فضل الله بن روز بهان بن فضل الله الامين خنجى شيرازى الاصل، شافعى وصوفى مسلک است. او، مشهور به خواجه ملا است. وى، در سال 927 وفات کرد. او، همان کسى است که ردّيه ى مفصّلى بر کتاب منهاج الکرامة از علّامه حلى، قدّس الله سرَّه، نگاشته ومسائل امامت را زير سؤال برده است، ولى خود اين شخصيّت، به رغم اين موضع گيرى شديد، قصيده ى غرّايى (15 بيتى) به نام چهارده معصوم سروده است که در آغاز تمام ابياتش، به معصومان پاک سلام داده است ودر خاتمه ى آن، پس از سلام به حضرت بقية الله، سخن از طلوع خورشيد جهان تاب آن حضرت وانتشار عدل در عصر شريفش به ميان آورده است:
سلامٌ على المصطفى المجتبى
سلامٌ على ستنا فاطمه
سلامٌ من المسک أنفاسُه
سلامٌ على الأورعى الحسين
سلامٌ على سيّد العابدين
سلامٌ على الباقر المهتدى
سلامٌ على الکاظم الممتحن
سلامٌ على الثامن المؤتمن
سلامٌ على الأريحى النقى
سلامٌ على السيّد العسکرى
سلامٌ على القائم المنتظر
سيطلع کالشمس فى غاسق
ترى يملأ الارض من عدله
سلامٌ عليه وآبائِهِ
سلامٌ على السيد المرتضى
مَن اختارها الله خير النسا
على الحسن الالمعى الرضا
شهيد ثوى جسمه کربلا
على بن الحسين الزکى المجتبى
سلامٌ على الصادق المقتدى
رضى السجايا امام التقى
على الرضا سيّد الأصفيا
على المکرم هادى الورى
امام يجهز جيش الصفا
ابى القاسم الغر نور الهدى
ينحيه من سيفه المنتضى
کما ملئت جور أهل الردى
وانصارِهِ ما تدور السما
سلام بر برگزيده ى عالميان، حضرت مصطفى سلام بر سيّد وسرور، حضرت مرتضى
سلام بر بانوى دو عالم، فاطمه، که خدا، اورا به عنوان بهترين زنان عالم برگزيده است.
سلام بر حسن با ذکاوت که مورد رضاى همگان بوده وانفاس مقدسش به پاکى مشک بود
سلام بر حسين که خاک کربلا، جسم شريفش را به دامن گرفته است.
سلام بر سرور عبادت کنندگان، على بن حسين که پاک تر وبرگزيده بود.
سلام بر باقر که بشريت به نور هدايتش ره مى جستند. سلام بر امام صادق که پيشواى جهانيان بود.
سلام بر امام کاظم که آماج بلاها شد. سلام بر امام نقى که داراى اخلاق نيکويى بود.
سلام بر هشتمين اختر تاب ناک هدايت، على الرضا که سرور پاکان بود.
سلام بر امام على النقى بزرگ مرد محترم هدايت کننده ى جهانيان
سلام بر سرور ما، امام عسکرى، سلام بر امامى که روزى ارتش راستى وصفا را خواهد آراست.
سلام بر قائم آل محمّد که دنيا، چشم به راه اودوخته است. آن ابوالقاسم که داراى اراده ى آهنين وخورشيد تاب ناک هدايت است.
هنگامى که دنيار ا ظلمت وجهالت فرا مى گيرد، همانند خورشيد روشنگرى، تابيدن گرفته وکسانى را که بر پاکى وآراستگى خود همت گماشته اند، نجات خواهد داد.
آن وقت است که مى بينى جهان از عدل وداد لبريز شده است، درست همان هنگامى که خود پرستان، دنيا را پر از ستم وجهالت خود کرده اند.
تا آسمان پابرجا است، سلام بر اوونياکان پاک وياوران اوباد.
او، نه فقط اين قصيده را سروده است، بلکه آن را نيز شرح کرده است ويک يک امامان را بررسى کرده است وهنگامى که به حضرت مهدى، عجل الله فرجه الشريف مى رسد، چنين مى نگارد:
اللهم وصلّ وسلّم على الإمام الثانى عشر، وارث الصفوة المصطفوية والقوة المرتضوية والمکارم الحسنية والعزائم الحسينية والعبادة العلوية والعلوم الباقريّة والامامة الصادقيّة والاخلاق الکاظميّة والمعارف الرضويّة والکرامات التقويّة والمقامات النقويّة والعساکر العسکريَّة الذى فاق الأنام کرامة وفضلاً، الإمام المودود، والمظهر الموعود، أبى القاسم المهدى، العبد الصالح والحجة القائم المنتظر لزمان الظهور...
اللهم صلّ على سيّدنا محمّد وآل سيدنا محمّد، سيما الإمام الموعود محمّد المهدى المنتظر وسلّم تسليما.
او حضرت مهدى عجل الله فرجه الشريف را چنين تصويف مى کند:
آن حضرت، وارث قوّت مرتضوى، مکارم حسنى، عزيمت هاى حسينى، عبادت امام زين العابدين، علوم امام باقر، امامت امام صادق، اخلاق امام کاظم، معارف امام رضا، کرامت هاى امام محمّد تقى، مقامامت امام نقى، وارث لشکرهاى امام حسن عسکرى (عليه السّلام) است. او، کسى است که بر مردم، از روى کرامت وبزرگى وفضائل فائق وغالب شده است. امامى که دل ها، اورا دوست مى دارد واو، مظهر موعود است که حضرت رسول وعده فرموده که آن حضرت ظاهر خواهد شد وعالم را به انوار عدالت منوّر خواهد ساخت. کُنيت او، مانند پيغمبر، (ابو القاسم) ولقبش، حضرت (مهدى) است؛ زيرا، راه يافته به اسرار حقايق الهى است. (عبد صالح) نيز از القاب آن حضرت است. از جمله القابش، حجّت قائم ومنتظر زمان ظهور است.
ابن روز بهان، پس از بيان حکايت شفا يافتن اسماعيل هرقلى، به دست امام زمان (عليه السّلام) مى نويسد:
واين فقير را از شوق آن جمال، هنگام کتابت اين حکايت، اين غزل روى نمود:
در رهى ديدم مهى، حيران آن ما هم هنوز
چونسيم صبحگاهى بر من بى دل گذشت
مى فزايد مهر اوهر روز در خاطر مرا
گرچه آه آتشينم خرمن جان سوخته
شوق آن ديدار، غافل کرده از عالم مرا
انتظار شاه مهدى مى کشد عمرى امين
عمر رفت ومن مقيم آن سر را هم هنوز
من نسيم وصل آن مه را هوا خواهم هنوز
گرچه من کاهيده ام از درد مى کاهم هنوز
مى رود تا اوج گردون آتش آهم هنوز
تومپندارى که من از خويش آگاهم هنوز
رفت عمر ودر اميد طلعت شاهم هنوز.(1)
البته اين، تنها کار ادبى ايشان در مورد امامان دوازده گانه نيست، بلکه قصيده ديگرى به شرح زير، در توسل به دوازده امام دارد:
مهيمنا به حبيب محمّد عربى
به هر دوسبط مبارک، به شاه زين عباد
به حق شاه رضا، ساکن حظيره ى قدس
به حق عسکرى، حجت خدا مهدى
به حقّ شاه ولايت على عالى فن
به حق باقر وصادق، به کاظم احسن
به حقّ شاه تقى ونقى، صبور محن
کزين دوازده نجات روح وبدن
- پاورقی -
(3) الفتوحات المکيّة، ج 3، ص 327 - 328.
(4) ينابيع المودة: 416.
(1) وسيلة الخادم الى المخدوم، ص 257 - 7271 تحقيق شده توسط استاد رسول جعفريان.