شمارهٔ ۱۵۶
بر تو رسیده بهر دل تنگ چارهای
از حال من ضعیف بیندیش چارهای
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شمارهٔ ۱۷۵
شاعر شهید و شهره فرالاوی
وین دیگر به جمله همه راوی
شمارهٔ ۱۶۴
مرا با تو بدین باب تاب نیست
که تو راز به از من به سر بری
شمارهٔ ۱۵۹
بتا، نخواهم گفتن تمام مدح ترا
به شرم دارد خورشید اگر کنم سپری
شمارهٔ ۱۶۰
من کنم پیش تو دهان پر باد
تا زنی بر لبم تو زابگری
شمارهٔ ۱۳۸
به جای هر گران مایه فرومایه نشانیده
نمانیدست ساراوی و کرهٔ اوت مانیده
شمارهٔ ۱۵۰
بزرگان جهان چون بند گردن
تو چون یاقوت سرخ اندر میانه
شمارهٔ ۱۶۹
ای آن که از عشق تو اندر جگر خویش
آتشکده دارم سد و بر هر مژه ای ژی
شمارهٔ ۱۷۲
زر خواهی و ترنج، اینک این دو رخ من
می خواهی و گل و نرگس، از آن دو رخ جوی
شمارهٔ ۱۷۶
جز برتری ندانی، گویی که آتشی
جز راستی نجویی، ماناتر از وی
شمارهٔ ۱۴۴
بتگک ازان گزیدهام این کازه
کم عیش نیک و دخل بی اندازه
شمارهٔ ۱۳۵
منم خو کرده بر بوسش، چنان چون باز بر مسته
چنان بانگ آرم از بوسش، چنان چون بشکنی پسته
شمارهٔ ۱۴۵
یک سو کشمش چادر، یک سو نهمش موزه
این مرده اگر خیزد، ورنه من و چلغوزه
شمارهٔ ۱۰۵
کنه را در چراغ کرد سبک
پس درو کرد اندکی روغن
شمارهٔ ۱۷۳
سروست آن یا بالا؟ ماهست آن یا روی؟
زلفست آن یا چوگان؟ خالست آن یا گوی؟