0

به دنبال امام هادی علیه السلام در جستجوی حقیقت

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

به دنبال امام هادی علیه السلام در جستجوی حقیقت

اگر ما در زمان حضرت هادی علیه السلام بودیم آیا به دنبال حقیقت می گشتیم و امام معصوم را پیدا می کردیم یا مانند جمعیت عظیم مردم آن دوران زندگی خود را ادامه می دادیم؟

 

امام هادی

دوران امام هادی علیه السلام با کش و قوسهای فراوانی همراه بود. در اینجا می خواهیم به آن دوران نگاهی کنیم تا راهگشای ما در زندگی امروز باشد.

دوران پر از هیاهو

امام علی النقی، حضرت هادی علیه السلام نسبتا عمر کوتاهی داشتند با این حال در زمان زندگی ایشان چندین پادشاه (خلیفه) عوض شد و در درون دربار درگیریهای فراوانی به وجود آمد. پادشاهان که خود را خلیفه های پیامبر صلی الله علیه و آله لقب می دادند یکی بعد از دیگری می آمدند و توسط افراد خاندان خود کشته می شدند و یکی دیگر جای آنها را می گرفت. ترکها که سابقا به دربار راه یافته بودند در این دوره آنقدر قدرتمند شده بودند که در تصمیمات حکومتی نقش مهمی ایفا می کردند و حتی در کشته شدن خلیفه هایی که موافق نظرشان اقدام نمی کردند نقش می آفریدند.(1)

با مطالعه و فکر درباره شرایط دوران امام هادی علیه السلام نتیجه می گیریم که اگر کسی آتش درونی خود برای یافتن حقیقت و مطیع بودن در برابر آن را در درون خود زنده نگه داشته باشد؛ به مقصد خواهد رسید

بخشی از این دوران در زمان متوکل عباسی رخ داد که سختگیری نسبت به شیعیان را به اوج رسانیده بود. قبر امام حسین علیه اسلام را سه بار تخریب کرد و زیارت کنندگان آن حضرت را شدیدا اذیت می کرد. او کاری کرد که هیچکس از ترس حکومت جرأت نمی کند شیعه بودن خودش را اظهار کند و فشار اقتصادی شدیدی هم بر سادات وارد کرد.
به لحاظ فرهنگی هم جامعه اسلامی دچار فروریزش بود. عیش و نوش در جامعه و خصوصا در میان درباریان رواج یافته بود و بازار رقاصان و آوازه خوانان گرم شده بود.
در این دوران تفکرات انحرافی هم در جامعه رواج داشت. تفکرات یونانی که سالها پیش به عربی ترجمه شده بود تدریس می شد و در نبودن اسلام شناسان واقعی، اثرات مخرب خود را می گذاشت. هر چند وقت یکبار هم مسائل فکری و علم گونه به شکلی معماگونه و بی فایده در جامعه مطرح می شد.
شیعیان در این میان در خفا، با پنهان کردن عقاید خود زندگی می کردند اما جالب آنکه در همین زمان گروهی وجود داشتند که درباره مقام ائمه اطهار علیهم السلام غلو می کردند. مثلا پیامبر صلی الله علیه و آله را خدا می دانستند، یا می گفتند منظور از نماز این نماز ظاهری نیست، یا می گفتند در دین، شراب و لواط جایز است. این افراد که وانمود می کردند جزء شیعیان و محبان اهل بیت علیهم السلام هستند به غالیان معروف هستند مورد لعنت و نفرین ائمه اطهار علیهم السلام بوده اند.

حقیقت آشکار ولی ناآشکار

در دوران امام هادی علیه السلام چگونه می شد کسی حقیقت را بیابد؟ شیعیان و امام شیعیان که هیچگاه فرصت و جرأت نمی کردند آزادانه عقاید خود را بگویند. عده ای از "شیعه نما"ها هم هستند که اهل بیت علیهم السلام را خدا می دانند و گمراه و گمراه کننده هستند. مردم هم یا درگیر معیشت و مشکلات اقتصادی هستند یا فریفته ساز و آواز و رقص و شراب. عده ای هم زاهدنما وجود دارند که بسیار اهل نماز و روزه و ساده زیستی هستند. مردم به آنها اکرام می کنند و نامشان سر زبانهاست اما راه و رسم درست زندگی اسلامی را کامل نمی دانند و عمل نمی کنند. بلکه برخی از آنها شیاد و دروغگو و فریبکار هستند.
آنها هم که به سراغ مراکز علمی می روند به بازیها و موجهای علم نمای زمان خود گرفتار می شوند مثل فتنه مخلوق بودن قرآن یا جبر و اختیار و غیره. پیشرفتهای علمی و صنعتی هم در جامعه رخ داده است و مسلمانان به لحاظ تکنیکی توانسته اند ملتهای دیگر را با ساخته های خود به شگفتی وادارند.(2)
همه اینها روی هم کافی است که کسی که در امر دین خود سهل انگار باشد، به همان زندگی معمول زمان خود دل خوش کند و به دنبال حقیقت دین نرود و دستش از امام معصوم کوتاه بماند.

