شمارهٔ ۹۰
یار بادت توفیق، روزبهی با تو رفیق
دولتت بادا حریف، دشمنت غیشه و نال
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شمارهٔ ۹۱
ای شاه نبی سیرت، ایمان تو محکم
ای میر علی حکمت، عالم به تو در غال
شمارهٔ ۹۳
چرا همی نچمم؟ تا چرا کند تن من
که نیز تا نچمم کار من نگیرد چم
شمارهٔ ۹۴
گر کند یاریی مرا به غم عشق آن صنم
بتواند زدود زین دلم غم خواره زنگ غم
شمارهٔ ۹۲
لبت سیب بهشت و من محتاج
یافتن را همی نیابم ویل
شمارهٔ ۹۵
تا درگه او یابی مگذرد به در کس
زیرا که حرامست تیمم به لب یم
شمارهٔ ۹۶
بامها را فرسب خرد کنی
از گرانیت، گر شوی بر بام
شمارهٔ ۹۷
بر رخ هزار زهرهٔ ثامور برشکفت
ایدون ز باغ قطرهٔ شبنم نیافتم
شمارهٔ ۹۸
آرزومند آن شده تو به گور
که رسد نان پارهایت برم
شمارهٔ ۱۰۱
داری مرا بدان که فراز آیم
زیر دو زلفکانت به نخچیزم
شمارهٔ ۱۰۳
سرو بودیم چندگاه بلند
کوژ گشتیم و چون درونه شدیم
شمارهٔ ۱۰۶
یکی آلودهای باشد، که شهری را ببالاید
چو از گاوان یکی باشد، که گاوان را کند ریخن
شمارهٔ ۱۰۹
میلاو منی، ای فغ واستاد توام من
پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه بستان
شمارهٔ ۱۱۱
از پی الفغده و روزی به جهد
جانورسوی سپنج خویش جویان و روان
شمارهٔ ۱۰۷
گر همه نعمت یک روز به ما بخشد
ننهد منت بر ما و پذیرد هن