شمارهٔ ۱۵۴
سیّد است او تو بندهٔ او باش
تا که باشی تو عاشق او باش
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شمارهٔ ۱۵۲
سلطنت بر مزید باد مدام
به محمد و اله و سلام
شمارهٔ ۱۴۳
ساغر ما بود تو را در خور
می صافی ز جام ما می خور
شمارهٔ ۱۵۳
سه شنبه قصد می کن با حجامت
به ریش از مرهمت مرهم همی نه
شمارهٔ ۱۶۱
شیر مردی باید از خود رستهای
وز دو عالم رخت خود بر بستهای
شمارهٔ ۱۵۱
سلب و ایجاب در نمی گنجد
شیخ و محراب در نمی گنجد
شمارهٔ ۱۵۰
سعادت همچو ماهی خوش بر آمد
درخت دولت ما در بر آمد
شمارهٔ ۱۵۷
سیّد من بنده را تفیهم کرد
اسم اعظم او به من تعلیم کرد
شمارهٔ ۱۶۴
طریق عرف سید گفت با تو
تو دانی بعد از این والله اعلم
شمارهٔ ۱۶۰
شهری که در او شحنه ستمکش باشد
بنگر که در آن شهر چه چربش باشد
شمارهٔ ۱۶۲
صوت داود است و ما خوش نغمهای داریم از آن
مرغ روح ما کند تسبیح با ما جاودان
شمارهٔ ۱۵۶
سیّد ما بندهٔ جانی اوست
پیش او سلطان غلام است ای پسر
شمارهٔ ۱۶۵
ظاهر و باطن ار کنی کامل
هر دو میراث باشدت حاصل
شمارهٔ ۱۷۱
عاشقانه خوش درین دریا نشین
خوش بر آ با ما دمی با ما نشین
شمارهٔ ۱۶۷
ظاهرم در کوبنان و باطنم و در کوه صاف
صوفیان صاف را صد مرحبا باید زدن