خورشیدی که پشت ابر نمی ماند

در مقابل، نشانه های دیگری نیز هست که می توانست در آن زمان ما را به امامت حضرت هادی علیه السلام منتقل می کند. ایشان شخص آبرومند و شناخته شده ای از دودمان پیامبر صلی الله علیه و آله در زمان خود و شخصی مفید برای همشهری های خود بود به گونه ای که وقتی متوکل ایشان را مجبور به مهاجرت به سامراء نمود، مردم مدینه گریه کردند.(3)
همین که جوّ حکومتی و فشارهای اجتماعی و اقتصادی بر علیه شیعیان واقع می شد، کافی است که انسان حقیقتجو را وادار کند که درباره شیعیان و امامشان جستجو و سوال کند. جوینده حقیقت اگر سختکوشی کند حتما یابنده است.

اگر ما در زمان حضرت هادی علیه السلام بودیم آیا به دنبال حقیقت می گشتیم و امام معصوم را پیدا می کردیم یا مانند جمعیت عظیم مردم آن دوران زندگی خود را ادامه می دادیم و بدون شناختن امام معصوم عصرمان از دنیا می رفتیم؟

شناخت عظمت ایشان در خود دربار نیز وجود دارد. وقتی متوکل مریضیِ سختی می گیرد، مادرش مال زیادی را نذر امام هادی علیه السلام می کند تا فرزندش شفا یابد. جالب تر آنکه با وجود همه فشارها در میان درباریان نیز شیعیان حضور دارند مثلا در یک زمانی که ایشان را حبس کرده بودند، یکی از زندان بانان آن حضرت شیعه بود. (4)
گاه و بیگاه هم اتفاقهایی می افتاد که مردم را متوجه جلالت و بزرگی حضرت هادی علیه السلام می کرد. مثلا در زمانی که تازه ایشان را وارد خانه متوکل کرده بودند یک نفر گفت: "تا کی ریاکاری می کنی؟" امام نماز خود را سریعتر تمام کردند و گفتند اگر دروغ گفتی خدا ریشه ات را بکند و آن مردم هم بر اثر نفرینِ امام مُرد و این قضیه در دربار پیچید.(5)
نمونه های دیگری نیز از اتفاقهای عجیب برای آن حضرت اتفاق افتاده که باعث می شده که مردم متوجه قدر و عظمت ایشان بشوند.(6) برخی هم در اثر امور عجیبی که از امام دیدند پی به امامتشان بردند؛ مثل داستان مرد اصفهانی که برای کاری به سامرا رفته بود و به شکل عجیبی متوجه مقام امام شد و از شیعیان گردید.
با مطالعه و فکر درباره شرایط دوران امام هادی علیه السلام نتیجه می گیریم که اگر کسی آتش درونی خود برای یافتن حقیقت و مطیع بودن در برابر آن را در درون خود زنده نگه داشته باشد؛ به مقصد خواهد رسید. این مسئله به حدی است که شیعیان آن حضرت را در مراکزی که هرگز تصورش را هم نمی توانیم بکنیم می توانیم بیابیم.

یک سوال سرنوشت ساز از خودمان

سوالی که شایسته است فکر ما را مشغول کند آن است که اگر ما در زمان حضرت هادی علیه السلام بودیم آیا به دنبال حقیقت می گشتیم و امام معصوم را پیدا می کردیم یا مانند جمعیت عظیم مردم آن دوران زندگی خود را ادامه می دادیم و بدون شناختن امام معصوم عصرمان از دنیا می رفتیم؟
در همین میان عده ای را می شناسیم که حق شناس بوده و جزء شیعیان خاص حضرت هادی علیه السلام گردیدند. آنان در دین شناسی و عمل به دین بسیار می کوشیدند و در همان شرایط مخفی کاری و سخت بودن رابطه با امام معصوم به بالاترین مراتب علمی و ایمانی دست یافتند.
"عبدالعظیم حسنی" از جمله آنهاست؛ دانشمند دین شناسی که برای امان ماندن از ظلم حکومت ناچار شد به شکل مخفیانه ای در ری زندگی کند و در همانجا از دنیا برود اما این جمله امام هادی علیه السلام تا ابد مایه افتخار اوست: "تو حقیقتا دوست و پیرو ما هستی".
عثمان بن سعید که از مقربان و مورد اعتمادان امام هادی علیه السلام بود و ایوب بن نوح یکی از واسطه های مورد اعتماد آن حضرت با شیعیان بود. آن حضرت دوستداران دیگری نیز داشت که در دینداری خود و پیروی از امامت ایشان بسیار محکم بودند. نام برخی از آنها در کتابها آمده و بسیاری از آنها نیز در میان مردم با رعایت تقیه و مسائل امنیتی زندگی می کردند.

 

 

 

پی نوشت:
1. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، فصل امام هادی علیه السلام
2. داستانهای شنیدنی، محمد مهدی اشتهاردی
3. به عنوان نمونه می توان به اتفاقی که سالهای قبل افتاده بود اشاره کرد. ساعتی مکانیکی که مسلمانها در دوران هارون خلیفه عباسی آن را اختراع کرده بودند توسط او به شارلمان پادشاه فرانسه اهدا کرد.
4. منتهی الآمال، ج3، ص 1875
5. منتهی الآمال، ج3، ص1881
6. مثلا وقتی که درباریان که می خواستند دست از اکرام و احترام ایشان بر دارند، واقعه ای پیش می آمد و خود به خود از درون خودشان به اکرام و احترام آن حضرت کشانیده می شدند. (منتهی الآمال، ج3، 1879 و 1878 و غیره)

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

دوشنبه 23 فروردین 1395  3:30 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها