0

عادل، عنوانی از اعراب برای انوشیروان ساسانی

 
meysam1200
meysam1200
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1394 
تعداد پست ها : 596
محل سکونت : فارس

عادل، عنوانی از اعراب برای انوشیروان ساسانی

تاریخ، سلطنت و فرمانروایی خسرو انوشیروان را یکی از درخشانترین دوران حکومت ساسانیان بیان می‌کند. تدبیر و کاردانی و حسن تشخیص این پادشاه سبب گردید که بسیاری از مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران کمابیش از بین برود و حکومتی مقتدر و متمرکز به وجود آید. زمانی که نام انوشیروان پادشاه ساسانی به گوش می‌رسد، پسوند عادل هم به نام او اضافه می‌شود و او را انوشیروان عادل می‌نامند. در این بخش در مورد اینکه آیا به‌راستی انوشیروان عادل‌ترین فرد بود و اینکه چه افرادی قید عادل را برای انوشیروان قرار دادند و آیا نظرات دیگری در این مورد وجود دارد یا خیر مطالبی ارائه می‌شود.
منابع و گفته‌های مورخان شرق و غرب درباره معرفی شخصیت خسرو یکسان نیست. [۱] مورخان شرقی و اعراب او را پادشاهی نمونه عدل و انصاف معرفی می‌کنند، درحالی که منابع غربی برخلاف دیگر منابع، او را شهریاری طمعکار و بیدادگر می شمرند. نظر منابع شرقی به گونه‌ای است که انوشیروان را عادل دانسته‌اند، ولی منابع غربی نظر متفاوتی دارند که نظر چند نفر از آنها در ادامه بیان می‌شود.
فعالیت این پادشاه برخلاف توصیف بعضی از مورخین ایرانی و عرب، مبتنی بر تأمین منافع رعایا و طبقه سوم نبود بلکه او می‌کوشید نظام اجتماعی سابق را تجدید کند. حکایاتی از این قبیل که انوشیروان زنجیری در بیرون بارگاه شاهی آویخته بود تا مظلومان دست بر آن زنند و با صدای زنگ شاه را به داوری فراخوانند، با توجه به سجایای انوشیروان، باورکردنی نیست. بعید نیست طبقه حاکمه وقت به پاس خدمات گرانبهایی که خسرو با طرد و قتل عام مزدکیان به آنها کرده بود، داستان‌ها و حکایاتی به نفع خسرو جعل کرده باشند. [۲]
کریستن سن در مورد خسرو اول چنین می‌نویسد: اصلاحات خسرو در امور مالیه، بدون شک، بیشتر به نفع خزانه دولت بوده تا به نفع رعیت. طبقه عامه، مثل قرون گذشته، با نادانی و تحمل مصائب می زیست. فیلسوفان رومی، که به ایران پناه آوردند، به‌زودی آزرده شدند چون مقام این اشخاص در حکمت به پایه‌ای نبود که بتوانند بی‌طرفانه به عادات و رسوم یک قوم بیگانه نظر کنند. انتظار داشتند که در کشور پادشاهی چون انوشیروان، چیزهای دیگر ببینند ... طبعاً از بعضی رسوم ایرانیان مثل قواعد ازدواج و معامله با اموات، رنجیده خاطر شده‌اند. اما تنها این علت نبود که زندگی در ایران را برای آنها ناگوار کرد، بلکه بیشتر از اصول طبقاتی ایران و فاصله‌ای که درمیان طبقات موجود بود و تنگدستی عامه منزجر شدند. صاحبان قدرت به زیردستان ستم می‌کردند و اعمال دور از انصاف و انسانیت مرتکب می‌شدند. [۳] نجبا و اشراف که از بحرانی سخت بیرون آمده و گروهی از آنان هلاک شده بودند، در پرتو حمایت شاهنشاه، جانی تازه گرفته و مطیع و آرام گشتند، فقط تا حدی از فکر تندخوی تجددپرور خسرو نگرانی داشتند. نجبای درجه دوم در املاک خود روزگار می‌گذاشتند و امور اداری محلی را به عهده داشتند و ظاهراً آسوده و پولدارتر از دیگران بودند. [۴]
ازجمله نظام الملک، طی حکایت مفصلی، می‌نویسد که والی آذربایجان که از حیث مال و منال بی نظیر بود، به پیرزنی ستم کرد. او پس از تحمل مشکلات بسیار خود را به خسرو رسانید و از او استمداد کرد. شاه به‌وسیله یکی از غلامان محرمانه شکایت پیرزن را مورد رسیدگی قرار داد و چون به صحت گفتار او پی برد، دستور داد پوست والی آذربایجان را بکنند و گوشت او را به سگان دهند و پوست را پر از کاه کنند و بر در سرا بیاویزند و هفت روز منادی کنند که هرکه بعد از این ستم کند با او همان کنند که با این کردند. [۵] جای سؤال است که آیا سزای ستم به یک پیرِ زن چنین برخورد شدید است؟!
ادوارد براون در مورد نسبت عدلی که به انوشیروان می‌دهند چنین می‌نویسد: اقدامات شدیدی که بر ضد زنادقه به عمل آورد، موافقت و ستایش موبدان مجوس را جلب نمود و تواریخ ملی نیز به دست همین موبدان تنظیم شد. نام یزدگرد از آن جهت لکه دار و معروف به بزه گر شده است که نسبت به سایر ادیان به دیده گذشت و اغماض می‌نگریست و به موبدان زردشتی اعتنایی نداشت و شهرتی که به بزهکاری پیدا کرد، نه از آن رو بوده است که در زندگانی خود شرارت خاصی مرتکب شده باشد. فعالیت زنادقه خیر و صلاح و رفاه کشور را تهدید می‌کرد و بدین سبب انوشیروان نسبت به آنان روشی سخت اتخاذ نمود ولی با این وصف به هیچ وجه متعصب نبود و بالعکس نسبت به ادیان و مذاهب فلسفی خارجی علاقه بسیار داشت. این صفت انوشیروان نام خلیفه مأمون و اکبر امپراتور هند را به خاطر می‌آورد. خلیفه و اکبر هردو از مجادلات و تفکرات فلسفی مانند انوشیروان لذت می‌بردند. [۶]
نولدکه، در حق او چنین قضاوت می‌کند: به کلی خسرو (انوشیروان) از بزرگترین و بهترین پادشاهان ایران است، ولی در ظلم و ستم بی پروا بود و مانند حتی بهترین افراد ایران، که عادتاً توجهی به حقیقت ندارند، او نیز بیش از دیگران به حقیقت عنایتی نداشت. اقدام او در قلع و قمع و سرکوبی مزدکیان و جنگ‌های پیروزمندانه او با رومیان (اهالی بیزانس) و قوانینی که از روی عقل و خرد وضع کرد و توجهی که نسبت به دفاع ملی داشت، رونق و پیشرفتی که در عهد سلطنت او (۵۳۱ تا ۵۷۸ میلادی) نصیب کشور شاهنشاهی ایران شد، این همه سبب شهرت نیکو و نام بلند وی در مشرق زمین گردید؛ تا آنجا که او را هنوز مثل اعلی و کمال مطلوب پادشاهی دانند. پذیرایی از حکمای هفتگانه یونان، که به علت تعصب و عدم تحمل ژوستینین امپراتور از وطن خود تبعید شدند و ماده مخصوصی که به نفع آنان پس از پایان جنگ فاتحانه خود با اهالی بیزانس در پیمان صلح گنجاند (به‌موجب آن ماده آزادی آنها تضمین، و مقرر گردید پس از بازگشت به میهن خود هیچ کس متعرض افکار و عقاید آنها نشود و درباره آنها تحمل روا دارند و مداخله نکنند) و سرپرستی وی از دانشمندان و تأسیس مدرسه بزرگ در جندی شاپور و ترجمه‌های متعددی که از یونانی و سانسکریت به زبان پهلوی به فرمان وی تهیه شده، نمونه‌ای از عشق و علاقه او به علم بود. این همه سبب شد که حتی در مغرب زمین نیز معتقد شدند که یکی از شاگردان افلاطون بر اورنگ شهنشاهی ایران تکیه زده است. [۷]
زمانی که انوشیروان از دنیا رفت، در سال ۵۷۹ هرمزد چهارم به جانشینی انوشیروان انتخاب شد. از بعضی جهات خلف الصدق پدر خویش بشمار می‌رفت. کریستن سن درباره او می‌نویسد: «اگر درست ملاحظه شود او بیش از انوشیروان مستحق لقب عادل بود. بلعمی به صراحت می‌گوید: در عدالت از انوشیروان برتر بود. همه تواریخ شرقی آن عهد در این معنی متفقند که هرمزد نسبت به ضعفا و مظلومین خیرخواه و نسبت به بزرگان سختگیر بود ... مثلاً طبری ... گوید: هرمزد، پسر خسرو، پادشاهی باادب و احسان و دوستدار ضعیفان و فقیران بود و بر اشراف سخت می‌گرفت. پس در کین او ثابت شدند و او نیز کین آنان در دل گرفت ... حس دادگری او در حق رعیت فوق العاده بود.» پی‌نوشت:
[۱]. صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، انتشارات فردوس، ۱۳۶۷. جلد ۱ صفحه ۲۴۶
[۲]. کتاب تاریخ اجتماعی ایران، نوشته مرتضی راوندی، ج ۱ صفحه ۶۱۷
[۳]. ایران در زمان ساسانیان، کریستین سن، ترجمه رشید یاسمی، سال ۱۳۶۷، صفحه ۲۶۳
[۴]. همان، کتاب تاریخ اجتماعی ایران ج ۱ صفحه ۶۱۷
[۵]. تاریخ ادبی ایران: از سعدی تا جامی - نویسنده: ادوارد برون مترجم: علی اصغر حکمت جلد ۱، صفحه ۲۴۵
[۶]. همان، صفحه ۲۴۶
[۷]. همان، صفحه ۲۴۷
[۸]. همان، ایران در زمان ساسانیان صفحه ۵۷۵
[۹]. همان، صفحه

یک شنبه 1 فروردین 1395  10:37 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها