شمارهٔ ۳۸
بر سر کوی عاشقان بگذر
ور توانی ز خود روان بگذر
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شمارهٔ ۳۱
آن نور که بر هر دو جهان تابان است
در ماه شب چهارده روشن آن است
شمارهٔ ۴۱
به شنبه روز خوش باشد همه کار
ولیکن صید کردن از همه به
شمارهٔ ۳۶
باش همچون صاحب قلب سلیم
ظاهراً تلوین و باطن مستقیم
شمارهٔ ۳۹
بر یمین و یسار و ارض و سما
جز خدا نیست یک زمان به خدا
شمارهٔ ۴۴
بندگی می کن که تا سلطان شوی
جان فدا می کن که تا جانان شوی
شمارهٔ ۲۹
آمده بود یار بازاری
رفت از این جا سزد که باز آری
شمارهٔ ۴۵
بندهٔ او باش و سلطان همه
جان او می باش و جانان همه
شمارهٔ ۵۱
به سایه روی منه رو به آفتاب آور
به آفتاب نشین و ز نور او بر خور
شمارهٔ ۵۰
به رنگی شو که رنگی بر نتابد
سواد الوجه فی الدارین این است
شمارهٔ ۴۳
بگسسته کسی ز هر دو عالم بی شک
چون ابروی یار خویش پیوسته خوش است
شمارهٔ ۲۵
این خرقهٔ چار وصله بگذار
وان خلعت پادشاه بردار
شمارهٔ ۲۱
این صورت خوب و معنی روحانی
محبوب منش ساختهاند تا دانی
شمارهٔ ۵۴
به نور طلعت تو یافتم جمال تو را
به آفتاب توان دید آفتاب کجاست
شمارهٔ ۴۹
به پنجشنبه مراد خویش می خواه
ز هر بابی که خواهی از که و مه