ناگفته ای از فاجعه منا از زبان حاج مسعود گرجی که در چند بخش تقدیم عزیزان می شود..
بعد ازفاجعه منا، کی وارد بعثه شدید، اولین اعضای کاروان قرآنی را چه زمانی دیدید؟
بعد از زدن سنگ به بعثه برگشتم، شرائط روحی وحشتناکی داشتم و از اعضای دیگر کاروان هیچ خبری نداشتم، قیافه ام کاملاً شبیه مرده ها شده بود. بعد از اینکه بعثه آمدم، اولین نفری را که دیدم حمید شاکرنژاد بود که سالم بود. کم کم و با گذشت چند ساعت متوجه شدیم که تعدادی از اعضای کاروان برنگشته اند و از اینجا بود که نگرانی ها شروع شد.
بعد از این فاجعه بعثه از نظر روحی به هم ریخت، ساعتها همچنان می گذشت و ما همچنان چندین مفقودی داشتیم که بسیار آزاردهنده بود، دو روز بعد از حادثه، جسد محسن پیدا شد و بعد هم امین باوی پیدا شد و جستجوی کشنده برای پیدا کردن سایر مفقودی ها ادامه داشت.
شهادت امین باوی نیز خیلی درد داشت، وی تازه پدر خود را از دست داده و عزادار بود. زمانی که مطمئن شدیم مفقودی ها در بین مصدومان و اجساد نیستند با اجازه مسئولان شهادت این اعضاء را در شبکه های مجازی اعلام کردیم. شایعات نیز بیداد می کرد و این شایعات بسیار ما را اذیت می کرد، شایعه شده بود که گاز سیانور منتشر شده بود، گرمای هوا از صد گاز سیانور کشنده تر بود.
* سؤالی که مطرح است این است که چرا شما تلفن همراه با خود نبرده بودید؟
کسی فکر تلفن همراه بود، یک زائر دو حوله احرام دارد با سنگ هایی در دست، شلوغی آنجا اجازه بردن تلفن همراه را نمی دهد، همه گوشی ها را داخل ساک های خود گذاشتند و به سمت جمرات حرکت کردند. الان تلفن همراه حسن دانش و حسنی کارگر داخل ساک هایشان است.
قال رسول الله صلی الله علیه وآله :
هنگامی که فتنه ها، هم چون پاره های شب تاریک، شما را در خود پیچید، برشماست که به قرآن تمسک جویید.
هدیه به روح همه شهدا از شهدای صدر اسلام تا شهدای مدافع حرم صلوات
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»