![ضرب المثل « دست از ترنج نشناخت » ریشه ضربالمثل/ دست از ترنج نشناخت](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw==)
باشگاه خبرنگاران/ این عبارت را بیشتر در مواقعی به کار میبرند که بخواهند به پریشان احوالی دیگری اشاره کنند. به عبارت دیگر، «دست از ترنج نشناختن» کنایهای است از سرزدن اعمالی خلاف عادت که در نتیجه احوال و فکر آشفته حاصل میشود و معمولا این کار خطا و خلاف عادت، به نوعی ندامت را به همراه میآورد.
اما داستانی که در پس این عبارت تمثیلی وجود دارد، مربوط میشود به همان قصه معروف «یوسف و زلیخا». زلیخایی که در اثر عشق و شوریدگی بسیار نسبت به یوسف، دست به رفتاری میزند که نتیجهاش برای او جز پشیمانی نیست.
از همین رو برای بستن دهان دیگران، مهمانی را ترتیب می دهد و همه زنان اشرافزاده شهر را به آن فرا میخواند. به دست هریک از آنها نارنج و چاقوی تیزی میدهد و از آنها میخواهد از خودشان پذیرایی کنند. در همین میانه یوسف را به میان جمعیت میخواهند و در این هنگام همه مهمانان چنان محو زیبایی یوسف میشوند که در اثر این آشفته حالی، دستان خود را به جای نارنج میبرند.
داستان یوسف پیامبر، ریشه قرآنی دارد و به جهت زیبایی روایت داستانیاش به عنوان «احسن القصص» در قرآن کریم از آن یاد میشود.