شمارهٔ ۵۷ - در مدح مسعود سعد سلمان
سیرت و صورتت چو بستان کرد
آنچه در طبع خلق خلق تو کرد
و آنچه در گوش شاه شعرت خواند
در صدف قطرههای باران کرد
چون بدید این رهی که گفتهٔ تو
چون نبی را گزیده عثمان کرد
چون ولوع جهان به شعر تو دید
شعرها را به جمله در دیوان
در جهان در و گوهر ارزان کرد
طاهر این حال پیش خواجه بگفت
خواجه یک نکته گفت و برهان کرد
دیو را با فرشته در یک جای
چون همه ابلهان به زندان کرد
خواجه طاهر چو این بگفت رهیت
شعر هر شاعری که دستان کرد
خویشتن در میانه پنهان کرد
من چه دانم که از برای فروخت
پس چو شعری بگفت و نیک آمد
جگر و دل چو لعل و مرجان کرد
بر همه شعر خواندن آسان کرد
هر ثنایی که گفتی اندر خلق
خلق و اقبال تو ترا آن کرد
مر ترا پیشوای دو جهان کرد
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
چهارشنبه 11 فروردین 1395 3:13 PM
تشکرات از این پست