0

قطعات ملک‌ الشعرای بهار

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۱۹ - به قول خویش عمل کن

به هر سخن که شنیدی گمار دل زنهار

که آیتی است سخن از مهیمن ذی‌الطول

به‌قول خویش عمل کن مباش از آن مردم

که قولشان بود اندر مثل برابر بول

به حول و قوهٔ کس کار خویشتن مسپار

به خویش تکیه کن و دار بر زبان لاحول

ظریف‌باش و مصاحب نه زفت و هول وگران

که هست مرد سبک‌روح به ز مردم هول

نه هرچه دانی گوی و نه هرچه تانی کن

که قتل زادهٔ فعل است و حرب‌.زادهٔ قول

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:38 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۲۰ - خدمت استاد

آن که خواهدکه طبابت کند از روی کتاب

از طبابتش همه ساله بمیرند انام

و آن که خواهد که منجم شود از روی کتاب

اختلافات پدید آورد اندر ایام

و آن که خواهد که فقیهی کند از روی کتاب

شود البته ازو باطل و ضایع احکام

بر استاد رو و خدمت استاد پذیر

تا که در هر هنر وعلم شوی مرد تمام

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:40 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۲۱ - در هجو پنیر و زیتون

حاجی قیطونی از زیتون بی‌ معنای تو

معده‌ام فاسد شده همرنگ زیتون ریده‌ام

از پنیر شورت ای حاجی مزاحم گشته یبس

دور از ریش ‌سفیدت‌ همچو قیطون‌ ریده‌ام

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:40 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۲۲ - قطعهٔ دیگر به همان مناسبت (خطاب به استاد جلال همایی)

همای فضیلت همایی که او را

دعاها پی راحت جان فرستم

قناعت به گلدان گل کرد و اینک

به‌ تشویر گل زی گلستان فرستم

به‌شرم اندرم کز سر ساده‌لوحی

گلی مختصر سوی رضوان فرستم

چه پوزش گزارم که شوخ‌رویی

به باغ ادب چند گلدان فرستم

 
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:40 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۲۳ - قطعه‌ (خطاب به استاد جلال همایی)

به گلگشت جنان گل می‌فرستم

به رضوان شاخ سنبل می‌فرستم

به هندستان فضل و خلر علم

می و موز قرنفل می‌فرستم

ستاک نرگس وشاخ بنفشه

به ساری و به آمل می‌فرستم

حدیث خوش به قمری می‌سرایم

سرود خوش به بلبل می‌فرستم

به امریکی تمول می‌فروشم

به پاریسی تجمل می‌فرستم

به قابوس و به صابی از رعونت

خط و شعر و ترسل می‌فرستم

ز خودبینی و رعنایی و شوخی است

که جزوی را سوی کل می‌فرستم

به جلفای صفاهان از سر جهل

شراب صافی و مل می‌فرستم

به تبت مشک اذفر می‌گشایم

به ماچین تار کاکل می‌فرستم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:41 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۲۴ - گله از قوام‌السلطنه

من با تو حق صحبت دیرینه داشتم

گنجی نهان ز مهر تو در سینه داشتم

با دوستان خواجه مرا بود دوستی

وز دشمنان خواجه به دل کینه داشتم

در شادی و مصیبت و در عزل و در عمل

با خواجه حشر شنبه و آدینه داشتم

روشن‌دل و موافق و یکروی و راستگوی

در محضر تو صورت آئینه داشتم

از دشمنان خواجه کشیدم جفا، ولی

با دوستان خواجه حسابی نداشتم

تنها برای خدمت و غمخواری تو بود

گر رغبتی به شرکت کابینه داشتم‌

خوردی فریب حاسد و دیوانه و سفیه

کز هر سه برخلاف تو پیشینه داشتم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:41 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۲۵ - وزیر بی پول

بجز ملک و مکنت به جز کید و حیلت

ز دیگر وزیران جوی کم ندارم

به نزد گروهی است حرمت به ثروت

ولیکن من آن را مسلم ندارم

از این‌روی در عین فقر اعتنایی

به تحصیل دینار و درهم ندارم

رفیقان همه ملک دارند و مکنت

ولی من به جز صدراعظم ندارم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:41 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۲۶ - نسب‌نامه بهار

منت خدای را که من از نسل برمکم

بتوان شمرد جد و پدر تا فرامکم

جز خاندان حیدر کرار در جهان

یک خانواده نیست به تعظیم‌، هم تکم

در ملک خویش و در همه آفاق‌، مشتهر

بر خانوادهٔ خود و بر خود مبارکم

 
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:41 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۲۷ - زرین جوشنم

در سیاست‌ هرچه گفتی‌ دارمت‌ معذور از آنک

بوده‌ای مزدور و بر مزدور نرم است آهنم

این زمان بر نظم و نثرم چرب‌دستی می کنی

دست کوته کن که سوزانست اینجا روغنم

ره نیابد هیچ پستی در من از توفیر وقت

من نه شمع شامگاهم کآفتاب معلنم

گردش ایام از حالت نگرداند مرا

کهنه چو خایی نیم ای خواجه زرین ‌جوشنم

پاک و روشن شبچراغم ایمن از نقص و فتور

خود نه فانوسم که سوزد شعله‌ای پیراهنم

دامنم چون دامن عیسی است پاک از هر عوار

کی کند آلوده طعن این یهودان دامنم

تو به نور من مرا بینی به تاریکی مقیم

خندی و گویی که تاریک است نجم روشنم

من چراغ نوربخشم بر سر دریای ژرف

نور هر سو رانده و مانده سیه پیرامنم

تشنه میرد شیر و به آبشخوار خوکان نگذرد

چون سخن گویی تو باری من زنخ کمتر زنم

این خموشی را غنیمت دان که گر از لابدی

در سخن آیم بسی همچون تو را خامش کنم

چون قلم در دست گیرم لوح مکنونات را

گرد سرگردانم و آنجا که خواهم افکنم

گاه بیخ نیتت را از نهادت برکشم

گاه تخم فکرتت را درکلاهت بشکنم

چشم بهروزی مدار از رنجش من زان که من

چون برنجم خاک در چشم فلک بپراکنم

صعب دریایی خطیرم لیک آرام و خموش

آوخ ار انگیزش خشمی بلرزاند تنم

سنگ بر شهلان میفکن خشت بر دریا مزن

یال شیر نر مپیرا، دم فروکش‌، کاین منم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:41 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۲۸

ز خوبرویان بر من همی گذشت ستم

از آن زمان که پدر برد درد بستانم

به کام من شد از آن روزگار، تلخی عشق

که برد مادر در کام تلخ پستانم

 
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:41 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۲۹ - ترجمه یکی از قطعات ژان ژاک روسو

چون سرابند سفلگان از دور

که نمایند بحرهای علوم

هرچه نزدیک‌تر شوی سویشان

لاجرم بیشتر شوی محروم

رادمردان ز دور همچون کوه

ناپدیدند و قدرشان مکتوم

سویشان هرچه می‌شوی نزدیک

قدرشان بیشتر شود معلوم

گر نجومت به چشم خرد آیند

گنه از چشم تو است نی ز نجوم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:41 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۳۰ - آش کشک

اولا از شهر تهران تا لب بحر خزر

کندن از توچال شمران شاهراهی مستقیم

ثانیا ازکوه شمران بی‌وجود تکیه‌گاه

پل کشیدن تا به کوه حضرت عبدالعظیم

ثالثا بی‌زحمت غواص از بحر خزر

صید با کج بیل کردن نیمه‌شب‌، دُرّ یتیم

رابعاً از روی چالاکی به یک‌دم ساختن

قلهٔ هیمالیا را با دم چاقو دو نیم

خامسا در قعر دریا آتشی افروختن

وز شرارش آسمان را با زمین کردن لحیم

صعب‌تر زین پنج دانی چیست‌؟ از روی طمع

آش کشکی سور بگرفتن از آقای قویم

هست ممکن فرض هر معدوم‌،‌ لیک این فرض سور

در جهان باشد عدیم اندر عدیم اندر عدیم‌!

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:41 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۳۱ - در پیشگاه آستان قدس رضوی

تبارک الله از این فرخ آستان که بود

به پاس درگه او آسمان همیشه مقیم

حریم زادهٔ موسی که چون دم عیسی

روان فزاید خاک درش به عظم رمیم

به چشم زایر این آستان بود روشن

هرآنچه گشت به سینا نهان ز چشم کلیم

به است فرش ره او ز مرغزار بهشت

چنان که خاک در او زکوثر و تسنیم

چراست پشت سپهر این چنین خمیده و گوژ

اگر ندارد پیش درش سر تعظیم

زهی بر آن که نهد روی دل بر این درگاه

برای صافی و دین درست و قلب سلیم

چنان که خادم این در، بهار مدح‌سرای

که هست بندهٔ دیرین و خاکسار قدیم

کمینه چاکر این آستان که از ره عجز

نهاده است به کوی رضا سر تسلیم

مگر ستاند روزی ز خاک این درگاه

دوای جان علیل و شفای قلب سقیم

ز پاک یزدان بادا دمی هزار درود

بر این‌ حریم و خداوند این‌ خجسته حریم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:41 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۳۲ - بهشت بی‌احباب - در سویس هنگام معالجه گفته است‌

دیده‌ای کس درون خلد مقیم

خاطرش بستهٔ عذاب الیم

منم اندر سویس جسته مقام

دل به تهران و امجدیه مقیم

عقل گوید که در بهشت بپای

عشق گوبد برو به‌سوی جحیم

من نخواهم بهشت بی‌احباب

دوست بهتر زکوثر و تسنیم

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:41 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۳۳

سودهٔ سیم همی پاشد بر دشت‌، نسیم

تا در و دشت توانگر شود از سودهٔ سیم

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:42 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها