پاسخ به:دوبیتیها شاه نعمتالله ولی
در عین تو او نکو نماید
عالی به صفات تو نماید
گر نیک و بد است از تو بر تو
آن نور تو را چو او نماید
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
بنده آخر کجا خدا گردد
ور خدائیست چون خدا گردد
بنده هرگز خدا شود نشود
لیکن از خویشتن فنا گردد
خوش بگو الله و اسم ذات بین
معنیش در صورت و آیات بین
جلمه مرآتند ها و هوی ما
یک حقیقت در دو صد مرآت بین
دلیل ما به خدا حضرت خداوند است
مراد ما همه از خدمت خداوند است
به هر چه مینگرم عین نعمت الله است
ببین که نعمت ما نعمت خداوند است
عارفانه اول و آخر نگر
هر چه بینی باطن و ظاهر نگر
این و آن با همدگر نیکو ببین
عین و اعیان مظهر و مظهر نگر
جام می از بهر می داریم دوست
این و آن از عشق وی داریم دوست
دوست را در آینه بینیم ما
آینه بی دوست کی داریم دوست
رو به خاک راه او بنهاده ام
خاک آن راهم به راه افتاده ام
گر بگوید جان بده بدهم روان
بندهٔ فرمان منتظر استاده ام
آن دلبر شوخ مست بنگر
آن یار که با من است بنگر
در دیدهٔ مست ما نظر کن
کآئینهٔ روشن است بنگر
هر چیز که آن متاع دنیاست
بیگانه ز ماست بشنو این راست
گر گندم دهر کاه گردد
بر ما بجوی چو یار با ماست
از تجلی ذوق اگر داری خوش است
این چنین ذوق ار به دست آری خوش است
ذوق یاران از تجلّی خوش بود
حال سرمستان به میخواری خوش است
از کرم هر بی خبر را کن خبر
بر علم قدر عظیم بود
خوش بزرگی که او علیم بود
حکم حاکم به قدر استعداد
بود ار حاکم حکیم بود
در ازل زنده کرد او دل ما
دید زنده دلی ما آنجا
تا ابد زنده ایم چون ازل
زندگی یافتیم ما به خدا
جنت نفس دوزخ جان است
ترک دوزخ بگو بهشت آن است
آبش آتش نماید آتش آب
دوزخش در بهشت پنهان است
همه عالم ز حضرتش موجود
این چنین بوده است و خواهد بود
هر چه خواهی چو ما از او می خواه
تا بیابی ز حضرتش مقصود