0

جانان | شعر از هاتف اصفهانی

 
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

جانان | شعر از هاتف اصفهانی

 

جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا
ذره است این، آفتاب است، آن کجا و این کجا
دست ما گیرد مگر در راه عشقت جذبه‌ای
ورنه پای ما کجا وین راه بی‌پایان کجا
ترک جان گفتم نهادم پا به صحرای طلب
تا در آن وادی مرا از تن برآید جان کجا
جسم غم فرسود من چون آورد تاب فراق
این تن لاغر کجا بار غم هجران کجا
در لب یار است آب زندگی در حیرتم
خضر می‌رفت از پی سرچشمه‌ی حیوان کجا
چون جرس با ناله عمری شد که ره طی می‌کند
تا رسد هاتف به گرد محمل جانان کجا

سه شنبه 27 بهمن 1394  4:52 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها