0

قطعات سلمان ساوجی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۱۲۴

شاها از میان جان و دل بیگاه و گاه

من دعایت با دعای قدسیان پیوسته‌ام

با وجود ابر احسانت که بر من فایض است

راستی از منت دور فلک وارسته‌ام

ای خداوندی که رنگ و بوی بزمت چون بدید

گفت گل بر خود چه می‌خندی که اینجا دسته‌ام

درد چشمی ناگهانم خاست و اندر خانه‌ای

تنگ و تاری همچو چشم خویشتن بنشسته‌ام

کرده‌ام عادت به چشم و سر به درگاه آمدن

زان نمی‌آیم که چشمم بسته و من خسته‌ام

چشم‌های بنده از نادیدنت دیوانه‌ام

هر دو را زان روی چون دیوانگان بر بسته‌ام

دولتت بادا ابد پیوند و خود باشد چنین

بارها عقل این سخن در گوش گفت آهسته‌ام

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:40 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۱۳۵

زاهد بگ آفتاب سلاطین شرق و غرب

دارای تاج بخش و خدیو جهان ستان

ای در جبین صبح نمایت چو آفتاب

انوار سروری ز صباح صبی عیان

حلم تو در ثبات گر و بسته در زمین

عزم تو در شتاب سبق برده از زمان

آبی است رمح و تیغ تو کان آب خصم را

گاهی ز سینه می‌گذرد گاهی از میان

برتافته است پنجه بخت تو دست چرخ

فی‌الجمله خود چه پنجه زند پیر با جوان

با چرخ اگر به زور کند دست با کمر

بخت تو آورد به زمین پشت آسمان

شاها به مرکبی تو مرا وعده داده‌ای

خواهم تکاوری ز جناب خدایگان

چون همتت بلند و چو جودت فراخ رو

چون دولتت جوان و چو حکم تو بس روان

کام است اسب نیکرو علی رغم بدسگال

تو کام بخش بادی و من بنده کامران

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:40 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۱۳۷

پادشاها هر چه گوید پادشه باشد صواب

همگان را آن سخن مبذول باید داشتن

التماسی کردی از من که التماسی کن ز من

التماس شاهخ را مبذول باید داشتن

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:44 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۱۳۸

شاعری سحر آفرینم، ساحری معجز نما

خازن گنج ممالک، مالک ملک سخن

در دریای کاندرو ز اهل کرم دیار نیست

ناگهان افتاده و درمانده‌ام پا بست تن

یک به یک را کرده غارت بی سر و پایان شهر

تا به دستار سر و ایزار پای و پیرهن

هر یکی زینها به نوعی زحمت ما می‌دهند

تا به کی باشد تحمل خیر سعدالدین حسن

منعمان شهر را گو طاقت من طاق شد

هان ببخشایید هم بر ما و هم بر خویشتن

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:44 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۱۳۹

ای ز حیای گوهر پاک تو

غرق عرق زاده بحر عدن

دولت طفل تو که خواهد دمد

تا ابدش بوی لبان از دهن

روز نخستین که ز مادر بزاد

دایه طفل و کرم ذوالمنن

ساختنش از اطلس گردون قماط

داد ز پستان سعدات لبن

روح امینش ز سر سدره گفت

انبته الله نباتا حسن

باد قرین تن و جانش مقیم

ورد سحرگاه اویس قرن

دور تو با دور فلک متصل

عهد تو با عهد ابد مقترن

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:44 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۱۴۱

جهان مجد و معالی رشید دولت و دین

زهی به جاه و جمال تو چشم جان روشن

به فیض ابر کفت بحر و بر چنان پر شد

که بحر خشک لب آمد چو ابر تر دامن

فلک جنابا چون رای و تیغ هر دو ثور است

به جنب رای تو گو آفتاب تیغ مزن

تویی که در چمن فضل هر که سر بر زد

زبان شود همه تن در ثنات چون سوسن

ولیک ایزد داند که هر کجا هستم

بجز جناب ثنای تو نیستم مسکن

چو تو کریم ندیدم که می در آویزد

وسایل تو به سایل چو غازیان به رسن

هنوز گردنم از بار منتت پست است

وگرنه هم سوی شکرت بر آرمی گردن

جهان اگر پر ارزن کنند مرغی را

دهند قوت به هر سال دانه ارزن

جهان تهی شود از ارزن و تهی نشود

دلم ز دانه شکرت به قوت مرغ سخن

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:45 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۱۴۳

حبذا صدر صفحه‌ای که به است

به همه بابی از بهشت برین

میزند نور شمسه‌اش چون صبح

خنده بر ما و زهره و پروین

وصف نقش و نگار دیوارش

سخن ساده می‌کند رنگین

از نبات است اصل ترکیبش

زان نماید نهاد او شیرین

به نبات حسن بر آمده است

خردش زان همی کند تحسین

قطعه‌ای از بهشت دان که درو

کرده بیتی فلک ز خود تضمین

چون به تقطیع نظم بیت دهند

خشک و بر بسته باشد و چوبین

نظم این بیت اگرچه تقطیع است

شاه بیت است بس بلند و متین

راست گویی بساط جمشید است

بر بسیط هوا به صد تمکین

به سر خویش عالمی است که نیست

متعلق به آسمان و زمین

شده ایمن نهاد ترکیبش

از خطاب خلقته من طین

تا درو شاه کامران بنشست

خواندش روزگار شاه نشین

جم ثانی امیر شیخ حسن

خسرو کان یسار بحر یمین

ای به حق بوستان جاه تو را

شکل نسیرین آسمان نسرین

باد هرشب به زینت انجم

طاق‌های سپهر را تزیین

بر سریر سرور مسند و جاه

تا قیامت به کام دل بنشین

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:45 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۱۴۴

