خراسان/ تینا پاکروان در دومین فیلمش سراغ عشق و دلدادگی پسری جوان به زنی بیوه که هر دوموقعیت اجتماعی ضعیفی دارند رفته است. «نیمه شب اتفاق افتاد» پیرنگی عاشقانه، دلنشین و بی تکلف دارد که به پیشبرد داستان کمک می کند .بازی حسی رؤیا نونهالی، یک ستاره اسکندری متفاوت و بازی باور پذیر شقایق فراهانی باوجود نقشی کوتاه از امتیازات فیلم است. اما حامد بهداد چنین نقشی (خسرو) رادر «کافه ستاره» سامان مقدم ایفا کرده که عاشق ملوک ( رویا تیموریان ) می شود.تینا پاکروان فیلمی با دغدغه های اجتماعی و احساسی یک زن با لحنی تأثیرگذار پرداخت و روایت می کند. کارگردانی حساب شده «نیمه شب اتفاق افتاد» سبب شده این ملودرام احساسی و غیر متعارف که شاید حرف خاصی برای مخاطب دغدغه مند امروزی نداشته باشد تا حد زیادی باور پذیرباشد. فیلم به لحاظ مضمونی ا ز«خانوم» ساخته پیشین کارگردان ضعیف تر است اما از نظربازی ها، تکنیک و ساختار ا ز آن بالاتر می ایستد. با وجود پایان بندی تحسین برانگیز، برخی صحنه های زائد «نیمه شب اتفاق افتاد» را از داستان گویی سر راست دور می کند .همچنین حجم زیاد موسیقی در کنار تصاویر پرداخت شده احساسی، فیلم را اندکی شعار زده کرده است .
تیشه به ریشه فیلم با پایانی ویرانگر
نخستین تجربه اکتای براهنی جزو فیلم هایی است که خیلی زود تکلیفش رابا مخاطب مشخص میکند. «پل خواب» با اقتباسی از «جنایت و مکافات» داستایوفسکی (که البته بیشتر برداشت آزادی از این فیلم است) استفاده خلاقانهای از زبان سینما نکرده و با ریتمی کند حکایت کسالت بار جوانی در آستانه فروپاشی را روایت می کند اگر چه موقعیتی خزنده که شهاب در آن فرو میرود به خوبی گسترش یافته و قصه مخاطب را با خود همراه میکند ولی نحوه روایت مانع ازگرهافکنی ، گسترش و پیشرفت داستان شده است . خوشبختانه شخصیتهایی مثل هومن سیدی و رانندههای آژانس کمک زیادی میکنند لحن قصه به گونه ای باشد که مسیر رو به اضمحلال« راسکلنیکف» ایرانی در «پل خواب» بیشتر به چشم آید. فیلم برداری، طراحی صحنه ، تدوین و موسیقی بی ایرادند و با حس و حال فیلم تطبیق دارند.اما فیلمساز نتوانسته است دقت کافی رادر چیدن جزئیات داستانی فیلمش تا پایان حفظ کند و با یک پایانبندی ویرانگر تیشه بر ریشه فیلم می زندو به همین سبب ویژگی های فیلم خیلی زود در ذهن مخاطب کمرنگ میشوند در فیلم هیچ خردهروایتی وجود ندارد و کارگردان می توانست داستانش را سرراست تعریف کند اتفاقی که متأسفانه نیفتاده و «پل خواب» را به یکی از فیلمهای هدر رفته جشنواره تبدیل کرده. فیلمی که نه آن قدر خوب است که بشود تمام قد از آن دفاع کرد و نه آنقدر ضعیف که نتوان بازی هومن سیدی ،فیلمبرداری ، طراحی صحنه و برخی موقعیت های طنز را در آن نادیده گرفت و فراموش کرد.
ناکام در آسیب شناسی اجتماعی
جدیدترین فیلم فرزاد موتمن بی شک یکی از بی منطق ترین و بدترین فیلم های جنایی،معمایی و پلیسی سینمای ایران است. «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» بی مقدمه با یک قتل آغاز می شود ودر ادامه کارگردان با پیگیری جنایت ، باز پرسی های کشدار و پرسش های گاه بی ربط با داستان اصلی همگام به طرح مضامینی فرعی همچون مهاجرت، بارداری غیرقانونی، فرار از خانه، اعتیاد، دوستی های خیابانی، غیرت و تعصب و... می پردازد وبه اصطلاح می خواهد آسیب شناسی اجتماعی کند که البته ناکام می ماند. فیلم به سبب ریتم کند ، داستانی بی فراز و فرود و گاه یکنواخت و شیوه هایی که کارآگاه پلیس برای ماجراجویی برمی گزیند، نمی تواند سحر را برای مخاطب جذاب و مهم کند و فقط شناسایی قاتل و انگیزه قتل که البته از نیمه فیلم برای مخاطب قابل پیش بینی است او را پیگیر داستان می کند.شخصیت پردازی های گنگ و مبهم ،خرده داستان هایی که در خدمت روایت اصلی نیست وچینش نادرست موقعیت ها اجازه نمی دهد درام شکل گیرد . موتمن از قتل سحر تحلیلی جامعه شناسانه و روشن ارائه نمی کند وترجیح داده است با «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» فقط تجربه ای شکست خورده در سینمای پلیسی داشته باشد.
نویسنده : احمد صبریان