اختیار ملائک از طریق آیات و روایات قابل اثبات است؛ ما ملائکه را موجوداتی بیرون از حس و دارای وجود و شعور و اراده مستقل میدانیم که عقل محضاند(هیچ گونه تعلّقی به مادیّات ندارند)، لذا از امیال نفسانی تهی هستند و هیچ گاه عصیان خدا نمیکنند، ولی با این حال دارای ایمان بوده، اعمال و رفتارشان از سر شعور و اراده تحقق مییابد.
خداوند میفرماید:
«الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُۆْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا ؛ كسانى كه عرش [خدا] را حمل مى كنند، و آنها كه پیرامون آنند، به سپاس پروردگارشان تسبیح مى گویند و به او ایمان دارند و براى كسانى كه گرویده اند طلب آمرزش مى كنند».[سوره غافر، آیه 7]
دلالت این آیه به این که ملائکه ، موجودات مستقل و دارای شعور و اراده می باشند، روشن است؛ زیرا اوصافی که برای آنان ذکر شده (مانند ایمان به خدا و طلب مغفرت برای دیگران) جز با وجود مستقل و صاحب شعور و اراده سازگار نیست.
همچنین خداوند درباره ملائکه مقربین میفرماید:
«مسیح هرگز از بندگی خدا خودداری و سرپیچی نمیکند. ملائکه مقربین و هر که از بندگی او سرپیچی و گردنکشی کند، همه ایشان را به سوی خود جمع آوری خواهد کرد....اما کسانی که سرپیچی و گردنکشی کردند، آنان را با عذابی دردناک عذاب خواهد کرد .جز خدا برای خود سرپرست و یاوری نخواهند یافت».[سوره نساء، آیه 173]
مسیح و ملائکه مقربین اگر چه معصیت نمیکنند، ولی درصورت معصیت و سرپیچی از بندگی، با عذاب روز قیامت در این آیه تهدید شدهاند.
تهدید با عذاب روز قیامت که فرع بر ترک تکلیف است ،جز با استقلال وجود و شعور و اراده درست نمیباشد ؛ در نتیجه میتوان اصل اختیار ایشان را ثابت دانست.
مفسرین در ذیل آیه 6 سوره تحریم به این بحث مهم پرداختهاند:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِیكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُۆْمَرُونَ ؛
اى كسانى كه ایمان آورده اید، خودتان و كسانتان را از آتشى كه سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ كنید: بر آن [آتش ] فرشتگانى خشن [و] سختگیر [گمارده شده ] اند. از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچى نمى كنند و آنچه را كه مأمورند انجام مى دهند.» [سوره تحریم، آیه 6]
در مورد تکلیف ملائکه و اختیار و اراده ایشان بحثهای مفصلی مطرح شده است. فخر رازى در تفسیر كبیر خود در ذیل آیه شریفه مورد بحث گفته:
در این آیه اشاره اى است به اینكه ملائكه در آخرت مكلف به تكالیف مى شوند (همانطور كه ما انسانها در دنیا مكلف هستیم) ، آنها در آخرت مورد تكالیف و اوامر و نواهى مى گردند، و عصیان ملائكه به همین است كه با امر و نهى خدا مخالفت كنند.[1]
«مسیح هرگز از بندگی خدا خودداری و سرپیچی نمیکند. ملائکه مقربین و هر که از بندگی او سرپیچی و گردنکشی کند، همه ایشان را به سوی خود جمع آوری خواهد کرد....اما کسانی که سرپیچی و گردنکشی کردند، آنان را با عذابی دردناک عذاب خواهد کرد .جز خدا برای خود سرپرست و یاوری نخواهند یافت»
علامه در المیزان فرمودهاند:
این حرف درست نیست، چون در آیه چنین اشاره اى وجود ندارد. آیه شریفه تنها مى خواهد بفرماید: ملائكه محض اطاعتند، و در آنها معصیت نیست، و به اطلاقش شامل دنیا و آخرت هر دو مى شود، پس ملائكه نه در دنیا عصیان دارند و نه در آخرت، پس هیچ وجهى ندارد كه تكلیف ملائكه را مختص به آخرت بداند.
سپس حضرت علامه، نظر تحقیقی خود را که برگرفته از حکمت متعالیه ملاصدرا است بیان فرمودهاند:
و نیز تكلیف ملائكه از سنخ تكلیف معهود در مجتمع بشرى ما نیست، چون در بین ما انسانهاى اجتماعى تكلیف ، عبارت از این است كه تكلیف كننده اراده خود را متعلق به فعل مكلف كند، و این تعلق امرى است اعتبارى، كه دنبالش پاى ثواب و عقاب به میان مى آید، یعنى اگر مكلف موجودى داراى اختیار باشد، و به اختیار خود اراده تكلیف كننده را انجام بدهد، مستحق پاداش مى شود، و اگر ندهد سزاوار عقاب مى گردد، و در چنین ظرفى یعنى ظرف اجتماع، و نسبت به چنین تعلقى یعنى تعلق اعتبارى البته، هم فرض اطاعت هست و هم فرض معصیت، هم ممكن است مكلف فعل مورد اراده تكلیف كننده را بیاورد و هم ممكن است نیاورد.
ملائكه محض اطاعتند، و در آنها معصیت نیست، و به اطلاقش شامل دنیا و آخرت هر دو مى شود، پس ملائكه نه در دنیا عصیان دارند و نه در آخرت، پس هیچ وجهى ندارد كه رازى تكلیف ملائكه را مختص به آخرت بداند
اما در غیر ظرف اجتماع مثلاً در بین ملائكه كه زندگیشان اجتماعى نیست، و اعتبار در آن راه ندارد، تا فرض اطاعت و معصیت هر دو در آن راه داشته باشد، تكلیف هم معناى دیگرى دارد.
آرى ملائكه خلقى از مخلوقات خدایند، داراى ذواتى طاهره و نوریه، كه اراده نمى كنند مگر آنچه خدا اراده كرده باشد، و انجام نمى دهند مگر آنچه او مأمورشان كرده باشد، همچنان كه فرمود:" بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ * لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ " (انبیاء/26 و 27) و به همین جهت در عالم فرشتگان جزا و پاداشى نیست، نه ثوابى و نه عقابى، و در حقیقت ملائكه مكلف به تكالیف تكوینى اند، نه امر و نهى هاى تشریعى، و تكالیف تكوینیشان هم به خاطر اختلافى كه در درجات آنان هست مختلف است، همچنان كه در جاى دیگر قرآن آمده:" وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ "، و نیز از خود ملائكه نقل كرده كه مى گویند:" وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا وَمَا خَلْفَنَا". [2]
در توضیح کلام علامه باید اضافه کنم:
فرشتگان بر اساس متون اسلامى و آیات قرآن، نمى توانند برخلاف وظیفه اى كه دارند اقدام كنند. بنابراین اختیار به معنای مصطلح در بین ما انسان ها، در مورد آنها مطرح نیست؛ چون انسان مخیر است؛ یعنى، مى تواند انجام دهد و مى تواند انجام ندهد.
از طرفى جبر نیز به معناى سلب اختیار از موجودى است كه شأن اختیار را داشته باشد؛ مثلاً اگر انسانى را وادار كنند كه كارى را برخلاف میل خودش انجام دهد، او را مجبور ساخته اند. بنابراین در فرشتگان جبر هم مطرح نیست.
البته براى اختیار معناى دیگرى نیز هست كه فرشتگان را هم شامل مى شود و آن این كه كارى را كه انجام مى دهند، از روى میل و رغبت است؛ بدون آنكه از سوى عامل دیگرى تحت فشار قرار بگیرند. بنابراین تسبیح و تقدیس فرشتگان اختیارى است و آنچه را مى كنند، در كمال میل و رغبت انجام مى دهند.
پی نوشت ها :
[1]. تفسیر فخر رازى، ج 30، ص 46
[2]. ترجمه المیزان، ج 19، ص: 562