پاسخ به:دوبیتیها شاه نعمتالله ولی
نگاری مست ولا یعقل چو ماهی
در آمد از در خلوت به گاهی
سیه چشم و سیه زلف و سیه خال
سیه گز بود پوشیده سیاهی
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
مظهر کامل است عبداللّه
بر همه شامل است عبداللّه
وصف او را کجا توانم کرد
سیّد کامل است عبداللّه
عاقلان گر چه بسی در سفته اند
در همه بابی سخنها گفته اند
در سراشان همچنان خاشاک هست
تا نپنداری که خانه رفته اند
ظهوری لم یزل ذاتی بذاتی
حجابی لایزالی من صفاتی
وجودی کالقدح روحی کراحی
فخذ منی قدح و اشرب حیاتی
عاقلی کی به عاشقان ماند
آن سر کل کجا نهان ماند
هندویی کی بود چو ترک خوشی
این چنین کی به آن چنان ماند
کون جامع جامع این است و آن
هر دو را از لوح این انسان بخوان
صورت و معنی او با هم بدان
نیست مثلش در همه کون و مکان
هر که او از خدای ما ترسد
از من و تو بگو کجا ترسد
ترسم از ذات اوست تا دانی
دلم از دیگری کجا ترسد
رایت اللّه فی عینی بعینه
و عینی عینه فانظر بعینه
حبیبی عند غیر غیر عینی
و عندی عینه من حیث عینه
مظهر کامل است عبدالله
بر همه شامل است عبدالله
سید کاملست عبدالله
عین ما این سخن چو با ما گفت
قطره را جمع کرد و دریا گفت
سخن از عقل ما نمی گوئیم
سخن از عقل پورسینا گفت
در حقیقت یکی است تا دانی
آن یک بی شکیست تا دانی
از دویی ای عزیز من بگذر
کان یکی نیککیست تا دانی
عمر بی او اگر گذاری هیچ
غیر او هر چه دوستداری هیچ
در پی دیگری اگر گردی
به عدم میروی چه آری هیچ
رهر و میر ما خلیل اللّه
در همه راه و با همه همراه
جمع کن رهروان و خوش می گو
وحده لا اله الا اللّه
ذکر حق می گوی و در خلوت نشین
باش فارغ از چنان و از چنین
حاصل عمر ای عزیزان یک دم است
دم به دم در یک دمی با ما نشین
یک هویت اول و آخر بود
آن حقیقت باطن و ظاهر بود
ظاهر و باطن یکی گوید مدام
در هویت هر که او ناظر بود