0

قطعات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۹۶

گر کهان مه شدند خاقانی

تو در ایشان به مهتر منگر

کهتری را که مهتری باشد

هم بدان چشم کهتری منگر

خرد شاخی که شد درخت بزرگ

در بزرگیش سرسری منگر

هر ذلیلی که حق عزیز کند

در عزیزیش منکری نگر

گاو را چون خدا به بانگ آورد

عمل دست سامری منگر

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:36 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۹۷

با در و دشت ساز خاقانی

خانه و خوان ناسزا منگر

تا برون ریشهٔ گیا بینی

زاندرون ریش ده کیا منگر

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:36 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۹۹

مهترا بلبل انسی پس از این

بجز از دست ادب دانه مخور

فی‌المثل تو خود اگر آب خوری

جز ز جوی دل فرزانه مخور

به سفر سفره گزین خوان چه مخواه

مرد خوان باش غم خانه مخور

حصه‌ای زین دل آبادتر است

غصهٔ عالم ویرانه مخور

عاقل شیر دلی باده مگیر

حض خرگوش به پیمانه مخور

ز آب آن میوه که روباه خورد

آب کون سگ دیوانه مخور

عارفانه بزی اندر ره شرع

از اباحت دم فرغانه مخور

آشنای دل بیگانه شدی

آب و نان از در بیگانه مخور

مادر روزی ار افگانه فکند

غم مبر انده افگانه مخور

آز چون نیست در سفله مزن

موی چون نیست غم شانه مخور

همچنین در پی یاران می‌باش

یار یارا زن و بهنانه مخور

گفتی ار من به معسکر برسم

نان ترکان خورم آن خانه مخور

نان ترکان مخور و بر سر خوان

به ادب نان خور و ترکانه مخور

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:36 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۰۴

منه غرامت خاقانیا نهاد فلک را

ببین فلک به چه ماند در آن نهاد که هستش

فلک به مسخرهٔ مست پشت خم ز فتادن

ز زخم سیلی مردان کبود گردن پستش

به شب هزار پسر جرعه ریخته به سرش بر

به روز مشعلهٔ تاب‌ناک داده به دستش

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:37 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۰۵ - در رثاء جمال الدین ابوجعفر محمدبن علی بن منصور اصفهانی وزیر قطب الدین صاحب موصل

جمال صفاهان نظام دوم

که گیتی سیم جعفر انگاشتش

چو قحط کرم دید در مرز دهر

علی‌وار تخم کرم کاشتش

دهان جهان نالهٔ آز داشت

به در سخاوت بینباشتش

به سلطانی جود چون سر فراشت

قضا چتر دولت برافراشتش

به معماری کعبه چون دست برد

زمانه براهیم پنداشتش

از آن کآفتاب سخا بود چرخ

ز روی زمین سایه برداشتش

جهان را همین یک جوان مرد بود

فلک هم حسد برد و نگذاشتش

چنان سوخت خاقانی از سوگ او

که با شام برمی‌زند چاشتش

 
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:37 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۰۶

هر کجا از خجندیان صدری است

ز آتش فکرت آب می‌چکدش

خاصه صدر الهدی جلال الدین

کز سخن در ناب می‌چکدش

آتش موسی آیدش ز ضمیر

و آب خضر از خطاب می‌چکدش

فکر و نطقش چو نکهت لب دوست

ز آتش تر گلاب می‌چکدش

مار زرینش نوش مهره دهد

چون عبیر از لعاب می‌چکدش

حاسدش آسیاست کز دامن

آب چون آسیاب می‌چکدش

آسمانی است کز گریبان آب

بر زمین خراب می‌چکدش

به لسانش نگر که چون بلسان

روغن دیر یاب می‌چکدش

خور ز رشک کفش به تب لرزه است

که خوی تب ز تاب می‌چکدش

شب رخ چرخ پر خوی است مگر

که آن خوی از افتاب می‌چکدش

گفت مدحی مرا که از هر حرف

همه در خوشاب می‌چکدش

موکب ابر چون به شوره رسد

قطرها بر سراب می‌چکدش

باد نوروز چون رسد بر گل

شهد تر چون شراب می‌چکدش

نم شبنم به گل رسد شب‌ها

هم نمی بر سداب می‌چکدش

بکر طبعش نقاب هندی داشت

کب حسن از نقاب می‌چکدش

سبزهٔ سر نهاده عرض دهد

هر نمی کز سحاب می‌چکدش

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:37 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۱۱

هر کو در نقص دید در خود

کامل‌تر اهل دین شمارش

وان کایت جهل بست بر خود

فرزانهٔ راستین شمارش

هرکو هنری است و عیب خود گفت

با جان هنر قرین شمارش

عالم که به جهل خود مقر شد

از جملهٔ صادقین شمارش

خود را چو ستوده‌ای نکوهد

عیسی فلک نشین شمارش

منصف که به صدق نفس خود را

خائن شمرد امین شمارش

وآنکس که به خود فرو نیاید

پویندهٔ حق گزین شمارش

عارف که نگشت خویشتن بین

معصوم خدای‌بین شمارش

دشنام که خود به خود دهد مرد

سرمایهٔ آفرین شمارش

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:37 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۱۵

سفره‌ای و بر او چو سفرهٔ گل

از برون سرخ و از درون زردیش

خواجه شد هندوی غلامی ترک

تا وفا دارد از جوان مردیش

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:37 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۱۶

من که خاقانیم نموداری

مختصر دیده‌ام ز طالع خویش

گرچه هر کوکب سعادت بخش

برگذر دیده‌ام ز طالع خویش

بیت اولاد و بیت اخوان را

بسته در دیده‌ام ز طالع خویش

لیکن از هشتم و ششم خود را

کم ضرر دیده‌ام ز طالع خویش

بس که بیت الحیات را ز نخست

شیر نر دیده‌ام ز طالع خویش

باز وقت ظفر به بیت‌المال

سگ‌تر دیده‌ام ز طالع خویش

سر خر کو به خواب در بخت است

دورتر دیده‌ام ز طالع خویش

پس به بیداری آزمایش را

دم خر دیده‌ام ز طالع خویش

هست صد عیب طالعم را لیک

یک هنر دیده‌ام ز طالع خویش

که نماند دراز دشمن من

من اثر دیده‌ام ز طالع خویش

بر کس آزار من مبارک نیست

اینقدر دیده‌ام ز طالع خویش

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:38 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۱۴

ای خداوند بنده خاقانی

عذر خواه است عذر او بنیوش

آنچه خود می‌کنی ز فضل مگوی

و آنچه او می‌کند ز جرم بپوش

هر دو فرموش کن که مرد کریم

هم عطا هم خطا کند فرموش

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:38 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۱۷

خاقانیا به سائل اگر یک درم دهی

خواهی جزای آن دو بهشت از خدای خویش

پس نام آن کرم کنی ای خواجه برمنه

نام کرم به دادهٔ روی و ریای خویش

بر دادهٔ تو نام کرم کی بود سزا

تا داده را بهشت ستانی سزای خویش

تا یک دهی به خلق و دو خواهی ز حق جزا

آن را ربا شمر که شمردی عطای خویش

دانی کرم کدام بود آنکه هرچه هست

بدهی بهر که هست و نخواهی جزای خویش

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:38 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۲۰

روز عمر آمد به پیشین ای دریغ

کار بر نامد به آئین ای دریغ

سینه چون صبح پسین خواهم درید

کآفتاب آمد به پیشین ای دریغ

سخت نومیدم ز امید بهی

درد نومیدی من بین ای دریغ

غصهٔ بی‌طالعی بین کز فلک

درد هست و نیست تسکین ای دریغ

آب رویم رفت و زیر آب چشم

روی چون آب است پرچین ای دریغ

چرخ را جمشید و افریدون نماند

کز من مسکین کشد کین ای دریغ

آسمان نطع مرادم برفشاند

نه شهش ماند و نه فرزین ای دریغ

صاعقه بربام عمر من گذشت

نه درش ماند و نه پرچین ای دریغ

از دهان دین برآمد آه آه

چون فرو شد ناصر دین ای دریغ

مرغزار جان طلب خاقانیا

کخور گیتی است سنگین ای دریغ

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:38 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۱۲

جدلی فلسفی است خاقانی

تا به فلسی نگیری احکامش

فلسفه در جدل کند پنهان

وانگهی فقه برنهد نامش

مس بدعت به زر بیالاید

پس فروشد به مردم خامش

دام در افکند مشعبدوار

پس بپوشد به خار و خس دامش

مرغ را هم به لطف صید کنند

پس ببرند سر به ناکامش

علم دین پیشت آورد وانگه

کفر باشد سخن به فرجامش

کار او و تو تا گه تطهیر

کار طفل است و آن حجامش

شکرش در دهان نهد و آنگه

ببرد پاره‌ای ز اندامش

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:38 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۲۲

صدت فی بغداد ظبیا قد الف

صدغه جیم و ذا قد الف

سر بیندازم به دستار از پیش

غاشیهٔ سوداش دارم بر کتف

هل عشقتم نار اصحال الهوی

طارق الدنیا و ذا لا یاتلف

من شدم عاشق بر آن خورشید روی

کابروان دارد هلال منخسف

لاتلومونی ولوموا نفسکم

انما المعشوق فینا مختلف

کعبهٔ خاقانی اکنون روی است

کعبه را می زمزم و بت معتکف

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:38 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲۰۹

زین خام قلتبان پدری دارم

کز آتش آفرید جهاندارش

هم‌زاد بود آزر نمرودش

استاد بود یوسف نجارش

هم طبع او چو تیشه تراشنده

هم خوی او برنده چو منشارش

روز از فلک بود همه فریادش

شب با زحل بود همه پیکارش

مریخ اگر به چرخ یکم بودی

حالی بدوختی به دو مسمارش

نقرس گرفته پای گران سیرش

اصلع شده دماغ سبکبارش

چون لیقهٔ دوات کهن گشته

پوسیده گوشت در تن مردارش

آبش ز روی رفته و باد از سر

افتاده در متاع گرانبارش

منبر گرفته مادر مسکینم

از دست آن منارهٔ خونخوارش

با آنکه بهترین خلف دهرم

آید ز فضل و فطنت من عارش

کای کاش جولهستی خاقانی

تا این سخنوری نبدی کارش

با این همه که سوخته و پخته است

جان و دلم ز خامی گفتارش

او نایب خداست به رزق من

یارب ز نائبات نگه دارش

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:38 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها