0

داستان طنز تاکسی

 
rbahar91
rbahar91
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1390 
تعداد پست ها : 1000
محل سکونت : تهران

داستان طنز تاکسی

چهار تا رفیق میخوستن سوار تاکسی بشن ولی پولی نداشتن که بدن!

باخنده ﻗﺮﺍﺭ میذارن وقتی به مقصدشون رسیدن چهارتایی پیاده بشن و فرار کنن!

وقتی به مقصد میرسن چهارتایی شون در های ماشین رو باز میکنن و شروع میکنن به فرار!

ﻣﯿﺮﻥ ﺗﺎ ﻣﯿﺮﺳﻦ ﺑﻪ ﯾک ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺗﺎﺭﯾﮏ اینقدر تاریک که ﻫﯿﭽﮑسی کس دیگه ای رو نمی دید فقط صدای نفس نفس زدنشون شنیده می شد!

یکی از اون چهارتا زد رو شونه ﺑﻐﻠﯿﺶ ﮔﻔﺖ ﻓﮑﺮش رو بکن الآن ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ داره !

طرف برگشت گفت: بابا راننده منم، فقط بگین چی شده !؟

 

smileycheekycheekysmiley

 

سه شنبه 20 بهمن 1394  1:05 PM
تشکرات از این پست
farshon
دسترسی سریع به انجمن ها