0

فرزند پيامبر (ص) كيست؟

 
salamat595
salamat595
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 19536
محل سکونت : مازندران

فرزند پيامبر (ص) كيست؟

چنانكه اشاره شد، هارون آشكارا روى انتساب خود به مقام رسالت تكيه نموده در هر فرصتى آن را مطرح مى‏كرد. وى روزى وارد شهر مدينه شد و رهسپار زيارت قبر مطهر پيامبر اسلام (ص) گرديد. هنگامى كه به حرم پيامبر (ص) رسيد، انبوه جمعيت از قريش و قبائل ديگر در آنجا گرد آمده بودند. هارون رو به قبر پيامبر نموده گفت:
«درود بر تو اى پيامبر خدا! درود بر تو اى پسر عمو!» (1). او در ميان آن جمعيت زياد، نسبت عمو زادگى خود با پيامبر اسلام (ص) را به رخ مردم مى‏كشيد و عمداً به آن افتخار مى‏نمود تا مردم بدانند خليفه پسر عموى پيامبر است!
در اين هنگام پيشواى هفتم كه در آن جمع حاضر بود، از هدف هارون آگاه شده نزديك قبر پيامبر رفت و با صداى بلند گفت: «درود بر تو اى پيامبر خدا! درود بر تو اى پدر!». هارون از اين سخن سخت ناراحت شد، به طورى كه رنگ صورتش تغيير يافت و بى‏اختيار گفت: واقعاً اين افتخار است.(2)
او نه تنها كوشش مى‏كرد انتساب خويش به مقام رسالت را به رخ مردم بكشد، بلكه به وسائلى مى‏خواست پيامبر زادگى اين پيشوايان بزرگ را نيز انكار كند. او روزى به پيشواى هفتم چنين گفت:
«شماچگونه ادعا مى‏كنيد كه فرزند پيامبر هستيد، درحالى كه در حقيقت فرزندان على هستيد، زيرا هركس به جد پدرى خود منسوب مى‏شود نه جد مادرى»! امام كاظم عليه‏السلام - در پاسخ وى آيه‏اى را قرأت نمود كه خداوند ضمن آن مى‏فرمايد: «...و از نژاد ابراهيم، داود و سليمان و ايوب...و (نيز) زكريا و يحيى و عيسى و الياس را كه همگى از نيكان و شايستگانند، هدايت نموديم».(3)
آنگاه فرمود: در اين آيه، عيسى از فرزندان پيامبران بزرگ پيشين شمرده شده است در صورتى كه او پدر نداشت و تنها از طريق مادرش مريم نسبت به پيامبران مى‏رساند، بنابراين به حكم آيه، فرزندان دخترى نيز فرزند محسوب مى‏شوند. ما نيز به‏واسطه ماردمان «فاطمه»، فرزند پيامبر محسوب مى‏شويم (4). هارون در برابر اين استدلال متين جز سكوت چاره‏اى نداشت!
در مناظره مشابه و مفصل و مهيجى كه امام هفتم عليه‏السلام - با هارون داشت، در پاسخ سؤال وى كه چرا شما را فرزندان رسول خدا مى‏نامند، نه فرزندان على عليه‏السلام -؟ فرمود:
اگر پيامبر (ص) زنده شود و دختر تو را براى خود خواستگارى كند، آيا دختر خود را به پيامبر تزويج مى‏كنى؟
- نه تنها تزويج مى‏كنم، بلكه با اين وصلت به تمام عرب و عجم افتخار كنم!
- ولى اين مطلب در مورد من صادق نيست، نه پيامبر (ص) دختر مرا خواستگارى مى‏كند و نه من دخترم را به او تزويج مى‏نمايم/
- چرا؟
- براى اينكه من از نسل او هستم و اين ازدواج حرام است، ولى تو از نسل او نيستى/
- آفرين، كاملاً صحيح است!(5)
اين قصر از آن كيست؟
روزى پيشواى هفتم وارد يكى از كاخهاى بسيار عظيم و باشكوه هارون در بغداد شد. هارون كه مست قدرت و حكومت بود، به قصر خود اشاره كرده با نخوت و تكبر پرسيد:
- اين قصر از آن كيست؟
نظر وى از اين جمله آن بود كه شكوه و قدرت خود را به رخ امام بكشد! حضرت بدون آنكه كوچكترين اهميتى به كاخ پر زرق و برق او بدهد، با كمال صراحت فرمود:
- اين خانه، خانه فاسقان است؛ همان كسانى كه خداوند درباره آنان مى‏فرمايد:
«بزودى كسانى را كه در زمين بناحق كبر مى‏ورزند، و هرگاه آيات الهى را ببينند ايمان نمى‏آورند، و اگر راه رشد و كمال را ببينند آن را در پيش نمى‏گيرند، ولى هرگاه راه گمراهى را ببينند آن را طى مى‏كنند، از (مطالعه و درك) آيات خود منصرف خواهم كرد، زيرا آنان آيات ما را تكذيب نموده از آن غفلت ورزيده‏اند»(6)/
هارون از اين پاسخ، سخت ناراحت شد و در حالى كه خشم خود را بسختى پنهان مى‏كرد، با التهاب پرسيد:
- پس اين خانه از آن كيست؟
امام بى‏درنگ فرمود:
- (اگر حقيقت را مى‏خواهى) اين خانه از آن شيعيان و پيروان ما است، ولى ديگران بازور و قدرت، آن را تصاحب نموده‏اند/
- اگر اين قصر از آنِ شيعيان است، پس چرا صاحب خانه، آن را باز نمى‏ستاند؟
- اين خانه در حال عمران و آبادى از صاحب اصليش گرفته شده است و هر وقت بتواند آن را آباد سازد، پس خواهد گرفت(7)/
---------------------------------------
1-السلام عليك يا رسول الله، السلام عليك يا ابن عم!
2-السلام عليك يا رسول الله، السلام عليك يا ابة (شيخ مفيد، الاًّرشاد، قم، مكتبة بصيرتى، ص 298-ابن اثير الكامل فى التاريخ، بيروت، دارصادر، ج 6،ص 164- ابن اثير، البداية والنهاية، ط 2، بيروت، مكتبة المعارف، 1977 م، ج 10، ص 183- ابن حجر هيتمى، همان كتاب، ص 204)/
3-وَ وَهَبا لَهُ اِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ كلاّ هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرّيَتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ اَيّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى‏ وَ هارُونَ وَ كَذالِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنينَ وَ زَكَريّا وَ يَحْيى‏ وَ عيسى‏ كُلّ مِنَ الصّالِحين (سوره انعام: 85 و 86)/
4-شبلنجى، نورالأبصار، قاهره، مكتبْالمشهدالحسينى، ص 149-ابن صبّاغ مالكى، الفصول‏المهمة، نجف، مكتبةدارالكتب‏التجارية، ص 220-ابن حجر هيتمى، همان كتاب، ص .203 امام در اين گفتگو غير از آيه مزبور با آيه مباهله نيز استدلال كرد كه طى آن امام حسن و امام حسين با تعبير «ابنائنا» فرزندان پيامبر شمرده شده‏اند/
5-مجلسى، همان كتاب، ج 48، ص 127/
6-سَاَصرِفُ عَنْ آياتِىَ الَذينَ يَتَكَبّرُونَ فى الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقّ وَ اِنْ يَرَوْا كُلّ آيٍَْ لايُؤمِنُوابِها وَ اِنْ يَرَواْ سِبيلَ الرّشاد لا يَتّخِذوُهُ سَبيلاً وَ اِنْ يَرَوْا سَبيلَ الْغَىّ يَتّخِذُوهُ سَبيلاً ذلِك بِاَنّهُمْ كَذّبوُا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلينَ (سوره اعراف: 146)/
7-مجلسى، همان كتاب، ج 48، ص 138 - عياشى، تفسير عياشى، قم، المطبعةالعلمية، ج 2، ص 30/
------------------------------------
مهدى پيشوايى، ص 413 - 463

دوشنبه 24 اسفند 1394  9:46 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها