شمارهٔ ۲۵۴
وقت آن آمد که پروازی کنم
وز کریمان عزم شیرازی کنم
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شمارهٔ ۲۵۷
هر چند رئیس ما گزیر است
اما چکنم که ناگزیر است
شمارهٔ ۲۵۹
هر چه داری به عشق او در باز
تا کند او به روی تو در باز
شمارهٔ ۲۶۰
هر چه داریم ما از او داریم
لاجرم چیزها نکو داریم
شمارهٔ ۲۶۱
هر دم تویی در چشم من هم خویش را هم خود ببین
غیر تو باشد دیگری از دیده ها بیرون کنم
شمارهٔ ۲۶۲
هر زمان صنعی نماید در نظر
می برد خلقی و می آرد دگر
شمارهٔ ۲۵۸
هر چه باشند ما همان باشیم
هر چه پاشند ما همان پاشیم
شمارهٔ ۲۶۷
هر که او رو ز غیر او بر تافت
پرتو نور او بر او برتافت
شمارهٔ ۲۶۸
هر که بر نور رفت و باز آمد
شک ندارم که او پشیمان است
شمارهٔ ۲۶۳
هر کجا صورت بود معنی بود
صورتی نبود که بی معنی بود
شمارهٔ ۲۷۰
هر که دریافت آن از انسان است
لاجرم این فقیر از آن سان است
شمارهٔ ۲۶۴
هر کس که به قول خویش ثابت ناید
او را تو اگر یار نخوانی شاید
شمارهٔ ۲۶۶
هر کسی کو دلیل او باشد
بد نباشد بگو نکو باشد
شمارهٔ ۲۷۳
هر یار که ثابت نبود در یاری
شاید که ورا به یاریش نشماری
شمارهٔ ۲۷۲
هر کس که نهد تاج سر ما بر سر
فارغ شود از درد سر هر دو سرا