شمارهٔ ۲۳۸
نان گندم نزد آدم خوش بود
گر چه جو نزد خران خوشتر است
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شمارهٔ ۲۴۹
نه فقر بماند و غنا هم
نه حکم فنا و نه بقا هم
شمارهٔ ۲۳۱
مقصود من تویی چه کنم نعمت بهشت
عمری است تا دلم به هوایت هوا بهشت
شمارهٔ ۲۱۰
لاجرم تا ز عشق آگاهم
عین معشوق نعمتاللّهم
شمارهٔ ۱۹۳
گر بر افروزد آتش دردم
عالمی سوخته شود در دم
شمارهٔ ۱۸۷
قطرهای بود باز بحری شد
خانه ای بود باز شهری شد
شمارهٔ ۲۳۹
نبی بیت اللّه و باش علی دان
اگر بر در نیابی در نیابی
شمارهٔ ۲۳۴
موج و بحر و حباب ای دانا
گر طلب میکنی بجو از ما
شمارهٔ ۲۴۶
نقش و خیالی است حدوث از قدیم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
شمارهٔ ۲۲۵
مرشدی کو خبیر این راه است
به یقین دان که نعمتاللّه است
شمارهٔ ۲۱۹
مایی ما بر افتاد اویی او عیان شد
او را به دیدهٔ او خوش بی حجاب دیدم
شمارهٔ ۱۲۹
دل مغرب نور ماه شاهی است
دل مشرق مهر صبحگاهی است
شمارهٔ ۱۸۴
قطب عالم خلیفهٔ بر حق
حضرت سیّدم بگو صدّق
شمارهٔ ۲۳۰
مقصود ز بندگان همه خدمت اوست
و ز خدمت او مراد ما بندگی است
شمارهٔ ۱۷۸
علی الصباح به میخانه خوش روان گشتیم
شراب ناب بخوردیم و مست از آن گشتیم