0

قطعات ملک‌ الشعرای بهار

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۴۷ - ماده تاریخ مرگ صبا

صبا روزی که عصرش کرد سکته

به‌ یک‌ مجلس‌ دو من‌ سیب و هلو خورد

هلوی مفت و سیب آمد به‌دستش

ز حرص آن جمله را یکجا فرو برد

دگر سی تخم‌مرغ نیم‌رو را

یکایک در میان معده افشرد

سپس ده شیشه لیموناد نوشید

زهی پرخور، زهی پردل‌ زهی گرد

پس آنگه مدتی خسبید و آخر

همان‌جا سکته کرد و خونش افسرد

زن بیچاره‌اش با حالت یأس

به بالینش طبیبی چند آورد

به قصد فصد او بودند اما

نجستند اندر آن هیکل رگی خرد

به هرجا شد زدندش چند نشتر

نه‌خون آمد نه رنگ جنباند تا مرد

به مرگش شورها کردند مخلوق

که او مخلوق را بسیار آزرد

جلو افتاد سالی بیست مرگش

شتابان رفت سوی گور بافرد

دل یاران به درد آورد از این‌رو

بدل شد صاف برناییش با درد

به من بهتان بسی زد تا به نفرین

بر او تیری زدم کش بر جگر خورد

به طمع جیفهٔ دنیا بدی کرد

به دنیا هم در آخر جیفه بسپرد

به تارب‌بخ وفاتش طبع بنده

مکرر سفر اشعار گسترد

مصارپع مناسب را مکرر

ز روی امتحان بنوشت و بشمرد

خود او ازگور آخرکرد بیرون

سرو گفتا «‌صبا از پرخوری مرد»

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:31 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۴۲ - ونیز

کرد با نیکان ستیزه‌ تا که شد همدوش مرگ

هرکه با نیکان ستیزد با اجل همدوش باد

عیب پاکان کرد تا خاموش گشت او را زبان

هر زبان کاو عیب پاکان می کند خاموش باد

هرکه بار دوش ملت گشت مانند صبا

بار نعشش رهروان مرگ را بر دوش باد

بدسگال ملک و ملت بود از آن منفور شد

بدسگالان را صدای مرگ او درگوش باد

نفرت ملی ‌نمایان شد به پای نعش او

بر سر این ماجرا ای دوستان سرپوش باد

پتک نفرت خورد زیرا سکه ‌مغشوش بود

پتک نفرت بر سر هر سکه مغشوش باد

بهر تاریخش رقم زد کلک مشکین بهار

از قفای بدسگالان آب راحت نوش باد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:31 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۴۹ - طلب آمرزش

ای مهربان رفیق که خواندی کتاب من

شاید به چشم ذوق تو صد عیب برخورد

گر عیبی اندر آن نگری عیب‌پوش باش

زبرا تو زود بگذری‌، این نیز بگذرد

با این همه معانی و این سبک و انسجام

چشم حسودکورکه جز عیب ننگرد

با مردگان خویش مروت کنید از آنک

او نیست تا جواب شما را بیاورد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:31 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۳۵ - شعرو نظم

صنعت‌ و سجع‌ و قوافی‌ هست‌ نظم‌ و نیست شعر

ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت

شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب

باز در دل‌ها نشیند هرکجاگوشی شنفت

ای ‌بسا شاعرکه ‌او در عمرخود نظمی نساخت

وی بسا ناظم که ‌او در عمر خود شعری نگفت

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:31 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۵۱ - در هجو مردی کوسج و کچل

به ‌پوز این مجیدک ریش گویی

کلاغی پشم در منقار دارد

چو بینی کلهٔ سرخ کلش را

شترگوبی چقندر بار دارد

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:31 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۵۲ - غم وطن

نه هرکه درد دیار و غم وطن دارد

به‌ راستی خیر از درد و داغ من دارد

ز روزگار خرابم کسی شود آگاه

که خار در جگر و قفل بر دهن دارد

به‌حق‌شام‌غریبان نگاهدار ای زلف

دل مراکه پریشانی از وطن دارد

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:31 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۴۸

دل موری میازار ار چه خرد است

که خردک نالشی سازد تو را خرد

جوانمرگی است قسم مردم آزار

اگر کنت ‌است اگر دوک است اگر لرد

 
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:31 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۵۳ - تاریخ وفات «‌مستغنی‌» دانشمند افغان

آه کامسال آسمان در خطهٔ افغان زمین

بر رخ روشندلان باب فغان مفتوح کرد

پادشاهی دادگستر را به تیر ظالمی

کشت و قلب عالمی را زین عزا مجروح کرد

در عزای شاه غازی بود دل‌ها داغدار

مرگ «‌مستغنی‌» ز نو آن داغ را مقروح کرد

شهسواری از ادب گم شد که با تیغ زبان

پیشتاز جهل را از پشت زین مطروح کرد

هست مستغنی‌، علی‌رغم فلک‌، باقی به‌دهر

در فنایش چرخ باری حرکتی مذبوح کرد

گرچه ازگرداب هستی رست مستغنی ولیک

اشک چشم دوستان را رشک سیل نوح کرد

عاقبت‌، چون مادح پیغمبر و اصحاب بود

مدح‌خوانان روح او عزم در ممدوح کرد

در عزایش گرچه کلکم قطعهٔ مجمل سرود

در فراغش لیک روحم ندبهٔ مشروح کرد

بهر تاربخ وفاتش زد رقم کلک بهار

عاقبت «‌مستغنی‌» بی «‌دل‌» وداع «‌روح‌» کرد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:32 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۵۴ - قطعهٔ هندی

بنگر برنج را که به چندین حقارتش

آهنگ شهر علوی از بن شهر بند کرد

افکند قشر صورت و شد کوفته بدنگ

وانگاه پخته گشت و جهانش بلند کرد

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:32 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۵۵ - خیرات محمدی

شاهنشه پهلوی کزین ملک

معدوم طریقهٔ ستم کرد.

آن شاه که احترام نامش

ما را به زمانه محترم کرد

زان‌ لحظه که تکیه زد بر اورنگ

شورش بجهید وفتنه رم کرد

آباد به کشوری کش ایزد

چونین سر و سروری کرم کرد

شهری که ز بضعهٔ پیمبر(‌ص‌)

صد فخر به روضهٔ ارم کرد

می‌خواست مریضخانه و ایزد

این منقصتش ز مهر کم کرد

ب‌ن فاطمه فاطمی محمد

کایزد به فضیلتش علم کرد

آسایش و احتیاج قم را

این نقشهٔ خیر مرتسم کرد

مار ستانی ز راه خیرات

آن دانشمند محتشم کرد

شایسته مریضخانه‌ای ساخت

باغی به مریضخانه ضم کرد

پس کلک «‌بهار» سال آن را

«‌خیرات محمدی‌» رقم کرد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:32 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۵۰ - قطعه

سنگ مزار عاشق سرپوش نامرادیست

این سنگ را کس ای کاش از جای برندارد

بهتر بود ز سیصد الحمد قل هو اله

صاحبدلی کز اخلاص ما را به حق سپارد

ماکودکان خاکیم این خاک مادر ماست

زبن رو بودکه ما را در سینه می‌فشارد

پاداش اشک حسرت کامد ز چشم عاشق

ابریست کز پس مرگ بر تربتش ببارد

در دل ز طاعت حق تخمی جدیدکشتیم

ارجو گل جدیدی زین خاک سر برآرد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:32 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۵۸ - در مذمت خاموش

خمش‌منشین‌و چون مردم سخنگوی

سخن گوید جوان گر اهل باشد

سخن شایسته می گوی و میندیش

سخن شایسته گفتن سهل باشد

زمن بشنو به خاموشی مکن خوی

که خاموشی دلیل جهل باشد

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:32 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۶۰ - بد مکن

بد نکند هیچ کس به مردم و هم نیز

با بد مردم کسی شریک نباشد

بیتی خواندم به یک کتاب که هرگز

نیک‌تر از آن زر سبیک نباشد

« گر تو بدانی که‌بدچگونه‌قبیح است

هیچ نیاید زتوکه نیک نباشد»

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:32 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۵۷ - قوهٔ برق و کهربا

چون بدیدند قدرتش گفتند

این چنین قوه ازکجا باشد

گو بیایند خیا برق‌شناس

کاین کرامات پیش ما باشد

رنگ زرد من و اشارهٔ دوست

قوهٔ برق وکهربا باشد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:32 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۶۲ - حسب حال

شه شبهه نمود درحق من

بگذار در اشتباه باشد

ای کاش چو من هر آدمی را

توفیق چنین گناه باشد

من دانایی ضعیفم و وی

بر دانا کینه‌خواه باشد

من بی کسم و فقیر و او را

خیل و خدم و سپاه باشد

من مانده فقیر و ناکسان را

آسایش و مال و جاه باشد

اجلاف‌، سفیدبخت و احرار

گو طالعشان سیاه باشد

از جمله جهان طمع بریدم

تا حامی من اله باشد

گر زان که‌ سر من‌ است‌ این سر

بگذار که بی کلاه باشد

بگذار به زیر تیغ جلاد

آویزهٔ قتلگاه باشد

بگذار نباشدم به کف آه

وین سینه تنور آه باشد

بگذار که چشم کودکانم

بر یاد پدر به‌راه باشد

بگذار به مرگ عندلیبان

جغدان را قاه قاه باشد

حق است اجل بمان که حالم

ازگفتن حق تباه باشد

بگذار به‌جرم حفظ سوگند

جایم به سیاه‌چاه باشد

دشمن به گناه مهر ایران

ازکین به منش نگاه باشد

گرچه بر تندباد اندوه

هستیم چو پرکاه باشد

بر سفله فرو نیاورم سر

هرچند که پادشاه باشد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:32 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها