شمارهٔ ۸۲ - مرگ سرخ به از مرگ زرد
که بودش همی رزم و پیکارکار
سلحشور و سالوک و همت بلند
نیاسوده یکدم ز ننگ و نبرد
که جان و جوانی گرامی بدار
که ای فارغ از رنج و حرمان و درد
به میدان ز خون سرخ مردن بنام
به از مرگ در بستری زردفام
بگفتم به شهر اندر آیی همی؟
و یا اندرین کوه پایی همی؟
بگفتا به شهر اندر آیم بسی!
که جز دوستانم نداند کسی!
بگفتم که دولتسرایت کجاست؟
کجاخانهداریوجایت کجاست ؟
بگفت اندر آنجا سراییم نیست
جز اندر دل خلق جاییم نیست
بدو گفتم آنجا یکی خانه ساز
سرایی نو آیین و شاهانه ساز
که چون صفّ بیداد را بشکنی
نگر تا به پاسخ چه گفت آن دلیر:
که گر من شوم بر بداندیش چیر
وگر خصم گردد به من چیردست
به میدان شوم بسته و زیردست
که زندان سلطان بود جای من
وگر کشته آیم به میدان کین
فزون از دمی نیست مرگ ای پسر
چو اینست، پس مرگ در رزمگاه
به از درد و بیماری و اشگ و آه
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
پنج شنبه 27 اسفند 1394 8:00 PM
تشکرات از این پست