0

مکالمه عربی

 
francesco10
francesco10
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 561
محل سکونت : خراسان رضوی

مکالمه عربی

هَل تَعْرِفُ؛ لِمَاذا یَکونُ الزُّجَاجُ الأَمَامِي لِلسیَّارَةِ کبیرَ الحَجْمِ إلی هَذا الحَدِّ، بَیْنَمَا تَکُونُ مِرْآةُ الرُّؤْیَةِ الخَلِیفَةِ صَغِیرةً إلی هَذا الحَجْمِ؟ لأنَّ الماضيَ أقَلُّ أهمیَّةً مِنَ المُسْتَقْبَلِ. إذَنْ، اُنْظُرِ إلی الأَمَامِ وٱسْتَمِرَّ. 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 هَل تَعْرِفُ؛ آیا می دانی؟ (مضارع إخباری) الزُجاج الأمامي؛ شیشه جلو بينما؛ در حالی که مرآة الرؤية الخلفية؛ آینه عقب 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 آیا می دانی؛ چرا شیشه جلوی ماشین انقدر بزرگه ولی آینه عقب انقدر کوچیکه؟ چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره. بنابراین همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده.
چهارشنبه 12 اسفند 1394  2:00 PM
تشکرات از این پست
pebdani ali_kamali rasekhoon_m nikonazar
francesco10
francesco10
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 561
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مکالمه عربی

أنْجَزَ، یُنْجِزُ، إنجَاز؛ انجام دادن فُرُوض؛ تکالیف (مفرد؛ فَرْض) شَوَی، یَشْوِي؛ کباب کردن الغَداء؛ ناهار مُنْذُ؛ از... 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 بهش گفتم: اگر تکالیفت رو انجام ندهی، واسه ناهار کبابت می کنم. اونم از صبح مشغول درس خوندنه! 🌺 🌺🌺 🌺 سه نکته 🌺🌺🌺🌺 1. (معمولی)؛ بعضیا " غَداء " (ناهار) را با " غَدا ً" (فردا) اشتباه می گیرند. 2.(مهم)؛ هرگاه بخواهیم انجام کاری توسط شخصی از یک زمان خاص (گذشته) تا اکنون را بیان کنیم از اسم " مُنْذُ " استفاده می نماییم. أنا أَدْرُسُ اللغةَ العربیةَ مُنْذُ سَنَتَيْنِ؛ دو سال است که عربی می خوانم. أینَ أنتَ؟(کجایی) أنا بانتظارك مُنْذُ ساعةٍ. تو کجایی؟ یک ساعته منتظرتم. 3. (خیلی مهم)؛ اگر در ترجمه متن دقت کرده باشید ظاهرا اشتباهی رخ داده، چون؛ لَمْ تُنْجِزِي؛ انجام ندادی (ماضی) شَوَيْتُ؛ کباب کردم (کباب کردم) اما لازمه بدونید؛ فعل شرط، به صورت "مضارع التزامی" و جواب شرط به صورت "مضارع إخباری" ترجمه می شود. مثال دیگر؛ جَدَّ؛ تلاش کرد / وَجَدَ (یافت) مَنْ جَدَّ وَجَدَ؛ هر کسی تلاش بکند، می یابد
چهارشنبه 12 اسفند 1394  2:03 PM
تشکرات از این پست
ali_kamali nikonazar
francesco10
francesco10
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 561
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مکالمه عربی

لا معنی للأَمَلِ عندما یَکونُ کُلُّ شَیءٍ عَلَی مَا یُرَامُ، إنَّمَا الأَمَلُ یَجِدُ قیمَتَه عِنْدَما یَکونُ کُلُّ شَیءٍ في أسْوَأِ ظُروفِهِ؛ فَلا تَیْأَسْ أَبَداً، خاصَّةً في ذِرْوَةِ الظَّلام ِوَالوَحْدَةِ. 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 المفردات؛ الأمل؛ امید، آرزو أسوأ؛ بدترین (بر وزن أفعَل) القیمَة؛ ارزش (جمع آن؛ القِیَم) الظروف؛ شرایط (مفرد آن؛ الظَّرف) لا تيأس؛ نا امید نشو ذِرْوَة، ذُرْوَة؛ اوج، قله 🌺 🌺 🌺 المصطلحات؛ 🌺🌺🌺 عَلَی مَا یُرَامُ؛ طبق میل، بر وفق مراد 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 وقتی همه چیز روبراه است که امیدواری معنا ندارد ، امید زمانی ارزشمند است که همه چیز در بدترین شرایط است؛ پس هیچ وقت نا امید نشو ، بویژه در اوج تاریکی و تنهایی. 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 یک نکته؛ در پاسخ شخصی که به شما می گوید؛ " کَیْفَ انت؟ " یکی از جوابهای زیر را می توان گفت؛ 1. لَسْتُ عَلَی مَا یُرَامُ؛ خوب نیستم 2. لا بأسَ بِي؛ بد نیستم 3. بِخَيْر، شكرا؛ خوبم، ممنون 4. عَلَی مَا یُرَامُ؛ همه چیز خوبه، همه چیز بر وفق مراد است. 5. عَلَی أحسَنِ مَا یُرَامُ؛ عالیه، بهتر از این نمیشه
چهارشنبه 12 اسفند 1394  3:39 PM
تشکرات از این پست
francesco10
francesco10
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 561
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مکالمه عربی

لَمْ أتعَبْ قَطُّ مِنْ تَعْلِیمِ ما کُنْتُ تَعَلَّمْتُه، فَإنها الخِدمَةُ الوَحيدَةُ والمُتَواضِعَةُ التي أَتَمَکَّنُ مِنْ تَقدِیمِها إلی نَفسِي. 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 لَمْ أتعَبْ؛ خسته نشده ام (لم + فعل مضارع = ماضی نقلی منفی) قَطُّ؛ هرگز (برای تاکید نفی در گذشته به کار می رود، برای گفتن "هرگز"  مربوط به آینده از اسم " أبداً ً " استفاده می شود.) کُنْتُ تَعَلَّمْتُ؛ آموخته بودم (ماضی بعید) المُتَواضِعَة؛ ناچیز، کم أَتَمَکَّنُ (می توانم، همیشه با حرف اضافه " مِن "  می آید.) 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺  من از یاد دادن آنچه یادگرفته بودم، هرگز خسته نشده ام. این یگانه خدمت ناچیزی است که نسبت به خودم می‌توانم انجام بدهم. (كنفسيوس)
چهارشنبه 12 اسفند 1394  3:42 PM
تشکرات از این پست
francesco10
francesco10
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 561
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مکالمه عربی

المفردات والمصطلحات؛ الشَّقَّة؛ واحد آپارتمانی (البيت؛ خانه ویلایی) لدينا؛ داریم کَم؛ چند (اسم مورد سؤال بعد از آن منصوب است) دَوْر؛ طبقه، پاگرد
چهارشنبه 12 اسفند 1394  3:44 PM
تشکرات از این پست
francesco10
francesco10
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 561
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مکالمه عربی

عفوا يا ألعابي، حانَ وقتُ التَّرتیبِ. ببخشید اسباب بازی های من، وقت مرتب کردن رسیده. لأنني سأذهبُ إلی السوق. چون که من به بازار خواهم رفت. بعد اللعب، أجمع ألعابي لأعیدها إلی مکانها. بعد از بازی، جمع می کنم اسباب بازی هایم را تا آنها را به (سر) جایشان برگردانم. هکذا یکون المکان مرتبا. اینجوری اینجا مرتب می شود. وحين أعود، أجد ألعابي في مکانها غيرَ مبعثَرَة. و وقتی که بر می گردم، اسباب بازی هایم را در جای خود بدون به هم ریختگی، می یابم. اَضَعُها هُنا، أنْهَیتُ، اونو اینجا می گذارم.. تمام کردم. أمَّا أنتم فألقاکم غداً صباحاً، في المَوعِدِ نفسِه. اما شما، فردا صبح در همین وقت می بینمتون.
چهارشنبه 12 اسفند 1394  3:47 PM
تشکرات از این پست
francesco10
francesco10
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 561
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مکالمه عربی

واحِدٌ قَالَ لِأَخیهِ: اِذْهَبْ وَانْظُرْ نَتیجَتي بالاِمتِحانِات، لَوْ حَصَلْتَني رَاسِباً بِمادَّةٍ قُلْ: محمّدٌ یُسَلِّمُ عَلَیْكَ، لَوْ بِمَادَّتَیْنِ قُلْ: مُحمَّدانِ یُسَلِّمانِ عَلَیْكَ لِکَيْ لا یَفْهَمَ أبِي أنَّني رَاسِبٌ. ذَهَبَ أخُوهُ وشَاهَدَ النَّتيجَةَ وَرَجَعَ وَقَالَ لَهُ: أُمَّةُ محمّدٍٍ تُسَلِّمُ عَلَیْكَ. 😂😂😂😂😂😂😂😂😂 شرح المفردات والمصطلحات؛ اِذْهَبْ؛ برو َاُنْظُرْ؛ ببین لَوْ حَصَلْتَني؛ اگر یافتی (دیدی) که من.. رَاسِب؛ مردود، تجديد ِمادَّة؛ ماده درسی، واحد درسی ٍقُلْ؛ بگو یُسَلِّمُ عَلَیْكَ؛ سلام می رساند لِکَيْ ْلا یَفْهَمَ؛ تا متوجه نشود 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 یکی به برادرش گفت: برو (مدرسه) و نتیجه آزمونهای من را نگاه کن، اگر دیدی در یک واحد افتادم (رد شدم) بگو: محمد به تو سلام می رسونه..😊 اگر در دو واحد رد شده بودم بگو: دو محمد به تو سلام می رسونن 😐 تا پدرم متوجه نشه که من رد (تجدید) شدم.. برادرش رفت و نتیجه را دید و برگشت و گفت: امت محمد (ص) به تو سلام می رسونن!!!
چهارشنبه 12 اسفند 1394  3:50 PM
تشکرات از این پست
francesco10
francesco10
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 561
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مکالمه عربی

لا تَسْتَسْلِمْ بِسُهُولَةٍ، فَقَدْ تَکُونُ قُدْوَةً لِکَثِیرِینَ رَأَوْا فِیكَ إِصْرَاراً عَلَی التَّغَلُّبِ عَلَی مَشَاکِلِ الحَیَاةِ، فَکُنْ جَدِیراً بِهَذِهِ الثِّقَةِ. 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 لا تَسْتَسْلِمْ؛ تسليم نشو بِسُهُولَةٍ؛ به سادگی قَدْ تَکُونُ؛ ممکن است باشی ( قد + فعل مضارع = شاید، ممکن است) قُدْوَةً؛ اُلُگو رَأَوْا؛ دیده اند التَّغَلُّبِ عَلَی؛ تسلط بر، چیره شدن بر   کُنْ؛ باش جَدِیر؛ شایسته‌ الثِّقَةِ؛ اعتماد 👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌 به سادگی تسلیم نشو، چرا که ممکن است تو الگوی بسیاری (از افراد) باشی، که در تو اصرار و پا فشاری برای چیره شدن بر مشکلات زندگی را دیده اند، پس شایسته این اعتماد باش.
چهارشنبه 12 اسفند 1394  3:51 PM
تشکرات از این پست
francesco10
francesco10
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 561
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مکالمه عربی

