گاهی در برخی از زمانها آفاتی حادث مىشود و گروهى از جاهلان آنها را وسیله گردانیدهاند براى انكار خلق ، خالق ، تدبیر، تقدیر و آنچه که مخالف حكمت است و وقوع آنها را در این عالم دلیلی برعدم وجود خداوند ویا دلیلی بر دوخدایی بودن عالم می دانند.
آفات و بلاها
گروهى از جاهلان و ملحدان قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُۆْفَكُونَ. «1» آفتهائى را كه در بعضى از زمانها حادث مىشود مانند: وباء و طاعون و یرقان و انواع بیمارىها و تگرگ و ملخ كه زراعت و میوهها را ضایع می كنند، دلیلی برعدم وجود خداوند گرفته اند.
پس در جوابشان باید گفت : اگر خالق و مدبّرى در عالم نمىبود مىبایست كه زیاده از این فتنه و فساد و آفات و حوادث در جهان پدید آید، مثل آن كه آسمان بر زمین بیفتد یا زمین به آب فرو رود، یا آفتاب هرگز طالع نشود، و نهرها و چشمهها خشك شوند به نوعى كه یك قطره آب در آنهانباشد، و هوا راكد شود بگونه ای که بادی حركت نكند تا همه اشیاء فاسد گردد، یا آب دریا بر زمین جارى گردد كه عالم را غرق كند.
و باز این آفتها از طاعون و ملخ و امثال اینها كه گاهى نازل می شود ،چرا دایم و ممتدّ نمىگردد تا آنچه در عالم هست مستأصل گرداند، بلكه گاهى به هم مىرسد و زود برطرف مىشود؟نمىبینید كه عالم از این حوادث عظیم كه موجب هلاك اهل عالم است محفوظ و مصون است و گاهى خداوند ، آدمیان را براى تأدیب به آفات اندکی مىترساند و باز به زودى از آنها زایل می گرداند تا وقوع آنها پندى و نصیحتى باشد براى ایشان و ازالهاش رحمتى و نعمتى باشد بر ایشان.
اگر خالق و مدبّرى در عالم نمىبود مىبایست كه زیاده از این فتنه و فساد و آفات و حوادث در جهان پدید آید، مثل آن كه آسمان بر زمین بیفتد یا زمین به آب فرو رود، یا آفتاب هرگز طالع نشود، و نهرها و چشمهها خشك شوند به نوعى كه یك قطره آب در آنهانباشد
مفاسد عدم آفات
ملحدان مىگویند :اگر براى این عالم خالق رحیم و مهربانى باشد، چرا این امور ناخوش به وقوع می پیوندد؟
گویا گوینده این سخن گمان کرده است كه مىباید عیش آدمى در دنیا از هر كدورتى خالص و صاف باشد و به هیچ الم ودردی مخلوط نباشد، و اگر چنین بود به میزانی شرّ و طغیان و فساد ایجاد می شد كه گروهى که به ناز و نعمت مشغول بودند و در امنیت، توانگرى و رفاه به سر می بردند به مرتبه ای از طغیان و كفران مىرسیدند كه گویا فراموش كردهاند كه از جنس بشرند یا مربوب مدبّر قضا و قدرند، یا اینکه احتمال دارد ضررى به ایشان برسد یا مكروهى بر ایشان نازل گردد، و بهخاطر ایشان نمىرسد كه ضعیف را رحم كنند، یا فقیرى را دستگیرى نمایند، یا اگر مبتلائى را بینند بر او رقّت كنند، یا نسبت به بیچاره مهربانى اظهار نمایند، یا تعطّفى براى مكروهى به عمل آورند و چون مكروهى به آنها برسد و شدّت مصیبتى یا دردى آنها را فراگیرد پند پذیر مىگردند، و بسیارى از آنها را كه جاهل و غافل بودند مىفهمند و از كثرت معاصى و فسادها كه كه مرتكب بودند تائب و منزجر مىگردند.
این گروه از انسانها که مانند کودکان دواهاى تلخ ناگوار را مذمّت مىنمایند واز اینکه کسی آنها را از طعام لذیذکه برای آنها ضرر داردمنع کند به خشم مىآیند و كسب آداب و علوم و صنعتها را دشمن مىدارند، و دوست مىدارند كه پیوسته احوال خود را به لهو و لعب و بطالت بگذرانند و هر طعام و شرابى كه خواهند بخورند و بیاشامند و درنمىیابند، كه به بطالت زندگی کردن چه ضررها به دین و دنیا مىرساند، و طعامها ونوشیدنی های لذیذ ومضر چه دردها دربدنهای ایشان ایجاد مىنماید، و نمىفهمند كه در آشامیدن دواهاى تلخ منافع پسندیده ای وجود داردوچه بسا درد هایی كه راحتی در پی دارد، و چه بسا تلخىهایی كه شیرینى به دنبال دارد.
اشكالهایى بر تدبیر آفرینش و پاسخ آنها
اگر كسى گوید كه: چرا آدمیان را همه معصوم نیافریدند كه قادر برمعاصى و بدىها نباشند تا آن كه محتاج به تنبیه به این آفات ودردها نباشند؟
جواب مىگوئیم كه: اگر چنین بودند همه مستحقّ ثواب و حمد و ستایش نمىشدند. «2» و اگر گویند كه: اگر خدا او را به نعیم و لذات بهشت رساند، اینکه او مستحق ثواب نباشد و او را بر حسنات ستایش نكنند چه ضرری به او می رساند؟
جواب گوئیم كه: مردى رافرض کنیدكه بدن و عقلش صحیح باشد و به تنعّم و رفاه بنشیند و دیگرى اسباب عیش او را آماده كند بدون سعى و عمل و استحقاقى، آیا این امررا قبول مىكند و طبعش به این حالت خسیس راضى مىشود؟ اگر عقلش سلیم است البته به اندك نعمتى كه به اندك سعى و حركت بیابد راضىتر خواهد بود از آن كه نعمت بسیار بدون سعى و استحقاق به دستش آید، هم چنین نعیم آخرت براى اهلش خوشایندتراست كه برای آن تلاش کرده اند و به استحقاق یافتهاند، پس نعمت در این باب بر آدمى مضاعف گردیده كه او را قوت سعى در دنیا دادهاند و راه تحصیل درجات آخرت به او نمودهاند و ثواب جزیل بر عمل و سعى او مقرر فرمودهاند.
آفات اندک برای تأدیب انسانهاست چنانچه اگر آفتی وجود نداشت آن عده از متنعمین به لهو و لعب می پرداختند و از خیررسانی به دیگران غافل می شدند
اگر گویند: کسی که اجباراً معصوم است با استحقاق فرد برای پاداش منافات دارد ،ولی اگرممکن باشد كه بدون عصمت مردم را تكلیف نماید و به هر حال ایشان را به بهشت برد و هر كس بخواهد كه نعیم اخروى با استحقاق بیابد، اطاعت كند و هر كه نخواهد و به نعیم بىسعى راضى باشد بدون عمل ثواب بیابد.
در جواب می گوئیم كه: اگر این راه بر مردم گشوده شود كه با وجود گناه ثواب یابند و بیم عقاب نداشته باشند هر آینه در ارتكاب فواحش و معاصى اكثر خلق چنان افراط می کنند كه فساد در زمین ایجادمی شود و یك دیگر را بكشند و ظلم و بیداد كنند و حكمت عدل حق تعالى باطل می گردد و تدبیر ازبین می رود و فساد این امر بی نهایت واضح است.
نتیجه
برخی از ملحدان شبهه کرده اند که این آفات و بلاهای دنیوی به جهت عدم وجود خداست ،که سخنشان را رد میکنیم از این جهت که اگر خدایی نبود آفات بسیار بیشتر از این می شد بطوری که نظام هستی دگرگون می شد و این آفات اندک برای تأدیب انسانهاست چنانچه اگر آفتی وجود نداشت آن عده از متنعمین به لهو و لعب می پرداختند و از خیررسانی به دیگران غافل می شدند.برخی نیز می گویند :اگر خدا انسانها را معصوم می آفریددیگر نیازی به این ابتلا و آفات نبود ؛در پاسخ می گوییم اینطور نیست چون عصمت اجباری موجب تحسین نیست.
پی نوشت ها :
1- سوره توبه، آیه 30
2- چون اعمال نیك را از روى اختیاراتشان انجام نداده اند.
تبیان
منبع:
توحید مفضل / ترجمه علامه مجلسى