شمارهٔ ۵۸
به هر چه می نگرم نور طلعت شاه است
به هر طرف که روان می شوم همه راه است
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شمارهٔ ۷۵
تو را چکار که در سفره چیست یا ز کجاست
بخور ز روی ارادت که نعمتاللّه است
شمارهٔ ۳۵
باز گردد به برزخ جامع
نیک دریاب این سخن سامع
شمارهٔ ۸۳
جسم و جان است همچو آب و حباب
نظری کن به عین ما دریاب
شمارهٔ ۸۲
جسدت همچو جام و روحت راح
راح می نوش در صباح و رواح
شمارهٔ ۵۶
به هر طرف که روان می شوید ملک شماست
اگر به جانب شروان روید اولی تر
شمارهٔ ۸۶
جوابی خوش چو آبی بشنو از ما
که دریابی طریق جمله اسما
شمارهٔ ۷۹
جام بی می بگو چه باشد هیچ
رند بی وی بگو چه باشد هیچ
شمارهٔ ۸۷
چشم آن دارم که حال چشم من پرسد نگار
زان که بی نقش خیالش دیده ام شد دلفکار
شمارهٔ ۶۳
بی رنگ به نیرنگ ترا رنگی داد
خوش باش که او داده خود نستاند
شمارهٔ ۶۹
پاک شو تا قبول او گردی
چون شدی پاک خوش نکو گردی
شمارهٔ ۸۹
چون دلم کار خاک کم کردی
ننشسته به دامنم گردی
شمارهٔ ۹۵
حسن حسن است که با حسین است
گر خود حسن است و یا حسین است
شمارهٔ ۸۰
جام گیتی نما به ما دادند
نعمتاللّه در او هویدا شد
شمارهٔ ۹۹
خری بر اسب و عیسی شد پیاده
خر و خر کره شیخ و شیخ زاده