شمارهٔ ۳۱
فاخته گون شد هوا ز گردش خورشید
جامهٔ جامه به نیک فاخته گونست
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شمارهٔ ۳۲
با دل پاک مرا جامهٔ ناپاک رواست
بد مر آن را که دل و دیده پلیدست و پلشت
شمارهٔ ۳۳
معذورم دارند، که اندوه و غیشت
و اندوه و غیش من ازان جعد و غیشت
شمارهٔ ۳۴
چه گر من همیشه ستا گوی باشم
ستایم نباشد نکو جز به نامت
شمارهٔ ۳۵
بودنت در خاک باشد، یافتی
هم چنان کز خاک بود انبودنت
شمارهٔ ۳۷
راهی آسان و راست بگزین، ای دوست
دور شو از راه بی کرانهٔ ترفنج
شمارهٔ ۳۸
زین و زان چند بود برکه و مه؟
مر ترا کشی و فیزین و غنوج
شمارهٔ ۳۶
ز مهرش مبادا تهی ایچ دل
ز فرمانش خالی مباد ایچ مرج
شمارهٔ ۳۹
از جود قبا داری پوشیده مشهر
وز مجد بنا داری بر برده مشید
شمارهٔ ۴۰
بخت و دولت چو پیشکار تواند
نصرة و فتح پیشیار تو باد
شمارهٔ ۴۱
به تو بازگردد غم عاشقی
نگارا، مکن این همه زشتیاد
شمارهٔ ۴۲
ایا بلایه، اگر کارت تو پنهان بود
کنون توانی، باری، خشوک پنهان کرد
شمارهٔ ۴۳
گوسپندیم و جهان هست به کردار نغل
چون گه خواب بود سوی نغل باید شد
شمارهٔ ۴۴
مرده نشود زنده، زنده بستودان شد
آیین جهان چونین تا گردون گردان شد