دوستان خوبم! هر کی دوس داره یک اصطلاح زیبای بسیار کاربردی، در حوزه نگارش عربی، یاد بگیره به توضیحات زیر دقت کنه؛ 👇👇👇👇👇👇👇👇 به جمله زیر دقت کنید؛ هذه السُّلَحْفَاةُ العَجوزُ البَالِغَةُ مِنَ العُمرِ 90 (تِسْعینَ) عَاماً... به نظر شما اصطلاح بسیار زیبای "البَالِغَة مِنَ العُمْر" در اصل چگونه بوده است؟!! بله، این عبارت در اصل "التي تَبْلُغُ مِنَ العُمْر" بوده.. نتیجه؛ ما هم از این به بعد می توانیم در بسیاری از موارد بجای "اسم موصول"  و "صله آن" (فعلی که بعد از آن می آید)، "اسم فاعل" آن فعل (صله موصول) را ذکر کنیم (این فعل به صورت اسم مفعول هم می آید، که توضیح آن بعدا گفته خواهد شد). 🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌 چند مثال؛ (1) إنَّ الرَّجُلَ الذي یُقْبِلُ إلَيْنا یَکون‌ُ أخي؛ آن مردی که دارد به طرف ما می آید، برادر من است. با روش جدید؛  إنَّ الرَّجُلَ المُقْبِلَ إلَيْنا یَکون‌ُ أخي؛ (2) هؤلاءِ الطُّلابُ الّذینَ یَذْهَبُونَ إلی الجَامِعَةِ هم زُملائي. این دانشجویان که به دانشگاه می روند، همکلاسی های من هستند. با روش جدید؛ هؤلاءِ الطُّلابُ الذَّاهِبُونَ إلی الجَامِعَةِ هم زُملائي. نکته خیلی مهم! 👇👇👇👇 همانطور که "اسم موصول"  و صله (فعل بعد از آن) کاملا با اسم قبل از خود مطابقت دارند، این مطابقت (مذکر و مؤنث، مفرد. مثنی و جمع و اعراب) باید در هنگام تبدیل فعل صله به اسم فاعل هم رعایت شود. مثال؛ الطفلُ البالغُ مِنَ العُمْر. الطفلةُ البالِغةُ من العمر. الطفلان البالغان من العمر. الطفلتَیْنِ البالغَتَیْنِ من العمر. الاطفالُ البالغونَ من العمر. الأطفالِ البالغينَ من العمر. الفَتَیَاتُ البالغاتُ من العمر. و.......
چهارشنبه 12 اسفند 1394  3:52 PM
تشکرات از این پست
nikonazar
francesco10
francesco10
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 561
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مکالمه عربی

هذه السُّلَحْفَاةُ العَجوزُ البَالِغَةُ مِنَ العُمرِ 90 (تِسْعینَ) عاماً فَقَدَتْ قَدَمَیْها عِندما تَعَرَّضَتْ لِلقَرْضِ بِواسِطَةِ أحدِ الحَیَوَاناتِ القَارِضَةِ، حتی أنْ قَامَ مالِکُها بِتَعْوِیضِها بِهذه الأرْجُلِ الاِصْطِناعِیَّةِِ، وهي الآنَ تَسِیرُ بِسُرعَةٍ مُضَاعَفَةٍ بِفَضْلِ هذه الأرْجُلِ. 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇  السُّلَحْفَاةُ؛ لاکپشت / العَجوزُ؛ پیر / البَالِغَةُ؛ رسیده / فَقَدَتْ؛ از دست داده / قَدَمَیْها؛ دو پایش (اصل آن قدمَینِ بوده و با اضافه شدن به ضمیر " ها " ن حذف شده است / تَعَرَّضَتْ ل؛ در معرض.... قرار گرفته است / القَرْض؛ جویدن (جویده شدن) / بِواسِطَةِ؛ توسط، به دست / أحدِ ِ؛ یکی از (بعد از آن حرف "مِن “ نمی آید و برای مؤنث"  إحدی " می باشد /القَارِضَةِ؛ جونده / قَامَ ب؛ انجام داد (ترجمه بستگی به اسم بعد از حرف ب دارد) / الأرْجُلِ؛ جمع الرِّجْل؛ پا / الاِصْطِناعِیَّةِ؛ مصنوعی / مُضَاعَفَةٍ؛ دو چندان / بِفَضْلِ؛ به لطف 🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢 این لاکپشت پیر که عمر آن به نود سال رسیده است، دو پایش را توسط یکی از حیوانات جونده از دست داده، تا اینکه صاحب آن اقدام به تعویض آنها با این پاهای مصنوعی نموده است و اکنون او به لطف این پاها با سرعتی دو چندان حرکت می کند.
چهارشنبه 12 اسفند 1394  3:53 PM
تشکرات از این پست
nikonazar
francesco10
francesco10
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 561
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مکالمه عربی

نَتَعَلَّم الألوان (نص البراعم الذي يتناول الألوان أنَا اُلَوِّنُ هَذِهِ الرُّسُومَ لِأُکمِلَ بِهَا لَوحَتِي من اين تصاوير را رنگ می کنم تا با آنها تابلو ام را کامل کنم. لَوَّنتُ هَذِهِ الوَردَةَ بِاللَّونِ الأَحمَر اين گل را با رنگ قرمز رنگ آميزی کردم. وَسَأُلَوِّنُ الآنَ الوُرُودَ بِالأَلوَانِ الَّتي أُحِبُّهَا و اين گلها را با رنگی که دوست دارم رنگ خواهم کرد. اُلَوِّنُ هَذِهِ الوَردَةَ بِاللَّونِ البُرتُقَالِي ... هَکَذَا اين گل را با رنگ پرتقالی رنگ می کنم. وَالآنَ اُنَظِّفُ الفُرشَاة. والآن فرچه رو تميز می کنم. سَاُلَوِّنُ هَذِهِ الزَّهرَةَ بِاللَّونِ الأَصفَر ... هَکَذَا اين شکوفه را با رنگ زرد رنگ خواهم کرد... اينطوری اُنَظِّفُ الفُرشَاةَ مَرَّةً ثَانِية فرچه رو دوباره تميز می کنم. وَالآنَ، اُلَوِّنُ هَذِهِ الوَردَةَ بِاللَّونِ البَنَفسَجِي ... هَکَذَا و الآن اين گل را با رنگ بنفش رنگ آميزی می کنم... اينطوری.. وَالشَّمسَ الذَّهَبِيَّة سَاُلَوِّنُهَا أيضاً بِاللَّونِ الأَصفَر. و خورشيد طلایی رو با رنگ زرد رنگ خواهم کرد. هَذِهِ هِي الشَّمس ... هَکَذَا اين خورشيده ... اينطوری.. وَالآنَ سَاُلَوِّنُ الشَّجَرَة. والآن درخت را رنگ خواهم کرد. وَلَکِن... بِأيِّ لَونٍ اُلَوِّنُ الشَّجَرَة؟!! اما با چه رنگی درخت را رنگ کنم؟!! بِأيِّ لَون؟؟ با چه رنگی؟؟ عَرَفت (عَرَفتُ)...سَاُلَوِّنُ الشَّجَرَةَ بِاللَّونِ الأَخضَر. فهميدم، درخت را با رنگ سیز رنگ خواهم کرد.. فَأَورَاقُ الشَّجَر، لَونُهَا أَخضَر ... هَکَذَا برگهای درخت رنگشون سبزه ... اينطوری .. وَالشَّجَرَةَ الثَّانِيَةَ أيضاً اُلَوِّنُهَا بِاللَّونِ الأَخضَر...هَکَذَا درخت دوم رو هم با رنگ سبز رنگ می کنم... اينطوری.. لَقَد انتَهَيتُ مِن تَلوِينِ رُسُومِي رنگ آميزی تصاويرم را تمام کردم. وَالآنَ .. سَاُثَبِّتُهَا عَلَی اللَّوحَة هُنَا. و الآن اونها را اينجا می چسبانم.(تثبيت می کنم). اَضَعُ أَوَّلاً الشَّمس. اولا خورشيد را قرار می دهم. اَضَعُ الشَّمسَ فِي أَعلَی اللَّوحَة ... هُنَا خورشيد را در بالای تابلو قرار می دهم... اينجا وَالشَّجَرَةَ الأُولَی ... هُنَا ودرخت اول را ... اينجا. وَالشَّجَرَةَ الثَّانِيَةَ فِي الجِهَةِ الأُخرَی مِنَ اللَّوحَة ... هُنَا ...هَکَذَا.. و درخت دوم را در جهت ديگر تابلو ... اينجا ... اينطوری.. أمَّا الوُرُودَ فَاَضَعُهَا فِي أسفَلِ اللَّوحَة ... هُنَا اما گلها رو در پايين تابلو می گذارم... اينجا. وَالوَردَ الصَّفرَاءَ هُنَا ... وَالبَنَفسَجِيَّةَ هُنَا ...وَالبُرتُقَالِيَّةَ هُنَا و گل زرد را اينجا ... و بنفش را اينجا .. و پرتقالی را اينجا. اِکتَمَلَت لَوحَتِي.. تابلوی من کامل شد.. وَلَکِن...لَوحَتِي سَتَکُونُ أَجمَل لَو کَانَ فِيهَا فَراشَةٌ تَطِير اما ... تابلوی من قشنگ تر خواهد بود اگر در آن يک پروانه پرواز می کرد. وَلَکِن لَيسَ عِندِي وَرَقٌ لِأَرسُمَ عَلَيهِ الفَرَاشَة! اما من ورقه ندارم که پروانه را روی آن نقاشی کنم! اُنظُرُوا.. فَرَاشَة تَطِير!!! نگاه کنيد.. يک پروانه پرواز می کند!!!
پنج شنبه 13 اسفند 1394  8:50 AM
تشکرات از این پست
nikonazar
francesco10
francesco10
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 561
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مکالمه عربی

ألْوَانُ؛ (جمع لَوْن؛ رنگ) إشَارات المرور؛(جمع إشارة المرور؛ چراغ راهنما) أحْمَر؛ قرمز 👈 قِفْ؛ ایست (دستور) أصْفَر؛ زرد 👈 اِسْتَعِد آماده (دستور) أخْضَر؛ سبز 👈 اِنْطَلِقْ حرکت (دستور)
پنج شنبه 13 اسفند 1394  8:51 AM
تشکرات از این پست
nikonazar
francesco10
francesco10
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 561
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مکالمه عربی

بسم الله الرحمن الرحيم إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُون َﻣﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﻗﺮﺁﻥ ﻋﺮﺑﻰ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ باشد كه ﺷﻤﺎ ﺑﻴﻨﺪﻳﺸﻴﺪ.
پنج شنبه 13 اسفند 1394  8:53 AM
تشکرات از این پست
nikonazar
francesco10
francesco10
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 561
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مکالمه عربی

صباح الخير: صبح بخير أنا إيمان: من ايمان هستم. سأتناول فطوري في الحديقة: صبحانه ام را در باغ خواهم خورد. حيث الشمس والهواء وصوت العصافير: همان جايي كه خورشيد و هوا و صداى پرندگان وجود دارد. أحتاج شرائح خبز وقشطة والمربى اللذيذ: نياز به تكه هاى نان و كره و مرباى خوش مزه دارم. أصبح إفطاري جاهزا: صبحانه ام آماده شد.
پنج شنبه 13 اسفند 1394  8:53 AM
تشکرات از این پست
nikonazar
francesco10
francesco10
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 561
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مکالمه عربی

یک نکته راجع به اصطلاح "تُصْبِحُونَ علَی خیر" این عبارت در اصل دعا بوده و به معنی "با خیر و خوشی وارد صبح بشوید" می باشد، اما ترجمه اصطلاحی آن "شب بخیر" می باشد.
پنج شنبه 13 اسفند 1394  8:56 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها