شمارهٔ ۱۷
این حقیقت در همه ساری بود
با همه در غایت یاری بود
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شمارهٔ ۱۸
این خرقهٔ چار وصله بگذار
وان خلعت پادشاه بردار
شمارهٔ ۱۴
الف و لام و لام و ها هر چار
اسم اسم است این حروف ای یار
شمارهٔ ۱۹
این ریاضت چو بوتهٔ عشق گداز
زر قلب نیاز خوش بگداز
شمارهٔ ۱۵
اللّهاکبر تو خوش نیست با سر تو
این سر چه گشت قربان اللّه اکبر آمد
شمارهٔ ۲۴
ای دل گرت آئینهٔ اخلاص جلی است
از بعد نبی امام میدان که علی است
شمارهٔ ۲۷
آفتاب خوشی است تابنده
نفس او مرده و دلش زنده
شمارهٔ ۲۸
آفتابی ز غیب پیدا شد
نور او در همه هویدا شد
شمارهٔ ۲۲
این همه رنگهای پر نیرنگ
خم وحدت همه کند یکرنگ
شمارهٔ ۲۶
آفتاب آن و ماهتاب این است
ظاهر و باطنش به آئین است
شمارهٔ ۲۳
اینجا به صفت صفت به ما بنمودند
نه ذات به ذات این چنین فرمودند
شمارهٔ ۳۴
آینه روشن است در همه حال
می نماید جمال او به کمال
شمارهٔ ۳۳
آینه روشن است این تمثال
جسم و جانند عین مثل و مثال
شمارهٔ ۳۷
به جان تو که جانانی ز جان محبوبتر آنی
سر من و آستان تو اگر خوانی و گر رانی
شمارهٔ ۴۰
بردیم ما نیاز به درگاه بی نیاز
بنواخت ساز ما به کرم لطف کارساز