0

نشستم با شراب و شاهد و پیمانه در مسجد

 
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

نشستم با شراب و شاهد و پیمانه در مسجد

 
به جای زاهدان با جانماز و شانه در مسجد
نشستم با شراب و شاهد و پیمانه در مسجد

نشستم با همه بدنامی ام نزدیک محرابی
بنا کردم کنار منبری میخانه در مسجد

 

به جای زاهدان با جانماز و شانه در مسجد
نشستم با شراب و شاهد  و پیمانه در مسجد
 
نشستم با همه بدنامی ام نزدیک محرابی
بنا کردم کنار منبری میخانه در مسجد
 
موذن  گفت حد باید زدن این رند مرتد  را
مکبر  گفت می آید چرا دیوانه در مسجد
 
دعاخوان گفت کفر است و جزایش نیست کم از قتل
به جای ختم قرآن خواندن افسانه در مسجد
 
همه در خانه ی تو خانه ی خود را علم کردند
کمک کن ای خدا من هم بسازم  خانه در مسجد
 
اگر گندم بکارم نان و حلوا می شود فردا
به وقت اشکباری چون بریزم دانه در مسجد
 
اگر من آمدم یک شب به این مسجد از آن رو بود
که گفتم راه را گم کرده آن جانانه در مسجد
 
دلم می خواست می شد دور از این هوها ، هیاهوها
بسازم  زیر بال  یاکریمی  لانه در مسجد .
 
علیرضا قزوه

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

دوشنبه 16 فروردین 1395  12:05 PM
تشکرات از این پست
ali_81
دسترسی سریع به انجمن ها