صورت لطف الهی شرف ملت و دین

معدن خلق حسن مظهر حق شاه حسین

شاه پرویز لقا خسرو جم قدر که هست

دل و دستش به همه مذهب و کیشی بحرین

بحر را با دل او عقب قیاسی می‌کرد

آن قدر بود که از قطره به دریا مابین

عقل با رفعت او صرفه مه داشت نگاه

گفت کمتر ز ذراعی نبود تا شرطین

ای که بوسیدن خاک قدمت شاهان را

کرده از آب حیات است لبالب شفتین

طاعت امر تو در مذهب جباران فرض

طوق فرمان تو در گردن دین داران دین

چون تن لام کند زخم سنانت تن ناف

چون دل نون شود از شرم سخایت دل عین

گفتم ای چرخ برو خاک درش روب به روی

برد انگشت سوی دیده روشن که بعین

یرقان است ز بیم کف دستت زر را

باور ار نیستت اینک بنگر صفرت عین

تا به نعل سم شبدیز تو یابد نسبت

هر سر ماه شود ماه سما چون سر عین

سروری از تو مزین شده چون چشم از نور

خسروی از تو منور شده چون ماه از عین

خاطر من نکند درک ثنای تو که یم

پیش عقل است مبرهن که نگنجد در عین

تا چو قرص ذهب مهر فتد در دم صبح

روی آفاق شود لجه درای لجین

چون بود از زر و یاقوت سری افسر را

ملک را باد چنان از گهرت زینت وزین

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:45 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۱۴۷

صاحب سلطان نشان دستور اعظم شمس الدین

ای جلال رفعتت را اوج گردون پایگاه

چون ز سدر آستان حضرت تو برگذشت

شاید ار سجده برندش هر زمان خورشید و ماه

چشمه خورشید را خون گردد از بهر تو دل

چون کند اندر ضمیر عالم آرایت نگاه

گردهی رخصت که بوسد آستانت را فلک

هر زمان از غایت شادی بر اندازد کلاه

چون به دار الملک حکمت پادشاهی می‌سزد

گر بود قدر تو را از چرخ اطلس بارگاه

مدتی شد تا نکردی در خلا و در ملا

یاد من کارم ازان شوریده شد حالم تباه

خود نمی‌دانی که از من روی برتابد طرب

گر نباشد سد اقبالت مرا پشت و پناه

گر خلاف راستی کردند نقلی نیست غم

هست بر تصدیق قول من ضمیر تو گواه

حق همی داند که از من بد نیاید در وجود

ور در آمد خود کجا شد خلعت ثم اجتباه

ور همه خود راست است آن بیت یاد‌آور که گفت:

از بزرگان عفو باشد وز فرو دستان گناه

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:45 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۱۴۸

همی خرید خر و گاو و گوسفند و گله

زمان وقف جمال عرب همه ساله

ولی ولی ولی اندرین دو سه سال

نکرد حاصل غیر از بهای گوساله

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:45 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۱۴۹

موجب جمعیت نجوم به عقرب

کرد از گردون سوال شاه زمانه

گفت که چون رایتت به عزم توجه

لشکری آراست کش نبود کرانه

میر سپاه فلک به بارگه خویش

کرد امیری طلب زهر در خانه

تا کند از سروران خیل کواکب

کوکبه‌ای در مواکب تو روانه

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:45 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۱۴۲

میر سید می‌شناسی بنده را

تا نجویی زینهار آزار من

زحمتم بسیار دادی وین زمانه

رحمتی فرما ولی بر خویشتن

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:45 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۱۵۳

در ره بغداد کز هر جانبی

ناله افتاده باری آمدی

داشتم اسبی که از رفتار او

بر دلم هر دم غباری آمدی

اندکی زر نیز بود اما نبود

آن قدر کاندر شماری آمدی

زر نماند و مرد ریگ اسبم بماند

هم نماندی گربه کاری آمدی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:45 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۱۵۵

ایا دریای جود و کان همت

که گردون مروت را مداری

ترا زان گوهر نایاب کان است

به رنگ لعل و بوی مشک تاری

کرم کن پاره‌ای بفرست پنهان

اگر داری و می‌دانم که داری

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:45 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۱۵۸

به حق المعرفت هر کس چه داند کازر و نی را

منش دانم بد اندیشی است بد نفسی بد آموزی

سیه کاری سیه ماری سیه گوشی سیه پوشی

سیه بختی سیه دستی سیه رویی سیه روزی

علاهم بهتر است اما قوی کسری است مالک را

سپردن ملک کسری را به زرد زدی و زر دوزی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 10 فروردین 1395  2:45 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها