پاسخ به:دوبیتیها شاه نعمتالله ولی
خلق و حق را به همدگر بیند
آفتاب است و در قمر بیند
نور حق را به نور حق نگرد
نور خود را به نور خود بیند
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
دل منزل نزل پادشاهی است
دل آینهٔ جمال شاهی است
در آئینهٔ تمام اشیا
سری بنما به ما کماهی است
رمضان آمد و روان بگذشت
جان ما بود در زمان بگذشت
شب قدری به ما عطا فرمود
آن معانی از این بیان بگذشت
نقش عالم جز خیال یار نیست
جز خیال عشق او اظهار نیست
گر یکی بینی و گر خود صد هزار
در حقیقت جز یکی اشمار نیست
دل تو خلوت محبت اوست
جانت آئینه دار طلعت اوست
آینه پاک دار و دل خالی
که نظرگاه خاص حضرت اوست
بسط او از بسط آن سلطان بود
در میان اهل دل چون جان بود
از نسیم لطف او گلزار ما
همچو غنچه دایماً خندان بود
همه عالم ز حضرتش موجود
این چنین بوده است و خواهد بود
هر چه خواهی چو ما ازو می خواه
تا بیابی ز حضرتش مقصود
ناظر و منظور آنجا کی بود
بود و هم نابود آنجا کی بود
هفت دریا غرقه اند در بحر او
بلکه اسم و رسم و دریا کی بود
جمله آئینه یک حدید بود
خواه عتیق است و خواه جدید است
آینه روشن است نزدیک آی
کور ازین رمز ما بعید بود
نفس ناقص بخیل خواهد بود
در سخاوت دخیل خواهد بود
گر توکل کند دوا یابد
ورنه دائم علیل خواهد بود
ظاهر و باطن ار چه ضد انند
عارفان هر دو را یکی دانند
این دو اسم اند و ذات هر دو یکی
به صفت آن یک دو گردانند
دل تو بارگاه اللّه است
خلوت خاص نعمتاللّه است
دل مرنجان و دل به دست آور
گر دلت زین حکایت آگاه است
همه عامل یکی بود موجود
در همه می نماید آن مقصود
گفتهٔ سیّدم به جان بشنو
دولتت باد و عاقبت محمود
مشهد آل مشهد روضهٔ رضوان بود
این چنین خوش مشهدی در خطهٔ ماهان بود
نعمتاللّه را زیارت کن که تا یابی مراد
زان که قبرش قبلهٔ حاجات انس و جان بود