شمارهٔ ۳۲۱ - شکرانهٔ صلت اسپهبد کیالواشیر
ای جهان داوری که دوران را
وی کیان گوهری که کیوان را
عزم را چند روزه ره به کمین
پیش مهدی که پیشگاه هدی است
آب دین رفته بود از آتش کفر
کرکسان را ز چرخ چون گنجشک
نی نی آن زر ز نور خلق تو زاد
هرچه خورشید زاده بود از خاک
بدرهها دادی از نهان و کنون
چشمهها راندی از مکارم و باز
پس ازین آفتاب بخشی از آنک
پارم امسال شد به سعی عطات
مریمی کش هزار و یک درد است
من به جان کشتهٔ هوای توام
خون بها گر هزار دینار است
زین صلت کو قصاص کشتن راست
همچنین بخش تا چنین گویند
فضل و فطنت سپاسدار تو اند
سال قحط انگبین و شیر بهشت
ماه دی کرم پیله را از قوت
دانم از جان که را ستودم و باز
باش تاج کیان که بر سر چرخ
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
دوشنبه 2 فروردین 1395 11:56 AM
تشکرات از این پست