شباهنگ
از آتش دل شمع طرب را مانم
وز شعله آه سوز تب را مانم
دور ازلب خندان تو ای صبح امید
از ناله زار مرغ شب را مانم
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
سوختگان
هر لاله آتشین دل سوخته ای است
هر شعله برق جان افروخته ای است
نرگس که ز بار غم سرافکنده به زیر
بیننده چشم از جهان دوخته ای است
در ماتم صبحی
دردا که بهار عیش ما آخر شد
دوران گل از باد فنا آخر شد
شب طی شد و رفت صبحی از محفل ما
افسانه افسانه سرا آخر شد
بیدادگری
از ظلم حذر کن اگرت باید ملک
در سایهٔ معدلت بیاساید ملک
با کفر توان ملک نگه داشت ولی
با ظلم و ستمگری نمیپاید ملک
خانه به دوش
چون ماه نو از حلقه به گوشان توایم
چون رود خروشنده خروشان تو ایم
چون ابر بهاریم پراکنده تو
چون زلف تو از خانه به دوشان تو ایم