رپیامبران(ع) منادی توحید و یکتاپرستی بودند. آنان ارائه طریق میکردند؛ یعنی موظف بودند تا راه هدایت و سعادت را به مردم نشان دهند. این وظیفۀ بندگان است تا راهی را که به آنها نشان داده میشود، پیش گرفته و به مقصود اصلی برسند. اگر انسان خود راه هدایت را در پیش نگرفت و از جاده منحرف شد، مسئولیت آن تنها بر خود او است. خداوند در قرآن میفرماید: «...وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ»؛[1] پیامبر جز پیام رسانى آشکار نیست.
در جایی دیگر میفرماید: « إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُورا»؛[2] یعنی ما راه (حق و باطل) را به انسان نمودیم، حال خواهد هدایت پذیرد و شکر این نعمت گوید و خواه آن نعمت را کفران کند.
بنابر این، پیامبران مأمور ابلاغ بودند نه مجبور نمودن به ایمان. انتخاب راه خوب یا بد در اختیار خود بشر است و این حقیقت را وجدان هر انسانی قبول دارد؛ از اینرو فرزندان پیامبران(ع) نیز مانند دیگر مردم بودند؛ یعنی صاحب اختیار و اراده. آنان نیز مانند دیگر انسانها مورد دعوت قرار گرفتند و بسیاری از آنان، با اختیار خود دعوت حق را پذیرفتند و هدایت شدند. البته برخی از آنها نیز از این اختیار سوء استفاده کرده، و دعوت شیطان و هوای نفس را اجابت کرده در نتیجه گمراه شدند. و این هیچ لطمهای به رسالت پیامبران نمیزند؛ زیرا این پیشوایان از هر فردی که در مسیر حق نبود، برائت و بیزاری میجستند، حتی اگر آن فرد از فرزندان و نزدیکانشان بود و دیگر مخاطبان نیز با توجه به همین واقعیت، نمیتوانستند بیایمانی بستگان پیامبری را به حساب خود او بنویسند؛ و به همین دلیل بود که بسیاری از انسانهایی که به ندای فطرت خود پاسخ مثبت دادند - بدون توجه به انحراف بستگان پیامبران - در زمره افراد باایمان قرار گرفتند.