0

قطعات ملک‌ الشعرای بهار

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۳۰ - صفاهان اگر نیست شیراز هست

جهادا فراموش کردی مرا

ولی از تو زبن‌رو دلم تنگ نیست

مدیحی نوشتم به سردار جنگ

که در وزن و معنی کم از سنگ نیست

به پایان آن چامه بد نکته‌ای

که هر کان نداند به فرهنگ نیست

نفهمید سردار آن نکته را

اگر لر نفهمد سخن‌، ننگ نیست

وگر دید و دانست و ناکرده ماند

مرا با چنان مهتری جنگ نیست

ولی از تو انسان دانش‌پژوه

تجاهل بدین حد خوش‌آهنگ نیست

که شعرم نفهمیده خوانی به خلق

ازین زشت‌تر در جهان رنگ نیست

به سردار برگوکه حکم حکیم

کم از امر سرتیپ و سرهنگ نیست

صفاهان اگر نیست شیراز هست

خدا جهان را جهان تنگ نیست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:29 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۳۱ - در دوران گرفتاری

آن را که به نزدیک خدا منزلتی هست

غم نیست گرش نزد شهان منزلتی نیست

رحم آر بر آن قوم که در پنجهٔ ظالم

هر روز جز آزردنشان امنیتی نیست

چیزی که در او فایدتی هست بماند

نابود شود آنچه در او فایدتی نیست

گر رتبت والا طلبی علم طلب کن

کز علم برون زیر فلک مرتبتی نیست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:29 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۳۲ - به مناسبت سقوط امپراتوری عثمانی

فغان که ترک مرا تیره گشت رومی روی

دگر به گرد دل خسته ترکتازی نیست

برفت‌ شوکت‌ و طی‌ شد جمال و طلعت‌ او

مرا دگر به رخ انورش نیازی نیست

 
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:29 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۳۳ - شکوه

فضیحت ‌است که ‌تسخر زند به کهنه ‌شراب

عصیر تازه که‌نابرده‌ زحمت چرخشت

خطاست کز پس چل سال شاعری شنوم

ز بیست ساله ی ... نادرست حرف درشت

ز خدمت وطنی هیچ گونه دم نزنم

که گوژ گشت ز اندوه حادثاتم پشت

به نظم و نثر مجرّد چرا نیارم فخر

که تابناک ‌ترند از دلایل زردشت

فنون شاعری و نثر خوب‌ و نظم بدیع

مرا به ‌دست‌ چو انگشتری ‌است ‌در انگشت

برای خاطر پروین و اعتصام‌الملک

من و رشید و دگر خلق را نباید کشت

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:29 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۳۴ - شوخ‌چشم پاریسی

گاه دستی به اشتها افشاند

گاه پایی به آرزو برداشت

قصه کوته حجاب عفت را

ماهرانه ز پشت و رو برداشت

ناگهان پای نازکش لغزید

بر زمین‌خورد و های‌وهو برداشت

دل‌زجا جست‌و همچوگل‌ز زمین

بدن نازنین او برداشت

دل مسکین ز بیم زحمت یار

گفتگوکرد و جستجو برداشت

یار دستی کشید در بن ناف

پرده از روی گفتگو برداشت

گفتم‌ای‌دوست‌حقه‌ات بشکست

گفت نشکست لیک مو برداشت

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:29 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۳۸ - خطاب به شاه

هرکسی را به بر شاه جهان واسطه‌ایست

بنده را واسطه‌ای نیست بغیر از کرمت

گر ز احسان تو یک عائله معمور شوند

به که یک عائله معدوم شوند از ستمت

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:30 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۳۶ - گل سرخ‌

ناگهان اشگم از دیده روان شد زبرا

یادم از خانه ی خویش آمد و مغزم آشفت

خادمی آمد و از خانه بیاورد خورش

مرد زندانبان آن گریه ی من با وی گفت

یادم آمدکه به فصل گل با دلبر خویش

پیش هر گلبن بودیم به گفت و به‌ شنفت

که گلی رنگین چیدم من و دلبر بگرفت

ساق آن گل را زیر شکن زلف نهفت

گه یکی چید نگار من و بر سینهٔ من

نصب کرد آن گل و بوسیدم دستش هنگفت

بجز این دو نشد از باغ گلی چیده که هست

گل به گلبن‌خوش و بلبل به کل و مرد به جفت

دلم آزرده شد از دیدن آن خرمن گل

بیم آن بود که بر لب گذرد حرفی مفت

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:30 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۳۹ - برف

گویا فلک امروز بریزد به سر خلق

پس ماندهٔ آن شیر برنج شب معراج

حلاج شدست ابر و زند برف چو پنبه

لرزان من ازین حادثه چون خایهٔ حلاج

گویی که یکی سید، مندیل عوض کرد

زان برف فراوان که نشسته به سرکاج

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:30 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۴۰ - آشوب بغداد

بپا گردید جنگی خانمان‌سوز

که مانندش ندارد آدمی یاد

ز ده کشور فزون در چنگ آلمان

به یک ضربت شدند از هستی آزاد

عروس دهر پاربس نکوروی

بخفت اندر بر این تازه داماد

به پیش این قضای آسمانی

به تنها انگلستان اندر استاد

ولی ملک عراق اندر میانه

ز ناگه کودتایی کرد بنیاد

«‌رشید عالی‌» از اعیان تازی

به‌آشوب و به‌شورش‌دست بگشاد

وزان پیمان که با انگلستان بود

گذرکرد و ندای حرب درداد

به قصد پادگان انگلستان

سپاه از هر طرف بیرون فرستاد

برای یاربش آمد ز محورا

*‌اببما به هفتاد به هشتاد

بپا شد طرفه جنگی کز نهیبش

برآمد از جوان و پیر فریاد

رشید ازترک‌و ایران‌یاوری‌خواست

به دست‌آویز عهد سعدآباد

در این اثنا سپاه انگلستان

مظفرگشت در آغاز خرداد

رشید عالی از بغداد بگریخت

هزیمت راگرفته پیشی از باد

سوی خاک عجم از آب بگذشت

دل از غم‌، پر ز آتش‌، لب پر از باد

بلی‌بی‌شک‌هزیمت جست خواهد

چو شاگردی بجوید کین استاد

نبود این‌، جز یکی آشوب ناچیز

کزان آشوب جنگی بلعجب زاد

هم از این بلعجب‌تر نکته اینست

که تاریخش بود «‌آشوب بغداد»

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:30 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۴۱ - لشکر منهزم

به کشتزار نگه کن که در برابر باد

چولشکریست هزیمت گرفته از بر خصم

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:30 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۴۳ - هدیهٔ دوست در زندان

حضرت سالار بهر مرغ گرفتار

از ره اکرام آب و دانه فرستاد

آب حیات اندرون کوزهٔ مینا

تا دهدم عمر جاودانه‌، فرستاد

هفت عددکوزهٔ نبات کرم کرد

سه خم شیرین می‌ مغانه ‌فرستاد

از سر انصاف‌، تلک عشرکامل

تا نزنم در نقیصه‌چانه‌، فرستاد

یاشد رمزی گر امتنان رهی را

خربزه‌بخشید و هندوانه‌فرستاد

دانست‌این بنده تشنهٔ سخن اوست

کاهلی طبع را بهانه فرستاد

خشک‌لبم یافت‌، زان قبل شکر تر

در عوض شکرین ترانه فرستاد

شکر کنم زو که این‌ همه شکر تر

در خم سربسته بی‌نشانه فرستاد

یا بدل شعر تازه نزلی موزون

شهد و شکر کرده در میانه فرستاد

بختش خواهم بلند و هیچ نبینم

کاو بفرستاد هدیه یا نفرستاد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:30 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۳۷ - پروانه

آن شمع دل‌افروز من از خانهٔ من رفت

پروای گلم نیست که پروانهٔ من رفت

دارم‌ صدف‌آسا کف‌ خالی و لب خشک

تا ازکفم آن گوهر یکدانهٔ من رفت

چون باغ خزان دیده ز پیرایه فتادم

زبن شاخه پرگل که زگلخانهٔ من رفت

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:30 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۴۵ - پافشاری میخ

پافشاری و استقامت میخ

سزد ار عبرت بشر گردد

هر چه کوبند بیش بر سر او

پافشاریش بیشتر گردد

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:31 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۴۶ - بدان و بگوی

درست گوی و ادب ورز و بر گزافه مرو

صریح باش و به‌ جد کوش و گرد هزل مگرد

بسا سخن که ازو خاست بحث و جنگ و قتال

بسا عمل که از او زاد رشگ و کین و نبرد

گر آنچه گویی دانی‌، بری فراوان سود

ور آنچه دانی گویی‌، کشی فراوان درد

نه هرکه هرچه توانست کفت‌، بایدگفت‌!

نه هرکه هرچه توانست کرد، بایدکرد!

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:31 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۴۴ - قول و غزل

طمع‌دار روحم من از صحبت او

وی از شعر نعم‌البدل می‌فرستد

به قوس از برایم غزل می‌سراید

به جد از برایم حمل می‌فرستد

به شیرینی کام تریاک‌خواران

شکرها زقول وغزل می‌فرستد

غذا می‌فرستد دوا می‌فرستد

عسل می‌فرستد مثل می‌فرستد

ز افزون هدایا ز موجز قصاید

فزون وفره قل ودل می‌فرستد

دلم شد علیل از گزند حوادث

ز تریاق دفع علل می‌فرستد

به تسکین این قلب آشفته من

ز حکمت‌سطور و جمل می‌فرستد

تو گویی خدا آیت صلح کل را

سوی‌جنگ‌بین الملل می‌فرستد

ببال ای فرهمند دانا که گردون

نویدت به‌جاه و محل می‌فرستد

به جاه تو قدر و علو می‌فزاید

به جاه عدویت خلل می‌فرستد

فروپوش عیبش به ذیل عطوفت

بهار ار سخن مبتذل می‌فرستد

همین‌است‌حسنش که‌درحضرت‌تو

نه مسروق ونی منتحل می‌فرستد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:31 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها