رفتگر
غنچه صبح که وا میشه
هی گلها رو بو می کنه
رفتگر از خواب پا می شه
زمین رو جارو می کنه
با چهره خندون و شاد
از برگ خشک و گرد و خاک
از خونه اش بیرون میاد
کوچه هارو می کنه پاک
گلها سلامش می کنند
می کنه جوها رو تمیز
و احترامش می کنند
از آشغال درشت وریز
یک حلزون،تپل،مپل
کاج و چنار و نارون
سر میخوره از روی گل
درخت تو،درخت من
پشت سرش یه برگ لیز
با دست او آب می نوشن
تمیز می شه،خیلی تمیز
یه پیرهن نو می پوشن
می پوشه یک لباس کار
با زحمت رفتگرا
می خنده مانند انار
تمیز می شه دنیای ما
شاعر : اسدا…شعبانی