0

قطعات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۶۰

من که خاقانیم به هیچ بدی

بد نخواهم که اوست یزدانم

پس به نیکان کجا بد اندیشم

سر ز سنت چگونه گردانم

گر ضمیرم به هیچ کافر بد

بد سگالید نامسلمانم

عادت این داشتم به طفلی باز

که به‌رنجم ولی نرنجانم

خود برنجم گرم برنجانند

که ز رنج افریده شد جانم

کوه را کاصل او هم از سنگ است

بشکند زخم سنگ، من آنم

همه رنج من از وجود من است

لاجرم زین وجود نالانم

من هم از باد سر به درد سرم

ابرم، از باد باشد افغانم

همچو خاکم سزد که خوار کنند

آن عزیزان که خاک ایشانم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:45 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۶۲

هست او سیاه چرده و من هم سپید سر

با یار، من موافقه زین باب می‌کنم

او بر رخ سیاه، سپیداب می‌کند

من بر سر سپید، سیاه آب می‌کنم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:45 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۵۳

نه سیل است طوفان نوح است ویحک

من از نوح طوفان سزا می‌گریزم

ز ارجیش ز انعام صدر ریاست

ز فرط حیا بر ملا می‌گریزم

چو سیمرغ از آشیان سلیمان

سوی کوه قاف از حیا می‌گریزم

همه الغریق الغریق است بانگم

که من غرقه‌ام در شنا می‌گریزم

نمی‌خواستم رفت ز ارمن ولیکن

ز طوفان بی‌منتها می‌گریزم

خجل سارم از بس نوا و نوالش

کنون زان نوال و نوا می‌گریزم

به فریادم از بس عطای شگرفش

علی‌الله زنان از عطا می‌گریزم

رئیسم ز سیل سخا کرد غرقه

چو موران ز سیل سخا می‌گریزم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:45 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۶۳

آنچه افتاد چند بار مرا

پند نگرفتم ای فلان که منم

آنچه هستم چرا نمی‌گویم

گفتم ای خام قلتبان که منم

شده‌ام سیر زین جهان زیراک

نیست خیری در این جهان که منم

که مرا هیچ‌کس نمی‌داند

داند ایزد مرا چنان که منم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:45 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۶۵

منکوب طبعم آوخ و منکوس طالعم

بر عالم سبک سر از آن سر گران بوم

من کوب بخت بینم و منکوب از آن زیم

من کوس فضل کوبم، منکوس از آن بوم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:45 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۳۶ - در شکر ایادی شمس الدین رئیس

من که خاقانیم جفای وطن

برده‌ام وز جفا گریخته‌ام

از خسان چو سار شور انگیز

چون ملخ بر ملا گریخته‌ام

شاه بازم هوا گرفته بلی

کز کمین بلا گریخته‌ام

نه نه شهباز چه؟ که گنجشکم

کز دم اژدها گریخته‌ام

گرنه آزرده‌ام ز دست خسان

دست بر سر چرا گریخته‌ام

ترسم از قهر ناخدا ترسان

لاجرم در خدا گریخته‌ام

از کمین کمان کشان قضا

در حصار رضا گریخته‌ام

من ز ارجیش ز ابر دست رئیس

وقت سیل سخا گریخته‌ام

آن نه سیل است چیست طوفان است

پس ز طوفان سرا گریخته‌ام

الغریق الغریق می‌گویم

ز آن چناند سیل تا گریخته‌ام

گر همه کس ز منع بگریزد

منم آن کز عطا گریخته‌ام

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:45 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۶۴

به خدائی که در خدائی او

هیچ‌گونه ریا نمی‌بینم

که مرا بی‌لقای مجلس تو

زندگانی روا نمی‌بینم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:46 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۵۸

چون جاه پدید آرد دشمن که بد اندیشد

پس جاه بتر دشمن زو نیک‌تر اندیشم

دشمن به بدی گفتن جاهم به زبان آرد

بر سود منم ز آن بد چون نیک دراندیشم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:46 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۴۱ - در مدح اقضی‌القضاة علی و آمدن به عیادت خاقانی

بخ بخ ار فاروق ثانی را کنم مدحت به جان

کاجتهاد حیدری رای مصیبش یافتم

هر کجا در پیشگاه شرع دانش پیشه‌ای است

پیشگاه منصب و صدر حسیبش یافتم

یک جهان چون من زکات استان خبر مقتداست

کز نصاب علم دین صاحب نصیبش یافتم

چون علی اقضی‌القضات است و علی نام است هم

کاندر احکام قضا رای عجیبش یافتم

گنج دین الحمد الله ایمن است از نقب کفر

کاژدها سر نوک کلک او رقیبش یافتم

مار زرین کافکند تریاک کافور از دهان

هر کرا دردی است چون فرمان طبیبش یافتم

فکرت او خنده‌گاه دوست را ماند بدانک

چون خلیل از نار گل‌برگ رطیبش یافتم

خاطر او آب خضر و آتش موسی است ز آنک

کز ز آب الطاف و هم ز آتش لهیبش یافتم

دهر پیر بوالفضول است ام صبیان یافته

کز بنات فکر او عود الصلیبش یافتم

پیش تهذیب بنانش از هری را از فری

ابجد آموزی نهم گرچه ادیبش یافتم

آن زمان کاقدام فرخ در عیادت رنجه کرد

بکر دولت را ندا کردم مجیبش یافتم

لهجهٔ من تیغ سلطان است در فصل الخطاب

تا نگوید آن زمان تیغ خطیبش یافتم

زر سرخ ار شد پشیمانی سپید آتش گرفت

چون توان گفتن که مغشوش و معیبش یافتم

طوطی ار پیش سلیمان نطق بربندد رواست

هم سیاست بر سر مرغان رقیبش یافتم

بلکه گوید فاضلان رابط شمردم در سخن

چون به خاقانی رسیدم عندلیبش یافتم

گوید استاد است اندر طرز تازی و دری

نظم و نثرش دیدم و مدح و نسیبش یافتم

گرچه چون دارای مرق مشرقش دیدم ضمیر

لیک چون عنقای مغرب بس غریبش یافتم

باد صبح از خاک کاشان تحفهٔ خلقش مرا

بوی طوبی داد کابستن به طیبش یافتم

گر دلم شد دوده انقاس دواتش ساختم

ور تنم شد حلقه خلخال نجیبش یافتم

بر جناح راه دیدم روی خوبش گویم این

حبذا آن ماه نو کاندر رکیبش یافتم

هم رضیع ملک سرمد باد عمر او چو عقل

کز رضاع مکرمت جان را ربیبش یافتم

 
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:46 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۴۷ - در مرثیهٔ عمدة الدین محمد بن اسعد از ائمهٔ شافعیه

در دهر سیه سپیدم افکند

بخت سیه سپید کارم

با بخت سیه عتاب کردم

کز بس سیهیت دلفکارم

بخت آمد و خون گریست پیشم

کز رنگ سیاه شرمسارم

اما چکنم قبول کن عذر

کز مرگ امام سوگوارم

سلطان ائمه عمدة الدین

کو بود مراد روزگارم

 
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:46 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۵۲ - در شکر ایادی و انعام رئیس شمس الدین والی ارجیش

رفیقا شناسی که من ز اهل شروان

نه از بیم جان در شما می‌گریزم

خطائی نکردم به‌حمدالله آنجا

که اینجا ز بیم خطا می‌گریزم

چه خوش گفت سالار موران که با جم

نکردم بدی زو چرا می‌گریزم

ز بهر فراغت سفر می‌گزینم

پی نزهت اندر فضا می‌گریزم

مرا زحمت صادر و وارد آنجا

عنا می‌نمود از عنا می‌گریزم

قضا هم ز داغ فراق عزیزان

دلم سوخت هم زان قضا می‌گریزم

دلی بودم از غم چو سیماب لرزان

چو سیماب از آن جابه جا می‌گریزم

به تبریز هم پای‌بند عیالم

از آن پای بند بلا می‌گریزم

ز تبریز چون سوی ارمن بیایم

هم از ظلمتی در ضیا می‌گریزم

 
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:46 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۵۹

خواجه بد گویدم معاذ الله

که به بد گفتنش سخن رانم

او به ده نوع قدح من خواند

من به ده جنس مدح او خوانم

او بدی گوید و چنان داند

من نکو گویم و چنین دانم

آنچه گویم هزار چندان است

وانچه گوید هزار چندانم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:46 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۴۸ - در مرثیهٔ عمدة الدین

فرزند بمرد و مقتدا هم

ماتم ز پی کدام دارم

بر واقعهٔ رشید مویم

یا تعزیت امام دارم

سلطان ائمه عمدة الدین

کز خدمتش احترام دارم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:46 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۶۱ - در مرثیهٔ اهل بیت خود

بر درد دل دوا چه لود تا من آن کنم

گویند صبر کن، نه همانا من آن کنم

درد فراق را به دکان طبیب عشق

بیرون ز صبر چیست مداوا، من آن کنم

گوئی زبان صبر چه گوید در این حدیث

گوید مکن خروش به عمدا، من آن کنم

گر هیچ تشنه در ظلمات سکندری

دل کرد از آب خضر شکیبا من آن کنم

یاران به درد من ز من آسیمه سر ترند

ایشان چه کرده‌اند بگو تا من آن کنم

آتش کجا در آب فتد چون فغان کند

در آب چشم از آتش سودا من آن کنم

آن ناله‌ای که فاخته می‌کرد بامداد

امروز یاد دار که فردا من آن کنم

گفتی که یار نو طلبی و دگر کنی

حاشا که جانم آن طلبد یا من آن کنم

انده گسار من شد و انده به من گذاشت

وامق چه کرد ز انده عذرا، من آن کنم

کاووس در فراق سیاوش به اشک خون

با لشکری چه کرد به تنها، من آن کنم

خورشید من به زیر گل آنجا چه می‌کند

غرقه میان خون دل اینجا من آن کنم

فریاد چون کند دل خاقانی از فراق

از من همان طلب کن زیرا من آن کنم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:47 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۵۶ - در مرثیهٔ عماد الدین

با دلم چشم از نهان می‌گفت کز مرگ عماد

تا کی آب چشم پالائی که بردی آب چشم

از ره گوش آمدت بر راه چشم این حادثه

گوش را بربند آخر، چند بندی خواب چشم

دل به خاکش خورد سوگندان که ننشینم ز پای

تا سر خاکش نیندایم هم از خوناب چشم

چشم در خاکش بمالم تا شود سیماب ریز

گوش را یک سر بین بارم هم از سیماب چشم

چون نگردد چشم من روشن به دیدار عماد

از سرشک شور حسرت برده باشد آب چشم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:47 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها