بخش ۳۱ - ختم کتاب و خاتمهٔ خطاب
دام دلها زدی از مسک، رقم
مرغ جان راست صریر تو صفیر
خویچکان قطرهزنان میرانی
این چه حور است درین حلهٔ ناز
در فسونخوانی هر مرده، فصیح
گوشش از حلقهٔ اخلاص، گران
یارب! این غیرت حورالعین را
از دل و دیدهٔ هر دیدهوری
دارش از دست دو بیباک نگاه!
بر خط و شعر، وقوف از وی دور
گه دو بیگانه به هم پیوسته
نقطههایش نه به قانون حساب
خارج از دایرهٔ صدق و صواب
رسم خط گشته از او زیر و زبر
یا بریده یکی از پنج انگشت
یا فزوده ششم انگشت به مشت
دوم آن کس که کشد گزلک تیز
بهر اصلاح، نه از سهو ستیز
قطع کردیم بر این نکته سخن
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
یک شنبه 1 فروردین 1395 4:38 PM
تشکرات از این پست