0

گزیدهٔ غزلیات صائب تبریزی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۵۱

بوی گل و نسیم صبا می‌توان شدن

گر بگذری ز خویش، چها می‌توان شدن

شبنم به آفتاب رسید از فتادگی

بنگر که از کجا به کجا می‌توان شدن

چوگان مشو که از تو خورد زخم بر دلی

تا همچو گوی بی سر و پا می‌توان شدن

زنهار تا گره نشوی بر جبین خاک

درفرصتی که عقده‌گشا می‌توان شدن

دوری ز دوستان سبکروح مشکل است

ورنه ز هر چه هست جدا می‌توان شدن

صائب در بهشت گرفتم گشاده شد

از آستان عشق کجا می‌توان شدن؟

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 13 فروردین 1395  9:24 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۷۳

گر درد طلب رهبر این قافله بودی

کی پای ترا پردهٔ خواب آبله بودی؟

زود این ره خوابیده به انجام رسیدی

گر نالهٔ شبگیر درین مرحله بودی

دل چاک نمی‌گشت ز فریاد جرس را

بیداری اگر در همهٔ قافله بودی

از خون جگر کام کسی تلخ نگشتی

گر در خور این باده مرا حوصله بودی

شیرازهٔ جمعیتش ازهم نگسستی

با بلبل ما غنچه اگر یکدله بودی

چون آب روان می‌گذرد عمر و تو غافل

ای وای درین قافله گر فاصله بودی

صائب سر زلف سخن از دخل حسودان

آشفته نشد تا تو درین سلسله بودی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 13 فروردین 1395  9:24 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها