بخش ۶۲
از دهان تو همی آید غشاک
پیر گشتی ریخت مویت از هباک
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
بخش ۶۳
خشم آمدش و همان گه گفت: ویک
خواست کورا برکند از دیده کیک
بخش ۶۶
چون فراز آید بدو آغاز مرگ
دیدنش بیگار گرداند مجرگ
بخش ۶۷
ایستاده دیدم آن جا دزد و غول
روی زشت و چشمها همچون دو غول
بخش ۳۵
چونکه مالیده بدو گستاخ شد
کار مالیده بدو در واخ شد
بخش ۷۰
نزد آن شاه زمین کردش پیام
دارویی فرمود زامهران به نام
بخش ۷۳
پس شتابان آمد اینک پیرزن
روی یکسو، کاغه کرده خویشتن
بخش ۶۸
چون که زن را دید فغ، کرد اشتلم
همچو آهن گشت و نداد ایچ خم
بخش ۷۴
زش ازو پاسخ دهم اندر نهان
زش به بیداری میان مردمان
بخش ۷۸
از همالان وز برادر من فزون
زان که من امیدوارم نیز یون
بخش ۷۲
کرد باید مر مرا و او را رون
شیر تا تیمار دارد خویشتن
بخش ۷۵
چون بگردد پای او از پایدان
خود شکوخیده بماند هم چنان
بخش ۸۶
روی هر یک چون دو هفته گرد ماه
جامهشان غفه، سموریشان کلاه
بخش ۸۰
مرد را نهمار خشم آمد ازین
غاو شنگی به کف آوردش، گزین
بخش ۷۶
مار و غنده کربشه با کژدمان
خورد ایشان گوشت روی مردمان