پاره ۲۱
باد بر تو مبارک و خنشان
جشن نوروز و گوسپند کشان
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
پاره ۲۴
چون به بانگ آمد از هوا بخنو
می خور و بانگ رود و چنگ شنو
پاره ۲۵
از شبستان ببشکم آمد شاه
گشت بشکم ز دلبران چون ماه
پاره ۲۰
جان ترنجیده و شکسته دلم
گویی از غم همی فرو گسلم
پاره ۲۳
چون نهاد او پهند را نیکو
قید شد در پهند او آهو
پاره ۲۶
ریش و سبلت همی خضاب کنی
خویشتن را همی عذاب کنی
پاره ۲۷
آن که نشک آفرید و سرو سهی
وان که بید آفرید و نار و بهی
پاره ۲۲
بودنی بود، می بیار اکنون
رطل پرکن ، مگوی بیش سخون
پاره ۲
نیست فکری به غیر یار مرا
عشق شد در جهان فیار مرا
پاره ۱۵
خویش بیگانه گردد از پی دیش
خواهی آن روز مزد کمتر دیش
پاره ۱۷
از تو خالی نگارخانهٔ جم
فرش دیبا فگنده بر بجکم
پاره ۱۶
از بزرگی که هستی، ای خشنوک
چاکرت بر کتف نهد دفنوک
پاره ۶
دیوه هر چند کابرشم بکند
هرچه آن بیشتر به خویش تند