
همسر مهربانم سلام ،
خط به خط های این نامه را عشق می نویسد و باور کن که دست هایم در این نوشته تنها سربازی هستند از قلبم که خود به خود روی کاغذ سفید رژه میروند و عشق میشوند برای تو .
وفادار من ،
دوری سختی در پیش است و تو مرا بدعادت کرده ای به عشقی که گاهی انقدر وجودم را لبریز میکرد که از شوق اشک میریختم و سجده شکر میکردم که تو خاص شده ای برای من و من خاص شده ام برای تو و هیچ کسی در این خط عاشقی نیست جز خدایمان که شکر، شکر و صدبار شکر که قسمت تو بودی برای من که اگر چنین نبود وای بر زندگی من!
مهربانم ،
سفری سخت در پیش داشتی و اما شیرین شد تلخی این سفر و میدانم که قلبت شاد شد از این شیرینی که من را حتی تسکین داد و تحمل کردم غم شیرین شدن تلخی سفرت را،
و دوری ات ، جای خالی ات ، بوی عطرت ، لباس های مرتب ات ، کتابخانه پر از معرفتت و عکس لبخند ات رو دیوار ، تا به امروز حتی مرا از پا در نیاورده در حالی که حتی از خانه برای چند ساعت که میرفتی عکس ها خوره میشدند و لباس هایت چروک میشدند بوی عطرت می رفت و من بودم و دلی که میتپید برای امدنت در حالی که میدانست که از زمان بازگشتت فقط چند ساعت مانده است...
جان من ، عزیز ترین ،
خالی ترین جای خانه دستان من است که تنها گاه تسبیح تورا میفشارد به جای دستان پر مهر تو ، و قلبم میگیرد گاهی از این رفتنی که تنها عشق را صد برابر کرده است در قلبم و کاش ، ای کاش که کمی تلخ بودی که یادش گاهی دلم را سرد میکرد ، اما امان ، که تو خوب من ، مهربان من ، حتی لحظه ای دلم را سرد نکردی...
مرد با غیرت من ،
از همان روزی که صدایت می کردم و اما نگاهت محو لبخند شهیدی بود که مدافع حرم نور چشم عالم ، قد خمیده ترین کربلا ، شده بودی و جانم ات را نشنیدم و فقط کنارت نشستم و به دست های منقبض و نگاه اشک الود و رگ پیشانی ات خیره شدم ، دلم هری ریخت و محکم شد و بازهم ریخت که ای وای این چشم هایی که به لبخند شهیدی اشک آلود میشوند برای این دنیا حیف اند و این رگ پیشانی نمیخوابد مگر در نزدیک ترین نقطه به دشمنی که دگرباره قصد حرم دارد ، و دلم ناراضی بود به خدا عاشق را در لحظه نمیتوان به جدایی عادت داد ، اما اتش گرفت دلم برای دختری مثل خودم که شاید همان لحظه در خانه اش به لبخند همسرش در تصویری دور از چهره ای که نزدیک ترین اش بود خیره است ، و اشک شد نگاهم و دلتنگ شدم از همان لحظه تا اکنون ، و من امروز ، قبل از خط خطی های عاشقانه ی این کاغذ سفید ، لبخند دور تو ای نزدیک ترینم را دیدم ، و امروز لحظه ی سخت جدایی بیشتر حس شد ، اما ، میدانم که تو ، مدافع ترین ناموس این عالم ، شجاع و دلاور من ... شهید مدافع حرم بانوی من ، حس دلتنگی مرا با بوی عطر همیشگی ات در این خانه کم کردی ، و دست پر مهرت را اینبار روی قلبم گذاشتی و ابی شد روی اتش دلتنگی ام ، و افتخار میکنم به وجودت که پرپر شد با یا زهرا و یا زینب گفتنت و سربند یا حسین و قلبی پر از غیرت برای حرم ....
مرد من ...
دلم تنگ اما قرص است ،
شهادت ، مبارکت باد عزیزترینم ....