0

قطعات سلمان ساوجی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۶۲

کریما گوش کن گفتار نغزم

که چون من نغز گفتاری نباشد

سوالی می‌کنم فرما جوابی

کزین پیسی وزان عاری نباشد

فقیری که در بغداد سی کس

بود نانخوار و غمخواری نباشد

نهال مکرمت بر کس نبخشد

به صدر دولتش باری نباشد

سخن باشد متاع او و آنگه

متاعش را خریداری نباشد

به ناچارش بباید رفت از اینجا

چو غیر از رفتنش چاری نباشد

سوالی دیگرم هست از خداوند

بگویم گر دل آزاری نباشد

روا باشد که در دیوان سلطان

مرا مرسوم و ادراری نباشد؟

چرا باید که در اوراق احسان

بنام بنده دیناری نباشد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:20 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۶۴

ای شهنشاهی جوانبختی که در معراج جاه

شهسوار همتت تا قرب اوادنی براند

بر براق همتت تا دید گردون بر عروج

بر زبان صد بار سبحان الذی اسری براند

از نشان پایه قدرت نشد آگاه وهم

گرچه صد منزل فزون از طارم اعلی براند

برنشست امروز دستت خامه پی کرده را

بی توقف بر سواد عالم بالا براند

در پناه راعی عدل رعیت پرورت

گله گرگ کهن را بره تنها براند

آسمان قد را خداوندا دعاگو می‌کند

بهر مقصودی ردیف شعر خود عمدا براند

تا شنیدم از زبان صادق القولی که شاه

بر زبان سی عقد صد کانی به نام ما براند

با دل خود گفتم ار چه پیش ازین بودت طمع

دولت شه باد چه توان این قدر حالا براند

بنده زان شادی که سلطان برد نامم بر زبان

این سخن را بارها با هر کسی هر جا براند

بلکه بر بالای چرخم تیر بر بالای چرخ

ثبت کرد این مبلغ و بر جمع سر بالا براند

دوش گفتندم یکی از نایبان حضرتش

مبلغی کم کرد ازان باقیش بر اثنا براند

گفتم این معنی کجا دارد روا شاهی که او

ابر را ادرار داد و بحر را اجرا براند

نیست لشکر قلب دشمن زر سلمان که او

زد بران انداخت بعضی را و بعضی را براند

سایه شه بر سرم بادا که هر کو بر سرش

سایه شه بود دولتهای مستوفا براند

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:20 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۶۷

گر چه از اندیشه این واقعه

خلق را دردل به غیر از غم نماند

ظل احمد باد اگر شد ایمنه

عمر عیسی باد اگر مریم نماند

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:20 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۶۸

ستاره کوکبه شاها که بنده از دل و جان

همه دعای تو گوید همه ثنای تو خداوند

حکایتی دو سه دارد اگر چنانچه مجال

بود در آید و یک یک به عز عرض رساند

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:20 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۷۰

نوکران میر حاج اختچی

زین و پالان را به تنگ آورده‌اند

این دو بد قول مخالف وعده را

راستی نیکو به جنگ آورده‌اند

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:20 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۶۱

شاها مرا به اسبی موعود کرده بودی

در قول پادشاهان قیلی مگر نباشد

اسبی سیاه پیرم دادند و من برآنم

کاندر جهان سیاهی زان پیرتر نباشد

آن اسب باز دادم تا دیگری ستانم

بر صورتی که کس را زان سر خبر نباشد

اسب سیاه تا رفت رنگی دگر نیامد

آری پس از سیاهی رنگی دگر نباشد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:20 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۶۶

ایا ستاره سپاهی که آب شمشیرت

غبار فتنه و ظلم از هوای ملک بنشاند

فلک به نام تو تا خطبه داد در عالم

زمانه جز تو کسی را به پادشاهید نخواند

غبار دامن قدر تو بود چرخ کبود

گهی که همت تو دامن از جهان افشاند

به جاه خواست که ماند به تو مخالف تو

بسی بداد درین اشتیاق جان و نماند

شها کمیت من آمد رکاب سان در پا

عنان عزم به کلی ز دست من بستاند

به زور می‌کشمش چون کمان از آنکه برو

جز استخوان و پی و پوست هیچ چیز نماند

به مرکبیم مدد ده ازان که نیست مرا

بدست لاغری جز قلم که بتوان راند

وگرنه درستی خواهد از کسالت و ضعف

میان گرد بماند ستور و مرد نماند

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:20 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۵۹

فراز تخت معانی چو کوس فضل زنم

سبق ز جمله اقران خود مرا باشد

عنایت و کرمت گر شود پذیر فتار

سپهر در صدد بندگان ما باشد

برای یک دو سه بی دست و پای گاه سخن

مرا چه رنجه کنی این سخن روا باشد

که از مکاره عنف توام عنا آمد

هم از مکارم لطف توام شفا باشد

دراز نمی‌کنم قصه کوته اولیتر

بقای عمر تو خواهم که دائما باشد

دعای زنده دلانت رفیق باد و جلیس

همیشه تا که فلک قبله دعا باشد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:20 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۶۹

پادشاها بندگان درگه احسان تو

هر یک از هر جنس چندین چارپا بسته‌اند

چند نوبت خواستم اسبی به اسبی با رهی

این چنین میر اخران چرا در بسته‌اند

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:21 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۶۳

سحاب بهر یمین پادشاه روی زمین

به رقعه‌ای که ز خطش زلال جان بچکد

سواد شعر مرا التماس کرد از من

کنم به دیده سودای که آب از آن بچکد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:21 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۶۵

گر چو گل خواهی که باشی سرخ روی

از زرت دامن فرو باید فشاند

در زد آتش به برگ و ساز خویش

پیش خلقش لاجرم آبی نماند

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:21 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۷۲

خسروا این امیر کرمان چند

کفن خود چو کرم پیله تند

خیل کرمان تو مورگیر و ملخ

با سلیمان و ملک او چه زند

آفرین بر ثبات و حلم تو کو

پشت کوه از شکوه می‌شکند

صبر ایوبی تو کرمان را

من بر آنم که زود بر فکند

گور اگر با پلنگ جوید جنگ

گور خود را بدست خویش کند

عقل داند که عاقبت چه بود

روبهی را که قصد شیر کند

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:21 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۷۵

خسروا نایبان استیفا

کار بر من دراز می‌گیرند

وجه انعام پار و امسالم

می‌دهند و فراز می‌گیرند

پنج امسال می‌دهند ولی

چار پارینه باز می‌گیرند

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:21 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۷۷

ای خداوندی که پیش طبع فیاضت سحاب

بی‌حیا شخصی بود گر دعوی رادی کند

مرکب عزمت به هر میدان که برخیزد ز جا

گوی خاکی در رکابش جنبش بادی کند

همتت گر ملک باقی را نماید التفات

هر گیاهی بعد ازین در باغ شمشادی کند

ور کنی هندوی کیوان را به دربانی قبول

مقبل جاوید گردد زین فرج شادی کند

با حریف رای تو گردون همی ریزد به طرح

مهره سیمین انجم و آن ز استادی کند

صاحبا داد سخن من داده‌ام در روزگار

آسمان بر من نمی‌شاید که بیدادی کند

از برای بنده بنیادی نهادی سخت نیک

زودتر ترسم که گردون سست بنیادی کند

گردن من بنده گر آزاد گردانی زدین

تا بود از بندگیت بنده آزادی کند

جاودان پاینده بادی تا به یمن دولتت

این خراب آباد دنیا جنت آبادی کند

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:21 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۸۰

شاها وزرایی که امینان امیرند

بی وجه مرا در پی خود چند دوانند

بودند بران عزم که مرسوم رهی را

امسال نرانند و کنون نیز برآنند

هر کیسه که من بر کرمت دوخته بودم

یک یک بدر دیدند و شب و روز درآنند

نه خلق پسندد نه خدا کانچه خداوند

بخشد به دعاگو دگران باز ستانند

چون قاعده رسم مرا شاه نهادست

برداشتن رسم تو ایشان نتوانند

موقوف رسانیدن پروانه عالی است

وجه من و یک جو نرسد تا نرسانند

ماننده آبی است که در راه بماند

مرسوم دعاگوی بفرما که برانند

در دولت شاهی ابدالدهر بمانی

تا دولت و شاهی ابدالدهر بمانند

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:21 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها