قدمت نوروز و وجود این جشن به زمانهای پیش از هخامنشیان و مادها برمیگردد زمانی که آریائیها سرزمینشان را به دو قسمت تقسیم میکردند و دو فصل گرما و سرما داشتند. چنانچه در اوستا آمدهاست، فصل سرما شامل ده ماه و فصل گرما شامل دو ماه بود. بعدها در این دو فصل تغییری پدید آمد و به موجب وندیداد تابستان دارای ۷ ماه و زمستان ۵ ماه گردید. در هر یک از این دو فصل جشنی بر پا میداشتند که هر دو آغاز سال نو به شمار میرفته است. وجود پایه و اساس جشنهای نوروز و مهرگان در آغاز فصول دوگانه آریائیها گویای آن است که زمینه اصلی پیدایش هر یک از آنها، بزرگداشت سرآغاز سال، توجه به پایان یک فصل و آغاز فصلی دیگر بوده است. با مرور زمان و تحول تدریجی، اوضاع جشن نوروز از آن صورت بسیط نجومی و گاهشناسی بیرون آمد و بعدها جنبههای متعدد دینی و رسمی و سیاسی پیدا کرد. سرانجام این یادگار با سنن دیرین خود از مدتی متجاوز از نه قرن پیش در آغاز برج حمل، جای ثابتی یافت و تنها جشن جهانی است که میتوان گفت تمامی جنبههای دینی، رسمی، سیاسی و طبیعی را در خود جای داده است.
مهرداد بهار با نظریه وامگیری عید نوروز ایرانیان، از بینالنهرین موافق نیست و عقیده دارد از سه هزار سال پیش از میلاد، در آسیای غربی دو عید رواج داشتهاست. عید آفرینش در اوایل پاییز و عید رستاخیزی که در آغاز بهار برگزار میشد. بعدها دو عید پاییزی و بهاری به یک عید تبدیل گردید و سر بهار جشن گرفته میشد. به اعتقاد مهرداد بهار، احتمالاً نوروز در ایران قبل از هخامنشیان وجود داشته، در اوستا مطرح نمیشود، چون یک عید ملی محسوب میشده و اوستا یک کتاب دینی است و جشنهای خاص خودش را دارد. بعد از گذشت زمان، سرانجام دین زرتشتی، هم جشن مهرگان را که در آغاز، یک عید بومی بوده و هم نوروز را میپذیرد.
جشن زرتشتی فروردگان
از میان سنن دیرین ایرانی، جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه که بر مبنای معتقدات دیرین آریائیها استوار است، بیش از همه در زمینه اصلی و ابتدایی نوروز تأثیر گذاشته است. جشن فروردگان جشن فروهرها بود و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار میشد. فروهرها همان ارواح مردگانند. نام فروردین که آغاز بهار است، برگرفته از نام فروهرهاست. در فروردین یشت آمده است که در مدت جشن فروردگان فروهرهای مؤمنان از اقامتگاههای خود میآیند و مدت ده شب در کنار مردم میمانند، این جشن مربوط به بازگشت مردگان بود. زمان این جشن به حساب گاه شمارهای امروزی، پنج روز آخر اسفند و پنج روز اول فروردین، به حساب میآمد.
درباره پیدایش نوروز و مناسبت تاریخی آن داستانها و روایات متفاوت بسیار است. در غالب این داستانها پیدایش نوروز به زمان پیشدادیان نسبت داده شده و از جمشید پادشاه مشهور پیشدادی به عنوان بنیانگذار این جشن یاد شده است. فردوسی در این زمینه چنین سروده است:
همه کردنیها چو آمد پدید به گیتی جز از خویشتن ندید
چو آن کارهای وی آمد به جای ز جای مهین برتر آورد پای
به فر کیانی یکی تخت ساخت چه مایه بدو گوهر اندر نشناخت
که چون خواستی دیو برداشتی ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا نشسته برو شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تخت او فرو مانده از فره بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز و فرودین بر آسوده از رنج تن دل زکین
بزرگان به شادی بیاراستند می و جام و رامشگران خواستند
چنین روز فرخ از آن روزگار بمانده از آن خسروان یادگار
میدان فردوسی رم
ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه در مورد پیدایش نوروز نوشته است که برخی از علمای ایران میگویند سبب اینکه این روز را نوروز مینامند این است که چون جمشید به پادشاهی رسید دین خود را تجدید کرد و چون این کار خیلی بزرگ به نظر آمد و آن روز، روز تازهای بود جمشید عید گرفت اگر چه پیش از این هم نوروز بزرگ و معظم بود. برخی دیگر از ایرانیان گویند که جمشید زیاد در شهرها گردش نمود و چون خواست به آذربایجان داخل شود بر سریری از زر نشست و مردم او را بر دوش خود میبردند و چون آفتاب بر آن تخت بتابید و مردم آن را دیدند این روز را عید گرفتند و در این روز رسم است که مردمان به یکدیگر هدیه میفرستند.
خیام در نوروزنامه، پیدایش نوروز را از زمان جمشید نخستین انسان در اساطیر مزدیسنا دانسته است.
سبزه رویانیدن
ابوریحان بیرونی نیز در داستانهای پیدایش سبزههای نوروزی آوردهاست:
شخصی از راه تبرک به این روز در طشتی جو کاشت، سپس این رسم در ایرانیان پایدار ماند، که روز نوروز در کنار خانه هفت صنف از غلات بر هفت استوانه بکارند، و از روئیدن این غلات، به خوبی و بدی زراعت و حاصل سالیانه حدس بزنند.تقدس عدد هفت نزد ایرانیان بیشتر از این جهت بود که نماینده ۷ امشاسپند است. امشاسپند به هفت فرشته بزرگ که هر یک مظهر یکی از صفات اهورامزداست، گفته میشود.
برخی از محققان عقیده دارند که ترکیب لغوی هفت سین از همین هفت صنف غلات است که ابوریحان به آن اشاره کرده است. به عبارت دیگر هفت صنف که در اوایل ظهور اسلام به پیروی از سنتهای باستانی متداول بوده و فقط به جنبه تقدس آن از جهت عدد هفت و زیبایی سبزههای نوروزی، از نظر سنن دیرین، توجه میشده، به تدریج در زبان عامه مردم به این ترتیب تغییر یافته است: هفت صنف، هفت صن، هفت سن، هفت سین و در نتیجه به پیروی از معنی ظاهری کلمه، کمکم چنین پنداشته شده که باید بر سفره نوروزی، هفت چیز که نام آن با سین آغاز گردد، فراهم آید.
شیرینیهای نوروزی
در بسیاری ازنقاط ایران با فرارسیدن نوروز، نان و شیرینی پیش از نوروز می پختند و شب عید در سفرهها میگذاردند، آنان این کار را برای خوشامدگویی از ارواح نیاکان انجام میدادند.
امروزه با گسترش زندگی شهرنشینی، پختن شیرینی خانگی برای مراسم عید نوروز در شهرها زیاد مرسوم نیست و مردم برای پذیرایی از میهمانان نوروزی خود شیرینی و آجیل تهیه میکنند، البته پختن شیرینی عید نوروز و نیز آماده نمودن تخم مرغهای رنگی در بسیاری از خانوادههای ایرانی همچنان مرسوم است.
سفره هفت سین
از اصیلترین و جذابترین پیک نوروزی میتوان به سفره هفتسین اشاره کرد. ایرانیان با فراهم نمودن هفتسین به شماره هفت امشاسپند یا دوازده شماره مقدس برجها ، اقلامی را در سفرهای در خانههای خود برای حلول و شکوفایی روز نخست بهار فراهم میآورند.در این سفره چیزهایی از قبیل آب و سبزه نماد (روشنایی و افزونی)، آتشدان نماد (پایداری نور و گرما) که بعدها به شمع و چراغ مبدل شد، شیر نماد(نوزایی و رستاخیز و تولد دوباره)، تخم مرغ نماد (نژاد و نطفه) ، آیینه نماد (شفافیت و صفا) گذاشته میشد.
همچنین سنجد نماد (دلدادگی و زایش وباروری)، سیب نماد (رازوارگی عشق)، انار نماد (تقدس)، سکه تازه ضرب نماد (برکت و دارندگی)، ماهی نماد (ماه سپری شده اسفند)، نارنج نماد (گوی زمین) و گل بید مشک گل ویژهی اسفند، نماد (امشاسپند سپندارمز) از دیگر این اقلام است.
گلاب که بازمانده رسم آبریزان یا آبپاشان است و نان پخته شده از هفت حبوب، خرما، پنیر، شکر، شاخههایی ازدرخت مقدس انار، بید، زیتون، انجیر در دستههای سه، هفت یا دوازده تایی) و کتاب مقدس از دیگر مواردی بود که در سفره هفتسین گذارده میشد. به همین دلیل ابزار آلات و ظروفی که در ایران ساخته شده، نمایشدهندهی آداب ایرانیان میباشد.
اکنون ایرانیان از رسوم به جای مانده آن دوران، به هفتسین برگرفته از سیر، سرکه، سماق، سنجد، سمنو و سبزه و سیب و گلهای خوشبو از قبیل سنبل و سوسن بسنده میکنند.
دکتر بهرام فرهوشی (تاریخشناس) در کتاب جهان فروری، مبنای هفتسین را چیدن هفت سینی یا هفت قاب بر خوان نوروزی بیان میکند. هفت سینی، بعدها با حذف (یای) به صورت هفت سین درآمده است.هنوز هم در بعضی از روستاهای ایران این سفره را ، سفره هفتسین میگویند.
عمو نوروز و حاجی فیروز
یکی دیگر از نمادهای آمدن نوروز حاجی فیروز است. حاجی فیروز به نوعی با میر نوروزی پیوند داده شده و از اسطورههای کهن ایرانیان است. کهبا نام خواجه پیروز، یک چهرهٔ افسانهای در فولکلورِ ایرانیان است که در نخستین روزهای هر سال، در کنار عمو نوروز، به شهرها میآید تا از آمدنِ نوروز به مردم آگهی دهد.
او یک مرد لاغراندام و سیاهرُخ، با کُلاهِ دوکی، گیوههای نوکتیز و جامهٔ سُرخ است که با دايرهزنگی و دنبک، به خیابانها میآید و به رقص، شیرینکاری و خواندنِ آوازِ کوبهای میپردازد.مهرداد بهار، نویسنده و پژوهشگرِ ایرانی، حاجی فیروز را وابسته به جشنهای سیاوش دانسته است. به گفته او:
گمان میرود که این چهره، برگرفته از یکی از اسطورههای تموز، ایزدِ کشاورزی و چارپایان، در میانرودان باستان باشد. او سپس ادعا کرد که چهرهٔ سیاهشدهٔ حاجی فیروز، گویای بازآمدنِ او از سرزمینِ مردگان است و جامهٔ سرخِ او، نشان از خونِ سیاوش دارد.
روز عید یا نوروز
در کیهانشناسی نوشته زکریا قزوینی، روایتی از پیامبر اسلام، آمده است که با استناد به قول عبدالصمد بن علی که از قول پدربزرگش، عبدالله بن عباس آن را نقل کرده است، جامی سیمین محتوی شیرینی به پیامبر هدیه شد. پیامبر پرسید «این چیست؟» پاسخ دادند «اینها شیرینی نوروز است». وی گفت «نوروز چیست»؟ پاسخ دادند «عیدی بزرگ برای ایرانیان است». گفت «این روزی است که در آن خدا سپاه را دوباره زنده کرد». پرسیدند «کدام سپاه، ای پیامبر خدا» پاسخ داد «سپاه کسانی که از اقامتگاههای خود از ترس مرگ بیرون آمدند و هزاران بودند و خدا به آنان گفت، بمیرید و بعد آنان را آن روز زنده کرد و روانهایشان را به آنان بازگردانید و به آسمان فرمان داد که بارانی بر آنان ببارد، از این روست که مردمان این رسم را دارند که در این روز آب میپاشند». سپس مقداری از آن شیرینی را خورد و محتوای جام را میان اصحاب خود تقسیم کرد. ابوریحان بیرونی نیز این روایت را در آثار الباقیه آورده است.
بالاخره روز موعود یا نوروز همزمان با آغاز بهار از راه میرسد. در این روز هنگام تحویل سال تمام خانواده اقوام ایرانی در کنار یکدیگر جمع شده و گرد هم مینشستند و منتظر شلیک توپ و آغاز سال جدید میشدند.
سال نویی دگر با خواندن دعای معرب شدهی تحویل یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال ،حول حالنا الی احسن الحال، حلول میکند و با شلیک توپ و آتش بازی در آسمان همگان از حلول سال نو باخبر میشدند.
جالب است که در این میان خاطره ای زیبا از جناب پروفوسور حسابی و عید نوروز برایتان باز گو کنیم:
در زمان تدریس در دانشگاه پرینستون دکتر حسابی تصمیم میگیرند سفرهی هفتسینی برای انیشتین و جمعی از بزرگترین دانشمندان دنیا از جمله "بور"، "فرمی"، "شوریندگر" و "دیراگ" و دیگر استادان دانشگاه بچینند و ایشان را برای سال نو دعوت کنند و به تعداد میهمانان شمع روشن کرده و توضیح میدهند که ایرانیان همیشه حرمت نور و روشنایی را نگه داشتهاند و از آن پاسداری کردهاند. جناب دکتر حسابی تمام نمادهای سفره ی هفتسین را به جمع دانشمندان توضیح میدهد و یک کاسه آب روی میز گذاشته و یک نارنج داخل آب قرار میدهند، آقای دکتر برای میهمانان توضیح میدهند که این کاسه ۱۰ هزار سال قدمت دارد. آب نشانه فضاست و نارنج نشانه کره زمین است و این بیانگر تعلیق کره زمین در فضاست.
اینشتین رنگش میپرد و عقب عقب میرود و روی صندلی میافتد و حالش بد میشود. از او میپرسند که چه اتفاقی افتاده است؟
میگوید:
ما در مملکت خودمان ۲۰۰ سال پیش دانشمندی داشتیم که وقتی این حرف را زد، کلیسا او را به مرگ محکوم کرد; امّا شما از ۱۰ هزار سال پیش این مطلب را به زیبایی به فرزندانتان آموزش میدهید...علم شما کجا و علم ما کجا؟!
بالاخره آقای دکتر جشن نوروز را با خواندن دعای تحویل سال آغاز میکنند و بعد این دعا را تحلیل و تفسیر میکنند. به گفتهی ایشان همه در آن جلسه از معانی این دعا و معانی ارزشمندی که در تعالیم مذهبی ما وجود دارد شگفتزده شده بودند و از تمدن چند هزار سالهی ایران سخن میگویند .
خوب است ما که میراثدار این تمدن هستیم، قدر خود و تمدنمان را بدانیم.
این جشن در تمامی کشورهایی که در حوزه فرهنگی ایران قرار دارند و بخصوص در ایران هر ساله با شور و شعف خاصی برگزارمیشود، امید است که تمامی هموطنانمان در سال نو شادی و سلامتی و بهروزی در پیش داشته باشند.
برآمد باد صبح و بوی نوروز به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال همایون بادت این روز و همه روز
«حافظ»