری» بر سماع و شنیدن است؛ یعنی توجه کردن به ظاهر آیات و احادیث نبوی در عقاید و عدم توجه به عقل.1 روش احمد بن حنبل درباره عقیده و کیفیت تبیین آن، این بود که از هرچه که صحابه و تابعین سخن می گفتند او نیز سخن می گفت. در هرچه آنان سکوت می کردند او نیز سکوت می کرد و بر ظاهر کتاب و سنت حکم می کرد، و هیچ حدیثی را تأویل نمی کرد و در مورد صفات خبریه نیز، بدون تاویل به ظاهرشان اعتقاد داشت. وی اشاره می کرد: «ما روایت را همان گونه که هست روایت می کینم و آن را تصدیق می نماییم.»2در قرن اول تا سوم هجری، اهل سنت از نظر فقهی به دو گروه «اهل رأی» و «اهل حدیث» تقسیم می شوند. اهل حدیث آن دسته از عالمان دینی بودند که در استنباط احکام شرعی به عقل اهمیت و جایگاهی نمی دادند و چنان چه مدعی بودند، فقط به کتاب و سنت بسنده می کردند. احمد بن حنبل از آن دسته از فقها و پیشوایان مذاهب اربعه اهل سنت است که با «رأی» و یا «استدلال عقلی» به شدت مخالف است. ابن تیمیه در قرن هفتم و هشتم هجری از مشرب فکری احمد بن حنبل تبعیت جسته و مشی آن را انتخاب کرده است. در واقع می توان گفت وی احیا کننده ی سنت احمد بن حنبل است.3 به طور کلی می توان گفت؛ احمد بن حنبل مذهب خود را بر چند اصل ذیل بنیاد نهاد: 1- نص قرآن و سنت 2- فتاوی صحابه ی پیغمبر(ص) 3- در صورت اختلاف قول آنها، هر کدام موافق کتاب و سنت باشد. 4- اعتبار دادن به تمام احادیث مرسل و ضعیف.

مذهب احمد بن حنبل بعد از او اندکی گسترش یافت و بار دیگر در قرن هفتم هجری توسط ابن تیمیه (661-728ق) تبلیغ و ترویج گردید.4 به طور کلی می توان سه ویژگی ذیل را به عنوان سرفصل تفکر احمد بن حنبل و شاگردش ابن تیمیه بیان کرد که شدیداً مورد استفاده ی گروه های تندرو و تکفیری قرار می گیرد و آن ها برای توجیه اعمال تند و رفتار خود و کسب مشروعیت بین افکار عمومی، آرا و عقاید وی را به عنوان مبانی فکری حرکت خود مورد استفاده قرار می دهند:

1- سنت گرایی شدید و افراطی.

2- منطق ناپذیری و خردستیزی.

3- انعطاف ناپذیری در برابر پدیده های نوین فکری و مدنی.5

به عبارتی می توان گفت موارد بالا جزء اصول محوری اندیشه های احمد بن حنبل است، که مورد استفاده ی گروه های تکفیری قرار می گیرد و باعث می شود که وی در ردیف رهبران فکری گروه های تندرو بالخصوص تکفیری ها قرار گیرد.

                  

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  6:47 AM
تشکرات از این پست
mhzahraee mosabeghat_ravabet ehsan007060
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:جنبشهای تکفیری.....(مبحث 120 صالحین راسخون)

بنام خدا

"جنبش تکفیری"  به چه معناست؟

2- احمد ابن تیمیه:

ابن تیمیه در خانواده ی حنبلی مذهب متولد شد و مردانش به ترتیب رهبری این مذهب را بر عهده داشتند و اولین آن ها محمدبن خضر بن تیمیه بود. 6 ابن تیمیه نیز که ادامه دهنده ی خط فکری احمد بن حنبل در سلفی گری است، فکری همانند او داشت. شیخ محمد ابو زهره در این باره می گوید: این تیمیه معتقد بود که مذهب سلف اثبات هر معنا و صفتی است که در قرآن برای خداوند ثابت شده است؛ ماند فوقیت، تحیّیت، استواری بر عرش وجه، دست، محبت، بغض و نیز آن چه که در روایات به آن اشاره شده است، البته بدون هیچ-گونه تأویل. قبل از ابن تیمیه، حنابله نیز همین فکر و عقیده را در قرن چهارم هجری - قمری نسبت به صفاتی که در قرآن و روایات راجع به خداوند آمده، داشتند. آن ها مدعی بودند که مذهب سلف همین بوده است. درحالی که علمای عصر آنان به مخالفت برآمده و معتقد بودند که این گونه اعتقاد منجر به تشبیه و جسمیت خداوند متعال می شود.7 احمد بن تیمیه را می توان منشأ تحولی بزرگ در تاریخ تفکر اسلامی و در دوره های بعد در عرصه های عملی سیاست و اجتماع دانست. موقعی که ابن تیمیه در زمان خود، با حرارت و تندی به طرح دیدگاه هایش می پرداخت و در فعالیت های سیاسی و اجتماعی لحظه ای آرام نمی گرفت، و به طرح دیدگاه هایش می پرداخت و در فعالیت های سیاسی اجتماعی لحظه ای آرام نمی گرفت، و به دلیل دیدگاه های افراطی و نأمانوسش با مبانی و تفکر اسلامی، از سوی اغلب علمای زمان خود مورد طرد و رد قرار می گرفت، شاید خودش هم باور نمی کرد که قرن ها بعد این دیدگاه ها توسط محمدبن عبدالوهاب تئوریزه و زنده شوند و در قرن بیست و یکم چنان طرفداران پروپا قرصی پیدا کنند که بخشی از دنیای اسلام را تحت تأثیر قرار دهند. هم اکنون افراطی ترین گروه های مسلمان پیرو جریانی هستند که دیدگاه های ابن تیمیه منشا و موجد آن هاست. ابن تیمیه متن هایش دارای ویژگی کلی و یکسانی است، و آن استناد به قرآن، سنت و سخنان سلف صالح با تفسیر خودش و انتخاب آن ها به عنوان اصلی برای همه دلایل فقهی اش. وی در فتاوای خودش ابتدا به قرآن استناد می کرد، سپس به رأی اجماع و بعد از آن قیاس می کرد. وی در دایره کتاب و سنت می اندیشید و از کسی تقلید نمی کرد.8 با مراجعه به نظرات سلفیّون؛ از قبیل احمد بن حنبل، ابن تیمیه و دیگران پی می بریم که آنان هیچ ارزشی برای عقل قائل نبودند. ابن تیمیه می گوید: کسانی که ادعای تمجید از عقل دارند در حقیقت ادعای تمجید از بتی دارند که آن را عقل نامیده اند. هرگز عقل به تنهایی در هدایت و ارشاد کافی نیست و گرنه خداوند رسولان را نمی فرستاد9. از جمله نظرات شخصی و نوآوری های او در دین که در زمان خودش مخالفت های زیادی از سوی علما مذاهب مختلف به دنبال داشت عبارت بود از: منع زیارت قبور پیامبر، انبیا و صالحان، حکم به قتل کاهلان نماز و احکام، تغییر متن احادیث؛ شیوه ی وی درباره ی احادیث و روایت هایی که بر خلاف میل او بود این بود که یا آن ها را تکذیب می کرد یا به طور نیمه آن ها را بیان می کرد. وی همچنین به شدت با شیعه مخالف بود و با الفاظ زشت و دون شأن یک عالم، آن ها را مورد توهین و تهمت قرار می داد. وی امور و اعتقاداتی را به شیعه نسبت می دهد که اساساً شیعه آن گونه نیست. وی معتقد بود همه ی مسلمانان به غیر از اهل سنت در آتش هستند. هر چند درست است که ابن تیمیه در طرح دیدگاه های خود به قرآن و سنت استناد می کرد، اما مشکل وی داشتن دیدگاه تک بعدی و سطحی بود. یعنی فقط بخش های خاصی از اسلام در دیدگاه وی برجسته می شود و دیدگاهش نسبت به آن ها نیز سطحی می باشد؛ چرا که قبل از وی نیز قرآن و سنت در دسترس هزاران نفر از عالمان و دانشمندان قرار گرفته بود ولی هیچ کدام از آن ها استنباط های تند و افراطی نداشتند و رفتارهای مشابه ابن تیمیه از آن ها سر نزده است.10 برخی از علمای اهل سنت چون عبد الکافی ابن تیمیه را فردى بدعت گو، گمراه کننده و افراطی مـى دانند: «ابن تیمیه بدعت هایی در اصول عقاید ایجاد کرد و ارکان و پایه هاى اسلام را خراب کرد این ها همه بعد از آن بود که او خود را زیر پـوشـش تبعیت از کتاب و سنت پنهان کرد و اظهار کرد که به سوى حق دعوت و به بهشت هـدایـت مـى کند. ولى از تبعیت سرباز زد و به بدعت گویى پرداخت. او با مخالفت با اجـمـاع از جماعت مسلمین جـدا شـد». ابوبکر حصینی نیز می‏گوید: «پس بدان که من نظر کردم در سخن این خبیث ] ابن تیمیه[ که در قلب او مرض گمراهی است، کسی که از مشتبهات قرآن و سنّت با هدف ایجاد فتنه تبعیت می کند، و کسی که گروهی از عوام و غیره که خداوند اراده هلاکتشان کرده او را متابعت کرده‏اند، در او چیزهایی دیدم که قدرت گفتن آن را ندارم...؛ چرا که در آن‏ها تکذیب پروردگار عالمیان است...». ابن تیمیه 67 سال بدون آنکه ازدواج کند زندگى کرد و به خاطر برخى از عقاید و فتاوایش سه بار به زندان افتاد، او سرانجام در سال (728.ه.ق) در زندان قلعه در شهر دمشق از دنیا رفت. ابن تیمیه را پس از مرگش، پیشواى فرقه وهابیت دانسته اند، هر چند پیروان ابن تیمیه او را از پیشوایان اهل حدیث می دانند؛ اما برخى دیگر شیوه او را در بررسى احادیث نادرست دانسته و مى گویند: او در نقل حدیث دقت نداشته و عجول بوده و از تمایلات نفسانى خود پیروى می کرده است. با این حال اندیشه ابن تیمیه مانند برق و باد در میان مقلدان و شیفتگان او رواج یافت، بى آنکه به خود زحمت دهند و سخنان صحابه را در تفاسیرى همانند تفسیر بغوى، طبرى و یا ابن عطیه که مورد پذیرش او هستند، مشاهده کنند. (سایت اینترنی پژوهشکده باقرالعلوم) به طور خلاصه اعتقادات کلامی و محور اندیشه های ابن تیمیه را که مورد استفاده ی گروه-های تکفیری قرار می گیرد و آن ها با استفاده از آرا و عقاید وی به توجیه اعمال و رفتار خود می پردازند، می توان به صورت زیر بیان کرد:

1- بدعت: او متعقد بود هر چه که در زمان حضرت محمد (ص) و سلف صالح نبوده، بدعت است11. ابن تیمیه معتقد بود متوسل شدن به پیامبر مربوط به زندگی ایشان بوده است و بعد از وفات ایشان هیچ یک از گذشتگان (صحابه و تابعین) به پیامبر متوسل نشده است. ابن تیمیه توسل را به سه صورت معنی کرده است که دو مورد آن مباح و مورد سوم آن حرام است: اول توسل گرفتن با اطاعت کردن از پیامبر و ایمان به او که اصل ایمان و اسلام است. دوم متوسل شدن به دعا و شفاعت آن حضرت در زمان زندگی ایشان و در روز قیامت. سوم متوسل شدن به پیامبر (ص) بعد از فوت ایشان و قسم دادن به ذات او که مورد سوم جزء بدعت ها است12

2- منع زیارات قبور: وی کسانی را که قصد زیارات قبور پیامبر و ائمه را داشتند، با بت پرستان مقایسه می کرد و عمل آن ها را بدعت و حرام می دانسته است.13 ابن تیمیه معتقد است که از خود پیامبر روایتی مستند دال بر زیارت قبر ایشان و قبور سایر انبیا وجود ندارد و همه روایت هایی که درباره ی زیارت قبر ایشان نقل شده ضعیف بوده و گذشتگان درباره ی آن چیزی ذکر نکرده اند و به حدیث پیامبر (ص) استناد می کند که فرمود: قبر من را محل عبور و مرور قرار ندهید14.

3- استغاثه و توسل: وی شفاعت، توسل جستن به انبیاء و ائمه را آثار باقی مانده دوران جاهلیت می داند، و موسلین به آن ها را مشرک و کافر می پندارد.15 ابن تیمیه می گوید، کسی که معتقد باشد برای به دست آوردن منابع و دفع زیان ها و رزق و روزی بندگان، واسطه ای نیاز است، برای خداوند شریک قرار داده و باید توبه کند در غیر اینصورت کشته شود.16

4- سوگند به غیر خدا: از معتقدات نادر دیگر ابن تیمیه این است که سوگند به غیر از خداوند را مطلقاً حرام می داند.

5- شیعه ستیزی: وی تمام تلاش خود را به کار بست تا شیعه را یک جریان سیاسی مرتبط با یهود و دشمن اسلام معرفی کند

6- جبرگرایی: وی به خاطر فقر اندیشه عمیق و بصیرت لازم و نیز طرد عقل در بسیاری از نظرات کلامی خویش، به «جبریه» پیوسته است.

3- تغییر متن احادیث: گفته می شود شیوه ی ابن تیمیه درباره ی احادیث و روایت هایی که برخلاف میل او بوده، این بود که یا آن روایت ها را تکذیب می کرد، یا این که آن ها را به طور نیمه بیان می کرد.17

پی نوشت ها :

6- علیخانی، علی اکبر، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، تهران، 1390،272

7- رضوانی، پیشین، ص:13

8- علیخانی، پیشین: ص: 271-315

9- رضوانی، پیشین، ص:16

10-  علیخانی، همان، ص:283، 315

11-  محمودیان، پیشین: 129

12-  علیخانی، پیشین: 284

13-  محمودیان، پیشین: 129

14-  علیخانی، پیشین: 282

15-  محمودیان، پیشین: 129

16-  علیخانی، پیشین: 282

17-  محمودیان، پیشین: 282

 

                  

چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  6:51 AM
تشکرات از این پست
mhzahraee mosabeghat_ravabet ehsan007060
دسترسی سریع به انجمن ها